رهروان ولایت ـ یکی از اوصافی که در قرآن کریم برای خداوند متعال ذکر شده است «سریعالحساب» بودن خداوند است؛ قرآن در این باره میفرماید: «أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِساب؛ [بقره/202] آنها از كار (و دعاى) خود، نصيب و بهرهاى دارند و خداوند، سريع الحساب است». حال باید دید معنای این سرعت در حساب که از اوصاف الهی است چیست؟
مفسرین معتقداند جمله «وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِساب» اشاره به اين است كه خداوند متعال هم با سرعت به حساب بندگان رسیدگی میکند و هم پاداشها و كيفرهايى را كه وعده داده به زودى به آنها میدهد؛ لذا همه وعدههای الهی نقد و سريع است و نسيه و همراه با تاخير نيست.
اين مطلب به این خاطر است كه علم خداوند، همانند مخلوقات نيست، كه محدوديت آن سبب شود، مطلبى او را از مطلبى ديگر غافل سازد. از اين گذشته محاسبه پروردگار، زمان لازم ندارد، زيرا اعمال ما بر جسم و جان ما، بلكه بر موجودات اطراف ما _ زمين و امواج هوا _ و اشياء ديگر، اثر میگذارد و از اين نظر میتوان وجود انسان را به یک ماشین تشبیه كرد كه با داشتن دستگاه كيلومترشمار، هميشه ميزان كاركرد خود را در هر لحظه به طور روشن و مشخص نشان میدهد و ديگر نيازى به حساب و كتاب مسافتهايى را كه اتومبيل در طول عمرش پيموده است نيست.[1]
آنچه مسلم است این است که خداوند متعال در روز قیامت به ریز و درشت اعمال ما رسیدگی کرده و همه را به سرعت، محاسبه میکند، پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در این باره فرمودند: «بنده روز قیامت، قدم از قدم بر نمیدارد، مگر اینکه از چهار چیز از او سوال شود؛ از عمرش که در چه راهی آنرا صرف کرده، از جوانیاش که در چه مسیری طی شده، از مالش که از چه راهی آنرا به دست آورده و در چه راهی مصرف کرده است و از حب و دوست داشتن ما اهل بیت(علیهمالسلام)».[2]
اما این حسابرسی برای برخی، بدون هیچ درنگی صورت گرفته و به سرعت وارد بهشت میشوند و برای برخی طول خواهد کشید؛ حال اگر کسی از حیث دارایی و اموال، ثروت کمتری داشته باشد، درنگ او در روز قیامت، بسیار کمتر از کسانی خواهد بود که دارایی بیشتری دارند.
امام صادق(عليهالسلام)در حدیثی نورانی در این باره فرمودند: «چون روز قيامت فرا رسد، در موقف حساب، دو بنده مومن كه هر دو از اهل بهشتند را نگه میدارند؛ يكى از آن دو در دنيا فقیر بوده و دیگری غنى و ثروتمند. فقير میگويد: پروردگارا، براى چه من در اينجا متوقف شدهام؟ تو میدانى كه به من در دنيا، حكومت و ولايتى ندادى تا من در آن به عدل رفتار كنم يا به ظلم و ستم و مالى را به من ندادى تا به واسطه آن، حقى را ادا كنم يا منع نمايم و در دنيا، روزىِ من، به من نمیرسيد، مگر به قدر كفایت. پس خداوند(جلجلالُه) میفرماید: اين بنده من، صادقانه سخن گفت، پس دست از او بداريد تا داخل بهشت شود.
اما آن مرد غنى، همينطور در آنجا باقى میماند و آن اندازهاى عرق از او جارى میشود كه اگر چهل شتر تشنه بياشامند برايشان كافى باشد. سپس داخل بهشت میشود.
آن مرد فقير، به او میگويد: علت توقف تو چه بود؟ مرد غنى میگويد: طول حساب؛ پيوسته از من نسبت به اموالی که در دنیا داشتم سوال میشد؛ يكى پس از ديگرى میآمد و خداوند از من میگذشت و میآمرزيد، سپس از چيز ديگر مورد بازپرسى قرار میگرفتم؛ بگو ببينم تو كيستى؟
فقير میگويد: من همان فقير هستم كه در موقف حساب با تو بودم. غنى میگويد: اما بعد از آنكه تو به بهشت آمدى، نعمتهاى خداوند چنان تو را تغيير داده و موجب دگرگونى تو گرديده است كه تو را نشناختم».[3]
-----------------------------------------
پینوشت:
[1]. مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ: سوم، ج2، ص 531.
[2]. تفسير نمونه، آیت الله مكارم شيرازى، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، چاپ: اول، ج2، ص 68.
[3]. بحار الأنوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404 ق، ج27، ص 311.