چکیده: اینکه در ازدواج برخی خواستگارها به دل آدم نمینشیند به خاطر توقعات بالاست یا یک امر طبیعی است؟ چگونه میتوان این مشکل را حل نمود؟
سلام
من دختری 23 ساله از یك خانواده مذهبی هستم؛ به خاطر ظاهرم، تحصیلاتم، موقعیت شغلی پدرم و سطح خانوادهام 5 سال است كه به طور مداوم خواستگار برایم میآید؛ اما متاسفانه از بین این همه خواستگار، هیچ فردی حتی ذرهای به دلم ننشسته است. من توقعات بالایی ندارم، فقط انتظار دارم همسرِ آیندهام هم كفوِ من باشد؛ یعنی اینکه هم سطح خودم باشد؛ یعنی از لحاظ اعتقادی، اصالت خانوادگی، تحصیلات و اخلاق با من هم سطح باشد.
بنابر اعتقاد خودم و اطرافیانم، من آدم خاصی هستم؛ یعنی متفاوت از بقیه دخترها. فكر كنم مشكل من از همین جا باشد. منظورم از خاص بودن، تفاوتهایی است كه بین خودم و افراد دیگر احساس میكنم. شاید به خاطر نوع اخلاق، رفتار و اعتقاداتم باشد. شاید هم در واقعیت این گونه نباشد. فقط من اینطور فكر كنم. به طور مثال: من تصور میكنم دختری هستم كه توانایی زیادی دارم و میتوانم، به تنهایی زندگی خودم را مدیریت کنم؛ به همین دلیل معتقدم همسر آیندهام، باید مثلِ من و یا از من قویتر و بالاتر باشد تا بتوانم به عنوان همسر به او تكیه كنم. نمیخواهم به خاطر تواناییهای برتری كه دارم، همۀ مسئولیت زندگی را خودم به عهده بگیرم. میخواهم همسر آیندهام یك مرد، به معنای واقعی باشد، یكی كه بتوانم به او اتكاء، اعتماد و افتخار كنم. این وضعیت خواستگاران زیاد واقعاً غیر قابل تحمل شده و از یك طرف رفت و آمد مداوم خواستگارها باعث شده نظم زندگیام به هم بریزد و از طرف دیگر احساس ناراحتی از اینكه اطرافیانم منتظرند ازدواجِ مرا ببینند؛ اما این امر ممكن نمیشود.
جواب:
سلام
شما گفتید: هیچ کدام به دلتان نمینشینند. به نظر من به دل نشستن دلیل میخواهد. یک پسر وقتی به دلِ یک دختر مینشیند که نقاط قوت فکری، اخلاقی و شخصیتی و... در او مشاهده کند. پس احتمالاً علت اینکه هیچ کدام از آنها به دلتان وارد نشدند، این بوده که شما هیچ کدام از خواستگارانتان را دارای همه تناسبها و توانمندیهای لازم ندیدید و در نتیجه نتوانستید قلباً قبولشان کنید.
اگر مشکل این باشد باید علتش را فهمید؛ یعنی بررسی شود که علت اینکه شما نقاط قوت لازم را در هیچ کدام از آنها ندیدید چه بوده؟
به نظر من چند احتمال هست:
اول اینکه ممکن است تشخیص شما اشتباه بوده باشد و لااقل بعضی از آنها واقعاً در حد شما بودند و شما نتوانستید متوجه شوید. مثلاً در تشخیص مسئولیت پذیری ممکن است شما به حال فعلی فرد توجه کردید؛ در حالی که قبل از ازدواج، این مورد ملاک نیست؛ به خاطر اینکه انگیزه تلاش و مسئولیت پذیری پسر، بعد از ازدواج به خاطر عشق و علاقه به همسر چند برابر میشود.
پس حالا که احتمال اشتباه هست، برای جلوگیری از احتمالِ اشتباه، جهت تصمیم برای خواستگارهای بعدی، حتماً با اطرافیان مشورت کنید.
احتمال دوم این است که ممکن است به یک نوع ایدهآل گرایی در زمینه انتخاب همسر گرفتار شده باشید که اگر این طور باشد تا این فکرتان را تغییر ندهید، نخواهید توانست ازدواج کنید؛ چون واقعیت این است که شما نباید منتظرِ یک فرد استثنائی باشید که خواستگاری شما بیاید. باید از بین همین پسرهایی که کم و بیش از نظر توانمندی شبیه هم هستند، به یکی بله بگویید. البته من نمیگویم آن شخصی که شما در نظرتان است، وجود ندارد؛ اما تضمینی برای اینکه چنین فردی خواستگاری شما بیاید وجود ندارد!
احتمال سومی هم هست که البته بد بینانه است؛ ولی چون در جایگاه مشورت هستم، عرض میکنم: آن احتمال این است که ممکن است علت هم سطح ندیدن دیگران با خودتان این باشد که شما به یک نوع غرور دچار باشید و اگر این طور باشد شما غیر از مسأله انتخاب همسر در برخوردها، با همسر آینده هم حسابی دچار مشکل میشوید؛ چون آدم مغرور، کارها و خصوصیات مثبت خودش را بیش از حدی که هست بزرگ میبیند و اگر همان کار او را، فرد دیگر هم انجام بدهد، به او نگاه بدبینانه میکند؛ چون به طور ناخود آگاه فکر میکند تنها خودش از پس این کار بر میآید و به اصطلاح کار طرفش را ریز میبیند و برخوردش با طرف مقابلش طوری است که انگار کاری نکرده یا اینکه اصلاً کار مهمی نکرده است.
در زندگی زناشویی این برخورد اثر بسیار منفی بر طرفِ مقابل دارد و عکس العمل منفی او را بر میانگیزد و او هم مقابلِ به مثل میکند و این کار منجر به اختلاف در زندگی میشود.
اگر این طور باشد چنین فردی باید درس تواضع و فروتنی ببیند و به خودش بگوید که از درخت پر بار یاد بگیر که هرچه بارش بیشتر باشد سرش پایینتر است.
موفق باشید