ويژگى هاى جهنم و جهنمیان

15:14 - 1391/11/14
يكى از بدترين مجازات هاى دوزخيان غذاها و نوشيدنى ها است; يعنى درست همان چيزى كه انسان بايد از آن لذت ببرد، مايه درد و رنج شديد او مى شود.
آتش

در اصل ارتباط و مفاهمه (فهماندن مقصود به هم ديگر) در بين مردم در جهان آخرت، شكى نيست و آيات زيادى بر اين مطلب دلالت مى كنند; از جمله در آيات 39 ـ 46 سوره مدثر مى خوانيم (إِلاَّ أَصْحَـبَ الْيَمِين * فِى جَنَّـت يَتَسَآءَلُون * عَنِ الْمُجْرِمِين * مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَر * قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِين * وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَآئِضِين * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّين);

به جز ياران دست راست ]كه نامه عمل آنها را به نشانه ايمان، به دست راستشان مى دهند[* آنها در باغ هاى بهشتند و از مجرمان ]و گناه كاران [سؤال مى كنند: * چه چيز شما را در آتش ]دوزخ[ در آورد* مى گويند ما از نمازگزاران نبوديم* و بينوايان را غذا نمى داديم* و پيوسته با اهل باطل به هرزگى مشغول بوديم * همواره روز قيامت را انكار مى كرديم. و نيز سوره هاى واقعه، آيات 25 و 26; مؤمن، آيه 49 و 50; مؤمنون، آيه 107، 108 و اعراف، آيه44 بر اين حقيقت دلالت دارند، اما اين كه ارتباط و مفاهمه به چه صورتى و با چه زبانى صورت مى گيرد و اساساً آيا زبانى كه در ميان اهل دنيا متداول و مرسوم است، در آن جا نيز كاربرد دارد يا نه و بسيارى از مسائل ديگر، براى ما مشخص نيست; البته در برخى روايات وارد شده كه مردم در جهان آخرت با زبان عربى تكلم مى كنند

بايد توجه كرد كه تنها راه آشنايى با بهشت و جهنم، مراجعه به آيات و روايات است و آن چه در قرآن و روايات آمده، به گونه اى ترسيم شده تا براى ساكنان دنيا قابل درك باشد وگرنه بخش اعظمى از حقيقت آن ماوراى درك ماست. جهنم، معروف ترين نام دوزخ است كه 77 بار در قرآن تكرار شده است.

بخشى از آن چه قرآن درباره جهنم بيان نموده است، به قرار زير است:

1. جهنم هفت در دارد: (لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَ ب لِّكُلِّ بَاب مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ)[2]; ]دوزخى [كه براى آن هفت در است، و از هر درى بخشى معين از آنان ]وارد مى شوند[.

2. جهنم قابل حركت دادن است: (وَ جِاْىءَ يَوْمَـئِذِ بِجَهَنَّمَ يَوْمَـئِذ يَتَذَكَّرُ الاِْنسَـنُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرَى)[3]; و جهنم را در آن روز ]حاضر[ آورند، آن روز است كه انسان پند گيرد و]لى [كجا او را جاى پند گرفتن باشد.

3. در جهنم شعله آتش خالصى وجود دارد: (كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى)[4]; نه چنين است ]آتش [زبانه مى كشد. «لظى» به معناى شعله آتش خالص است.

4. داراى آتشى خردكننده است: (كَلاَّ لَيُنـبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ)[5]; ولى نه، قطعاً در آتش خردكننده فروافكنده خواهد شد.

5. آتش جهنم، بسيار عميق است: (وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِينُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ)[6]; و امّا هر كه سنجيده هايش سبك برآيد، پس جايش سياه چال ]جهنم[ باشد.

6 . جهنم مراتب و طبقاتى دارد با نام هاى لظى، حطمه، سقر، جحيم، تسعير، هاويه. (بالاترين طبقه)

7. در جهنم، چاه يا دره اى مخصوص كفار، مشركان، دروغ گويان، تكذيب كنندگان، گنه كاران، كم فروشان و نمازگزاران بى خبر است. (فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن يَوْمِهِمُ الَّذِى يُوعَدُونَ)[7].

8 . زندان هايى براى بدكاران مهيا گرديده است. (كَلاَّ إِنَّ كِتَـبَ الْفُجَّارِ لَفِى سِجِّين)[8]; نه چنين است ]كه مى پندارند[، كه كارنامه بدكاران در سجّين است.

9. غل و زنجير وجود دارد كه به گردن تكذيب كنندگان كتاب ]آسمانى[ و منكران معاد مى آويزند. (إِذِ الاَْغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ)[9]; هنگامى كه غل ها در گردن هايشان ]افتاده[ و ]با[ زنجيرها كشانيده مى شوند.

10. هيزم جهنم، خود جهنميان هستند. (وَأُوْلـئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ)[10]; آنان خود، هيزم دوزخند.

11. چشمه هاى سوزان وجود دارد. (تُسْقَى مِنْ عَيْن ءَانِيَة)[11]; از چشمه هاى داغ نوشانيده شوند.

12. آب جوشان حميم دارد. (ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِيم)[12]; سپس ايشان را بر سر آن، آميخته اى از آب جوشان است.

13. درخت زقوم غذاى گنه كاران است. (إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ طَعامُ الاَثيم)[13]; آرى، درخت زقّوم خوراك گنه پيشه است.

از آيه 62 تا 67 صافات نيز در مورد درخت زقوم آمده است كه شجره زقوم عذاب ستمگران است. و درختى است كه از قعر جهنم روئيده است و ستمگران از آن مى خورند: (فَمَالِـُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ)[14]; يعنى شكم ها را از آن پر خواهند كرد.

14. غذاهاى مختلفى براى جهنميان آماده شده است. (وَ طَعَامًا ذَا غُصَّة وَ عَذَابًا أَلِيمًا)[15]; و غذايى گلوگير و عذابى پردرد است.

15. جهنم، كمين گاه بزرگى است كه طغيان گران، مدت هاى طولانى در آن مى مانند; قرآن كريم مى فرمايد: (إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا * لِّلطَّـغِينَ مَـَابًا * لَّـبِثِينَ فِيهَآ أَحْقَابًا)[16]; ]آرى[ جهنم ]از ديرباز[ كمين گاهى بوده ]كه[ براى سركشان، بازگشتن گاهى است. روزگارى دراز در آن درنگ كنند.

16. جهنم، جايگاه ابدى است. (طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَــلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا)[17]; راه جهنم، كه هميشه در آن جاودانند.

17. جهنم، آتش سوزانى دارد و در حالى كه اين آتش سوزان و شعلهور، در برابر ديدگان مجرمان قرار مى گيرد، خداوند متعال، به آن اشاره مى كند و خطاب به مجرمان مى فرمايد: (هَـذِهِى جَهَنَّمُ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ)[18]; اين جهنمى است كه به آن وعده داده مى شديد.

18. آتش جهنم، نه چيزى را باقى مى گذارد و نه چيزى را مى كُشد; به اين معنا كه نه چيزى را نگه مى دارد و نه چيزى را از بين مى برد و به تعبير قرآن: (لاَ تُبْقِى وَ لاَ تَذَرُ)[19]; (آتش است كه) نه چيزى را باقى مى گذارد و نه چيزى را رها مى كند.[20]

واژه جهنم، 77 بار در قرآن كريم آمده است. نام مراحل و مكان هاى جهنم در قرآن عبارت است از:

1. سقر، 4 بار تكرار شده است.

2. نار، 145

3. سعير، 16

4. جحيم، 25

5. حطمه، 2

6 . هاويه، 1

7. لظى، 1

عوامل ورود به جهنم:

1. كفر و طغيان: جهنم كافران را احاطه كرده است.[21]

2. نفاق و دورويى: منافقان در پايين ترين مرحله دوزخند و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت.[22]

3. پيروى از شيطان: هنگامى كه شيطان از درگاه خدا رانده شد، خداوند به او خطاب كرد: «فرود آى از آن ]مقام[، با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو، سوگند ياد مى كنم، هر كس از آنها از تو پيروى كند، جهنم را از آنها پر مى كنم.[23]

4. استكبار[24]

5. ظلم و بيدادگرى[25]

6 . تكيه كردن بر ظالمان[26]

7. دنياپرستى[27]

8 . زراندوزى[28]

9. فرار از جهاد[29]

10. ترك نماز[30]

11. ريختن خون بى گناهان[31]

12. منع زكات[32]

13. خوردن مال يتيمان[33]

14. رباخوارى[34]

15. كفران نعمت الهى[35]

16. كم فروشى[36]

17. عيب جويى و غيبت[37]

18. اسراف و تبذير[38]

19. تعدى از حدود الهى[39]

و...

كيفرهاى جهنم:

معادهم جسمانى و هم روحانى است. لذا هر كدام مجازات و پاداش مناسب خود را مى طلبد. بنابراين، پاداش ها و مجازات هاى اخروى به دو نوع جسمى و روحى است.

الف) مجازات هاى جسمانى دوزخيان:

1. شدت فوق العاده عذاب هاى دوزخيان;[40]

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: اين آتش شما جزئى از هفتاد جزء از آتش دوزخ است كه هفتاد مرتبه با آب خاموش شده باز شعلهور گرديده و اگر چنين نبود، هيچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت; يعنى نمى توانست در كنار آن قرار بگيرد.[41]

2. غذاها و نوشيدنى هاى مرگبار دوزخيان;[42]

يكى از بدترين مجازات هاى دوزخيان غذاها و نوشيدنى ها است; يعنى درست همان چيزى كه انسان بايد از آن لذت ببرد، مايه درد و رنج شديد او مى شود.[43]

3. لباس دوزخيان و عذاب به سبب آن;[44]

4. بادهاى كشنده و سايه هاى سوزان;[45]

5. زندان هاى انفرادى دوزخ;[46]

6 . ساير عذاب هاى جسمانى در دوزخ;[47]

ب) مجازات هاى روحى:

منظور از دردها و كيفرهاى روحى، مجموعه امورى است كه روح و جان انسان را در فشار قرار مى دهد، هر چند تأثيرى در جسم او ظاهراً نداشته يا كم دارد.

برخى از اين مجازات ها عبارت است از:

1. عذاب خوار كننده;[48]

2. رسوايى دوزخيان;[49]

3. غم و اندوه دامنه دار;[50]

4. تحقير و سرزنش فراوان;[51]

5. صداى وحشتناك و خشم آلود جهنم;[52]

6. حضور مأموران خشن و سخت گير;[53]

7. گفت و گوى حسرت آور بهشتيان با جهنميان;[54]

 

[1]. جهت اطلاع بيشتر ر.ك: الميزان، ج 11، ص 11 و 12.

[2] . حجر، آيه 44.

[3] . فجر، آيه 23.

[4] . معارج، آيه 15.

[5] . همزه، آيه 4.

[6] . قارعه، آيه 8 و 9.

[7] . ذاريات، آيه 60 .

[8] . مطففين، آيه 7.

[9] . غافر، آيه 71.

[10] . آل عمران، آيه 10.

[11] . غاشيه، آيه 5.

[12] . صافات، آيه 67 .

[13] . دخان، آيه 43 و 44.

[14]. صافات، آيه 66 .

[15] . مزمل، آيه 13.

[16] . نبأ، آيه 21 ـ 23.

[17]. نساء، آيه 169.

[18]. يس، آيه 63.

[19]. مدثر، آيه 28.

[20]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و همكاران، پيام قرآن، ج 6، ص 483ـ495; همان، ص 66ـ74; تفسير نمونه، ج 23، ص 412; ترجمه الميزان، ج 17، ص 211ـ212.

[21] . توبه، آيه 49.

[22] . نساء، آيه 145.

[23]. اعراف، آيه 18.

[24] . اعراف، آيه 18.

[25] . كهف، آيه 29.

[26] . هود، آيه 112.

[27] . اسراء، آيه 18.

[28] . توبه، آيه 34 ـ 35.

[29] . انفال، آيه 15 ـ 16.

[30] . مدثر، آيه 43.

[31] . مائده، آيه 32.

[32] . فصلت، آيه 7.

[33] . نساء، آيه 2.

[34] . بقره، آيه 275.

[35] . ابراهيم، آيه 28 ـ 29.

[36] . مطففين، آيه 1 ـ 7.

[37] . همزه، آيه 1 ـ 4.

[38] . مؤمن، آيه 43.

[39] . نساء، آيه 14.

[40] . معارج، آيه 11 ـ 14; فجر، آيه 25 ـ 26; غاشيه، آيه 24; مرسلات، آيه 30 ـ 33; اعلى، آيه 11 ـ 13.

[41]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 8 ، ص 288.

[42] . دخان، آيه 43 ـ 46; صافات، آيه 62 ـ 66 ; حاقه، آيه 35 ـ 37; غاشيه، آيه 4 ـ 7; كهف، آيه 29; نبأ، آيه 21 ـ 25; ابراهيم، آيه 15 ـ 17.

[43]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و همكاران، پيام قرآن، ج 6، ص 430ـ443.

[44] . حج، آيه 19 ـ 22; ابراهيم، آيه 49 ـ 50.

[45] . واقعه، آيه 41 ـ 44.

[46] . فرقان، آيه 13 ـ 14.

[47] . نساء، آيه 56; توبه، آيه 34 ـ 35; فرقان، آيه 13 ـ 14; مؤمنون، آيه 104; مؤمن، آيه 71 ـ 72 و 49 ـ 50.

[48] . حج، آيه 57.

[49] . آل عمران، آيه 192.

[50] . حج، آيه 22.

[51] . مؤمنون، آيه 107 ـ 108.

[52] . فرقان، آيه 12.

[53] . تحريم، آيه 6 .

[54] . اعراف، آيه 44.

منبع :«واحد پاسخ به پرسش هاى قرآنى» در «گروه پژوهش هاى نوآمد» وابسته به «مركز فرهنگ و معارف قرآن» از زير مجموعه هاى دفتر تبليغات اسلامى

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****