چرا نمی‌شود به آمریکا اعتماد کرد؟

06:55 - 1394/08/20

چکیده: تاریخ نشان داده كه آمریكا گرچه بارها با انگلستان بر سر مسائل مختلف متحد می‌شد اما بلافاصله پس از اینكه به نتیجه مطلوب خود می‌رسید پیمان شكنی كرده و خیانت می‌كرد. در واقع می‌توان گفت كه سیاست این كشور بر پایه زیاده‌خواهی بنا شده است لذا از این نوع رویه نباید انتظار وفای به عهد داشت.

چرا نمی‌شود به آمریکا اعتماد کرد

یکی از خصلت‌های دولت استکباری آمریكا پیمان شکنی و غیر قابل اعتماد بودن آن است. شیطان بزرگ گرچه با بزرگترین هم پیمانش یعنی انگلستان بر سر مسائل مختلف متحد است، اما تاریخ بارها نشان داده که بلافاصله پس از این‌كه به نتیجه مطلوب خود می‌رسید، پیمان شكنی كرده و خیانت در عهدها را پیشه کار خود می‌ساخت. در واقع می‌توان گفت كه سیاست این كشور بر پایه زیاده‌ خواهی بنا شده. لذا از این نوع رویه نباید انتظار وفای به عهد داشت.
اینک به برخی بد عهدی‌های آمریکا نسبت به انگلستان اشاره می‌کنیم، تا ثابت شود که دولت استکباری آمریکا به هیچ وجه قابل اعتماد نیست. 
الف: پیمان‌شكنی آمریكا در جنگ جهانی دوم
با پایان یافتن جنگ دوم جهانی، بسیاری از معادلات پیشین جهانی نیز پایان یافت. در صحنه جهانی، ایالت متحده آمریكا كه كمترین آسیب را در جنگ دیده بود، ناجی متفقین شناخته شد و به عنوان قدرتی نو ظهور كرد. از این پس، سیاست‌های آمریكا عرصه را بر بریتانیا تنگ كرد. در واكنش به چنین شرایطی، انگلستان تلاش كرد تا با اتخاذ یك رابطه ویژه با آمریكا، مانع از افول سیاسی و اقتصادی خود شود. آمریكا نیز با فرصت‌ طلبی، با استفاده از این شرایط ویژه، تلاش كرد تا انگلستان را به پایگاهی برای خود بدل كند.[۱]
در این بین ایالت متحده از هرگونه بدعهدی و پیمان شكنی برای رسیدن به این مهم سود برد. در ماجرای فتح نورماندی، انگلستان از آمریكا خواست تا سریعا وارد عمل شده و با اعزام نیرو و تسلیحات نظامی، بریتانیا را در فتح نورماندی یاری كند. مشخص بود كه فتح نورماندی می‌توانست بزرگترین ضربه را به آلمان زده و روند پیروزی متفقین را سرعت بخشد. اما آمریكا علی‌رغم درخواست انگلستان، در ورود به جنگ تعلل كرد تا جایی كه انگلستان در ساحل نورماندی بسیاری از نیروهای خود را از دست داد. آن‌گاه آمریكا وارد جریان شده و نقش فاتحان را بازی كرد.
ب: جلوگیری آمریكا از استفاده انگلیس از انرژی اتمی
گرچه این دو كشور در جنگ دوم جهانی با یكدیگر همكاری كرده بودند، اما چندی بعد برای جلوگیری از قدرت‌گیری بریتانیا، در سال ۱۹۴۶ واشنگتن قانون انرژی اتمی را به تصویب رسانید و به دنبال آن با فراموش كردن كمك دانشمندان انگلیسی به پروژه منهتن (پروژه‌ای كه با همكاری آمریكا و انگلستان به ساخت بمب اتم انجامید و در جنگ جهانی دوم از آن استفاده شد) تمامی همكاری‌های خود در زمینه انرژی اتمی با این كشور را خاتمه داد. علی رغم این، در دوران جنگ سرد نیز آمریكا در مقابل شوروی از انگلستان كمك گرفت تا با كمك این كشور از نفوذ كمونیسم جلوگیری كند.
ج: پیمان شكنی آمریكا در بحران سوئز
نمونه دیگر پیمان‌ شكنی آمریكا به انگلستان در ماجرای بحران سوئز رخ داد. در این جریان آمریكا به خوبی دریافته بود كه در اختیار گرفتن كانال سوئز از سوی انگلستان مساوی با گسترش نفوذ این كشور در منطقه خواهد بود. لذا با ورود سریع به جریان جنگ در سال ۱۹۵۶ میلادی، فشار سیاسی و مالی به انگلیس وارد آورد، تا آتش بس سازمان ملل را در تاریخ ۶ نوامبر بپذیرد. بدین ترتیب نیروهای انگلیس ناچار شدند تا در ماه دسامبر همان سال مصر را ترك گویند.
د: تهاجم به یكی از مستعمره‌های انگلیس
در سال ۱۹۸۳ میلادی آمریكا در تهاجم به كشور كوچك گرانادا كه در آن زمان تحت سیطره بریتانیا بود، یك بار دیگر خیانت خود نسبت به انگلستان را نشان داد. این حمله كه نقض فاحش قوانین بین‌المللی و تجاوز به استقلال، حاكمیت ملی و تمامیت ارضی یك كشور به شمار آمد، نمونه دیگری از خیانت آمریكا به متحد همیشگی‌اش بود. زیرا انگلستان در گرانادا صاحب نفع بود. در واقع این منطقه به عنوان مستعمره بریتانیا به شمار می‌آمد.
ه: فعالیت سرویس جاسوسی آمریكا در انگلیس
بدین ترتیب آمریكا كم‌كم دست بالا را در روابط میان دو كشور در اختیار گرفته و در حالی‌كه ادعای دوستی با انگلستان داشت، شبكه‌های پیچیده جاسوسی خود را در این كشور فعال كرد. البته گفتنی است كه این اقدامات آمریكا، واكنش‌هایی را در محافل سیاسی انگلستان نیز در پی داشته است. به طوری‌كه موجبات پیدایش و شكل‌ گیری گروه‌های بدبین به سیاست آمریكا در این كشور شده است.[۲]
و: فریب انگلیس توسط آمریكا در كودتای ۲۸ مرداد
علاوه بر مواردی كه گفته شد، شواهد تاریخی دیگری نیز از بدعهدی آمریكا نسبت به انگلستان در طول تاریخ دیده می‌شود. در همین رابطه آن‌چه می‌تواند برای ما ملموس‌تر باشد به كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر می‌گردد. در این كودتا دولت مصدق با همكاری سیا و انتلیجنت سرویس سقوط كرد. با سقوط دولت مصدق و بازگشت شاه به كشور، به نظر می‌رسید كه انگلستان و آمریكا به تقسیم منافع در ایران خواهند پرداخت اما ایالت متحده آن‌چنان كه پیش از این نیز بارها نشان داده بود به سرعت انگلستان را از صحنه خارج كرده و بیشترین سهم از كنسرسیوم نفت را به خود اختصاص داد.[۳]
بدین ترتیب بار دیگر انگلستان را كه متحد اصلی‌اش در جریان كودتا به حساب می‌آمد فریب داد. از این تاریخ به بعد، آمریكا به قدرت برتر در ایران بدل شد. در حالی‌كه پیش از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این انگلستان بود كه حرف اول را در ایران می‌زد.[4]
این‌ موارد، نمونه‌هایی از عهد شکنی‌های آمریکا با بزرگترین هم پیمانش، (انگلستان) بود که نشان از این می‌دهد که این دولت مستکبر، به هیچ وجه قابل اعتماد نیست، و وقتی با دوستان خود این‌گونه برخوردی دارد، دیگر حساب مخالفینش کاملا روشن است. 
..............................................................
پی نوشت:
[1].رابین رمزی، «چگونه انگلیس نوكر آمریكا شد؟!» ،تهران، فصلنامه سیاحت غرب، شماره ۶۰، تیرماه ۱۳۸۷، ص ۶۳.
[2].سید مهدی حسینی متین، «چشم انداز روابط ویژه آمریكا و بریتانیا، از اتحاد شانه به شانه تا بازیگران مستقل»، تهران، فصلنامه سیاست خارجی، سال ۲۴، شماره ۱، بهار ۱۳۸۹، ۶۱ و ۶۲.
[۳].غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تهران، شركت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۷۸، ص ۱۰۷.
[4].جام نیوز

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 0 =
*****