استدلال پیرمرد در حمایت از حقوق زنان

12:29 - 1393/03/22
چکیده: چند نفر مسحور حرف‌هایش شده بودند؛ بدون اراده جلو رفتم تا از ماجرا با خبر بشم. چند کلمه‌ای بیشتر نشنیدم که متوجه شدم بحث بر سر نشریه‌ای هست که بعد از گذشت توقیف هفت ساله‌اش دوباره اجازه نشر گرفته است
لبخند پیرمرد

رهروان ولایت ـ ازدحام جلوی دکه روزنامه فروشی من رو به سمت خودش کشوند. یک نفر که خیلی شیک لباس پوشیده بود داشت حرف می‌زد،  چند نفر مسحور حرف‌هایش شده بودند؛ بدون اراده جلو رفتم تا از ماجرا با خبر بشم. چند کلمه‌ای بیشتر نشنیدم که متوجه شدم بحث بر سر نشریه‌ای هست که بعد از گذشت توقیف هفت ساله‌اش دوباره اجازه نشر گرفته بود. مرد متشخص با اعتماد به نفس بسیار بالایی در مورد اجحاف و ظلم در حق زنان صحبت می‌کرد و به توقیف آن نشریه که به دلیل مسخره کردن احکام اسلام و سیاه‌نمایی وضعیت زنان در ایران بسته شده‌بود اعتراض داشت.

احساس وظیفه کردم تا بایستم و گوش کنم تا اگر در بین کلامش فرصتی شد جوابی به اوبدهم. می‌گفت: اینکه به زن بگوییم در خانه بمان و با بچه سر و کله بزن این ظلم به او هست، زن باید دوش‌به‌دوش مردان در جامعه حضور داشته باشد و ایفای نقش کند. بعد از این کلامش همهمه‌ای در بین مردم افتاد و موقعیت خوبی مهیا شد. درعرض چند ثانیه تصمیم گرفتم جلو بروم و بگویم: (آقای محترم اگر مادر من و تو در خانه به تربیتمان مشغول نمی‌شد و مسؤلیت مهر و محبّت را در خانه به دوش نمی‌کشید الآن به جای اون کت و شلوار تنمون یه لنگ دستمون بود و سر چهارراه‌ها داشتیم شیشه ماشین مردم را پاک می‌کردیم؛ شما را نمی‌دانم ولی خودم را مدیون زحمت‌های مادرانه‌ی مادرم می‌دانم، او مرا برای موفقیت و پیشرفت تربیت کرد، مادرم نبود موفقیت‌های من هم نبود). و قصد داشتم در آخر بگویم: (مادران و زنان ما در پیشرفت جامعه نقش بسیار مهمی دارند و آن با تربیت فرزندان شکل می‌گیرد چرا آن را می‌خواهید پایمال کنید؛ اگر وظایف مردان در جامعه را برعهده زنان بگذاریم فردای روشن فرزندانمان را تیره وتار کرده‌ایم). آب دهنم را قورت  دادم و زیر لب گفتم خدایا به امید تو و اراده کردم جلو برم امّا متوجه  پیرمردی شدم که در کنارم ایستاده بود. پیرمرد آبنباتی که در دست داشت را باز کرد و در دهانش گذاشت و پوستش را به من داد و گفت باباجون حالا من رو داشته باش و رفت جلو. خشکم زده بود نمی‌دانستم چه کنم و نمی‌دانستم چه می‌کند.

پیرمرد رفت جلو و محترمانه از آن فرد پرسید ببخشید میان کلامتون وارد می‌شم شما تحصیلاتتون چیه؟ گفت مهندس هستم. دوباره ادامه داد و گفت: آقای مهندس شما ماشین هم دارین؟ گفت: بله، پدر جان چه طور مگه؟ پیرمرد گفت: پس بی‌زحمت بیایید ما یه ده تُن آجر می‌خواهیم جابه‌جا کنیم شما با ماشینتون زحمتش رو بکشین. مهندس لبخندی زد و گفت: پدر جان ماشین من سواری هست کامیون نیست. پیرمرد سریع پرسید یعنی نمیشه؟ مهندس هم گفت: معلومه که نه. پیرمرد با شنیدن کلمه نه از مرد سریع ادامه داد وگفت: پس ماشین سواری نمی‌تونه کار کامیون را انجام بده و اگه به اون مقدار از ماشین کار بکشیم خراب می‌شه، مرد هم با لبخندی که حاکی از مسخره کردن بود گفت: بله. در یک آن لحن پیرمرد جدی شد و گفت: اگه این‌طوره شما با چه رویی کارهای مردانه را می‌خواهید گردن زنان بیندازید، چرا زنی که لطیف است را می‌خواهید زیر فشارهای اجتماعی لِه کنید، زن نیاز به آرامش دارد، عشق و محبت مادرانه را از او می‌گیرید و به‌جایش چانه زنی واعصاب خوردی را به او می‌دهید؛ این عین ظلمِ. مرد که میدید مردم نیش‌زبان‌هایشان را شروع کرده‌اند و با حرف پیرمرد تحقیر شده است، برآشفتگی در چهره‌اش نمایان شد.

پیرمرد باصفا این فضا را که دید یه آبنبات درآورد و به مهندس داد و گفت: باباجون زیاد ناراحت نشو دنیا همینه بعد یه ماچش کرد و رفت. استدلال پیرمرد خیلی ساده و ناب بود لذا حرفش رو تو عکس پیاده کردم. یاعلی.

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر yosef
نویسنده yosef در

استدلال جالبیه . ولی کیه که قبولش کنه .

تصویر ابواحمد توسلی

واقعا زیبا بود
مخصوصا عکسی که درست کردید
اجرتون با صاحب امروز

تصویر cosar
نویسنده cosar در

چقدر قشنگ نوشتین. منم موافقم اما کار برای خانوما در حدی که به روحیاتشون لطمه نزنه خوبه. مثلا کنار کار خونه خیاطی هم بکنه. ویا حتی استاد دانشگاه بودن هم خوبه.چون بعضیا از جمله خود من با موندن تو خونه افسردگی میگیریم.
اما بعضی جاهارو دیدم که از ساعت 7 صبح از اون خانم بیچاره کار میکشن تا 8 شب فقط برا 300 هزار تومان.یعنی این اخرررررررررررر بی انصافیه.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

از مطلب خوبت ممنون

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 15 =
*****