باز هم عایشه در خور احترام است؟

08:54 - 1393/10/13
چکیده: اميرمؤمنان علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: عايشه عقده هاي دروني كه نسبت به من داشت او را به جوشش درآورد. آزاري به من رسانيد كه درباره كسي چنين آزاري را روا نداشت ولي با اين حال من او را همانند گذشته مورد احترام و نيكويي خود قرار داده اعمال نيك و بد او را به خدا وا مي گذارم. خداست هر كسي را بخواهد در مقابل جرم و گناهش مجازات مي نمايد و يا او را مورد عفو قرار مي دهد.

در ميان اهل سنت اين عقيده شبهه برانگيز و جنجالي وجود دارد كه جناب عايشه كه از همسران پيامبر بوده ام المومنين است آيا با اينكه عايشه دست به خيانات بزرگي زده است باز هم او در خور احترام است و آيا صحيح است كه بگوييم در حالت كلي توهين به همسران پيامبر گناه بزرگي است؟

پاسخ:

القابي كه براي عايشه و زنان پيامبر عنوان شده طبق آيه قرآن وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ(1). زنان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مادران امتند» حكمي است شرعي و مخصوص به آن جناب، و معنايش اين است كه همانطور كه احترام مادر، بر هر مسلمان واجب، و ازدواج با او حرام است، همچنين احترام همسران رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر همه آنان واجب، و ازدواج با آنان بر همه حرام است، و لذاست كه در آيات بعد به مساله حرمت نكاح با آنان تصريح نموده و مي فرمايد: وَ لا أَنْ تَنْكحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدا(2). «و مطلقاً [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد، چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهي] بزرگ است.». لذا در عبارتي كه از «ام سلمه» يكي ديگر از همسران پيامبر نقل شده مي خوانيم كه مي گويد: «انا ام الرجال منكم و النساء. من مادر مردان و زنان شما هستم».(3)
پس تشبيه همسران رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به مادران، تشبيه در بعضي از آثار مادري است، نه همه آنها، چون مادر به غير از وجوب احترام و حرمت نكاح، آثار ديگري نيز دارد، از فرزند خود ارث مي برد، و فرزند از او ارث مي برد، و نظر كردن به روي او جائز است، و با دختراني كه از شوهر ديگر دارد نمي شود ازدواج كرد، چون خواهر مادري آدمي است، و نيز پدر و مادر، مادر، جد و جده آدمي است، و برادرانش دايي، و خواهرانش خاله انسان است، ولي همسران رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به غير از آن دو حكم، احكام ديگر مادري را ندارند.(4)
اين ارتباط و پيوند معنوي، تنها تاثيرش مساله «حفظ احترام» و «حرمت ازدواج» با زنان پيامبر بود، وگرنه از نظر مساله ارث و همچنين ساير محرمات «نسبي» و «سببي»، كمترين اثري ندارد، يعني مسلمانان حق داشتند، با دختران پيامبر ازدواج كنند، در حالي كه هيچكس با دختر مادر خود نمي تواند ازدواج كند، و نيز مساله محرميت و نگاه كردن به همسران پيامبر براي هيچكس جز محارم آنها مجاز نبود.(5) پس اين نوعي محدوديت براي آنها به حساب مي آيد نه يك صفت و لقب كه دربردارنده نوعي شأن و منزلت دائمي باشد.
اما خداوند همسران پيامبر را مادران مؤمنين قرار داده ولي مشروط به اينكه ايجاد فتنه و حادثه نكنند و هتك حرمت و حريم پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را ننمايند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ طلاق آنان را در اختيار حضرت علي عليه السلام قرارداد و فرمود آنها بشرف امومة و مادري مؤمنين مفتخرند مادامي كه در منزل خود نشسته و حفظ حريم و ناموس آن حضرت و موقعيت خود را نمايند اما اگر از منزل بيرون زدند و با خليفه بلا فصل پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حضرت امير المؤمنين علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ جنگيدند آن حضرت مختار است كه آنها را طلاق گويد تا از شرافت مادري ساقط شوند.(6)
عايشه با توجه به اينكه زني بود كه در كنار پيامبر زندگي كرده و از وجود آن حضرت و قداستش به احترام و جايگاهي رسيده بود و مي توانست ضمن حفظ اين جايگاه و بزرگي سبب آن را در خود رشد دهد و از مصاديق قرآني كه آنان را مادران مؤمنين مورد خطاب قرار داده بود،(7) تجلي كند و در كنار ياران و همسران ديگر حياتي پر از معنويت داشته باشد، اما به جهت دارا بودن ويژگي هاي خاص اين مقام را از دست دادكه مي توان به مواردي از آن اشاره نمود:
اولا به جهت روحيات او و تأثير پذيري از ديگران مثل طلحه و زبير دو يار ديرين پيامبر(ص) كه نسبتي با عايشه داشتند او را فريب داده و بر عليه حكومت علوي تحريك نموده و از قداست او به عنوان يادگار پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر عليه اميرمؤمنان علي ـ عليه السلام ـ سود جستند، آنها او را با انگيزه هاي سياسي و نيرنگ آلود خود همراه كردند و به بهانه‌ي انجام حج از خانه اش بيرون كشيدند و جنگي معروف بنام جمل را در پيرامون عايشه و شترش پديدار ساختند كه دل اهل اسلام را آزردند و عزيزترين كس پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ (علي) را به رنج و زحمت انداختند و گسستي بزرگ در دل جهان اسلام به وجود آورده و ياغياني چون معاويه را جرأت مقابله و جنگ با امام علي ـ عليه السلام ـ دادند، پس از جنگ جمل بود كه معاويه در مقابل امام به جنگ برخاست. عايشه در اين جنگ به همراه طلحه و زبير در واقع رهبري مخالفان علي ـ عليه السلام ـ را بر عهده داشت. آنها به بهانه خون خواهي از عثمان با علي ـ عليه السلام ـ جنگيدند، در جنگ جمل، طلحه و زبير كشته شدند و عايشه كه سوار بر شتر، افراد را بر ضد علي ـ عليه السلام ـ تحريك مي كرد، پس از اينكه شترش پي شد به اسارت علي ـ عليه السلام ـ در آمد.(8)
در حالي كه پيامبر بر اساس علم نبوت، او را از اين مسئله نهي كرده بود باز او به اين عمل مبادرت نمود. ابن اعثم كوفي مي نويسد: «عايشه در خانه عبد الله بن خلف خزاعي بود كه علي ـ عليه السلام ـ نزد وي آمد و گفت: اي عايشه مگر از ره سپردن نهي نشده بودي.(9) عايشه گفت: اي پسر ابو طالب اكنون كه پيروز شده اي ببخش. حضرت فرمود: به مدينه باز گرد به همان خانه ات كه پيامبر تو را فرموده است در آن آرام گير.
سپس حضرت هفتاد زن از قبيله «عبدالقيس را در لباس مردانه فرستاد تا او را به مدينه برسانند».(10)
مسعودي مي نويسد: عايشه چون به مدينه رسيد.. گفت: «آرزو دارم نرفته بودم گرچه چنين و چنان مي شد».(11) در تاريخ آمده است: عايشه هر گاه از جنگ جمل ياد مي كرد به حدي مي گريست كه مقنعه او از اشك هايش تر مي‌گشت و بيهوش مي شد و گاهگاهي مي گفت: كاش پيش از آنكه به بصره مي رفتم بيست سال قبل از آن مرده بودم تا مرتكب چنين عملي نمي شدم.(12)
از طرفي ديگر عايشه داراي اخلاقي جاه طلب، تندخو، عصبي و سركش بود. تيز هوشي، تصميم گيري و نيز رشك و حسادت شديد، جزء شخصيت بارز عايشه به حساب مي آيد. عايشه بر شوهرش پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سخت حسود بود و اين حسادت به حدي بود كه حاضر نبود جز خودش ديگري هم در دل شوهرش جايي داشته باشد. عايشه شيفته و ديوانه خويشان و بستگان خود بود و نسبت به آنان تعصبي شديد داشت طوري كه اگر منافع‌شان به خطر مي افتاد خود را سخت مي باخت و موقعيت خويش را فراموش مي‌كرد و از جانب داري در راه منافع آن ها به هيچ وجه خودداري نمي كرد.(13)
و به جهت همين خصوصيت، عايشه نسبت به خاندان اهل بيت عليهم السلام حسادت مي كرد عايشه نه تنها نسبت به علي ـ عليه السّلام ـ دشمني مي ورزيد بلكه از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و حسن و حسين ـ عليهما السّلام ـ هم دوري مي كرد، چنان كه ابويعقوب مي‌گويد: چون فاطمه ـ سلام الله عليها ـ درگذشت همه‌ي همسران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي تسليت نزد بني هاشم آمدند جز عايشه كه نيامد و تظاهر به بيماري كرد و از او براي علي ـ عليه السّلام ـ سخني نقل كردند كه دلالت بر شادي او داشت».(14) عايشه خود را از حسن و حسين مستور مي ساخت و با آنان مانند نامحرم رفتار مي نمود، با اين كه ابن عباس بر او اعتراض مي كرد و مي گفت كه حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ نسبت به عايشه محرم هستند».(15) عايشه اين عداوت را تا بدانجا پيش برد كه «مانع دفن امام حسن ـ عليه السّلام ـ در كنار جدّش رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ شد».(16)
حال اين نوع عملكرد در برخورد را در كنار اين فرمايش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ درباره اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ و اهل بيت عليهم السلام مي گذاريم كه فرمود: هر كه علي را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر كه علي را دشمن بدارد مرا دشمن داشته و هركه علي را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است و هركه مرا اذيت كند خدا را اذيت نموده است».(17) با توجه به اين مطالب آيا مي توان جايگاهي براي عايشه عنوان داشت و براي او احترامي قائل شد.
اما در مورد توهين اميرمؤمنان علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: عايشه عقده هاي دروني كه نسبت به من داشت او را به جوشش درآورد. آزاري به من رسانيد كه درباره كسي چنين آزاري را روا نداشت ولي با اين حال من او را همانند گذشته مورد احترام و نيكويي خود قرار داده اعمال نيك و بد او را به خدا وا مي گذارم. خداست هر كسي را بخواهد در مقابل جرم و گناهش مجازات مي نمايد و يا او را مورد عفو قرار مي دهد.(18)
بنابراين به طور كلي توهين به همسران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر هيچ كسي روا نيست، لكن بيان واقعيات و جرم هاي آنان مشمول توهين نمي گردد.

پاورقی:

1. احزاب : 6.
2. احزاب : 53.
3. روح المعانى ذيل آيات مورد بحث.
4. طباطبايي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسين، چاپ پنجم، 1374ش، ج16، ص414.
5. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374ش، ج17، ص205.
6. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، مترجمان، تهران، انتشارات فراهانى، چاپ اول، 1360ش، ج20، ص22.
7. احزاب : 6. پيامبر نسبت به مومنان ولايت دارد و زنانش مادران مومنين هستند.
8. ابن قتيبه دينوري، الامامه و السياسه، ترجمه سيد ناصر طباطبايي، تهران، ققنوس، 1380ش، ص104.
9. اشاره به دستور پيامبر اکرم(ص) که به همسران خويش دستور داد در خانه بمانند.
10. ابن اعثم کوفي، الفتوح، ترجمه مستوفي هروي، تهران، آموزش و انقلاب اسلامي، 1372ش، ص438 ـ 435.
11. علي بن حسن، مسعودي، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1374ش، ص728.
12. ابن اعثم کوفي، همان، ص441.
13. عسگري، سيد مرتضي، نقش عايشه در تاريخ اسلام، تهران، مجمع علمي اسلامي، چاپ ششم، 1373، ج1، ص47.
14. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1407ق، ج9، ص198.
15. نقش عايشه در تاريخ اسلام، همان، ج2، ص282، به نقل از: الطبقات الكبري، ج8، ص83.
16. احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، قم، امير، چاپ اول، 1373ق، ج2، ص225.
17. سيوطي، جلال الدين ، تاريخ الخلفاء، قم، انتشارات شريف رضي، ص173.
18. نقش عايشه در اسلام، همان، ص220 ـ 293.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.