وهابیت پیامبران الهی را نیز مشرک می‌داند!

05:53 - 1394/04/05

چکیده:اگر اين معنایی که وهابیان از عبادت می‌کنند، درست باشد، بايد تمام مردم مشرک باشند‌؛ زيرا همه مقابل استاد‌، رييس‌، پدر، مادر‌، همسر و‌... نهايت خضوع و محبّت را دارند. و مهم‌تر آن‌که در این‌صورت خود قرآن  و پیامبران الهی نیز متهم به شرک می‌باشند.

قرآن و پیامبران متهم به شرک!

مهم‌ترین مسأله‌ای که وهابیان سایر مسلمانان را به واسطه آن متهم به شرک و کفر می‌سازد، مسأله «توحید در عبادت» است. آنان می‌گویند: عبادت به معنای خضوع و خشوع است و هرگونه تعظيم برای غير خداوند و طلب حاجت از اولیای الهی و زيارت، توسل، دعا و طلب شفاعت، عبادت غیر خداوند و شرک اکبر محسوب می‌شود.[1]

«شيخ عبدالعزيزبن باز» مفتی معروف عربستان می‌گويد: «...عبادت حقّ خداست و در آن حقی برای غير او نيست، و دعا از جمله عبادت است؛ پس هر كس از مردم در هر بخشی از روی زمين بگويد: ای رسول خدا، ای نبی خدا، ای محمّد من‌را كمك كن، من‌را درياب، من‌را ياری نما، مرا شفا بده، امتت را ياری كن، مريضان مسلمين را شفا بده، گمشده آن‌ها را هدايت كن يا شبيه اين گفتارها، به طور حتم پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را شريك خدا در عبادت قرار داده است. هم‌چنين هركس مثل اين‌گونه تعبيرات را درباره غير از پيامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از انبيا و ملائكه و اوليا و جن و بت‌ها يا غير از اين‌ها از مخلوقات به‌ كار برد، حكمش همين است...».[2]

«ابن تیمیه» پدر فکری وهابیت، در شرک بودن توسل این چنین استدلال می‌کند:«اله به معنای (مألوه) اسم مفعول است، و مألوه كسی است كه مستحق عبادت می‌باشد و جهت استحقاق عبادتش اتصاف او به صفاتی است كه مستلزم نهايت دوست‌داشتن اوست و اين‌که نهايت خضوع و فروتنی را برای او داشته باشيم».[3] «ابن‌قيم» شاگرد ابن تیمیه نيز عبادت را دارای دو رکن می‌داند؛ يکي نهايت محبت برای خداوند و ديگری نهايت خضوع برای او.[4]
«محمدبن عبدالوهاب» پایه‌گذار وهابیت، در این باره می‌گوید: «هر معبودی وقتی پرستش می‌شود، اله هم می‌گردد» و در ادامه می‌گوید: «پس الوهيت همان عبادت است».[5]

به این ترتیب از نگاه وهابیون نهایت محبت، دوست داشتن و خضوع و فروتنی، عبادت است که به معنای همان پرستش می‌باشد.

نقد و برسی این دیدگاه
برای آن‌که به صورت کامل و واضح این دیدگاه را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، ابتدا باید مفهوم عبادت را بررسی می‌کنیم و آن‌گاه نظر قرآن در این باره را بیان کنیم. علمای لغت عبادت را «نهایت خضوع و فروتنی و تذلل» معنا کرده‌اند.[6] عده‌ای نیز در اصطلاح، همین معنا را برای عبادت برگزیده‌اند که اگر اين معنا درست باشد، بايد تمام مردم را مشرک بنامیم؛ زيرا همه مقابل استاد‌، رييس‌، پدر، مادر‌، همسر و‌... نهايت خضوع و محبّت را دارند و مهمتر آن‌که در این‌صورت خود قرآن و پیامبران الهی نیز متهم به شرک می‌باشند، زیرا آیات متعددی در این‌باره وجود دارد که برخی پیامبران الهی در مقابل برخی دیگر پیامبران، نهایت خضوع و خشوع را داشته‌اند.

به طور مثال قرآن در سوره یوسف می‌فرماید: حضرت یعقوب(علیه‌السلام) و فرزندانش در مقابل حضرت یوسف(علیه‌السلام) به سجده افتادند: «وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا[یوسف/100] و او، پدر و مادرش را بر تخت بنشانيد و [همه آنان] پيش او به سجده افتادند».که اگر این خضوع و فروتنیو سجده حضرت یعقوب(علیه‌السلام) عبادت باشد(نعوذبالله) او نیز مشرک است.
و یا در جریان حضرت آدم و شیطان که خداوند شیطان را امر به سجده در برابر آدم می‌کند: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبي وَاسْتَكْبَرَ وَكانَ مِنَ الْكافِرِينَ[بقره/34] و (ياد كن) هنگامی را كه به فرشتگان گفتيم: برای آدم سجده و خضوع كنيد، همگی سجده كردند؛ جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر ورزيد و از كافران شد». پس اینجا نیز تمام ملائکه باید مشرک باشند.

توجیه آنان در این آیه این است که سجده به سوی آدم بود، نه برای آدم و این‌که اگر خداوند امر به کاری نماید اشکال ندارد. امّا این توجیه‌شان نیز مثل خودشان از هیچ بنیان و اساسی برخوردار نیست زیرا در قرآن می‌فرماید: «اُسجُدُوا لِادَم» نه این که «اِلی الادَم» و دیگر این‌که اگر سجده برای این بود که سجده برای خدا و آدم قبله باشد، دیگر دلیلی وجود نداشت که شیطان تکبر ورزد و سجده نکند و از فرمان خدا سرپیچی کند.
نکته دوم این است که امر خدا، شرک را به عبادت تبدیل نمی‌کند و خداوند نیز امر به فحشا نمی‌کند: «إِنَّ اللهَ لا يأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَي اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ [اعراف/28] خداوند هرگز به کار زشت امر نمی‌كند، آيا چيزی به خدا نسبت می‌دهيد که نمی‌دانيد؟».

از دیدگاه قرآن عملی عبادت خداوند محسوب می‌شود و انجام آن برای غیر خدا موجب شرک است، که یک رکن اساسی و مهم داشته باشد و آن این‌که آن خضوع و فروتنی و نهایت محبت به همراه اعتقاد به الوهیت و ربوبیت خضوع‌شونده باشد. چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون [انبیاء/25] معبودی جز من نيست؛ پس تنها من‌را پرستش كنيد».
از آن‌جا که «فاء» در (فَاعْبُدُونِ) براي تفريع است، خداوند علت عبادت را وحدانیت خود معرفی می‌کند.
و در آیه دیگر نیز خداوند ربوبیت خود را دلیل بر عبادت معرفی می‌کند: «وَ إِنَّ اللهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ [مريم/ 36]و خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش كنيد؛ اين است راه راست».

بنابراین عبادت خضوعی است که با انگيزه خدايی معبود همراه باشد. يعنی عبادت‌کننده با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت، مقابل او نهايت خضوع و خشوع را انجام دهد‌. در حالی‌که هیچ موحدی با این دید به زیارت هیچ  یک از اولیای الهی نمی‌رود و از هیچ‌کس درخواست با این اعتقاد حاجت و شفاعتی ندارد و توسل نمی‌جوید. و اگر هم از او چیزی می‌طلبد، مسثقلا از او نمی‌خواهد بلکه او را واسطه قرار می‌دهد تا او از خدا بخواهد.

______________________________________________
پی‌نوشت
[1]. كشف الارتياب، ص 106و146.
[2]. مجموع فتاوي بن باز، ج 2، ص 549.
[3]. مجموع فتاوي ابن تيميه، ج10، ص 249.
[4]. الجامع الفريد، مجموعهاي از نويسندگان وهابي، ص 350.
[5]. همان، ص352.
[6]. لسان العرب، ج3، ص271.

نظرات

تصویر ایرانی
نویسنده ایرانی در

استغفرالله
ظاهرا طبق قانون وهابیت بعثت انبیا کاری عبث بوده است چرا که همیشه اینها سلاحشان زودتر از عقل شان کار می کند

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 3 =
*****