مواسات در اموال شیعیان یعنی چه؟

09:22 - 1394/03/16

چکیده: در قرآن كريم آمده: «هيچ گاه به نيكي دست نخواهي يافت مگر آن چه را (خيلي) دوست داريد انفاق كنيد».(7) در جاي ديگر مي فرمايد: نيكي آن است ... مال مورد علاقه خود را به خويشان، يتيمان، تهي دستان، در راه ماندگان، نياز خواهان و بردگان ببخشد...» چه قدر از شيعيان در گردنه هاي خمس، زكات، صدقات و بذل مال در عرصه جهاد، از قافله عقب مي مانند و عقب نشيني مي كنند؟

روايت در بحار الأنوار ج68، ص192 مواسات در اموال را بدين گونه كه درهمي درهمي و جامه اي وگرنه شيعه نيستند آيا واقعا كه الان مردم چنين نمي كنند و مثلا انجام نمي دهند اين حديث صحيح است تفسير صحيح آن چيست؟

پاسخ:

در منابع روايي، راوي شناسي و روايت شناسي، دو اصل ساختاري و بنيادين به حساب مي آيد. بدون كارشناس در عرصه روايي، نمي توان به درك درست روايت دست يافت. از اين روي، بررسي ساختاري دو اصل سند شناسي و دلالت شناسي در روايات، نخستين وظيفه هر محقق و روايت شناس است.
متن روايت: كَنْزُ الْكَرَاجُكِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ طَالِبٍ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ خَالِدِ بْنِ يَزِيدَ الثَّقَفِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ لِمَوْلَاهُ نَوْفٍ الشَّامِيِّ وَ هُوَ مَعَهُ فِي السَّطْحِ يَا نَوْفُ أَ رَامِقٌ أَمْ نَبْهَانُ قَالَ نَبْهَانُ أَرْمُقُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ هَلْ تَدْرِي مَنْ شِيعَتِي قَالَ لَا وَ اللَّهِ قَالَ شِيعَتِي الذُّبُلُ الشِّفَاهِ الْخُمْصُ الْبُطُونِ الَّذِينَ تُعْرَفُ الرَّهْبَانِيَّةُ وَ الرَّبَّانِيَّةُ فِي وُجُوهِهِمْ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ الَّذِينَ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّيْلُ اتَّزَرُوا عَلَي أَوْسَاطِهِمْ وَ ارْتَدَوْا عَلَي أَطْرَافِهِمْ وَ صَفُّوا أَقْدَامَهُمْ وَ افْتَرَشُوا جِبَاهَهُمْ تَجْرِي دُمُوعُهُمْ عَلَي خُدُودِهِمْ يَجْأَرُونَ إِلَي اللَّهِ فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ كِرَامٌ نُجَبَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ يَا نَوْفُ شِيعَتِيَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ الْمَاءَ طِيباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا شِيعَتِيَ الَّذِينَ فِي قُبُورِهِمْ يَتَزَاوَرُونَ وَ فِي أَمْوَالِهِمْ يَتَوَاسَوْنَ وَ فِي اللَّهِ يَتَبَاذَلُونَ يَا نَوْفُ دِرْهَمٌ وَ دِرْهَمٌ وَ ثَوْبٌ وَ ثَوْبٌ وَ إِلَّا فَلَا شِيعَتِي مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَمْ يَسْأَلِ النَّاسَ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً إِنْ رَأَي مُؤْمِناً أَكْرَمَهُ وَ إِنْ رَأَي فَاسِقاً هَجَرَهُ هَؤُلَاءِ وَ اللَّهِ يَا نَوْفُ شِيعَتِي شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ اخْتَلَفَ بِهِمُ الْأَبْدَانُ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ قُلُوبُهُمْ قَالَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَيْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ قَالَ فَقَالَ لِي فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ يَا نَوْفُ يَجِيءُ النَّبِيُّ ص يَوْمَ الْقِيَامَةِ آخِذاً بِحُجْزَةِ رَبِّهِ جَلَّتْ أَسْمَاؤُهُ يَعْنِي بِحَبْلِ الدِّينِ وَ حُجْزَةِ الدِّينِ وَ أَنَا آخِذٌ بِحُجْزَتِهِ وَ أَهْلُ بَيْتِي آخِذُونَ بِحُجْزَتِي وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا فَإِلَي أَيْنَ إِلَي الْجَنَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَهَا ثَلَاثا.(1)
در سلسله سند اين روايت، شخصيت رجالي چندين راوي بايد مورد بررسي قرار گيرد. نخستين راوي در اين روايت، محمد بن طالب است كه در برخي از كتاب هاي رجالي با پسوند «بن عمير العبدي» آمده است از اصحاب امام صادق ـ عليه السلام ـ است.(2) و سخن ديگري در مورد شخصيت او به ميان نيامده است. راوي ديگر در سلسله سند، ابي المفضل الشيباني است كه صاحب معجم رجال الحديث او را ضعيف خوانده است.(3) سومين راوي در اين روايت عبدالله بن جعفر الازدي است. در برخي كتاب ها بدون پسوند «الازديّ» آمده است كه در كتب رجالي مشخص نيست ثقه است يا نه؟ شخصيت ديگر خالد بن يزيد الثقفي است. در كتاب هاي رجالي با پسوند «الثقفي» حتي يك مورد هم نيامده است. 219 مورد با پسوند «الثقفي» آمده كه پيشوند هيچ مورد آن خالد بن يزيد نيست.(4) در مورد شخصيت حنّان بن سدير آمده است: او داراي كتاب است و ثقه مي باشد. ولي در مورد سدير كه همان ابن حكيم است آمده كه روايتش قابل اعتماد نيست.(5) برخي او را واقفي دانسته اند.(6)
اين بود بحث بسيار فشرده در مورد اصل راوي شناسي و سند شناسي. همان طوري كه بيان شد سند روايت ضعيف است و داراي اضطراب مي باشد و در عرصه فقهي نمي توان به چنين روايتي استناد كرد.
هر چند به خاطر ضعيف بودن سند روايت نمي توان به حديث استناد جست امّا اين بدين معني نيست كه ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ شيعه را به مواسات و كمك به ديگران تشويق نكرده باشند.
بسياري از اين صفات اشاره به آيات قرآني دارد. به عنوان نمونه در قرآن كريم آمده است: «هيچ گاه به نيكي دست نخواهي يافت مگر آن چه را (خيلي) دوست داريد انفاق كنيد».(7) در جاي ديگر مي فرمايد: نيكي آن نيست كه روي به مشرق و مغرب كنيد. بلكه نيكويي از آن كسي است كه: ... مال مورد علاقه خود را به خويشان، يتيمان، تهي دستان، در راه ماندگان، نياز خواهان و بردگان ببخشد...».(8) در سوره بلد بخشش ها و دستگيري ها به عنوان «عقبه» و گردنه هاي سخت معرفي شده است كه هر كس نمي تواند از آن عبور كند.(9) چه قدر از شيعيان در گردنه هاي خمس، زكات، صدقات و بذل مال در عرصه جهاد، از قافله عقب مي مانند و عقب نشيني مي كنند؟ لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّي تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ.(10) نيز به خاطر حسادت و يا كم كاري در امور مالي است.
اگر ره جوي محترم به خطبه همّام در نهج البلاغه مراجعه نمايند به واقعيت و حقيقت نهفته در شيعه، بيشتر متوجه مي شوند. شيعه شدن و شيعه ماندن از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است.
گاهي يك «الحمدلله» بي جا و بي مورد، شيعه را از جرگه شيعه بودن خارج مي كند، «حجاب هاي» بي شماري بر سر راه شيعيان وجود دارد كه مانع شكوفا گشتن و تكامل و تعالي ايشان مي شود.(11)
البته بايد دانست كه اين گونه روايات كه درباره حقوق و وظايف شيعيان و برادران ديني وارد شده است، اشاره به سطح والا و مصداق اكمل ايمان است نه اين كه بدون اين ويژگي نامشخص اصلاً مسلمان و مؤمن و شيعه نيست.

پاورقی:

1. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج65، باب 19، حديث 47، ص192.
2. اردبيلي غروي حائري، محمد، جامع الرّواة، ج2، قم، من منشورات مکتبة آيت الله العظمي المرعشي النجفي، 1403ق، ص133.
3. موسوي خويي، ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، ج6، بي تا، ص69.
4. ترابي، علي اکبر، باشراف آيت الله جعفر سبحاني، الموسوعة الرجاليه الميسرة، قم، موسسه الامام الصادق (ع)، الطبعه الثانيه، 1424ق، ص267.
5. اردبيلي غروي، حائري، محمد، جامع الرواة، ج2، ص133.
6. موسوي، خويي، همان، ج2، ص67.
7. همان.
8. ترابي، علي اکبر، همان.ص 177.
9. کلباسي، محمد، الرسائل الرجاليه، قم، دارالحديث، چاپ اول، 1380ش، ج3، ص388.
10. آل عمران :92.
11. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن کريم، حيات حقيقي انسان در قرآن ـ ج15، چاپ چهارم، 1387ش، ص68.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

کلمات کلیدی: 

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.