چکیده: چه سعادتمندند آنان که عمرى را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند، و در آخر عمر فانى به فیض عظیمى که دلباختگان به لقاء اللَّه آرزو مى کنند نایل آیند.
![پیر جبههها و شهادت در سنگر نماز جمعه آیت الله اشرفی اصفهانی](https://btid.org/sites/default/files/media/image/shahid_ashrafi_esfahani.jpg)
منافقین کوردل محراب را که محل راز و نیاز با خدا و میعادگاه عاشقان الهی بود را به قتلگاه تبدیل کردند و این را از ابن ملجمها آموختند، آن هنگام که ارکان هدایت را شکست و زمین و آسمان را به فغان و زاری کشاند. آری هر آن کس که در هدایت مردم کوشا تر بود به شهادت نزدیکتر نیز بود. هر آن کس که دلسوز خلق بود به دست منافقین که خود را مجاهدین خلق میدانستند؛ کشته میشد و پرده از دروغ بزرگ آنان بر میداشت. بعد از آنکه آیات عظام مدنی تبریزی، قاضی، صدوقی و دستغیب از سنگر عبادت و سجود پر کشیدند؛ این بار نوبت آیتالله اشرفی اصفهانی بود. او که عطایی الهی بود که در ماه شعبان و سال ۱۲۸۱ هـ شـ در خانوادهای مذهبی متولد گردید و ۳۵ سال از عمرش را در راه کسب علم و دانش در حوزههای علمیه گذراند. اهل سده اصفهان بود و در ده سالگی وارد حوزه علمیه اصفهان شد و از علمای آنجا خوشه چینی نمود. پس از آن ۲۳ سال در قم مشغول به فعالیت علمی و کسب معارف الهی گردید.
آیت الله اشرفی سختیهای زیادی در راه تحصیل علوم دینی متحمل شد. ایشان درباره این سختیها در حوزه اصفهان میگوید:
"دوشنبه خوراكم تمام میشد، سه شنبه دو ریال پولم را خرج میکردم، چهارشنبه را كه آخرين روز تحصيل بود بدون پول و غذا میگذراندم. من به نحوی درس خواندهام كه در اين زمان احدی حاضر نيست حتی يك صدم آن را هم تحمل كند. از ابتدای شروع به تحصيل تا پايان تحصيلات سطح فقه و اصول، من حتی يك كتاب ملكی از خودم نداشتم. تمام کتابهایی كه در اختيارم بود وقفی بود. زمانی در حجرهای با سه نفر ديگر در مدرسه نوريه اصفهان زندگی میکردیم. بسياری از روزها چیزی در خانه نداشتیم. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالتهای مدرسه استفاده میکردم. در روزهای جمعه به يكی از مساجد دورافتاده اصفهان میرفتم و از صبح تا عصر در آن مسجد درسهای يك هفته را دوره میکردم. در مدت دوازده ساعتی كه يكسره آن جا مطالعه میکردم غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود. چيز ديگری نداشتم."
تحمل این سختیها در نهایت بدان جا رسید که وی پس از استفاده از علما و مراجع طراز اول مثل آیت الله بروجردی و آیت الله حجت نائل به دریافت درجه رفیع اجتهاد از دستان مبارک آیتالله خوانساری گردد.
پس از کسب علم و دانش از طرف حضرت آیت الله بروجردی برای اداره حوزه علمیه کرمانشاه عازم آنجا میگردد و ۲۶ سال برای تعالی فرهنگ دینی و تبلیغ اسلامی نهایت تلاش و کوشش را صرف مینماید.
وی پس از فوت بزرگ مرجع دینی آیت الله بروجردی، حضرت امام خمینی را به عنوان مرجع به مردم معرفی میکند که این نشان از شجاعت ایشان و نهایت بصیرت در این بزرگمرد است. البته پس از این اقدام ایشان مورد تهدید ساواک نیز واقع میگردد.
در سال ۱۳۴۲ و قیام مردم قم او نیز انقلاب اسلامی ایران را همراهی نموده و برای شعلهور شدن آن تلاش و کوشش مینماید. این شهید بزرگوار برای دفاع از امام خمینی و درخواست آزادی و بازگشت ایشان به همراه دیگر بزرگان مانند استاد مطهری در دانشگاه تهران متحصن گردید. این فعالیتهای انقلابی تا بدان جا پیش رفت که ایشان نیز از سوی کمیته شهربانی زندانی گردید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با درخواست مردم غیور کرمانشاه حضرت امام خمینی شهید اشرفی اصفهانی را به عنوان امام جمعه کرمانشاه منصوب نمود. در این حکم حضرت امام، آیت الله شهید را شیخالاعلام خطاب نمود.[۱] البته حضرت امام از نجف و در سال ۱۳۵۳ در پاسخ به شهید اشرفی ایشان را عمادالاعلام [۲] نامیده بودند که این نشان از مقام علمی و بصیرت وی دارد.
با شروع جنگ تحمیلی بارها در جبهههای ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور یافت. اقامه نماز شکر برای آزادی قصر شیرین و پس از آن خرمشهر به امامت ایشان از جمله خاطرات شیرین رزمندگان اسلام در جبهههای جنوب و غرب است. وقتی گلوله بارانها شروع میشد او پایدارتر نشان میداد و تا پایان عملیاتها در جمع رزمندگان میماند و راضی به ترک جبههها نمیشد.
اقدامات ایشان در جبههها آنقدر نمایان بود که از ایشان با نام پیر جبههها یاد میکردند. البته در آن ایام ایشان از اقدام پشت جبهه نیز غافل نمیشدند و در جهت اعزام نیروها و کمک به آسیب دیدگان جنگ تلاشهای بسزایی داشتند.
نهایت این اقدامات انقلابی و خستگی ناپذیر ختم به جمعۀ انتظار شد. جمعهای که او را به آرزویش رساند و پرواز ابدی را برایش آغاز نمود. ۲۳ مهر ۱۳۶۱ و ۲۲ رمضان، ماه عبادت و بندگی بود. چیزی از اذان ظهر نگذشته بود که حین خطبه اول در ساعت ۱۲ و ۱۵ دقیقه از سنگر نماز جمعه مسجد جامع کرمانشاه با انفجار نارنجکی مانند امیرمؤمنان به چهار دوست و یاور قدیمیاش پیوست و پنجمین شهید محراب انقلاب اسلامی ایران لقب گرفت. انفجاری که یک مجتهد نه، بلکه یک خادم را از مردم گرفت تا اوج دشمنی منافقان با مردم برای باری دیگر نمایش دهد.
پیر جماران در سوگ پیر جبههها که در سن ۸۰ سالگی به لقاءالهی شتافت؛ پیامی دقیق و روشنگرانه بیان نمودند که فراز ابتدایی آن تقدیم میشود:
بسماللهالرحمنالرحیم اناللهواناالیهراجعون، چه سعادتمندند آنان که عمرى را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند، و در آخر عمر فانى به فیض عظیمى که دلباختگان به لقاء اللَّه آرزو مى کنند نایل آیند. چه سعادتمند و بلند اخترند آنان که در طول زندگانى خود کمر همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته، و پایان زندگانى خویش را در راه هدف الهى با سرافرازى به خیل شهداى در راه حق پیوستند. چه سعادتمند و پیروزند آنان که در نشیب و فرازها و پست و بلندی هاى حیات خویش به دامهاى شیطانى و وسوسه هاى نفسانى نیفتاده، و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون خرق نموده و به قرارگاه مجاهدین فى سبیل اللَّه راه یافتند. چه سعادتمند و خوشبخت اند آنان که به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمرى را به زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکى از منافقین و منحرفین شقى، فائز و به والاترین شهید محراب که به دست خیانتکار اشقى الاشقیا به ملأ اعلا شتافت، ملحق شدند.
روحش شاد و راهش پررهرو
-------------
پینوشت
[۱] - صحیفه امام، جلد ۱۰ - صفحه ۲۲۵
[۲] - پاسخ به نامه آیتالله اشرفی
مطالعه بیشتر: «یاران امام به روایت اسناد ساواك - ۲۵» درباره شهیدمحراب، آیت الله عطاءالله اشرفی، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی