یکی از مهمترین و پیچیدهترین ارتباط ها، ارتباط با کودکان است که نیاز به مهارت، ظرافت، صبر و بردباری بیشتری دارد.
اولین نیاز روانی کودک، مهر و محبت و دوست داشتن اوست. با اینکه همه والدین کودکان خود را دوست دارند ولی آن چیزی که مهم است، چگونگی اظهار این محبت است. هر کودکی برای داشتن احساس امنیت باید مورد محبت قرار بگیرد. ابراز محبت موجب دلگرمی و علاقهمندی کودک به والدین و زندگی میشود. توجه به خواستههای کودک، برخورد مودبانه و احترام با رفتارهای کلامی و غیر کلامی همه از نمونههای اظهار محبت است. راه مناسب آغاز دوستی با کودکان کاهش انتقادها و توقعات و به حداقل رساندن صحبتهای منفی در مورد کارهای کودک است. برای ایجاد ارتباط سالم با کودکان و به کارگیری روشها و شیوههای موثر در برخورد با آنان، مهمترین مسئله تدارک زمان و فرصتهای برنامهریزی شده است. در این موضوع آن چیزی که ضروری است صرف کردن وقت کافی است، تا بتوان رابطه مثبت میان کودک و والدین برقرار کرد.
در زندگی ماشینی امروز معمولاً این بعد مهم تربیتی یعنی وقت گذاری برای ایجاد روابط صحیح و سالم در محیط خانه یا مدرسه به خطر افتاده. گذاشتن وقت برنامهریزی شده برای ایجاد ارتباط مثبت با کودکان از صرف چندین ساعت مجادله، بحث و مشاجره جلوگیری میکند. برای برقراری ارتباط مناسب با کودک باید مراحلی طی شود که به بیان آن می پردازیم؛
قدم اول، شناخت درک و میزان فهم کودک
در ارتباط با کودکان اغلب توجهی به مراحل رشد ذهنی، سطح درک و میزان فهم آنها نمیشود، یعنی احساس میشود که کودک درست مانند بزرگترها میفهمند و آنچه را بزرگترها درک میکنند، کودک هم درک میکند، در حالی که اینطور نیست. توجه دقیق به مراحل رشد، سطح تواناییهای عقلی، میزان اطلاعات و ذخیره کلمات و معانی آنها وظایف اولیه شناخت ارتباط با کودکان است.
قدم دوم، شناخت سطح درک اخلاقی کودکان
باید توجه داشت که کودک در چه مرحلهای از رشد اخلاقی و عاطفی به سر میرود تا متناسب با همان مرحله با کودک سخن گفت نه اینکه او را با سخنانی که حتی معنای لفظی آن را نمیداند به پند و اندرز اخلاقی بپردازیم. تصور والدین این باشد که او همه مسائل را فهمیده و همه را اجرا میکند.
قدم سوم، شناخت موقعیت فعلی و آمادگی روانی کودک
در این مرحله باید والدین توجه داشته باشد که کودک در چه وضعیتی قرار دارد، در حال خشم، در حال هیجان، در حال شادی است، یا در شرایط دیگر قرار دارد و شناخت موقعیت روحی و روانی کودک در این مسئله بسیار مهم است، که باید به آن دقت شود. والدین باید وضعیت روحی و روانی کودک را درک کنند، خود را به جای کودک قرار دهند و فضای خود را تا حد او پایین بیاورند تا بتوانند احساسات کودک را درک کنند. در این موقعیت زمان امر و نهی، زمان ارزیابی، قضاوت، انتخاب، راهنمایی و هدایت، زمان درخواست اظهار انتظارات و توقعات مشخص میشود. بنابراین سومین قدم در جهت ارتباط با کودک درک موقعیت عاطفی و روانی فعلی کودک است.
مرحله چهارم، گوش دادن کامل به سخنان و اظهار نظرهای کودک
والدین باید به طور جدی و با روی گشاده به سخنان و اظهار نظرها و احساسات کودک گوش دهند. گوش دادن به سخنان کوچک موجب تخلیه احساسات، آرامش روانی و کاهش فشار روحی میشود. والدین باید همیشه شنونده خوبی برای کودکان باشند. باید آنها را متقاعد کنند تا به گوش کردن اهمیت میدهند، باید به کودک اجازه دهند که باورها و احساسات خود را صادقانه بیان کند و از عدم پذیرش از سوی والدین ترسی نداشته باشند. برای مستمع خوب بودن لازم است والدین مدتی سکوت کنند و بعد پاسخ دهند.
قدم پنجم، پذیرفتن کودک آنچنان که هست نه آنچنان که باید باشد
والدین باید احساسات کودک را بپذیرند و هرگز با صراحت و تندی خواستههای او را رد نکنند. گوش دادن و پذیرش کودک زمینه ایجاد ارتباط عاطفی را فراهم میکند. هرگز نباید پذیرش کودک را مشروط به چگونگی رفتارش کرد. پذیرش احساسات کودک چه مثبت چه منفی، مسئله تایید احساسات او نیست بلکه زمینهای به وجود میآید برای آرام کردن و هدایت احساسات منفی در جهت مثبت. در مقابل احساسات هیجانآمیز کودک باید خاموش بود، چرا که هر سخنی ممکن است او را به عصبانیت بیشتر بکشاند. باید والدین اجازه دهند که کودک پیامدهای رفتار خود را ترجمه کند تا یاد بگیرد که در زندگی چگونه با آنها کنار بیاید. کودک باید بعضی از ناکامیها و شکستها را بچشد تا برای زندگی ساخته و مقاوم بار آید. متاسفانه بعضی از والدین تا کوچکترین ناراحتی برای کوچک پیدا میشود یا چیزی را از دست میدهد یا مانعی برایش به وجود میآید سعی میکند در اولین فرصت آن را تهیه کنند و مانع را برطرف می کنند و حتی نمیگذارند در یک لحظه هم طعم ناکامی را بچشند، این گونه افراد کودکانی حساس، زودرنج و کم ظرفیت میشوند، که در فردای زندگی چندان مقاومتی از خود نشان نمیدهد، زود شکست میخورند در برابر مشکلات تحمل نمیآورد.
پذیرفتن و درک احساسات و هم احساس شدن با کودک به عنوان بهترین راه حل در برقراری ارتباط با کودکان است. این روش به سرعت فشار روحی و احساسات ناخوشایند را که گریبان کودک شده است را کاهش میدهد و آنان را از یک فشار روحی نجات میدهد و بعد از تخلیه احساسات به حالت طبیعی باز میگردد.
قدم ششم، احساس همدردی
احساس همدردی و همدلی با شروع کلماتی اطمینان بخش آغاز میشود. در این موقعیت باید خیلی با احتیاط و حساب شده سخن گفت. احساس همدردی باید با بیان توصیف واقعی احساسات کودک، بدون ارزیابی و قضاوت صورت گیرد، این سبب میشود که با بازگو کردن احساسات او کاملاً از نظر روحی و عاطفی امنیت یابد و آرامش نسبی برایش فراهم شود، در این صورت کودک با کمی سکوت به تفکر میرود و سبب میشود که کودک خود را بدون اینکه احساس کند، تحت فشار قرار دارد خوب ببیند و بیندیشد و در رفع نقایص خود تلاش کند. کودک زمانی درست فکر میکند که از نظر عاطفی، درست احساس کند و نگرانی نداشته باشد. باید فضای محبت آمیز و خالی از ترس به وجود آورد تا کودکان قادر باشند احساسات خود را اظهار کنند، زیرا راهیابی به ذهن کودک راهیابی به دل آنان است.
قدم هفتم برانگیختن عزت نفس
مهمترین اصلی که در این مرحله پدر و مادر باید در نظر بگیرند، ایجاد محبت و احترام به شخصیت کودک و حفظ کرامت انسانی او است. باید از دیدگاه انسانی همان ارزشی را که برای انسان بزرگ قائل هستند برای کودک نیز قائل باشند، چرا که تربیتی که مبتنی بر اقتدار یک جانبه باشد محکوم به شکست است. ارتباط و اقتدار یک جانبه به جای اینکه به درک و فهم کودک کمک کند و به رعایت مقررات انضباطی از طرف کودک بینجامد و او را به همکاری بکشاند، او را بیرغبت خواهد کرد، زیرا کودک طبیعتاً جذب حرفها و رفتارهایی میشود که خود در آن نقش و سهمی داشته باشد و شخصیتش به نحوی در آن دخالت داشته باشد. وقتی کودک احساس ارزشمندی نکند به وجد نمیآید و در ارتباط متقابل به درک و ضرورت رعایت مقررات نمیرسد. علت تبعیت کودکان از همسالان خود همین احساس برابری از طرف مقابل است که منجر به ایجاد ارتباط متعادل و تعامل میشود. بنابراین در این موقعیت نباید کلام یا سخنی گفته شود که به نحوی او را نادیده انگار یا به شخصیتش لطمه وارد کرد. والدین باید حساسیت و موقعیت کودکان را درک کنند که به چه مسائلی حساس و از چه کلماتی ناراحت میشوند، هر کلمه یا واژهای که شخصیت آنها را تحقیر کند موجب آزردگی روح آنها خواهد شد. باید حرمت و کرامت انسانی آنها حفظ شود، هرگز نباید چیزی را به زبان آورد که عزت نفس آنها خدشهدار شود.
در صورتی که کودک کار اشتباهی انجام داد والدین باید با محبت و در عین حال با صراحت احساسات خود را با کودک در میان بگذارند و سعی کنند زشتی کارش را به او منتقل کنند و آنها هم مانند والدین زشتی کار خود را احساس میکنند. نکتهای که در این مرحله مهم هست ظرافت در نحوه انتقال این احساسات به کودک است.
بنابراین هنگامی که کودک چشم به جهان باز میکند دراولین گروهی که قرار میگیرد خانواده است وبااولین افرادی که ارتباط دارد والدین هستند. بنابراین چگونگی برقراری ارتباط با کودک و نحوه تربیت والدین تاثبر زیادی در آینده افراد دارد.
هویت شخصیتی صحیح کودکان در کانون خانواده شکل میگیرد بنابراین آشنایی والدین با نحوه ی برخورد با کودک در شرایط مختلف بسیار مهم است، زیرا مهارت ارتباط موثر به فرزندتان کمک میکند با دیگران روابط صحیحی برقرار کند، میتواند هوش اجتماعی او را تقویت کند. کودکی که بتواند ارتباط کلامی درستی با دیگران داشته باشد میتواند ارتباط نوشتاری بهتری نیز با دیگران داشته باشند، درنتیجه عملکرد تحصیلی بهتری خواهند داشت. و ارتباط درست والدین با کودک در تربیت دینی آنها نیز تاثیر گذار است.