مگر آخوندها هم کار می‌کنند؟!

11:30 - 1401/08/21

حجت‌الاسلام ستایش می‌گوید: سال ۹۳ دچار بیماری سرطان خون شدم و به مرور بیماری‌ام شدید شد. به دلیل اینکه هزینه درمان بالا بود با مشکلات بسیاری مواجه شدم اما مردم روستاهایی که در آن‌ها حضور پیدا کرده بودم، برایم سنگ تمام گذاشتند.

طلبه

این روزها که در فضای مجازی و به خصوص رسانه‌های معاند فیلم‌هایی از عمامه‌پرانی توسط برخی از جوانان گاه فریب خورده و گاه هم شرور شاهدیم، برخی تصور می‌کنند که روحانیت جایگاه و شأن خود را در جامعه از دست داده‌ است. این باور خطاست زیرا در گوشه گوشه کشور ما روحانیون بسیاری هستند که در مساجد و محلات با تبلیغ و کار و خدمت‌رسانی خود، میان مردم جایگاه و محبوبیت دارند. از جمله آن‌ها می‌توان به حجت‌الاسلام علی ستایش امام محله شهر مزرعه کتول از زیرمجموعه‌های شهرستان علی‌آباد کتول اشاره کرد. طلبه ای که درگیر بیماری سرطان شد و با اینکه توان مالی لازم برای طی روند درمان را نداشت اما مردم تنهایش نگذاشتند و کمکش کردند تا این بیماری را شکست دهد، آن هم به یک دلیل او را دوست داشتند چون برایشان زحمت زیادی کشیده بود.

سخنرانی مقام معظم رهبری زندگیم را تغییر داد

حجت‌الاسلام ستایش متولد دهه ۶۰ است و در قم و مدرسه دارالشفاء تحصیل می‌کرد که با یک سخنرانی مقام معظم رهبری مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کند. او می‌گوید: «در سال ۸۹ مقام معظم رهبری با طلاب و دانشجویان دیدار داشتند که فرمودند طلبه نباید در قم بماند و تنها به تحصیل بپردازد بلکه باید به شهرهای مختلف برای تبلیغ برود و اثرگذاری داشته باشد. این بیانات جرقه‌ای در ذهن من شد که به ماندن و طی مدارج علمی در قم بسنده نکنم. این موضوع را با همسرم هم در میان گذاشتم و ایشان هم بسیار استقبال کرد. همان سال، آزمون‌ها و روند لازم را سپری کردم و به عنوان مبلغ از سوی سازمان تبلیغات اسلامی به استان گلستان اعزام شدم.»

طلبه

اول که وارد شدم، مسجد روستا نمازگزار نداشت

این طلبه قریب ۱۲ سال است که در روستاهای مختلف استان گلستان حضور پیدا کرده است که البته خودش معتقد است کاش او را اینقدر در روستاها جابه‌جا نمی‌کردند تا بتواند طرح‌های و برنامه‌هایش را به سرانجام برساند اما او توانسته در این ۱۲ سال در روستای نصرت‌آباد شهرستان آق‌قلا، منطقه فندرسک، منطقه کتول و ... حضور پیدا کند. او می‌گوید: «اولین بار که وارد روستا شدم دلیل بیانات مقام معظم رهبری را متوجه شدم. متأسفانه در روستا از نظر اعتقادی و فرهنگی بسیار کمبود وجود داشت و مهمترین دلیلش هم نبود یک روحانی در منطقه بود. زمانی که وارد روستا شدم دیدم خانه‌های بسیاری هست اما مردم رفت و آمدی ندارند و مسجد هم باوجود اینکه وسعت خوبی داشت، بسیار خلوت بود. از یکی از اهالی علت را پرسیدم که گفت چون در روستا شغلی نیست در طول سال، اهالی برای کار به ساری و تهران و دیگر شهرستان‌ها می‌روند و خانواده خود را هم می‌برند. با شورای روستا و هیأت امنای مسجد جلسه برگزار کردیم تا راه‌حلی پیدا کنیم اما به دلیل اینکه خاک روستا شوره‌زار بود، کشاورزی نمی‌شد راه انداخت. به دنبال راه چاره دیگری رفتم.»

پرورش قارچ و دامداری در روستا راه انداختیم

این دغدغه‌مندی موجب شد تا با تحقیق و بررسی، ایجاد مشاغل خانگی برای خانم‌ها در دستور کار قرار گیرد. ستایش می‌گوید: «اهالی روستا زمانی که برای کار می‌رفتند خانواده خود را هم می‌بردند که مشکلات بسیاری برایشان داشت. پیشنهاد دادیم مشاغل خانگی مثل پرورش قارچ و دامداری و مرغ محلی با محوریت خانم‌ها راه بیندازیم. جا انداختن این فرهنگ بسیار سخت بود اما در مدتی که در روستای نصرت آباد شهرستان آق‌قلا بودم، توانستم در ۳ خانواده این کار را راه بیندازم که استقبال خوبی هم شد و خانواده‌های دیگر نیز به مرور داشتند تمایل پیدا می‌کردند.»

هرزمان منبر رفتم از اهمیت ازدواج یک حدیث خواندم

حجت‌الاسلام ستایش بعد از یکی دوسال از این روستا به روستای دیگری در منطقه منتقل می‌شود و از نو کارهای تبلیغی و خدماتی خود را آغاز می‌کند. در روستای جدید مشکل اصلی این بود که جوانان ازدواج نمی‌کردند و سرقت هم زیاد بود. او می‌گوید: «جوانان با وجود اینکه سن ازدواج‌شان هم رسیده بود و حتی گذشته بود، تمایلی به ازدواج نداشتند. این موضوع یکی از معضلات بزرگ روستا بود. از سوی دیگر سرقت هم در روستا زیاد بود و افرادی خارج از روستا، اموال روستاییان را سرقت می‌کردند. برای ازدواج با همکاری همسرم، مشاوره‌ها و گفت‌وگوهای بسیاری با جوانان و خانواده‌ها داشتیم. از سوی دیگر هرزمان که روی منبر رفتم و جدای از طرح موضوعات مختلف، تلاش کردم یک روایت هم درباره ضرورت ازدواج و پرهیز از تنها ماندن و ... داشته باشم تا روند ذهنی مردم تغییر کند.»

عروسی راه انداختیم و گره ازدواج جوانان را باز کردیم

این طلبه در یک اقدام عملیاتی ماجرای ازدواج یک زوج را که مدتی در عقد مانده بودند، مرتفع کرد و مجلس عروسی آن‌ها را در روستا به راه انداخت. ستایش می‌گوید: «باز کردن گره ازدواج جوانان، نیازمند به راه افتادن یک مجلس جشن و شادی بود. زوجی در روستا بودند که به دلیل نداشتن خانه و جهیزیه ازدواج نمی‌کردند و سال‌ها بود که نامزد مانده بودند. با کمک مردم و خیرین، مشکل آن‌ها برطرف شد و مجلس عروسی برپا شد. از طرف دیگر از بزرگان روستا خواستیم تا در زمینه معرفی و وساطت ازدواج جوانان، همچون گذشته‌ها پیش قدم شوند. الحمدلله با این اقدامات بسیاری از جوانان روستا سروسامان گرفتند و متأهل شدند.»

مگر آخوندها هم کار می‌کنند؟

حجت‌الاسلام ستایش همیشه تلاش کرده است در روستاها با رفتار خوش با مردم ارتباط برقرار کند و خاطره‌ای خوب از خود به جای بگذارد. او همواره به خانه روستاییان چه اغنیاء و چه فقرا می‌رود و در حد یک چای مهمان آنان می‌شود و با آنان گفت‌وگو می‌کند. برای کمک و خدمت‌رسانی بدون توجه به شیعه و سنی بودن و یا فارس و بلوچ و ترکمن بودن مردم، به یاری آن‌ها می‌رود. او می‌گوید: «در هر روستایی که بودم اگر باخبر می‌شدم، مردم روستا بنایی و تعمیراتی در منزل دارند، بعد از اقامه نماز ظهر در مسجد، به خانه می‌رفتم و لباسم را عوض می‌کردم و به سر ساختمان آن‌ها می‌رفتم و کنار کارگران بیل می‌زدم و کار می‌کردم. مردم من را با لباس روحانیت می‌شناختند، یک مرتبه یکی از اهالی رو به کارگران کرد و گفت، تعداد کارگران بیشتر شده است و به من در حالی که نشناخته بود، گفت دستمزد شما چگونه است و چه کسی پرداخت می‌کند؟ من خودم را معرفی کردم و گفتم من پول نمی‌خواهم. او که بسیار تعجب کرده بود، گفت مگر آخوندها هم کار می‌کنند؟»

حاج آقا شما مثل خود ما هستی

این رفتارها و کارهای حجت‌الاسلام ستایش موجب شده بود که نگاه مردم به روحانیت کاملاً تغییر کند و مردم بارها به او بگویند: «حاج آقا شما مثل خود ما هستی». او می‌گوید: «این اتفاقات موجب شده بود که مردم محبت و علاقه بسیاری به من پیدا کنند طوری که زمان پایان مأموریت بسیار ناراحت می‌شدند و حتی با اینکه از یک روستا می‌رفتم اما بعد از وفات یک نفر، سراغم می‌آمدند و می‌گفتند فلانی وصیت کرده فرضاً من در ختمش منبر بروم و ....»

مردم برایم سنگ تمام گذاشتند

این طلبه در سال ۹۳ دچار بیماری سرطان خون می‌شود و به مرور بیماریش عود می‌کند و تاکنون هم در حال درمان و مبارزه با این بیماری است که دعا می‌کنیم بتواند بر آن غلبه کند. در این مدت که او دچار این بیماری شده است، مردم برایش سنگ تمام گذاشته اند. او می‌گوید: «کمتر پیش می‌آید که برای مردم از بیماری و مشکلاتم بگویم اما از زمانی که درگیر این بیماری شدم به دلیل اینکه هزینه درمان بالا بود و من هم جزء شهریه طلبگی درآمدی نداشتم با مشکلات بسیاری مواجه شدم اما مردم همین روستاهایی که در آن‌ها حضور پیدا کردم، برایم سنگ تمام گذاشتند و تا امروز تمام هزینه‌های درمان من را پرداخت کردند. بارها در بیمارستان برایم تخت رزرو کردند و هزینه درمانم را پرداخت کردند. آن‌ها حتی هزینه پیوند مغز استخوانم در تهران را هم کاملاً پرداخت کردند.»

مردم خانه‌ام را ساختند

این طلبه ساخت یک خانه با وام بانکی را در سال ۸۹ آغاز کرده بود که به دلیل مشکل مالی ادامه ساخت را رها کرده بود، در سال ۹۹ که بیماری این طلبه عود می‌کند و مردم می‌بینند جای مناسبی برای زندگی ندارد، به کمکش می‌آیند و در عرض دو سال خانه را برایش تکمیل می‌کنند. او می‌گوید: «به هر روستا که می‌رفتم در خانه عالم مسجد ساکن می‌شدم. در سال ۹۹ که بیماریم شدت گرفت، مردم بدون اینکه به من بگویند این خانه را تکمیل کردند و در لحظه تحویل سال ۱۴۰۱ ما در خانه خودمان بودیم.»

طلبه

کمک به درمان ۳۳ بیمار نیازمند گلستان

طلبه بعد از آن که بیمار می‌شود و هزینه‌های بالای درمانی را بیشتر درک می‌کند تصمیم می‌گیرد تا برای کمک به درمان بیماران نیازمند اقدامات جدی‌تر کند. او که با فرمان مقام معظم رهبری در فضای مجازی به تبلیغ و جهاد تبیین هم می‌پرداخت از همین بستر استفاده می‌کند و مؤسسه خیریه را ایجاد می‌کند تا با کمک مردم به درمان بیماران کمک کند. او می‌گوید: «از همین طریق کمک به درمان بیماران سرطانی، دیابت و ... را آغاز کردیم و برای ۳۳ بیمار مختلف نیازمند استان در روستاهای مختلف پرونده تشکیل دادیم که کوچکترین آن‌ها دختر ۷ ساله اهل سنت است. با کمک مردم هزینه درمان آن‌ها را تهیه می‌کنیم. در زمانی که بیماران در بیمارستان هستند یا خانه بستری هستند برای اهل خانه هم باز با کمک مردم و کمیته امداد بسته‌های معیشتی و حمایتی تهیه می‌کنیم.»

۷ واحد مسکونی برای نیازمندان ساختیم

او برای کمک‌رسانی به مردم روستاها تلاش می‌کند تا هم‌افزایی هم با گروه‌های جهادی و خدمت‌رسان دیگر داشته باشد. به طور مثال زمانی که در حوزه عمران وارد می‌شود، دنبال هم‌افزایی می‌رود. او می‌گوید: «گروه‌های جهادی در منطقه حضور پیدا می‌کردند تا خانه برای نیازمندان بسازند. ما آنان را به سمت نیازمندان هدف که شناسایی کرده بودیم سوق می‌دادیم و در کنارش ساخت حمام و سرویس بهداشتی را نیز با کمک اهالی مسجد انجام می‌دادیم. در مجموع در منطقه تاکنون ۷ واحد مسکونی برای نیازمندان ساخته‌ایم.»

مسجد ۴ روستا را بازسازی و تعمیر کردیم

این طلبه بعد از اینکه مشکلات مختلف معیشتی و درمانی و عمرانی مردم و روستا را برطرف می‌کرد، سراغ تعمیر و توسعه مساجد روستا که خود امام جماعت آن بود می‌رفت. زمانی که اعلام می‌کرد این نیازمندی‌ها و مشکلات را در مسجد روستا داریم، مردم به این دلیل که خود پیش‌تر قدم‌هایی برایشان برداشته بود، به سرعت دست یاری به او می‌دادند. این طلبه می‌گوید: «در این ۱۲ سال الحمدلله تعمیر و بازسازی ۴ مسجد روستاهای استان گلستان را هم اجرایی کردیم تا فضای خوبی برای مساجد رقم بخورد.»

مساجد را خالی از نمازگزار تحویل می‌گرفتم، پُر تحویل می‌دادم

زمانی که وارد روستاها می‌شدم، نمازگزار آنچنانی در مسجد نداشتیم اما الحمدلله روزی که روستا را ترک می‌کردم، مسجد پر از نمازگزار بود و مردم اقبال خوبی داشتند. همچنین «به همراه همسرم برای نوجوانان و جوانان دوره‌های مختلف آموزشی برگزار می‌کنیم که این ارتباط و صمیمت با اقشار مختلف روستا و الحمدلله اخلاق خوشی که از ما می‌دیدند، موجب می‌شد که بیش از پیش به مسجد بیایند.»

حجت‌الاسلام ستایش نشان داد که اگر روحانیت ارتباط و نزدیکی بیشتری با مردم داشته باشند و دغدغه‌مند مشکلات و مسائل آنان شوند. بیش از پیش می‌توانند در دل‌های مردم جا باز کنند. حل مشکلات و مسائل مردم در درجه اول زمینه‌ساز ارتباط با آنان در آینده و رفع مشکلات بزرگتر و اساسی آنان است که در کشور هم بروز و ظهور بیشتری دارد.

منبع: فارس

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 9 =
*****