در آخرین روز جنگ صفین، نبرد شدیدی بین سپاه شام و کوفه برقرار شد. در این نبرد که تمام شب و روز ادامه پیدا کرد، بسیاری از سپاهیان معاویه نابود شدند و لشکر امیرالمومنین علیهالسلام در شرف پیروزی قرار گرفت. بیبصیرتی برخی خواص، این پیروزی شکوهمندانه را به ماجرای ذلتبار حکمیت تبدیل کرد.
از جنگهای عجیب و پر از عبرت تاریخ صدر اسلام، جنگ صفین است. آنچه بیش از تمام وقایع، این جنگ را مورد توجه قرار داده، ماجرای حکمیت و بیبصیرتی بخشی از سپاهیان امیرالمومنین علیهالسلام است؛ اما حوادث جالب و قابل توجه دیگری نیز در این جنگ بزرگ رخ داد که زمینه و مقدمه حیله عمروعاص و معاویه در داستان بر سر نیزه کردن قرآن شد.
پیش از ماجرای حکمیت، جنگ سختی میان سپاه امیرالمومنین علیهالسلام و معاویه رخ میدهد. به خاطر شدت درگیری، آن شب به «لیلة الهریر»، و آن روز به «یوم الهریر» معروف شد. لغتشناسان «هریر» را به معنای «زوزه سگ در شبهای سرد زمستان» معنا کردهاند.[۱] علامه مجلسی نسبت به وجه نامگذاری این شب مینویسد:
«این شب به خاطر شدت بالای صداها و نالههای جنگجویان و ترس و فریاد شدید سپاه معاویه، به "لیلة الهریر" نامگذاری شد؛ چراکه هریر صدای ناله سگ به هنگام شدت سرماست».[۲]
زمان لیلة الهریر و شدت درگیری در آن
درگیری لیلة الهریر، طبق نقل مورخان، در شب دوازدهم ماه صفر سال ۳۷ هجری رخ داد و تمام شب و روز بعد ادامه پیدا کرد.[۳] در این شب، دو طرف چنان جنگیدند که نیزهها همه در هم شکست و در کمانها تیری نماند و پس از آن دست به شمشیر بردند.[۴] شدت درگیری به حدی بود که حضرت امیر علیهالسلام همراه اصحاب نماز مغرب و عشا و همچنین نماز صبح را در حالت سواره خواندند و رکوع و سجود را به صورت اشاره انجام دادند.[۵]
واپسین نفس دشمن
در میانه شب لیلة الهریر فرصتی پیش آمد که سپاهیان توانستند استراحت کنند. تا این زمان بخش زیادی از سپاه شام نابود شده بود و چیزی تا پیروزی کامل کوفیان باقی نمانده بود. امیرالمومنین علیهالسلام در این زمان خطبه خوانده و مژده تمام شدن کار معاویه را به اصحاب خود دادند:
«ای مردم! کار شما و دشمن شما به اینجا رسیده که میبینید! از آنان جز آخرین نفس، چیزی باقی نمانده است. آغاز کارها با پایان آن سنجیده میشود. این مردم، بدون اینکه دینی داشته باشند، در مقابل شما ایستادهاند و به این وضع فعلی دچار شدهاند و من آنان را به محکمه الهی خواهم کشید و به زندگیشان پایان خواهم داد».[۶]
شهادت عمار و اثبات سند حقانیت امیرالمومنین علیهالسلام
در جنگ صفین، کوفیان به خوبی ایستادگی کردند و توانستند بر لشکر معاویه غلبه کنند. یکی از علتهای این ایستادگی، شهادت عمار بود. طبق روایت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، عمار توسط گروهی ستمگر به شهادت میرسد.[۷] شهادت عمار، سپاهیان امام را در باور خود استوارتر، و اصحاب معاویه را سستتر کرد.
بیبصیرتی اشعث بن قیس در شب لیلة الهریر
کشتههای بسیار در نبرد لیلة الهریر، برخی از سپاهیان حضرت امیر علیهالسلام را دچار شک و تردید کرد. کار معاویه تقریباً تمام شده بود. اشعث بن قیس کندی در این موقعیت، در جمع قبیله خود به پا خواست و خطبهای بدین مضمون خواند:
«ای توده مسلمان! دیدید كه دیروز بر شما چه گذشت و چه اندازه از [دلیران] عرب نابود شدند... به راستی اگر ما فردا از پیكار باز نایستیم، نسل عرب نابود میشود و حرمتهایی كه باید نگه داشته شود، یکسره تباه میگردد. به خدا سوگند من این سخنان را از روی هراس از مرگ نمی گویم؛ لیكن من مردی كهنسالم و بر زنان و فرزندان پروا دارم كه اگر فردا همه نابود شویم، چه بر سر آنان خواهد آمد».[۸]
این سخن اشعث، زمینه سوء استفاده و حیلهگری معاویه را فراهم کرد. شامیان با همین سخن، کوفیان را نسبت به جنگ دچار شک و تردید کردند. آنها سپاه امیرالمومنین علیهالسلام را از تسلط روم و ایران بر مسلمانان ترساندند و خواستار پایان جنگ شدند.[۹]
در ادامه این سخنان و تردید سپاه کوفه، عمروعاص ضربه کاری و نهایی را وارد کرد و با پیشنهاد بر سر نیزه کردن قرآن و حکمیت، به طور کامل یاران امام را از جنگ بازداشت.[۱۰]
نتیجه
ماجرای لیلة الهریر و پس از آن حکمیت، واقعه دیگری از تاریخ است که نشان میدهد عدم بصیرت و پیروی کامل از امام میتواند پیروزی را در لحظه آخر از جریان حق بگیرد و تحویل جریان باطل بدهد. درحالیکه امیرالمومنین علیهالسلام در لیلة الهریر خطبه خواند و پیروزی جبهه حق را مژده داد، اشعث بن قیس حرف از پایان دادن جنگ زد و اسباب سوء استفاده دشمن را فراهم کرد؛ دشمنی که با شهادت عمار، باطل بودن آن آشکار و روشن گشت.
پینوشت:
[۱]. مجمع البحرین، ج۴، ص۴۲۱ـ۴۲۲.
[۲]. مرآة العقول، ج۱۵، ص۴۲۷.
[۳]. انساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۳.
[۴]. تذکرة الخواص، ص۹۲.
[۵]. دانشنامه امام علی، ص۱۶۲۰.
[۶]. وقعة الصفین، ص۴۷۶.
[۷]. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹.
[۸]. وقعة صفین، ص۴۸۰.
[۹]. همان، ص۴۸۱.
[۱۰]. همان.