الگوهای تربیتی دانشگاه حسینی؛ ابوالشعثاء یزید بن مُهاصر کِندی

09:24 - 1401/06/27

زیباترین صفات الهی و انسانی را می‌توان در سیره رفتاری و گفتاری امام حسین‌علیه‌السلام و شهدای کربلا جستجو کرد. ابُوالشَّعثاء کِندی، از جمله تربیت‌یافتگان دانشگاه حسینی است که با شنیدن ندای یاری حسین‌علیه‌السلام، از سپاه دشمن جدا شد و با لبیک به ندای امامش، سعادت ابدی را برای خود رقم زد.

ابوالشعثاء

جستاری در زیست‌نامه ابوالشعثاء
ابوالشعثاء، از اصحاب امام حسین علیه‌السلام و شهیدان کربلاست. وی نامش یزید (فرزند زیاد بن مُهاصِر، از قبیله کِنده و از تیره بَنی‌بَهدَلَه)،[1] و فردی مُحدِّث[2] و شریف بود.[3] در چگونگی پیوستن او به کاروان حسینی دو قول وجود دارد:

قول اول اینکه وی همراه عمرسعد از کوفه به کربلا آمد و آنگاه که عمر سعد پیشنهادهای امام حسین علیه‌السلام را رد کرد، از لشکرش جدا شد و به سپاه امام پیوست.[4]

قول دوم اینکه ابوالشّعثا از کوفه بیرون آمد و پیش از رسیدن سپاه حرّ به امام حسین علیه‌السلام، در میان راه به امام پیوست.[5] او در روز عاشورا، پس از وداع با امام حسین علیه‌السلام، به میدان رفت و پس از جنگی دلیرانه و هلاک عده‌ای از جنگاوران عمر سعد، اسبش به وسیله سپاه دشمن پی و به‌ شهادت رسید.[6] نام وی در زیارت ناحیه مقدسه آمده و مورد سلام ویژه امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرار گرفته است.[7]

امام حسین

حقیقت‌جو و کمال‌جو
مهم‌ترین ویژگی‌ بندگان خوب خدا، حقیقت‌جویی و کمال‌جویی است؛ حقیقتی که پیدا کردنش، مسیر زندگی را تغییر داده و فرد را در مسیر سعادت قرار می‌دهد. افرادی که گاهی در آغاز، بد شروع می‌کنند، اما در پایان، با تلنگری بیدار شده و سعادت ابدی را برای خود رقم می‌زدند. 

اگرچه کوفیان به بی‌وفایی مشهورند، اما کسانی از جمع مردمان کوفه، عاشق و دلداده مکتب حسینی شدند و در این راه، فرصت‌سوزی نکرده و قدم در راه شهادت گذاشتند. ابوالشعثاء کندی، از جمله همین افراد است که در بدو امر، سربازی در رکاب سپاه دشمن بود؛ اما هنگامی که مشاهده کرد فرماندهان لشکر یزید، شرایط امام را نپذیرفتند، حقیقت را درک کرد و به یاران امام حسین‌علیه‌السلام پیوست؛[8] پیوستنی که او را مدافع امامش قرار داد و تا لحظه جان دادن از کنار امام جدا نشد تا به شهادت رسید.

امام، وقتی شجاعت و دفاع جانانه او را دید، برایش دعا کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ وَاجْعَلْ ثَوابَهَ الْجَنَّة»؛[9] «خداوندا تیرش را به هدف بنشان و پاداش وی را بهشت قرار ده!» دیری نگذشت، دعای حضرت در حق ایشان مستجاب شد و همانند دیگر یاران عرشی امام، در قتلگاه نور، حسینی و آسمانی شد.

شجاع  و دلیر
شجاعت از جمله صفات متعالی است که در همه‌ انسان‌های شایسته وجود دارد؛ صفتی که از جنس جسارت و بی‌باکی نیست و دارنده آن، تنها در چهارچوب شرع و عقل از آن استفاده می‌کند و هیچ میل نفسانی و هوای درونی برای به‌کارگیری آن وجود ندارد. ابوالشعثاء، از جمله افراد شجاع کوفی است که  این قدرت و بی‌باکی را تنها برای دفاع از حق و حقیقت استفاده نمود.

مورخان از وی به عنوان فردی شجاع و بی‌باک یاد نموده‌اند که در تیراندازی مهارت ویژه‌ای داشت. او در روز عاشورا، صد تیر به سوی سپاه دشمن پرتاب کرد که به جز پنج تیر، بقیه هیچ کدام خطا نرفت. این شجاعت به قدری مشهود بود که در روز عاشورا آن را به نمایش گذاشت و در بخشی از رجز خود به تصویر کشاند: «منم یزید که پدرم مهاصر بود؛ دلیرتر از شیر بیشه هستم. خدایا من یاور حسینم».[10]

بصیر و روشنگر
افراد زیادی در کوفه بودند که می‌توانستند به نهضت و قیام کربلایی امام ملحق شوند، اما به بهانه‌های واهی متوسل شدند، مصلحت‌اندیشی کردند و در نتیجه از فیض بزرگ، محروم گردیدند.

بنابر قول دوم، ابوالشعثاء، مانند دیگران ننشست تا مصلحت‌اندیشی کند؛ بلکه با شنیدن نهضت امام از کوفه خارج و در وسط راه به امام ملحق شد.  بنابر نقلی، او پیش رسیدن سپاه حرّ به امام، به حضرت ملحق شد. پس از تلاقی دو سپاه و ممانعت حرّ از حرکت امام به کوفه، ابوالشعثاء شجاعانه با دلی بینا از اهداف امام دفاع کرد و در پاسخ به رساننده نامه عبیدالله به حرّ _که از قبیله کندی بود و حامل پیام عبیدالله مبنی بر ممانعت از ورود امام به کوفه بود_ گفت: «... مادرت به عزایت بنشیند؛ چه خبر آورده‌ای؟... عصیان پروردگار کردی و با اطاعت از پیشوایت خود را به هلاکت افکندی و ننگ و عار و افتادن در آتش را به جان خریدی».[11]

در روز عاشورا نیز وقتی به میدان نبرد رفت، رجزهایی‌ در دفاع از امام خواند و در قالب همین رجزها به تبیین و روشنگری اهداف قیام پرداخت. در بخشی از رجز وی چنین آمده است: « پروردگارا، ببین و شاهد باش که عمر بن سعد را رها و به او پشت کردم تا برای نصرت حسین به پا خواسته باشم».[12] 

پی‌نوشت:
[1]. سماوی، إبصارالعين، ص171.
[2]. قمی، منتهى‌الآمال، ج1، ص368.
[3]. فسوی، المعرفة و التاریخ، ج2، ص796.
[4]. بلاذری، انساب‌الاشراف، طبری، تاريخ الرسل والملوک، ج5، ص446؛
[5]. طبری، همان، ج4، ص308.
[6]. امین، أعيان‌الشيعة، ج1، ص598؛ محلاتي، فرسان‌الهیجاء، ج۱، ص۳۰.
[7]. مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص72.
[8]. ابومخنف، وقعة‌الطّف، ص237-238.
[9]. همان.
[10]. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج5، ص108.
[11]. مفید، الارشاد، ج2، ص83-84.
[12]. جمعی از نویسندگان، ذخيرة‌‌الدارين، ص26 -427.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
16 + 4 =
*****