رهروان ولایت ـ اگر به احادیث معصومین(علیهمالسلام) دقت کنیم؛ خواهیم دید که آن بزرگواران از دو رسول و دو حجت سخن گفتهاند؛ یکی رسول ظاهری که همان پیامبران الهی هستند و یکی رسول باطنی که عبارت است از «عقل» آدمی. امام کاظم(علیهالسلام) در حدیثی فرمودند: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول: ای هشام، همانا برای خداوند متعال بر علیه بندگان، دو حجت وجود دارد؛ یکی حجتی ظاهری که انبیاء و ائمه هستند، و یکی حجت باطنی که عقل باشد».[1] همچنین اگر به کتاب شریف «کافی» نگاه کنیم ایشان یک باب را به «عقل و جهل» اختصاص داده و در این باب، احادیثی را جمعآوری کرده است، که در آنها ائمه اطهار(علیهمالسلام) به تجلیل عقل و جایگاه بالای آن پرداخته اند.[2]
نکته قابل بیان در این نوشتار این است که اگر عقل حجت باشد، در تمام اموری که تشخیص میدهد و حکم صددرصدی میکند، باید حجت باشد، و اگر حجت نیست، باید در هیچ امری حجت نباشد؛ این در حالی است که تمام اصول شریعت به وسیله عقل اثبات میشود، خداوند متعال و وحدانیت او، رسالت انبیاء و پذیرش آنان، وجود قیامت و پاداش و عذاب الهی و... همه این موارد، با عقل اثبات میشوند، پس عقل در مقام اثبات حتی مقدم بر شرع است.
تا عقل بشری ابتدا خدا را اثبات نکند، سپس بگوید که خدای حکیم خلق خود را رها نمیکند، پس آمدن انبیاء ضرورت دارد، و لازم است انبیاء کاری انجام دهند که دیگران نتوانند انجام دهند، تا دلیلی بر صدق مدعای آنها باشد، سپس عصمت آنان را اثبات نکند، هرگز آدمی در برابر وحی و سخنان انبیاء و ائمه اطهار(صلواتاللهعلهیماجمعین) زانو نمیزند و سخن آنان را حجت نمیداند و نمیپذیرد. پس پذیرش خود شریعت، متوقف بر تصدیق عقل است.
با این اوصاف چگونه کسی میتواند ادعا کند که مسلمان و شیعه است و به سخنان اهل بیت(علیهمالسلام) گوش فرا داده است، و در عین حال عقل و احکام آن را انکار کند؛ مگر خود اهل بیت(علیهمالسلام) بر حجیت عقل تاکید ندارند؟ مگر امامت و عصمت و حقانیت مذهب با چیزی غیر از عقل قابل اثبات است؟ اگر جواب این است که عقل حجّت است، باید گفت لازم است در تمام موارد حجت باشد، نه در برخی موارد.
بله هر گاه مطلبی غیر برهانی و بدون دلیل باشد، که تنها حاصل حدس خود عالم است، هرگز حجّت نیست و نباید قبول کرد؛ امّا اگر مطلبی برهانی بوده و مبتنی بر بدیهیات اولیه، و حکم صریح عقل باشد، نباید رد کرد، حال از هر کسی صادر شود، ولو گوینده آن کافر ملحد باشد؛ مثلا هر گاه بگوییم «کل، بزرگتر از جز آن است» یا اینکه بگوییم «هر معلولی علت میخواهد» آیا درست گفتهایم یا خیر؟ اگر بله، باید قبول کرد ولو از هر کسی صادر شود، حال گوینده آن امام صادق(علیهالسلام) باشد، یا ارسطو یا هر کس دیگری، فرقی نمیکند؛ مهم این است که حکم قطعی عقل است.
بنابراین میگوییم هر گاه عقل حکمی قطعی و برهانی داشته باشد، که در آن احتمال خطا صفر باشد؛ دیگر جای درنگ نیست و باید آن حکم را قبول کرد، زیرا یا عقل حجت است یا نیست، اگر هست در تمام موارد حجت است، و اگر نیست هم در تمام موارد حجت نیست و تفکیک بین احکام عقل صحیح نیست.
حتی عقل، آنقدر جایگاه مهمی دارد، که بر ظواهر قرآن کریم که بدون شک، سخن خداوند متعال است، مقدم شده است؛ و در روایات اهل بیت(علیهمالسلام) نیز اگر آیهای مخالف حکم صریح عقل بوده است، تاویل برده شده و ظاهر قرآن را تفسیر کرده و گفتهاند چیز دیگری مد نظر بوده است. بنابراین کلیت عقل و احکام صادر شده از آن، مورد قبول و عمل خود معصومین(علیهمالسلام) بوده است.
حال اگر کسی جاهلانه یا مغرضانه و برای احیاء مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) به مبارزه با عرفا و فلاسفه و اصول بنادین عقلی قدم بردارد؛ باید به او گفت اولین چیزی که از بین میرود، خود شیریعت است، زیرا اصول اساسی شریعت تنها با عقل قابل اثبات هستند و بدون اثبات آنها توسط عقل، به هیچ وجه سایر موارد قابل پذیرش نیست؛ یعنی مثلا تا خداوند متعال و قرآن اثبات نشود، نوبت به نماز نمیرسد. در روایات هم که دیده شد بر حجیت عقل و احکام صادر شده از آن تاکید شده است.
اما اگر مطلبی برداشت خود عارف یا فیلسوف یا حتی فقیه باشد، و حکم قطعی عقل نباشد و برهانی بر آن ارائه نشود، به هیچوجه مورد قبول نیست و نمیتوان آنرا پذیرفت، باید با دقت بررسی شود که درست هست یا نیست، اگر با وحی مسلم و سخنان اهل بیت(علیهمالسلام) تعارضی نداشته باشد، میپذیریم و در غیر اینصورت قابل قبول نیست.
در نتیجه: حجیت عقل و احکام آن، قطعاً مورد قبول است و حتی شریعت و انبیاء و خود اهل بیت(علیهمالسلام) نیز با همین عقل قابل اثباتند و در کلام آن بزرگواران نیز به این مساله اشاره شده و بر جایگاه رفیع عقل تاکید ویژهای داشتهاند؛ لذا احکام قطعی عقل مورد قبول است، حال گوینده این سخن هر کسی میخواهد باشد، پیامبر باشد یا امام، فقیه باشد یا غیر فقیه، کافر باشد یا مومن؛ چون حکم عقل است میپذیریم.
------------------------------------
پینوشت:
[1]. الكافي، ج 1، ص 15.
[2]. الکافی، ج1، کتاب العقل و الجهل.