پیروی مسلمانان از تعالیم دین اسلام، نشانه جهل و نادانی نیست؛ بلکه کسانی که دانش تجربی را معیار و میزان درک و فهم هر گزاره طبیعی و ماوراء طبیعی میدانند، از معرفت و آگاهی بهرهای ندارند و در جاهلیت بهسر میبرند.
ملحدان و اسلامستیزان که مبارزه با دین مبین اسلام و تعالیم آن را در دستور کار خود قرار دادهاند، گمان میکنند پیروی و اطاعت مسلمانان از دستورات این دین به دلیل آن است که این دین، پیروان خود را در جهالت نگه میدارد. بنابراین اگر مسلمانان از آگاهی و معرفت بیشتری برخوردار شوند، معنا ندارد که پیرو چنین دینی باشند.
چند نکته در پاسخ به این ادعا بیان میشود:
واژه جهل به معنای نادانی است و کاربرد آن هنگامی است که پاسخ و یا هدف، نامشخص و مبهم باشد. تاریخ اسلام و پیش از آن نشان میدهد که این دین الهی از نظر جغرافیایی و زمانی در شرایطی ظهور کرد که مردم مکه «جاهل محض» نبودند؛ چنین نبود که مردم عرب از سنتهای جوانمردی مثل سخاوت و یا مروت چیزی ندانند.
همچنین آنان با مسائل اعتقادی مثل پرستش معبود آشنایی داشتند و به فرموده قرآن، میدانستند که آفرینش زمین و آسمان همگی به فرمان خداوند سبحان بوده،[1] اما با این حال، خداوند و معصومان علیهمالسلام وضعیت آن روز جامعه عرب را به «جاهلیت» توصیف میکنند.[2]
بنابراین همانگونه که اسلامستیزان به مسلمانان اتهام «جهل» میزنند و تلاش دارند تا با آن مبارزه کنند، اسلام عزیز نیز ظهور کرد تا «جهل» را کنار زده و همگان را با نور معرفت الهی آشنا سازد. اما تفاوت در کجاست؟
جهل در نگاه ملحد و اسلامستیز به معنای پذیرش تعالیم اسلام است؛ تعالیمی که در نگاه ملحدان با میزان و شاخصهای دانش تجربی هماهنگ نیست. ملحدان که عاشق و دلباخته گزارههای دانش تجربی هستند، بر این باورند هرچه را که این دانش نتواند اثبات کند، وجود ندارد و وهمی است. پس وقتی امکان تجربه گزارههایی مثل «خدا»، «فرشته» و «جهان غیبی» وجود نداشته باشد، نباید آنها را پذیرفت و کسانی که به این گزارهها باور دارند، همگی در جهل بهسر میبرند.
این در حالی است که اسلام عزیز آمد تا نشان دهد توقف و ایستایی در قلمرو دانش تجربی و انکار جنبههای معنوی و روحانی جهان هستی و انسان، جهل است. دانش تجربی جز در محدوده مسائل طبیعی سخن نمیگوید، اما در مورد مسائل ماوراء طبیعی صلاحیت اظهار نظر ندارد، بنابراین جهل آنگاه پدید میآید که انسان فقط بر ابزار حس و تجربه اعتماد کند و از ابزار عقل و اندیشه خود را بینیاز بداند.
پینوشت:
[1]. عنکبوت، 61.
[2]. احزاب، 33.