تبلور عدالت در سیره حضرت امام علی علیه السلام

20:53 - 1402/10/26

مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام مظهر عدالت بود. عدالت از منظر مبارک آن حضرت همان انصاف بود، یعنی آن حضرت با هر یک از افراد جامعه بنا بر انصاف و مساوات رفتار می‌کردند، و آنقدر عدالت و انصاف و مساوات در رفتار آن حضرت موج می‌زد که حتی شامل حال دشمنان نیز می‌شد، به گونه‌ای که تاکید داشتند به دشمنان نیز نباید ظلم و ستم شود! 

مقدمه: یکی از بی‌همتاترین شخصیت‌های سرنوشت ساز تاریخی که تجسم و تبلور عدالت و انصاف و مساوات است مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام است، به گونه‌ای که بسیاری از دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان بر این باورند که عدل و علی علیه السلام یکی بوده و کاملا غیر قابل انفکاک از هم هستند. عدالت از منظر مبارک آن حضرت همان انصاف و مساوات است یعنی در مقابل هر امر و هر شخصی آنگونه که شایسته آن هست برخورد شود. آنچه که به تبلور عدالت در رفتار حضرت امام علی علیه السلام قوت می‌بخشد این است که آن حضرت آنقدر با انصاف بودند که عدالت و انصاف را حتی در مورد دشمن نیز رعایت می‌کردند به گونه‌ای که به دشمن ظلم روا نمی‌داشتند. 

از منظر مبارک مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام، عدالت همان انصاف و پرداختن حق مردم بود، چنانچه در تفسیر آیه«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»[۱] می‌فرمایند:«الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ»[۲]«عدالت همان رعايت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نيكى بيشتر (از حد انصاف) است». 

اوج تبلور عدالت و انصاف را می‌توان از این فرمایش حضرت امام علی علیه السلام دریافت که در مورد اینکه برادرش عقیل به خاطر فقیر شدنش از آن حضرت درخواست مقداری از بیت المال کردند، چنین می‌فرمایند:«وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ، حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً؛ وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛ وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً، فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي، فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي. فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا، فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا؛ فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ، أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ، أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟ وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا، كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا. فَقُلْتُ أَصِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ، وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ؛ فَقُلْتُ هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ، أَعَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي، أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ. وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا. مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِين»[۳]«به خدا سوگند (برادرم) عقيل را ديدم که فقير شده بود و از من درخواست کرد يک صاع (حدود سه کيلو) از گندم بيت المال شما را به او ببخشم (و اين را بر سهميه مرتب او بيفزايم) کودکانش را ديدم که بر اثر فقر موهايشان پريشان و رنگ صورتشان دگرگون شده بود. گويى صورتشان را با نيل به رنگ تيره درآورده بودند. عقيل مکرر به من مراجعه و سخنش را چند بار تکرار کرد، من خاموش بودم و به سخنانش گوش فرا مى دادم. گمان کرد من دينم را به او مى فروشم و به دلخواه او گام بر مى دارم و از راه و رسم خويش جدا مى شوم. در اين هنگام قطعه آهنى را براى او در آتش داغ کردم. سپس آن را به بدنش نزديک ساختم تا با آن آهن سوزان عبرت گيرد (و از آتش آخرت که با آن قابل مقايسه نيست بپرهيزد، همين که حرارت آهن داغ به دستش نزديک شد) ناگهان ناله اى همچون بيمارى که از شدت درد به خود مى پيچد و مى نالد سر داد و نزديک بود از حرارت آن بسوزد، به او گفتم: اى عقيل! عزاداران همچون مادران فرزند مرده، به عزاى تو بنشينند و گريه سر دهند، آيا از قطعه آهنى که انسانى آن را به صورت بازيچه داغ کرده ناله مى کنى; امّا مرا به سوى آتشى مى کشانى که خداوند جبّار آن را با شعله خشم و غضبش برافروخته است؟ تو از اين رنج مختصر مى نالى، من از آن شعله هاى سوزان چگونه ننالم؟! از اين شگفت انگيزتر داستان کسى است (اشعث بن قيس منافق) که نيمه شب در خانه را زد و ظرف سرپوشيده اى (پر از حلواى خوش طعم و شيرين) براى من هديه آورد. معجونى بود که من از آن متنفر شدم گويى با آب دهان مار يا استفراغ او خمير شده بود. به او گفتم: آيا اين هديه است يا زکات يا صدقه؟ که اين هر دو بر ما اهل بيت حرام است. او گفت: نه اين است و نه آن ولى هديه است! گفتم: زنان بچه مرده بر تو گريه کنند آيا از طريق آيين خدا به سراغ من آمده اى تا مرا بفريبى؟ آيا تعادل فکرى خود را از دست داده اى يا جن زده اى يا بر اثر شدت بيمارى هذيان مى گويى؟ به خدا سوگند اگر اقليمهاى هفتگانه (روى زمين) را با آنچه در زير آسمانهايش قرار دارد به من داده شود که خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد. به يقين دنياى شما نزد من از برگ درختى که در دهان ملخى در حال جويدن باشد پست تر و بى ارزش تر است. على را با نعمتهاى فانى دنيا و لذتهاى ناپايدار آن چه کار؟! به خدا پناه مى بريم از خواب رفتن عقل و لغزش هاى قبيح و زشت و در اين راه از او يارى مى طلبيم». 

حضرت امام علی علیه السلام آنچنان مظهر عدالت بودند که عدالت گرایی را در حق تمامی انسان‌ها اعم از خویشاوندان و دوستان و آشنایان و عموم مردم و نیز مسئولان جامعه به مساوات رعایت و اجرا می‌کردند، و یک نمونه بارز آن برخورد عدالت محور وی با برادرش عقیل بود که بین او و عموم افراد جامعه هیچ تفاوتی قائل نشد و به طور کلی با هر کسی آنگونه که شایسته او بود بر مبنای عدالت رفتار می‌کردند. اما از عجایب عدالت گرایی آن حضرت، این بود که حتی با دشمنان خویش نیز بر مبنای عدالت و انصاف رفتار می‌کردند، و حتی یکی از خصوصیات مومن را ستم نکردن به دشمنانشان می‌دانستند، چنانچه در این مورد می‌فرمایند:«المُؤمِنُ لا يَحيفُ عَلى مَن يُبغِضُ ، و لا يَأثَمُ فيمَن يُحِبُّ»[۴]«مؤمن ، بر آن كه با او دشمنى مى ورزد ، ستم نمى كند و به خاطرِ آن كه دوستش دارد ، دست به گناه نمى زند». 

مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام آنچنان عدالتگرا بودند که حتی به رعایت عدالت در مورد حالات چهره مسئولین نیز سفارش می‌کردند! این یعنی رعایت عدالت و مساوات، تنها محدود به قول و فعل نیست، بلکه باید در رفتار و حالت چهره نیز پیاده شود! چنانچه می‌فرمودند:«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ، وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ، وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ، وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ، حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ، وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ؛ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِكُمْ وَ الْكَبِيرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ، وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَكْرَمُ»[۵]«بال هاى محبّت و حمايتت را براى آنها بگستران و در برابر همه متواضع باش، چهره خويش را براى آنها گشاده دار (و نسبت به همه خوب برخورد کن) مساوات را در ميان آنها حتى در نگاه ها و مشاهده با گوشه چشم رعايت نما، تا بزرگان و زورمندان کشور در نقض عدالت به نفع آنها طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأيوس نشوند; زيرا خداوند از شما بندگان در مورد اعمال کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان، بازخواست خواهد کرد، اگر کيفرتان کند شما استحقاق بيشتر از آن را داريد و اگر عفوتان نمايد او به مقتضاى کرمش عمل کرده است». 

نتیجه‌گیری: حضرت امام علی علیه السلام یکی از چهره‌های بی‌نظیر و بی‌بدیل تاریخ ساز و تمدن ساز در همه زمینه‌های اخلاقی به خصوص عدالت بود به گونه‌ای که بسیاری از دانشمندان و روشن ضمیران مسلمان و غیر مسلمان، حضرت امام علی علیه السلام و عدالت را یکی می‌دانند، به گونه‌ای که آن حضرت والامقام را تبلور و تجسم عینی مفهوم عدالت می‌دانند! عدالت از منظر مبارک حضرت امام علی علیه السلام همان انصاف و مساوات و پرداختن حق مردم بود، به گونه‌ای که با هر شخصی اعم از خویشاوندان و غیر خویشاوندان و دوست و دشمن، آنگونه‌ای که شایسته اوست رفتار شود و این رفتار بر مبنای مساوات و برابری باشد. اوج این مساوات و برابری نشأت گرفته از عدالت آن حضرت را می‌توان در رفتارش با برادرش عقیل توصیف کرد، که با وجود اینکه برادرش بود و فقیر بود و از او درخواست مقداری از بیت المال را کرد، اما آن حضرت حاضر نشد ذره‌ای از بیت المال را در اختیار او قرار دهد. از عجایب عدالتگرایی آن حضرت والا مقام، مراعات عدالت در مورد دشمن بود، که چنین توصیه می‌کرد که انسان مومن حتی به دشمنش نباید ستم کند! و نیز از منظر آن حضرت والا مقام، اجرا شدن و رعایت عدالت تنها محدود به اقوال و افعال نیست بلکه باید در رفتار و حالات چهره نیز مراعات شود! چنانچه به به یکی از مسئولین چنین توصیه می‌کرد که با آحاد مردم نرمخو و گشاده رو باش و در تمام نگاه‌ها و نیم نگاه‌هایت به مردم به تساوی رفتار کن! 

 

پی نوشت

[۱] سوره نحل، آیه ۹۰

[۲] نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱

[۳] نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴

[۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳

[۵] نهج البلاغه، نامه ۲۷

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 17 =
*****