عقيده اهل سنت در مورد شهادت حضرت زهرا چيست؟

10:21 - 1393/10/14
چکیده: شهرستاني در كتاب «الملل و النحل» به نقل از نظّام معتزلي آورده است كه: عُمر در غوغاي روز بيعت بگونهاي بر شكم دختر پيامبر زد كه جنين وي سقط گرديد، او نعره مي كشيد كه: خانه فاطمه را با هر آنكه در آن است به آتش بكشيد، و اين فرمان در حالي صادر گرديد كه در آن خانه جز فاطمه(س) و شوهر گرانقدرش علي(ع) و دو نور ديده اش حسن و حسين هيچ كس نبود. نظير اين مطلب را صفدري شافعي و ابن حجر عسقلاني و طبري در كتابهاي خويش آورده اند.

اهل سنت شهادت حضرت فاطمه(س) را به علت اين كه ابوبكر و عمر زير سوال نرود انكار مي كنند و منكر شهات حضرت فاطمه(س) است،ادعا دارد حضرت به شهادت نرسيده و با مرگ طبيعي از دنيا رفته اند. ولي در كتاب هاي اهل سنت واقعه دل خراش شهادت آن حضرت به روشني منعكس گرديده است.

در كتابهاي «عقد الفريد» و «تاريخ ابو الفداء» و «اعلام النساء» در اين مورد اينگونه آمده است:
ابوبكر گروهي را به سركردگي عمر بن الخطاب بسوي خانه علي(ع) گسيل داشت و به سركرده آنها گفت: اگر در برابر فرمانت سر فرود نياوردند با آنان پيكار كن. عُمر با شعله اي از آتش حركت كرد تا خانه وحي و رسالت را به آتش بكشد، در اين گير و دار بود كه دخت فرزانه پيامبر، فاطمه(س) با او روبرو شد و فرمود: هان! اي پسر خطّاب آيا آمده اي تا خانه ما را به آتش بكشي؟ عُمر پاسخ داد: آري مگر اينكه همان را كه امّت گردن نهاده اند بپذيريد و باخليفه انتخابي ما دست بيعت دهيد.(1)
و همچنين در تاريخ طبري و الامامه و السياسه، در همين زمينه آمده است: به خداي سوگند خانه را به آتش خواهم كشيد، مگر اينكه به منظور بيعت از خانه بدر آئيد و يا گفت: با شما هستم، يا به منظور بيعت از خانه بدر آئيد يا خانه را با هر آنكس كه در آن است به آتش خواهم كشيد. برخي به او گفتند: دخت پيامبر(ص) در آن خانه است، پاسخ داد: اگر چه او باشد.(2)
مؤلف كتاب «الامه و السياسه» تحت عنوان چگونگي بيعت علي(ع) مي نويسد: ابوبكر در پي جويي از كساني كه از بيعت سر باز زده و نزد اميرالمؤمنين(ع) رفته بودند، برآمد، از اين رو عمر را به سوي خانه علي(ع) گسيل داشت تا آنان را احضار كند، عمر به در خانه آمد و آنان را ندا داد، امّا آنان از آمدن و دست بيعت دادن به ابوبكر خودداري كردند، اينجا بود كه عمر به همراهان خويش دستور داد تا هيزم بياورند و خود فرياد كشيد به خدائي كه جان عمر در كف قدرت اوست، يا بايد از خانه بدر آئيد و يا خانه و هر كه در آن باشد به آتش خواهم كشيد، به او گفتند: اي ابا حفص (عُمر) مي داني كه فاطمه(س) در اين خانه است؟ پاسخ داد: گر چه او هم باشد! سرانجام آن گروهي كه نزد علي(ع) بودند از خانه بيرون آمدند و بناگزير بيعت نمودند و تنها علي(ع) در خانه ماند و فرمود: من سوگند ياد كرده ام كه تا قرآن را جمع آوري ننمايم، نه از خانه خارج شوم و نه عبا بر دوش افكنم. در اين هنگام بود كه دخت پيامبر(ص) فاطمه(س) بر آستانه درب ظاهر شد و فرمود: تاكنون گروهي را كه براي رسيدن به حضور كسي آمده باشند، بدتر و خشن تر از شما به خاطر ندارم، شمايان مردمي هستيد كه پيكر مطهر پيامبر را در برابر ما رها كرديد و خود براي انحصار قدرت و امكانات شتافتيد، بي آنكه از صاحبان واقعي حق اجازه اي بگيريد و مشورت نمائيد و يا حقي را براي ما به رسميّت شناسيد و بازگردانيد.(3)
شاعر «نيل حافظ ابراهيم» در قصيده خويش كه به عمريه معروف است مي گويد:
گفته اي است از عُمر به علي(ع)، چه بزرگوار است شنونده آن و چه عظيم است گوينده آن: اگر بيعت نكني، خانه ات را آتش مي زنم، در حالي كه دختر مصطفي، فاطمه(س) در خانه بود، هيچ كسي جز ابو جعفر (عُمر) نمي توانست اين سخن را در برابر سوار عدنان و حافظ آن بر زبان آورد.(4)
علامّه مظفّر رحمه الله مي گويد: اين شاعر گمان برده كه اين از شجاعت عُمر است، نه چنين نيست، او اشتباه مي كند و نمي داند كه عُمر در مواقع سرنوشت ساز اسلام، قدمي بر نداشته است و دستي در جنگهاي فراوان پيامبر نداشته است، عُمر اين سخن را بدان خاطر گفت چون خود را به واسطه وصيّت پيامبر(ص) به علي(ع) مبني بر اينكه صبر پيشه كن، از او ايمن مي ديد، اگر علي(ع) به سراغش مي آمد بي درنگ فرار مي كرد.(5)
شهرستاني در كتاب «الملل و النحل» به نقل از نظّام معتزلي آورده است كه: عُمر در غوغاي روز بيعت بگونهاي بر شكم دختر پيامبر زد كه جنين وي سقط گرديد، او نعره مي كشيد كه: خانه فاطمه را با هر آنكه در آن است به آتش بكشيد، و اين فرمان در حالي صادر گرديد كه در آن خانه جز فاطمه(س) و شوهر گرانقدرش علي(ع) و دو نور ديده اش حسن و حسين هيچ كس نبود. نظير اين مطلب را صفدري شافعي و ابن حجر عسقلاني و طبري در كتابهاي خويش آورده اند.(6)

پاورقی:

1. عماد الدين اسماعيل ابي الفداء، تاريخ ابي الفداء، بيروت، دار المعرفة، ج 1، ص 56. ابو عمر احمد بن محمد بن عبد ربّه اندلسي، العقد الفريد، مصر مكتبة الهلال، و بيروت، دار الكتاب العربي، 1990م، ج 2، ص 254. عمر رضا كحالة، اعلام النساء، بيروت، موسسة الرسالة، 1440ق، ج 3، ص 1207. عبدالحميد بن ابي الحديد معتزلي شافعي، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1385ق، ج 2، ص 147. علاء الدين علي تقي بن حسام الدين هندي، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، موسسة الرسالة، 1405ق، 1381ق، ج 3، ص 149.
2. ابو جعفر محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، مصر، ليدن و دار المعارف، ج 3، ص 198. ابو محمد، عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينوري الامامه و السياسه، حلبي، 1388ق، ج1، ص13.
3. الامه و السياسة، ج 1، ص 19.
4. ديوان حافظ ابراهيم، مصر، دارالكتب المصريه، ج 1، ص 75.
5. شيخ محمد حسن مظفر، دلائل الصدق، ايران، 54ق، ج 3، ق 1، ص 1359.
6. ابوالفتح محمد بن عبدالكريم بن ابي بكر شهرستاني، الملل و النحل، بيروت، دار المعرفة، مطبعة الحلبي، مصر 1410ق، ج 1، ص 57. شهاب الدين بن حجر عسقلاني، لسان الميزان، بيروت، مؤسسة اعلمي، 1406ق، ج 1، ص 268. صلاح الدين بن آبيك صفدري، الوافي بالوفيات، 1401ق. محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري شافعي، طبع مصر قديم، ج 2، ص 443.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.