رهروان ولایت ـ هر انسانی، بر اساس اهدافی که دارد، الگویی را برای خود انتخاب میکند. مثلا یک ورزشکار، به دنبال الگویی است که علاوه بر قدرت و مهارت، دارای اخلاق ورزشی نیز باشد، یا یک دانشجو برای عالم شدن، به دنبال کسی است که بتواند از تلاش، پشتکار و ویژگیهایی که سبب موفقیت او شده، سر مشق گیرد.
دوستان خدا نیز برای بودن در مسیر کمال که همان رضایت و قرب به خداست، نیازمند الگو هستند؛ الگو و سرمشقی که با تلاش و برنامههایی که در زندگی خود داشته، توانسته است بیشترین قرب و نزدیکی به خداوند متعال را به دست آورده باشد. چنین سرمشق و الگویی را تنها خدای سبحان میتواند به انسان معرفی کند.
به همین دلیل، خدای متعال با داشتن علم به گذشته و آینده، دست به انتخاب زده و در قرآن کریم آن الگو را معرفی کرده است و مسلما این معرفی، نشان از برتری او بر سایر انسانها دارد.
از همین رو بسیاری از افراد توانستهاند با استفاده از الگویی که خدای متعال به آنها معرفی کرده است، به کمالات انسانی ارزشمندی دست پیدا کنند؛ انسانهای موفقی که علاوه بر پیشرفتهای مادی، گامهای بزرگ معنوی را استوارانه برداشته و همواره برای خود ابدیتی سراسر آرامش و سعادت به وجود آوردهاند.
امّا الگو و سرمشقی که به اذعان قرآن کریم، از همه برتر بوده و توانسته همه کمالات انسانی را به دست آورد، کسی نیست جز پیغمبراکرم حضرت محمد مصطفی(صلیاللهعلیهوآله). همچنانکه در قرآن کریم آمده است: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا [أحزاب/21] مسلما برای شما در زندگی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند».
منش شخصی و اخلاق آن حضرت، همچون آراستگی، روش غذا خوردن، شیوه آشامیدن، پوشش، خوش اخلاقی، راستی، نرمی و مهربانی، گذشت و دیگر ویژگیهای برجسته ایشان، بهترین و زیباترین نمونه علمی برای همه افراد در زندگی میباشد.
امیرمومنان(علیهالسلام) درباره پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «روش پیامبرخدا(صلیاللهعلیهوآله) برای الگو بودن تو کافی است و پیامبر در نکوهش دنیا و کاستیهای آن و رسواییها و بدیهای فراوان آن راهنمای تو میباشد. پس به پیامبر پاک و پاکیزه چنگ بیانداز که راه و رسم او، الگویی برای همه الگو خواهان و مایهی بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد و دوستترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جای پای او نهد».[1]
خداوند متعال در قرآن کریم، از ویژگیهای بینظیر اخلاقی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) سخن گفته است و درباره ایشان فرموده: «وَ إنَکَ لَعَلی خُلُق عَظیم[قلم/4] واقعا تو خلق وخویی والا و نیکو داری».
و این ویژگی اخلاقی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) باعث شد تا حضرت در تمام دنیا شیفتگان زیادی داشته باشد و هر روز بر شمار دوستان آن حضرت افزوده شود.
امّا شرط دوستی با پیامبرخدا(صلیاللهعلیهوآله) الگوبرداری از کارهای آن حضرت و تلاش برای پیاده کردن راهنماییهای ایشان در زندگی است؛ یکی از ویژگیهایی که در ایشان در بالاترین درجه آن وجود داشت، اخلاق نیکوی آن حضرت بود. خود ایشان همه دوستانشان را به این امتیاز بزرگ تشویق میکردند و میفرمودند: «مومن با حُسن خُلق خود به درجه کسی میرسد که شبها به عبادت میایستد و روزها روزه دار است».[2]
در جای دیگر، انتظاری را که از ما دارند چنین بیان کردند: «محبوبترین شما نزد خدا کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد، همان کسانیکه متواضعاند، با دیگران میجوشند و مردم نیز با آنها میجوشند و از همه شما مغبوضتر نزد خدا افراد سخنچینی هستند که در میان برادران جدایی میافکند و برای افراد بیگناه در جستجوی لغزشاند».[3] حضرت علاقه زیادی به مسلمانان داشت و اگر سه روز یکی از دوستان و مسلمانان شهر را نمیدید، جویای حال او میشد؛ اگر به مسافرت رفته بود برایش دعا میکرد که سالم برگردد و اگر مسافرت نبود، به خانهاش میرفت و حال او را میپرسید.[4]
امّا متاسفانه امروزه برخی جاهل و نادان بر این باوراند که روزگار تغییر کرده و نمیتوان همچون گذشته زندگی کرد، ولی مگر قرار است کسی به گذشته برگردد و همچون پیشینیان زندگی کرد؟ آنچه که مهم به نظر میرسد این است که میتوان از زندگی پیامبر اسلام روح سادگی، بی آلایشی، مهربانی و محبت را گرفت و در زندگی خود تزریق نمود.
حداقل آنچه که در حوزه اخلاق از پیامبر سر زده است میتوان بدون درنگ و تأمل، مورد الگوی زندگی خود قرار داد؛ زیرا به نظر میرسد که حوزه اخلاق تنها میدانی است که فرهنگ، زبان، زمان، مکان و جنسیت در چند و چون آن نمیتواند اثر گذار باشد.
--------------------------------------------
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، خطبه160.
[2]. مجمعالبیان، ج10، ص333.
[3]. همان.
[4]. سیره چهارده معصوم(علیهمالسلام)، محمد مهدی اشتهاردی، ص34.