رهروان ولایت- بشر ناگذیر باید از غرائز خود پیروی کند، در وجود بشر غرائزی نهاده شده تا او را به سوی هدفی که در متن خلقت منظور است بکشاند. البته مقصود این نیست که بشر باید چشم بسته تابع غرائز خود باشد، بلکه مقصود این است که وجود غرائز عبث و بیهوده نیست.
مثلا در انسان تمایل به فرزند هست. این تمایل امر کوچکی نیست. اگر این تمایل نبود خلقت ادامه نمییافت. این تمایل توسط خالق هستی به صورت یک امر لذیذ و شیرین در کام هر حیوانی ریخته شده است تا هر نسلی در خدمت نسل آینده خود باشد و از این خدمت لذت نیز ببرد. یکی دیگر از غرائز بشری، حس حقیقتجوئی و دانشطلبی و کاوش است؛ یکی دیگر از غرائز انسان، دوست داشتن نعمتهای دنیایی است.
مطلبی که در اینجا حائز اهمیت است، این است که نمیتوان با این امور طبیعی و غرائزی که در درون انسان نهادینه شده است به مبارزه برخواست و او را از این خواستهها منع کرد. کار دین و رسالت دین، سرکوب کردن غرائز نیست؛ بلکه تعدیل و اصلاح غرائز و رهبری و تسلط بر آنهاست؛ چون غرائز را نمیتوان از بین برد.
همواره در طول تاریخ اجتماعات و مکاتبی که با نام خدا و دین و مذهب برای نابودی غرائز قیام کردهاند و خداپرستی را با زندگی، متضاد معرفی دانستهاند، محکوم به شکست بودهاند، و نتیجه آن این بوده که ماتریالیسم و سایر مکاتب الحادی و ضد دینی رواج پیدا کرده است. لذا باید گفت: بدون تردید زاهدان جاهل، هر محیطی از عوامل مهم گرایش مردم به مادیگرایی بودهاند.
کسانیکه این فکر را تبلیغ کرده و میکنند، خیال کردهاند که علت اینکه در دین چیزهایی مانند شراب، قمار، زنا، ظلم و .... حرام شده، مخالفت با دنیای مردم است، یعنی دین به طور کلی با تفریح و شاد بودن و لذتهای دنیایی مخالف است، و حال آنکه این طرز تفکر به شدت باطل است و نادرست. این جلوگیریها و محدودیتها، به خاطر این است که این امور موجب بدبختی و تیرگی زندگی میگردد. اگر خداوند متعال فرموده شراب نخورید، به خاطر وجود مفاسد بیشماری است که در خود شراب وجود دارد؛ تمام محرمات این چنیناند، یعنی اگر موجب بدبختی نبودند حرام نبودند. واجبات الهی نیز اینچنیناند؛ یعنی واجبات، چون موجب خوشبختی در زندگی دنیا و آخرت هستند، واجب شدهاند، نه اینکه واجب شدهاند تا قدری ازخوشبختی دنیای ما بکاهند.
تعلیمات خلاف حقیقت برخی مبلغین، موجب گشت که مردم از دین فراری شوند و خداشناسی را مستلزم قبول محرومیت و تحمل بدبختی و ذلت این جهان بپندارند. همان طوری که این اتفاق در دین مسیحیت افتاد. در دین مسیحیت عناوینی همانند؛ تجرد و رهبانیت مقدس شمرده شد، ازدواج امری پلید بود، علم سبب گمراهی و جهل سبب سعادت و نجات معرفی میشد، مال و ثروت، و قدرت مایه بدبختی وسیه روزی معرفی شد و فقر و نداری مایه خوشبختی. تحت نام دین و خدا، با این غرائز که امری فطری برای بشر هستند مبارزه شد. در همین زمینه «راسل» میگوید: «تعلیمات کلیسا، بشر را در میان دو بدبختی و حرمان قرار داد؛ یا بدبختی دنیا و حرمان و محرومیت از نعمتهای آن و یا بدبختی و محرومیت از آخرت و حور و قصور آن».[1] منظور او این است که دنیا و آخرت در آموزههای کلیسا قابل جمع نیستند، یا باید آخرت و حور قصور آن را انتخاب کرد یا دنیا را. این دیدگاه باعث رویگردانی مردم از دین و خدا در غرب شد. در حالیکه در مکتب اسلام دین و دنیا در مقابل هم نیستند بلکه مکمل هم هستند.
------------------------------------------
پینوشت:
[1]. علل گرایش به مادی گری، شهید مطهری، تهران، صدرا، 1372، ص 167.