نگرانیهای یک دختر در انتخاب خواستگار

22:57 - 1394/07/26

چکیده:
احساس تردید دارم، من آدم پویایی هستم و از رکود و زندگی معمولی بیزارم. می‌ترسم بعداً از انتخابم پشیمان شوم. می‌ترسم آن زندگی ایده‌آل را نداشته باشم، می‌ترسم سرزنش دیگران را داشته باشم

گل

سلام
من دختری 22 ساله هستم. درهمان اوائل دوران دانشجویی پسری به من ابراز علاقه و پیشنهاد ازدواج داد. من شدیداً مخالف رابطه بودم. بعد از 2 سال اصرار، با او رابطه تلفنی برقرار کردم و دیدم مطابق معیارهای من است. مسئله را با خواهرم هم در میان گذاشتم. حالا آن فرد شاغل شده و همه شرایط ازدواج را دارد. مادرم قبلاً می‌گفت: با زندگی در یک شهر دیگر و دوری راه مخالفم که قبلاً در این مورد از شما راهنمایی خواسته بودم و راهنمایی‌ام نمودید. من با زندگی در شهر دیگر مسئله‌ای ‌ندارم. با صحبت بالاخره خانواده‌ام اجازه دادند که به خواستگاری بیایند.
پدرم آدم فوق العاده منطقی است و می‌گوید: اگر خودم بخواهم موافق است؛ اما حالا مادرم با یک بار دیدن آنها، می‌گوید: سطح زندگی آنها پایین‌تر از ماست و من مخالفم. البته خانواده‌اش یک یا دو پله از لحاظ مالی از ما پایین‌ترهستند؛ اما خودش شغل دولتی و درآمد خوبی دارد. با توجه به اینکه از لحاظ اعتقادی، اخلاقی و... من با او مشکلی ندارم. مادرم نظرش این است که با شرایط من، بهتر از او زیاد است. حالا با وجود این مشکل و جبهه گیری مادرم، روحیه من ضعیف شده است. از صحبت کردن و دفاع از خواسته‌ام کمی خسته‌ام. امروز احساس تردید می‌کردم. می‌ترسم حتی اگر با اصرار من، مادرم موافقت کند بعداً از انتخابم پشیمان شوم. می‌ترسم او زندگی ایده‌آل را نداشته باشم. من آدم پویایی هستم و از رکود و زندگی معمولی بیزارم. می‌ترسم با گذشتِ دوره ابتدای ازدواج و اشتیاق اولیه، زندگی خوبی نداشته باشم. حالا می‌ترسم بعداً علاوه بر پشیمانی، سرزنش دیگران را داشته باشم. البته وقتی با او صحبت می‌کنم این احساسات از بین می‌رود و مطمئن می‌شوم. خواهش می‌کنم مرا راهنمایی کنید.

جواب:
سلام
اینکه شما در صحبت با او مطمئن می‌شوی ملاک نیست؛ به خاطر اینکه ممکن است اطمینان شما تحت تاثیر احساسات و علاقه باشد. بنابراین باید علت تردید شما بررسی شود و مشخص شود که به جا است یا نه؟
پس در مرحله اول باید ببینی که ملاکهای اصلی را - که ضامن خوشبختی زندگی شما است- دارید یا نه؟ ملاکهای اصلی همان تناسبها و شایستگی‌های فکری، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری است که طبق گفته شما وجود دارد.
از ملاکهای اصلی که بگذریم ملاکهای ترجیحی است که اگر باشد بهتر است؛ ولی اگر هم نباشد به مشکل بر نمی‌خورید، آخرش این است که مقداری از فایده‌ای را که می‌‌توانستید به دست بیاورید از دست می‌دهید.
مواردی مثلِ تفاوت کم سطح خانواده طرفین، از ملاکهای ترجیحی است که قابل گذشت است؛ چون ضرری به زندگی آینده شما نخواهد زد. البته در موردِ مثل زندگی در شهر همسر، باید بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط شما و او زندگی دور از خانواده برایتان قابل تحمل است یا نه؟
اگر بعد از بررسی موارد فوق به نتیجه مثبت رسیدید، بدانید که اگر ازدواج کنید هرچه می‌گذرد عشقتان متعادل‌تر و پایدارتر می‌شود؛ چون هرچه زمان می‌گذرد می‌بینید طرف مقابلتان همان است که فکر می‌کردید و در نتیجه علاقه شما به هم عمیق‌تر می‌شود.
تمام اینها در صورتی است که نگاه شما به انتخاب همسر و زندگی واقع بینانه باشد و در این دو زمینه ایده‌آل گرا نباشید؛ چون اگر اولاً: در زمینه انتخاب همسر ایده‌آل گرا باشید و انتظار داشته باشید بهترین انتخاب را انجام بدهید و از طرفی طرفتان بهترین فرد ممکن باشد، در این صورت بعد از ازدواج تاسف خواهید خورد که چرا با یک فرد همه چیز تمام ازدواج نکردید و زندگی به کامتان تلخ می‌شود.
در صورتی که اگر واقع بین باشید، با خودتان می‌گویید که اگر ردش کنم از کجا معلوم یک فرد همه چیز تمام به خواستگاریم بیاید؛ چون اگر وضع مالی خودش و خانواده‌اش خوب باشد و در شهر خودمان هم باشد؛ اما بعضی افکار، اخلاق، رفتار یا صفاتش خوب نباشد، در این صورت وضع بدتر می‌شود. پس عقل می‌گوید: سود قابل قبول الان را فدای سود بیشتر احتمالی نکن. لذا شما اگر واقع بین باشی بعد از آن که ازدواج کردی می‌گویی: گرچه شاید فرد بهتری هم باشد؛ اما من همین فرد را از ته دل قبول می‌کنم و در این صورت بعداً احساس پشیمانی نخواهی کرد.
 ثانیاً: اگر در زمینه زندگی، ایده‌آل گرا باشید، در صورتی که در زندگی اندک مشکلی پیش آمد، احساس می‌کنید عالَم خراب شده و دیگر بدبخت شدید و این احساس بدبختی خودش سبب می‌شود که بقیه زندگی را هم با دستِ خودتان خراب کنید.
در صورتی که اگر واقع بین باشید توجه می‌کنید که زندگی ایده‌آل بدون ‌مشکل و اختلاف وجود ندارد و کم و بیش اختلاف نظر، سلیقه و عمل در همه زندگی‌ها هست. نهایت اینکه در زندگی‌های پایدار این اختلاف‌ها در یک محدوده زمانی پیش می‌آید و تمام می‌شود و به ساعت‌های خوش زندگی سرایت نمی‌کند. پس وقتی اختلافی پیش آمد سعی می‌کنید که یا حلش کنید یا یکی از شما به خاطر علاقه‌اش به زندگی و همسر کوتاه بیاید و طرفش را همین طور که هست قبولش کند.
نتیجه اینکه اگر در زمینه ملاکها مشکلی نباشد و ایده‌آل گرایی هم نداشته باشید، می‌توانید تردید را از خود دور کنید و سعی کنید خانواده را به این ازدواج راضی کنید.
موفق باشید
 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 1 =
*****