رابطه‌ نگاه فقهی و نگاه غیرفقهی به قیام عاشورا

14:55 - 1401/06/22

فقه در معنای عام آن در عرض عرفان، فلسفه و کلام قرار نمی‌گیرد و برای همین توهم، تعارض نگاه فقهی و دیگر تحلیل‌ها پیش نمی‌آید. فقه در معنای حداقلی، قابلیت تعارض با عرفان‌گرایی دور از شریعت را دارد که مسیری انحرافی است؛ اما عرفان شیعی راستین، نه تنها با تحلیل فقهی منافاتی ندارد، بلکه باعث گسترش عمق فهم ما از باطن این قیام است و به همین شکل، تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی نسبت به قیام عاشورا، ابعاد فقه سیاسی و اجتماعی را برای ما روشن می‌کند.

آیا تحلیل قیام امام حسین علیه‌السلام از جنبه‌های عرفانی و نیز سیاسی و اجتماعی، نافی نگاه فقهی به آن است؟ برای پاسخگویی بهتر است ببینیم که منظور از نگاه فقهی چیست.

فقه در معنایی عام شامل هر فهم دینی می‌گردد و در معنای عام در عرض‌ کلام، عرفان و فلسفه قرار نمی‌گیرد؛ اما در معنای اصطلاحی به معنای علم به احکام فرعی از راه دلائل مشخص است که حکم افعال مکلفان را بیان می‌کند.[۱]

منظور ما از نگاه فقهی، معنای اخیر و اصطلاحی است. عناوینی مانند جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تقیه، لزوم حفظ جان و... درباره‌ قیام عاشورا در فقه قابل بررسی و طرح است و کم و بیش در تاریخ پربار فقه شیعه درباره‌ آن‌ها گفتگو شده است.[۲] 

در این مدت به جهت فشار ظالمان بر شیعیان، هرچند مباحث سیاسی و اجتماعی واقعه‌ عاشورا مورد اشاره قرار گرفته، اما غلبه‌ مباحث با قالب فقهی و کلامی بوده و به برکت مبارزات امام راحل و انقلاب اسلامی، توجه به ابعاد سیاسی و اجتماعی افزایش یافته است و تحلیل فلسفی و عرفانی نیز در کلمات متفکرانی مانند استاد شهید مطهری یافت می‌شود.

آیا بررسی‌های عرفانی و فلسفی، ما را از دیدگاه فقهی دور می‌کند؟ به نظر می‌رسد فهم ما از عرفان در این عرصه تعیین‌کننده است.

عرفان با دو ادعای اساسی آغاز می‌گردد:
1. دین علاوه بر ظواهر، دارای بُعد عمیق دیگری است.
2. دسترسی به باطن دین، حداقل برای عده‌ای مقدور است.[۳] 

حال ممکن است افراد متعددی به دروغ، ادعای دسترسی به عمق معارف دینی را کنند و مطالبی را خلاف شریعت و فقه به مسائل اسلامی نسبت بدهند. برای همین عرفای راستین، فهم باطن دین را اصالتاً کار معصومان علیهم‌السلام دانسته‌اند و علاوه بر آن در تحلیل‌های عرفانی خود قید کرده‌اند که نباید فهم عرفانی، مخالف احکام ظاهری اسلام باشد و باطن در راستای ظاهر و شریعت معنا می‌یابد ‌و به عبارت دیگر حقیقت و شریعت هیچ‌گاه با یکدیگر منافات و تضاد ندارند.

با توجه به معنای اصطلاحی فقه و معنای عرفان مطابق با شریعت، می‌توان گفت نگاه فقهی به قیام عاشورا با تحلیل عرفانی اقدام امام معصوم علیه‌السلام می‌تواند هم‌راستا و هم‌افزا باشد و تحلیل‌های فیلسوفان اسلامی، چون شهید مطهری از قیام عاشورا، در این دسته قرار دارد. 

هرچند باب نقد و بررسی تحلیل‌ها باز است، اما نمی‌توان با استناد به برخی تحلیل‌های غلط یا اشتباه روشنفکران، دوگانه‌ای کاذب بین فقه و عرفان ایجاد کرد و تمام مسلمانان را بین این دوگانه ناچار به گزینش دانست؛ برای مثال این حقیقت که قیام امام حسین علیه‌السلام در جهت انجام فریضه‌ امر به معروف و نهی از منکر بوده است، آیا وجوه حماسی و ایثارگری و‌ دستور خاص الهی بودن را نفی می‌کند؟! این نکته که این قیام در راستای دستور الهی بوده یا جنبه‌ سیاسی و تشکیل حکومت عدالت محور داشته است، با فریضه‌ امر به معروف بودنش منافات دارد؟!

اگر به چنین قیامی با نگاه قطعه قطعه شده و صرفاً گزارش تاریخی بنگریم، ممکن است چنین منافاتی را مشاهده کنیم‌ و انقلاب اسلامی را باعث به حاشیه راندن یا انکار مباحث فقهی درباره‌ قیام بدانیم؛ اما نگاه به ابعاد سیاسی و عرفانی این نهضت مقدس امام حسین باعث شکوفایی فقه و گسترش فقه شیعی به عرصه‌های اجتماعی گردیده است.[۴]

پی‌نوشت:
[۱]. ویکی‌فقه، واژه فقه: https://fa.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%D9%87.
[۲]. مبادی الوصول، علامه حلی، ص 173.
[۳]. فنایی، شاخصه های عرفان ناب شیعی، ص16.
[۴]. اندیشه برتر، معجزه معمار کبیر انقلاب: https://btid.org/fa/news/121206.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****