رابطه علم و معرفت چيست؟

15:27 - 1393/12/03
چکیده: بر حسب تعريف دوم از معرفت و گستردگي آن، علم در واقع زير مجموعه معرفت خواهد بود (رابطه عموم وخصوص مطلق)و حداقل آن است كه بگوييم، اگر معرفت تمام و كامل باشد، مطابق شيء (معلوم) و مترادف و عين علم است.(9) پس حق آن است كه بگوييم علم كامل تر از معرفت است و معرفت زير مجموعه علم، اگر معرفت جزئي و ناقص باشد و در صورت دوم علم شاخه اي از معرفت است (معرفت نظري)، اگر معرفت كامل و تمام باشد و در هر دو صورت، رابطه وابسته به معرفت و شناخت است.

علم عبارت است از مطلق ادراك، چه ادراك تصوّري و چه ادراك تصديقي، چه يقيني و چه غير يقيني، هم چنين به تعقّل، يا حصول صورت شيء در ذهن، يا به ادراك كلّي، چه مفهومي و چه حكمي، يا به اعتقاد جازم مطابق واقع، يا به ادراك شيء چنانكه هست، يا به ادراك حقايق اشياء و علل آن ها، يا به ادراك مسائل از روي دليل، يا به ملكه حاصل از ادراك اين مسائل، علم اطلاق مي شود.(1)

اما معرفت كه در فارسي به معناي شناخت است، يعني دريافتن چيزي از طريق حواس يا طريق ديگر و حصول تصور اشياء. اين مفهوم نزد قدما به چند معني به كار رفته است:
1. ادراك شيء توسط بعضي حواس.
2. مطلق علم چه تصور باشد چه تصديق.
3. ادراك بسيط چه تصور ماهيت شيء باشد چه تصديق به احوال و خواص آن.
4. ادراك جزئي چه تصور جزئي باشد و چه حكم و تصديق جزئي.
5. ادراك جزئي ناشي از دليل.
6. ادراكي كه بعد از جهل قرار دارد.(2)
بين معرفت و علم فرق گذاشته اند در اين مورد گفته اند: معرفت، ادراك جزئي و علم، ادراك كلّي است و معرفت در تصورات و علم در تصديقات به كار مي رود.
به همين جهت مي توان گفت به خدا معرفت داريم، اما به او علم نداريم، زيرا شرط علم اين است كه به احوال معلوم احاطه كامل داشته باشيم. به همين جهت خدا را به موجودي كه علم دارد وصف كرده اند نه موجودي كه معرفت دارد. (يعني مي گوئيم خدا عالم است و او را عارف نمي ناميم).(3) پس فرق علم و معرفت در نوع ادراك است.
فخر رازي از قول شيخ الرئيس(ره) نقل مي كند كه او مي گويد: معرفت، ادراك جزئيات و علم، عبارت از ادراك كليات است.(4) هم چنين خود او مي گويد: معرفت، ادراك چيزي است كه قبلا ادراك شده است (يعني ادراك دوباره كه همان ياد آوري است).(5)
معارف در فرهنگ اسلامي به طور كلي به دو بخش تقسيم مي شوند معارف نظري غير شهودي و معارف شهودي. معارف نظري را مي توان به معارف حسّي، عقلي و استدلالي تقسيم بندي كرد.
معرفت حسّي معرفتي است كه از راه حواس ظاهري به اشياء خارجي حاصل مي شوند و معرفت عقلي مدركات كلي عقل است.(6) و به طور كلي معرفت نظري به يكي از اين سه راه حاصل مي شود يا از راه يكي از قواي حاسه است (معرفت حسي)، و يا به وسيله يكي از قواي عقلي است (معرفت عقلاني) و يا به طريق برهان ضروري است (معرفت استدلالي).(7)
به اين معنا، علم شاخه اي از معرفت و در واقع همان معرفت نظري است.
در مورد رابطه ميان علم و معرفت بايد گفت: با توجه به معاني اي كه از معرفت شده است،
رابطه اين دو مختلف خواهد بود. بر اساس تعريف اول از معرفت (ادراك جزئي) مي توان گفت معرفت پايين تر از علم است، زيرا علم داراي شرايطي است كه اين شرايط تماما در هر معرفتي پيدا نمي شود. پس هر علمي معرفت است، اما هر معرفتي علم نيست.(8) اما بر حسب تعريف دوم از معرفت و گستردگي آن، علم در واقع زير مجموعه معرفت خواهد بود (رابطه عموم وخصوص مطلق)و حداقل آن است كه بگوييم، اگر معرفت تمام و كامل باشد، مطابق شيء (معلوم) و مترادف و عين علم است.(9) پس حق آن است كه بگوييم علم كامل تر از معرفت است و معرفت زير مجموعه علم، اگر معرفت جزئي و ناقص باشد و در صورت دوم علم شاخه اي از معرفت است (معرفت نظري)، اگر معرفت كامل و تمام باشد و در هر دو صورت، رابطه وابسته به معرفت و شناخت است.
بهتر آن است كه گفته شود بسته به اين كه از هر كدام چه معنايي اراده كنيم ، نسبت ها متفاوت مي شود.

پاورقی:

1. صانعي، منوچهر، فرهنگ فلسفي، انتشارات حکمت، 1366ش، ص478.
2. همان، ص599.
3. التهانوي، محمد علي، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، لبنان ، مکتبه ناشرون، 1996م، ج2، ص1583.
4. رازي، فخر الدين، المباحث المشرقيه، انتشارات بيدار، 1411ق، ج1، ص368.
5. همان.
6. سجادي،. سيد جعفر، فرهنگ معارف اسلامي دانشگاه تهران، 1373ش، ج3.ص 1845.
7. رسائل اخوان الصفا، الدار الاسلاميه، 1412ق، ج3.ص 232.
8. همو، فرهنگ فلسفي، ص599.
9. همان، ص600.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.