مدیر دور اندیش

00:35 - 1391/10/05
اگر کسی به واقع اهل تفکر باشد (مثل آقای خودمان)،حقیقت بر او رخ می نماید وحقیقت همان تجلی توحید است.بماند که تجلی توحید چیست،امّا کسی که به این مقام می رسد،خداوند چشم و گوش و دست و پای او می شود.

آقای ما هزار و صد و هفتاد و هشت ساله است و در این مدت، همیشه از چشم مردم پنهان و مستور بوده. چرا؟ شاید یکی از علت هایش این باشد که می داند در جهان امروز، نه پای سفره های شبهه ناک مردم جایی برای نشستن دارد، نه در خانه های غصب شده شان جای ماندن، نه در بازارهای بوی فساد گرفته ی آنان جایی برای خرید و نه در دلهای غبار گرفته شان، جایی برای حضور. جور دیگر بگویم، آقا نیامده اند چون هنوز پایه های آمدنشان محکم نشده است، آقا نیامده اند چون در مرامشان نیست بی گدار به آب بزنند.

مدیر ما همچون جدشان امیرمؤمنان (علیه السلام) عقیده دارند: «کسی که بدون دقّت در عاقبت کار دست به کاری زند، خود را در معرض گرفتاری ها قرار می دهد.» (1)

مدیر کل ما، دوراندیش ترین انسان زمان است. منظورم از دور، پیش بینی یکی دو سال پیش رو نیست، منظورم دیدن چند هزار سال آینده است. شاید به خاطر همین بود که در آخرین نامه به آخرین نایب نوشتند: «مدعیان دیدار ما دروغ می گویند.» (2) چون می دانستند چند روز بعد، وقتی غیبت کبری شروع شد، آدم های زیادی برای جلب مشتری، بازارشان را با این دروغ داغ می کنند.

امام، دانشمند است

تفکر و تدبّر ویژگی هایی است که در وجود اولیای خدا (علیهم السلام) نقش بسته است و تعریف فکر این است: «حرکت از مطلوب به سوی مقدمات و از مقدمات به سوی مطلوب.» (3)

به زبان ساده، انسان واقعی در ذهنش هزاران «چرا» و «آیا» چرخ می زند. به قول استاد شفیعی سروستانی، فرق انسان و حیوان همین است، انسان سوال می کند و حیوان فقط می پذیرد. البته منظورمان از سوال، سوالاتی درباره ی این سه عرصه است: «ز کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا می روم آخر، ننمایی وطنم.»

وقتی سوال در ذهن کسی ایجاد شد، از طریق منطق، داده هایش را کنار هم می چیند و در آخر نتیجه ای می گیرد. به این فرآیند می گویند: تفکر.

اگر کسی به واقع اهل تفکر باشد (مثل آقای خودمان)، حقیقت بر او رخ می نماید و حقیقت همان تجلی توحید است. بماند که تجلی توحید چیست، امّا کسی که به این مقام می رسد، خداوند چشم و گوش و دست و پای او می شود. یعنی، خدا گونه می بیند، می شنود، عمل می کند و راه می رود. بنابراین اگر مولای ما فکر همه را می شنوند و ناظر بر همه اند، اگر دستشان شفا می دهد و قدمشان عدالت می آفریند، نباید تعجب کنیم. اینها همه، از آثار غوطه خوردن در صفات توحیدی خداست.

ساکتم، عاقلم!

چیزی که اساساً تفکر و دواندیشی را کامل می کند، «سکوت و به موقع سخن گفتن» است. (4) سکوت حضرت مهدی (علیه السلام)، سکوتی محمدی (ص) است، یعنی به شهادت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اینگونه است:

«سکوت رسول خدا (ص) بر چهار چیز بود: بردباری، دوراندیشی، اندازه نگاهداری و تفکر. سکوتش در اندازه نگاهداری از آن رو بود که همه ی مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه به یک نحو گوش دهد؛ اما سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهای باقی و فانی فکر می کرد؛ و بردباری و شکیبایی برای او با هم جمع شده بود، به همین سبب هیچ چیز او را به خشم نمی آورد و بر نمی انگیخت؛ و دوراندیشی برای او در چهار چیز فراهم آمده بود: به کارهای نیک چنگ می زد تا دیگران به او اقتدا کنند، از کارهای زشت دوری می کرد تا مردم از آن بپرهیزند، در انتخاب رأی صحیح برای اصلاح کارهای امت جدیّت و تلاش می کرد و به آن چه خیر دنیا و آخرت در آن بود قیام می کرد.» (5)

نکته ی مهم درباره ی سکوت این است که امام عصر (عج) نه تنها خودشان سکوت می کنند بلکه از انسان هرزه گو هم دوری می کنند. در زندگی امام سجاد (علیه السلام) می بینیم که این اشخاص را اصلاً تحویل نمی گیرند چرا که معتقدند این انسان ها از فکر خدا دورند و اهمیت نمی دهند که آخرتی هم هست وگرنه اینقدر سر حرفهای بیهوده وقت و عمرشان را تلف نمی کردند. (6)

حالا بیایید چرتکه بیندازیم و فاصله مان را با امام حساب کنیم... ببخشید رقم های نجومی را با چه وسیله ای می سنجند؟

 

پی نوشتها:

1. تحف العقول، ص 60

2. مجلسی، بحار، ج 52، ص 151.

3. شرح منظومه، قسمت منطق، ص 9

4. مرآة العقول، ج1، ص 56

5. الطبقات الکبری، ج1، ص 56؛ بحار، ج 16، ص 153

6. منتهی آلامال، ج2، ص 582

بخش مهدویت تبیان

منبع: دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره ی نبوی «سیره ی فردی»، صص 374 – 411

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 0 =
*****