چکیده: مامون(لعنهاللهعلیه) با نیات پلید خود و به منظور ایجاد آرامش و جلوگیری از قیام شیعیان و علویان بر ضد حکومت نوپای خود، امام رضا(علیهالسلام) را از مدینه به مرو آورد و ولیعهد خود قرار داد؛ اما حضرت نیز با آگاهی تمام از نیات پلید مامون و رد این پیشنهاد، تمام نقشه های او را نقش بر آب کرد و او را ناکام گذاشت.
دوران بیست ساله امامت امام رضا(علیهالسلام) مصادف با خلافت «هارون الرشید» و دو پسر او یعنی «امین» و «مامون» بود؛ هارون 10 سال، امین و مامون نیز هر کدام 5 سال. هارون خلیفهای ظالم و ستمگر بود و در دوران او اختناق شدیدی بر جامعه اسلامی حکمفرما بود، لذا از اقتدار کافی برخوردار بود. در این مدت حضرت نیز با آزادی نسبی به فعالیتهای فرهنگی و علمی پرداخت و هارون نیز متعرض امام نمیشد.
اما با مرگ هارون، خلافت به امین رسید، او برادر خود یعنی مامون که ولیعهد دوم بود را از ولیعهدی خلع کرد و پسر خود را به جای او قرار داد؛ همین امر باعث شد آتش دشمنی و تلاش برای کسب قدرت بین دو برادر روشن شود و در نهایت هم مامون توانست بر برادر خود فائق آید و او را بکشد و خود بر تخت خلافت و سلطنت ممالک اسلامی تکیه بزند. در این مدت هم حضرت آزادانه به فعالیتهای فرهنگی و علمی خود میپرداخت و شاگردان زیادی را هم تربیت کرد.[1]
اما با روی کار آمدن مامون، اوضاع عمومی و سیاسی به نحوی بود که حوادث، آشوبها و ناآرامیها همه حکومت او را فرا گرفته بود؛ از یک سو بغداد مرکز خلافت عباسی پیمان خود را با او شکسته بود، و از سوی دیگر انبوه شیعیان حکومت او را در خراسان به محاصره خود در آورده بودند. از سویی علویان در حجاز و عراق و یمن قیام کرده بودند و حکومتهای مستقلی تشکیل داده بودند.
مامون این اوضاع را بررسی و ارزیابی کرد و دریافت که با انجام یک حرکت سیاسی ماهرانه و مورد قبول، میتواند علویان در نقاط مختلف و شیعیان در خراسان را سرگرم کند، و از قیام و مخالفت باز دارد، و هم تهدیدی بر علیه عباسیان بغداد و مشتی بر دهان آنها باشد؛ این حرکت آوردن امام شیعیان و بزرگ خاندان علوی به دربار و دخالت او در امور حکومتی بود. به همین خاطر امام رضا(علیهالسلام) را به مرو فرا خواند و ایشان را به ولایتعهدی خود منصوب کرد.[2]
برای این کار، مامون ابتدا از امام به صورتی محرمانه دعوت کرد که همراه بزرگان علوی به مرکز خلافت بیاید. اما حضرت این دعوت را رد کرد، ولی مامون به زور متوسل شد و «رجا بن ابی ضحاک» را با سپاهی به دنبال حضرت فرستاد و حضرت را مجبور به پذیرفتن دعوت کرد؛ حضرت نیز برای آگاه شدن مردم، آشکارا از این سفر ابراز ناراحتی و عدم رضایت کرد، حتی روزی که میخواست از مدیته حرکت کند، خاندان خود را جمع کرد و از آنان خواست برای او گریه کنند و فرمود: «من دیگر به میان شما بر نخواهم گشت».[3]
مامون حتی برای مسیر حرکت حضرت نیز برنامه داشت و حضرت را از بصره و اهواز و فارس حرکت داد؛ چرا که شیعیان کمتری در این دیار بودند. و تاکید کرد که نباید از مسیر کوفه و کرماشاه و قم حرکت کنند؛ چرا که این نقاط، مراکز شیعه نشین بود و احتمال میداد که ممکن است شیعیان با دیدن حضرت در میان خود، به شور و هیجان بیایند و چه بسا قیام بزرگی صورت بگیرد که حکومت را ساقط کند.
حضرت وارد مرو شد و مورد استقبال خوب مامون و درباریان قرار گرفت؛ مامون ابتدا اصل خلافت و حکومت را به حضرت پیشنهاد داد، ولی حضرت رد کرد و فرمود من توان این کار را ندارم؛ سپس ولایتعهدی را پیشنهاد داد حضرت این را هم رد کرد، ولی مامون تلویحا گفت که اجبار است و حضرت چارهای جز پذیرفتن ولایتعهدی ندارد. حضرت نیز به اجبار ولایتعهدی را پذیرفت، ولی برای اینکه مامون را در رسیدن به اهدافش مایوس کند، شرط کرد که در هیچ کار حکومتی اعم از عزل و نصب و امضا و .... شرکت نداشته باشد.[4]
حضرت با این تدبیر عالمانه و مدبرانه که از علم امامت ایشان و خواندن ضمیر و نیات پلید مامون ناشی شد، مامون را در رسیدن به اهداف پلید و شوم خود ناکام گذاشت و اجازه نداد او مشروعیت حکومت خود را به همگان برساند. حضرت با رد خلافت و ولایتعهدی به همه فهماند که این خلافت مشروع نیست و اهلبیت(علیهمالسلام) از آن راضی نیستند و با عدم دخالت در امور حکومت به همه فهماند که این ولایت عهدی به اجبار بوده و هرگز راضی به این کار نیست و حکومت مامون مشروعیت ندارد و باید بر علیه آن قیام کرد.
لذا تمام علویان متوجه نیات پلید مامون شدند و همان مسیر خود را ادامه دادند و هرگز با حکومت و خلافت مامون سازش نکردند؛ به همین خاطر، مامون به اشتباه خود پی برد و فهمید تیر او به سنگ خورده است، لذا مجبور شد برای از دست ندادن حکومت و خلافت خود، حضرت را در کمتر از دو سال به شهادت برساند.
در نتیجه: مامون(لعنهاللهعلیه) با نیات پلید خود و به منظور ایجاد آرامش و جلوگیری از قیام شیعیان و علویان بر ضد حکومت نوپای خود، امام رضا(علیهالسلام) را از مدینه به مرو آورد و ولیعهد خود قرار داد؛ اما حضرت نیز با آگاهی تمام از نیات پلید مامون و رد این پیشنهاد، تمام نقشههای او را نقش بر آب کرد و او را ناکام گذاشت.
------------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص472.
[2]. محمد جواد فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ترجمه سید محمد صادق عارف، چاپ 1383، ص 132.
[3]. سیره پیشوایان، همان.
[4]. تحلیلی از زندگانی امام رضا، همان.