چشمداشت به امضای برجام، سرابی بود که باعث گردید دولت پیشین با خلق پول و افزایش نقدینگی، به امید برجام بنشیند تا بتواند آثار تورمی آن را مهار کند؛ حالت انتظاری که باعث شد یک بیماری مزمن در کشور به نام «شرطیشدن اقتصاد»، شکل بگیرد.
یکی از پدیدههای مخرب و ویرانگر در اقتصاد کشور، شرطیکردن آن است که متأسفانه در گذشته، بهصورت ملموسی، شاهد تأثیرات مستقیم آن بر عرصه اقتصادی کشور بودهایم.
اقتصاد کلان کشور و محیط پیرامونی آن در شرایط بلاتکلیفی و مشخص نبودن افقهای پیشِ رو، وضعیت شکننده و نامطمئنی پیدا میکنند که در دولتهای پیشین، بهویژه در دولت آقای روحانی، شاهد آن بودهایم. متأسفانه، ادبیات بهکاررفته از سوی کارگزاران وقت بهگونهای بود که بازار، به امید تحقق وعدههایی همانند امضای «برجام»، دچار یک انتظار غیرفعالانه و ایستایی کامل شده بود .
انتظار معجزه از برجام چنان بازار کشور را در اختیار خود قرار داده بود که این معادله، دیگر جزو اصول ثابت اقتصاد کشور شده بود که هر چیزی، حتی آبخوردن را هم به برجام مرتبط میدانستند؛ در نتیجه، بالا و پایینرفتن نمودارها و قیمتها، بهمجرد آمدن خبری از برخی پایتختهای اروپایی و یا سلطاننشین عمان، بخش جداناپذیری از پیکره اقتصادی کشور شده بود.
اخلالگران که توانسته بودند بیشترین سوءاستفاده را از فضای حاکم بر اقتصاد کشور ببرند، ضمن دستکاری در قیمت ارز، دارو، فولاد، سیمان، دانههای خوراکی، خودرو و ... به بازار و مردم و مسئولان چنین تلقین میکردند که هروقت بوی سفرهای دیپلماتیک و مذاکره و توافق استشمام میشود و عطر آن میپیچید، حال اقتصاد ایران خوب میشود و هروقت میخواهیم پای حقوق مسلم و حداقلی خودمان بایستیم یا در برابر تهدید دشمن، واکنشی شایسته و در خور نشان دهیم، ارز تبوتاب میگیرد و بازار به هم میریزد!
گرچه با آمدن دولت آقای رئیسی، برجام، دیگر بهعنوان مسئله اصلی کشور از سوی دولتمردان برجسته نشد و در تیتر سخنان آنان قرار نگرفت، ولی متأسفانه چنان دُزِ برجامیزه کردن اقتصاد کشور در دورههای پیشین بالا بوده است، که هنوز عادت به گرهزدن مسائل کشور به توافق، در ذهنیت مردم و حتی برخی مسئولین وجود دارد. اینک، همگام با پرداختن جدی دولت به اقتصاد مقاومتی و اقتصاد منطقهای، ضروری است که این گزاره در افکار عمومی مقبول بیفتد که توافقی که موجب شرطیشدن اقتصاد کشور شود، نمیتواند خوب باشد؛ خواه برجام باشد یا شانگهای یا هر چیز دیگر.
خوشبختانه، در طی یک سال گذشته، اقتصاد درونزای ایران در عین برخورداری از مزیتهای دیپلماسی اقتصادی، توانسته است در ریل مناسبی قرار بگیرد؛ دیگر اینگونه نیست که به امید فردای برجامی، شاهد کوتاهی در اقتصاد باشیم؛ همان گونه که در گذشته، دولت با توهم رسیدن گلابیهای برجامی، اقداماتی ویرانگر را در پیش گرفت.
خلق پول فراوان، بدهکار شدن به بانک مرکزی و فشار موقت به بازار بورس و کسب درآمد از آن که همگی این اشتباهات، با این فرض انجام میشد که اثرات تورمی آن با دلارهای برجامی قابلکنترل است، اما اینگونه نشد و تورم، لجامگسیخته شد؛ ولی اینک در دولت کنونی، مسئولین در پی یافتن درآمد واقعی با فروش نفت، توسعه درآمدهای مالیاتی، درآمد ترانزیتی و... هستند.