ازدواج را برای خودم نمی‌پسندم

06:38 - 1392/11/16

رهروان ولایت ـ دختری هستم 26 ساله فعلا دانشجوی ارشد هستم. به هزار و یک دلیل که اصراری بر منطقی یا غیر منطقی بودن آن ندارم، تمایل و قصد و نیازی برای ازدواج کردن ندارم.

دختر

با سلام. در بد مخمصه ای افتادم. لطفا کمکم کنید.

دختری هستم 26 ساله فعلا دانشجوی ارشد هستم. به هزار و یک دلیل که اصراری بر منطقی یا غیر منطقی بودن آن ندارم، تمایل و قصد و نیازی برای ازدواج کردن ندارم. البته بارها و بارها تلاش کردم که شاید بتوانم این عقیده ام را تغییر دهم. اما تنها به این نتیجه رسیدم که ازدواج را برای خودم نمی‌پسندم.

این در حالی است که خانواده من، مخصوصا پدر و مادرم بسیار و بسیار تمایل و علاقه  و آرزو دارند که من هرچه زودتر ازدواج کنم. سعی کردم که به طور صریح به آنها نگویم که ازدواج را دوست ندارم. چون نگرانی آنها دو چندان می‌شود. اما بالاخره پدر و مادر من هستند. خیلی راحت این موضوع را متوجه شدند و همین باعث ایجاد مشکلات بسیاری برای من و ایشان شد. از جمله نگرانی و استرس های شدید روحی که برای خودشان به وجود می‌آورند.

این که سن من دارد بالا می‌رود و ممکن است دیگر خیلی دیر شود.حتی باعث افسردگی مادرم شده. مخصوصا وقتی خواستگار خوبی بیاید. می‌دانند که من قرار است جواب منفی بدهم.

در جلسه اول خواستگاری و برخورد اول با خانواده پسر، بسیار خوشحال می‌شوند و از خواستگار جلوی من تعریف می‌کنند که این باعث استرس بیشتر من می‌شود. و از من می‌خواهند که هرچه زودتر جواب مثبت را حتی بدون یک بار صحبت کردن در مورد مسائل مهم با پسر بدهم. حالا با این شرایط بگویید که من چکار کنم؟ به زور و صرفا طبق خواسته و نظر پدر و مادرم ازدواج کنم؟ یا این که نه، به خواسته خودم عمل کنم؟ یا هر وقت که تمایل به ازدواج داشتم به این موضوع فکر کنم؟ چطور باید این موضوع را به خانوادم بگویم؟

عذاب وجدان و احساس گناه عاق والدین رهایم نمی‌کند. همش فکر می‌کنم همه کارها و عقایدم اشتباه است. اما نمی‌توانم از این عدم تمایل  دست بکشم. بعضی ها هم به من می گویند شاید طلسم شده باشم. خواهش می‌کنم جوابم را بدید و کمک کنید.

پاسخ:

سلام در خصوص ازدواج کردن یا نکردن شما هیچ اجباری در کار نیست شما به لحاظ دینی و شرعی در این زمینه اختیار دارید، اما ازدواج نکردن و مجرد ماندن می‌تواند در آیند برای شما مشکلاتی بوجود آورد. چون پدر و مادر تا آخر نیستند که همدم شما در سختی ها و مشکلات باشند و در تنهایی ها کنارتان باشند. خصوصا در پیری بلاخره انسان فرزند می‌خواهد که عصای دست آدم باشد.

شما فقط وضعیت الان را نگاه نکنید، درست است که فعلا جوان هستید و از پس مشکلات بر می‌آیید، اما آینده را نگاه کنید وقتی پا به سن گذاشتید نیاز دارید که فرزند داشته باشید تا تنها نباشید. چون در زمان پیری انسان مثل یک بچه کوچک نیاز به محبت اطرافیان دارد اینجاست که عقل حکم به ازدواج می‌کند.

شما فکر نکنید که هر وقت تصمیم به  ازدواج گرفتید فرد مناسب شما هست چون با بالا رفتن سن خواستگارهای خوب نخواهند بود. پس به جای اینکه به الان فکر می‎کنید به آینده ای که نیاز پیدا کردید و خواستگار خوب نبود فکر کنید و الان فرصت را از دست ندهید نگرانی والدین شما هم به این علت است که آینده را می‎بینند، اما شما نه.

لینک های زیر هم در مورد فواید ازدواج است مطالعه کنید، شاید نظر شما عوض شد:

www.jonbeshnet.ir/news/10970

www.jonbeshnet.ir/news/5489

www.jonbeshnet.ir/news/19526

www.jonbeshnet.ir/news/7809

نتیجه اینکه اگر خواستید یک ازدواج خوب و موفق و دلخواه  داشته باشید باید در همین سنین ازدواج کنید چون وقتی سن بالا رود و آن وقت تصمیم به ازدواج بگیرید قضیه فرق می‌کند و وضعیت مثل الان نیست و خواستگار ندارید یا کمتر دارید و مجبورید از خیلی از ملاک‎هایتان بگذرید تا بتوانید ازدواج کنید و یا حتی همسر دوم شوید.

ضمن این‎که وقتی در سنین بالا ازدواج کنید و بخواهید بچه دار بشوید، باز مشکلات خود را دارد. چرا که بارداری در سنین بالا خیلی خطرات و عوارضی را به دنبال دارد. بنابراین الان وقت تصمیم گرفتن است. اگر این مشکلات را می پذیرید، همچنان مجرد بمانید، اگر نه که به فکر ازدواج باشید.

لذا در مورد پدر و مادرتان هم عرض می کنم آنها با توجه به موارد فوق حق دارند نگران آینده شما باشند چون تا آخر در کنارتان نیستند که از شما مواظبت کنند بنابراین بهتر است به حرف آن‎ها گوش دهید چون برای آینده شما بهتر است.

درمورد اینکه گفتید اطرافیان می‌گویند که طلسم شدید باور نکنید، خرافه ای بیش نیست و این نباید در روحیه شما تاثیری بگذارد.

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام
وقت بخیر
بدون تکیه بر نیاز به فرزند و فرزندآوری هم میشد پاسخ قانع کننده و بهتری دارد.
موفق باشید

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام

بله میشد ولی اونوقت باید چند صفحه مطلب می نوشتم و از جنبه های مختلف بررسی می کردم که از حوصله خارج بود من یه بخش از فواید ازدواج رو گفتم که با خوندن لینک های داده شده کامل میشه یعنی اون لینک های داده شده هم جزئی از مطلب بنده هست.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام
سوال کننده شما رو تو دام مغالطه خودش گیر انداخته!
یعنی چه که دلایلی دارم حالا معقول یا نامعقول و نمیخوام از تمایلم دس بردارم؟ اصل و اساس صحبت بر عقلانیت و منطقه. کسی که اینونمیپذیره یعنی نمیشه باهاش حرف زد.

تصویر ترانه2214
نویسنده ترانه2214 در

[تعجب]
بالاخره یکی پیدا شد که شبیه منه دقیقا مثل توام و هیچ تمایلی به ازدواج و بچه دار شدن ندارم من الان 28 سالمه و همچنان همون آدمم الان واقعا تکلیف دخترایی مثل من و این خانم چیه؟

تصویر سمیه.
نویسنده سمیه. در

سلام دوست خوبم
به نظر من مهمترین قسمتی که گفته نشد همون قسمت دلایل منطقی و یا غیر منطقی است. شاید دلیلتون یک دلیل شخصی و حس میکنید دیگران در زمینه رفع اون دلیل نمی توانند کمکتون کنند. یا افکارتونو درک کنند و یا حس میکنید دلایلتون فقط برای خودتون مفهوم داره .
دلایل شما قابل احترام , اگر من یا دیگران تواناییشو داشته باشیم که درکتون کنیم شاید بتونیم کمکتون بکنیم و به شخصه به هیچ وجه قصد قانع کردنتونو ندارم .فقط شما اگر خواستید همینجا یا هر جای دیگه پیش شخصی که کمکی از دستش بر بیاد دلایلتونو بگید .
دورو برخودم مورد هایی مثل شما که توی سن جوانی از ازدواج دید خوبی نداشتند رو به چشم دیدم و نتیجه اش رو هم دیدم .نمونه اش عمه ی خودم .پدر و مادر بزرگم فوت کردند و شخصی که اینقدر از ازدواج بیزار بود و چه موقعیتهای خوبی رو رد کرده بود در سن چهل و پنج سالگی به خاطر فرار از تنهایی و مسایل دیگه ازدواج کرد با فرد ی خیلی پایین تر از خودش و توانایی پچه دار شدن رو هم دیگه نداره.و الان از زبان خودش داریم میشنویم که پشیمونه.

و خاله خودم هم دقیقا همین عقیده داره با این تفاوت که تازه اول راهه و سی سالشه و مثل شما دلیلی نمیاره چون نمی خواد دیگران قانعش کنند و فقط میگه قصد ازدواج ندارم .و تا پدر بزرگم زنده بود خیلی سعی کرد نظرشو عوض کنه اما نتونست و الان با مادربزرگم که اونم سن بالایی داره زندگی میکنه .فقط امیدوارم روزی پشیمون نشه .

چون این مسله ازدواج نکردن کلا جریان زندگی شما رو عوض میکنه و مسله مهمی است و تبعات خاص خودشو داره .پس حداقل با دید باز همه چیزو ببینید و آگاهانه مسایل مربوط به اونو قبول کنید و تصمیم بگیرید .حداقل آینده جای هیچ پشیمانی و شک و تردیدی براتون باقی نمیمونه. فقط جوری بیطرفانه بشینید و دلایلتونو بررسی کنید که انگار دارید یک شخص دیگه رو راهنمایی میکنید .
زندگی افرادی که مثل شما فکر میکردند و عمل کردند رو بررسی کنید ببینید نتیجه کارشون چی شده چه افکاری داشتند و الانم هم همونطوری فکر میکنند. و اگه به قبل برگردند همین کارو انجام میدن. حتما پای حرفهای آدمهایی که این راه رو رفتن بشینید و ببینید راضین یا نه.که زندگی زمان کوتاهی برای تجربه کردن داره و باید از تجربیات دیگران استفاده کرد.
موفق باشید

تصویر raahaa
نویسنده raahaa در

عزیزم..

پیشنهاد من اینه که حتماً به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنی ..

نه اینکه خدای نکرده مشکلی داشته باشی ... نه !

اتفاقاً من این حس شما رو بخوبی درک میکنم .. چون خودمم مثل شما بودم .. و همچین مشکلاتی زیاد سروکار داشتم ..

هرچی بخوای به خودت و زمان فرصت بدی تا حسی ایجاد بشه، ممکنه نشه .. فشار روحی اطرافیان هم بیشتر به این قضیه دامن میزنه !!

بهترین راه سپردن خودت دست خداوند بزرگ و درخواست راهی برای حل این مشکله ..

و همونطور که گفتم رجوع به یک مشاور حرفه ای داناست ..

مشکل شما حل شدنیه دوست خوبم ..

پس ..

اگه خواستگاری با شرایط خوب داشتی .. بهش فکر کن و همزمان کارایی رو که گفتم انجام بده .. باور کن درست میشه عزیزم heart

 

 

تصویر ترانه2214
نویسنده ترانه2214 در

هیچ خبر دارین اصل ازدواج در اسلام مستحب موکده و فقط برا کسیکه بدون ازدواج به گناه بیفته واجبه

تصویر حسینی
نویسنده حسینی در

باسلام
همیشه یک مشکل، مسایل زمینه ای دارد که با توجه و شناخت در مورد آنها و چالش با انها می توان در جهت رفع مشکل، اقدام نمود.
سوالات زیادی مطرح است. از جمله اینکه:
1- فرزند چندم خانواد ه هستید و روند الزدواج در خانواده شما چگونه است؟
2- آیا در خانواده شما ازدواج ناموفق و منجر به طلاق اتفاق افتاده است؟
3- آیا خواستگاری داشته اید که نتوانسته اید نظر مثبت خود را به او اعلام کنید و یا خانواده مانع ازدواج شما شده باشد؟
4- چه برنامه ای برای آینده خود دارید؟
و....

تصویر سوده
نویسنده سوده در

سلام .
منم 26 سالمه.اما متاسفانه حتی یه دونه خواستگار هم ندارم.نمیدونم چرا سوال کننده دوست نداره- اما در نظر بگیرید افرادی مثل من هم هستن که کسی نمیخوادشون

تصویر seiied_masoud

سلام برين خدارو شكر كنين كه مثل من  ازدواج نكردين از روي نياز شديد تو ٢٥ سالگي بدون تجربه كه الان نه راه پس دارم نه راه پيش

بسپرين به خدا و سعي كنين تو اجتماع  حضور بيشتري داشته باشين و البته حتما خوب باشيد يعني  سجاياي اخلاقي داشته باشين

تصویر kian63
نویسنده kian63 در

نباید اینجور فکر کنید که کسی شما رو نمیخواد این طرز فکر اشتباهه. یادتون باشه ما تبدیل به همون آدمی میشیم که همیشه فکر میکنیم و میخواهیم. بنابراین خودتون رو دوست داشته باشین . هر وقت میرید جلوی آینه از دیدن خودتون لذت ببرید. آرایش و طرز لباس پوشیدنتون طوری باشه که خودتون از اون لذت ببرید. از صفات اخلاقی خوبی که دارین لذت ببرین . خلاصه با خودتون کلی حال کنید ولی مغرور نشید.

بذارید از تجربه شخصی خودم براتون بگم من پسری 29 ساله هستم وقتی کوچیک بودم اصلا قیافه دلچسبی نداشتم. این دلچسب نبودن رو از رفتار اطرافیان متوجه میشدم حتی پدر و مادر . دریغ از یه بغل کردن و نوازش . واقعا خیلی ناراحت بودم توعالم بچگی این چیزا رو خوب حس میکردم و حتی بعضی وقتی از شوخی دیگران در مورد دماغم و یا لاغر بودنم خیلی ناراحت میشدم و توی خدم میریختم. به خاطر همین هیچ وقت تو مجالس و مهمونی ها عکس نمیگرفتم و گریزون بودم. تا حدود 20 سالگیم فکر نکنم حتی 10 عدد عکس از من موجود باشه . وقتی بچه های کوچیک دیگه فامیل که خوشگل و خوش قیافه بودن و همه اونها رو تحویل میگرفتن رو میدیدم, خیلی دلم میگرفت و غصه میخوردم . شبها وقتی که همه به خواب میرفتن من برای خودم دلسوزی میکردم و به حال خودم گریه میکردم. واقعا میدیدم که کسی منو دوست نداره حتی خانواده خودم . متاسفانه مردم و آدما اینجورین .درد و دل هام رو توی دفتر مینوشتم و هر موقع اون دفتر تموم میشد اونها رو آتیش میزدم. دوره بچگی و نوجوونی و اوائل جوونی به همین منوال گذشت. تا اینکه یواش یواش فهمیدم ناخودآگاه تو مسیر غلطی قرار گرفتم و براحتی از همه چی میرنجم .

از اواخر نوجوونی سعی کردم خودم رو دوست داشته باشم . قیافه من وحشتناک نبود ولی برای دیگران دلچسب نبود.  شاید دماغم بزرگ بود ولی من چشمام رو دوست داشتم. بنابراین سعی کردم روی نکات مثبت چهرم تمکز کنم  چشمام , لب هام ,موهام , رنگ پوستم هم بدک نبود سبزه با نمک . خیلی لاغر بودم خیلی , طوری که بقیه مسخرم میکردند و یه لقایی یهم میدادن مثل :لاغر مردنی, استخوانی, نیقلیون , مرده متحرک و ... .سعی کردم رو این مورد هم کار کنم و از غذا خوردن لذت ببرم.

سرتون رو درد نیارم من امروز پسری هستم خوشتیپ جذاب و خوش قیافه ( اینو اضافه کنم که من که من صفت های اخلاقی خیلی خوبی هم دارم و روی درونم هم کار کردم , 29 سال دارم پسر هستم و گرم ولی با هیچ دختری و به هیچ شکلی دوست نبودم). عجیبه ولی اون دماغ بزرگ حالا کوچیکتر شده . دگه لاغر نیستم تازه اضافه وزن هم دارم. حالا حتی برای خودم خواستگارهم دارم. از دختری که بهم زنگ زد و گفت دوستم داره تا مردی از اقوام دور که مدیر یکی از شرکت های مهم کشوره و دختر بسیار زیبا و خوبی دشت و تمایل به ازدواج ما داشت . البته فقط همین مساول تو زندگیم نبوده و چیزهای خیلی زیاد دیگه هم بوده و هنوز هم مشکلات زیادی هم دارم ولی بهتره بخدا توکل کنید و بدونید با ازدواج و یا داشتن 20 تا خواستگار زندگی شیرین نمیشه .

دوستای عزیز مگه میشه خدا شما رو طوری خلق کرده باشه که کسی شمارو نخواد . یه مقدار صبورتر باشید . راستش حرف زیاد دارم و لی نه من حوصله تایپ دارم و نه شما حوصله خودن بیش از این . کلام آخر " روی چیزهای بد و ناگوار زندگی تمرکز نکنید سعی کنید روی چیزهای خوب تمرکز کنید "cheeky

تصویر tanha72
نویسنده tanha72 در

من هم نمی خوام ازدواج کنم.تا الان پشیمون نیستم که خواستگارام رو رد کردم .راستیتش یه خورده معیارام یه جوریه که کسی بااین شرایط پیدا نمی شه.مجرد موندن بهتر از یک ازدواج ناخواسته است.بعد هم اینکه این دنیا ارزش به دنیااومدن رونداره ...خودم کم سختی کشیدم بچم پا بذاره تو این دنیا که چی بشه.

تصویر مینا ر
نویسنده مینا ر در

اصلا عجله نکنید منم تا شش ماه پیش اینطوری بودم یهویی این حس درونم شکل گرفت که الان هم دوست دارم ازدواج کنم هم بچه دار بشم مشاور خیلی کمک میکنه بعدم همه آدمها مثل هم نیستند. به زور کسی هم ازدواج نکن چون انتخاب اشتباهی انجام میدی و پشیمون میشی . یعنی قبلا در حد دعوا میگفتم نمی خوامها!! بعدم سعی کن دوستهای متاهل داشته باشی ببینی آیا دوست داری شرایط اونارو داشته باشی این هم خیلی کمک میکنه

تصویر ypm
نویسنده ypm در

فطرت تو بر اینه که صاحب داشته باشی و لذت تو در اینه که عشق داشته باشی تو میخوای ازدواج کنی اما میخوای کسی رو که بهت عشق بورزه و تو هم بهش عشق بورزی اما یه نکته بیشتر وقتها ایده آل خواستن فرصتهای خوبی رو ازت میگیره که باید حسرتش رو بخوری .

بعدش خدا رو مقصر نکن
 

تصویر mahsan93
نویسنده mahsan93 در

سلام

من هم مشکل این دوست عزیز را دارم با این تفاوت که سنم بالاتر است. صحبت های شما کاملا منطقی و قابل پذیرش است اما من فکر میکنم اگر برخلاف خواسته درونی ام بخواهم ازدواج کنم باید تن به یک زندگی ناخواسته بدهم که قطعا مشکلات خاص خودش را خواهد داشت.. من هر چه فکر میکنم هیچ دلیلی برای عدم تمایل به ازدواج خود نمی توانم پیدا کنم...

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

منم همین حس را دارم .از رفاه نسبی درخانه پدرم برخوردارم.دانشجوی کارشناسی ارشدم.بعد از اتمام درسم میرم سرکار.یه اپارتمان پدرم به نامم زده و دادم اجاره.اصلا به ازدواج فکر نمیکنم.چون مرد ایده ال خودم رانیافتم.خواستگارام را رد کردم وپشیمون نیستم.مادرم وقتی خواستگار میاد اصرار میکنه ولی من میگردم یه بهونه پیدا میکنم.