![پیغمبر و فرزندش ابراهيم حکمت](https://btid.org/sites/default/files/media/image/10940_56168.jpg)
رهروان ولایت ـ خداوند همه مصالح و مفاسد بندگان را میداند و هریک را بر طبق روحیات و استعدادها و تحملهایی که دارند امتحان و آزمایش میکند و اگر بندهای از برخورد با این آزمایشات الهی شکر خدا را نماید و با آرامش آن را سپری نماید اجر بزرگی را بدست خواهد آورد که در سیره و روش پیغمبر به وضوح این امر نمایان است.
یکی از امتحانهای الهی که حکمتش را فقط خدا و رسولش میداند و آنرا برای مردم بیان فرموده اینست که اگر کسی فرزند خود را از دست دهد و در این مصیبت صبر نماید خداوند آن کودک را شفیع برای او در روز قیامت قرار خواهد داد. خداوند هر سرنوشتی که برای بندهای قرار میدهد از روی حکمت و مصلحتی است که برای آن بنده در نظر گرفته و گاهی بندگان از روی ناآگاهی زبان به شکایت و با ادعا قبولی حکمتهای خداوند، خدای ناکرده کفر گویی میپردازند.
خداوند فرزند پسرى به حضرت محمد(ص) عطا فرمود كه نامش را ابراهيم گذارد، ولى تقديرات الهى در سال نهم، پس از آنكه هيجده ماه از عمر ابراهيم گذشت او را از پيغمبر باز گرفت و مرگش فرا رسيد، گفته شده وفات وي به علت مريضي بوده است.
مرگ وى پیغمبر(ص) را سخت داغدار كرد بدانسان كه در فقدان او گريست و اين چند جمله را در مرگ او بر زبان آورد: «تدمع العين و يحزن القلب و لا نقول ما يسخط الرب، و انا بك يا ابراهيم لمحزونون»،[1] «چشم گريان، و دل محزون و اندوهناك است ولى سخنى كه موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جارى نخواهم ساخت، اما بدان اى ابراهيم كه ما در فقدان و مرگ تو اندوهناك و محزون هستيم».
برخى به آن حضرت اعتراض كردند كه اى رسول خدا مگر تو ما را از گريه نهى نكردى؟ فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزيزانتان گريه نكنيد، زيرا گريه نشانه ترحم و مهربانى است و كسى كه دلش به حال ديگران نسوزد و مهر و محبت نداشته باشد مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت. آنچه من گفتهام اين است كه در سوگ و فقدان عزيزان خود فرياد نزنيد و صورت خود را مخراشيد و گريبان چاك نزنيد و از سخنانى كه نشانه اعتراض و نارضايتى است خوددارى كنيد.[2]
اگر انسان اعتماد داشته و راضی به رضای خداوند باشد و به قضا و قدر الهی صبر نماید مطمئن باشد آنچه خداوند برای او محقق نموده برایش بهتر و سودمندتر خواهد بود.
انس بن مالك حكايت كند: مردى از انصار هرگاه به ملاقات وديدار حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) مىآمد، فرزند خويش را نيز به همراه خود مىآورد.(که از روايات استفاده مىشود بر اين كه آن شخص، عثمان بن مظعون بوده است).
پس از گذشت مدّتى، فرزند آن شخص فوت كرد و پدر اين موضوع را از آن حضرت پنهان داشت، تا آن كه روزى به محضر مبارك پيغمبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله)، وارد شد؛ حضرت جوياى فرزند او شد؟
ديگران گفتند: فرزندش از دنيا رفته است و او داغدار مىباشد.
بعد از اين كه آن شخص از حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، رفت؛ به اصحاب خود فرمود: آيا مايل هستيد كه برويم و او را سر سلامتى وتسليت گوئيم؟
دوستان پذيرفتند و به همراه آن حضرت حركت كردند.
همين كه حضرت وارد منزل شد و مشاهده نمود كه پدر فرزند، بسيار محزون و غمگين است، به او و تمام افراد خانواده تسليت فرمود.
و پس از تسليتِ پيامبر خدا و همراهان، پدر اظهار داشت: يا رسول اللّه! او اميد و آرزوى من بود كه در پيرى كمك و يار و غمخوار من باشد.
حضرت فرمود: آيا تو شادمان نمىگردى، آن گاه كه فرزندت را در قيامت جلوى خود ببينى و به او بگويند: داخل بهشت برو.
فرزندت بگويد: پروردگارا! من پدر و مادرم را مىخواهم و آن قدر به محضر ربوبى حقّ التماس كند تا آن كه خداوند شفاعت فرزند كوچك و بى گناه را در حقّ پدر و مادر مىپذيرد و با يكديگر وارد بهشت مىشويد؟!
همراهان گفتند: يا رسول اللّه! اين بشارت تنها مخصوص اين شخص است، يا براى عموم مسلمانها است؟
حضرت فرمود: اين بشارت و نويد براى تمام بندگان مؤمن به خداوند متعال مىباشد.[3]
____________________________________
[1]. فروع كافى، ج 1، ص 55
[2]. سيره حلبيه، ج 3، ص 347 و 348
[3]. مستدرك الوسائل : ج 2، ص 393، ح 20