نحوه برخورد خانواده با پسری که عاشق شده

17:08 - 1394/08/23

چکیده: تازگی‌ها برادر کوچکم با دختری که ترم یک دانشگاه است آشنا شده و رابطه دوستی برقرار کرده. ما مشکلی که داریم این است که او دختر خوبی نیست

نحوه برخورد خانواده با پسری که عاشق شده

سلام
تازگی‌ها برادر کوچکم با دختری که ترم یک دانشگاه است آشنا شده و رابطه دوستی برقرار کرده. ما مشکلی که داریم این است که او دختر خوبی نیست؛ ولی چون برادرم به جنس مخالف تمایل دارد، او با چرب زبانی و قربان صدقه‌های خود خامش کرده است. حالا بادر من پایش را در یک کفش کرده که من آن دختر را می‌خواهم و باید به خواستگاریش بروید؛ اما ما مخالف این ازدواج هستیم. آخر برادر بزرگم هنوز ازدواج نکرده و من و خواهرم هم هنوز مجرد هستیم. مادرم هم گفته ما کاملاً مخالفیم و اگر خیلی مشتاق او هستی، هر وقت برادر و خواهرت ازدواج کردند و خودت پول و درآمد داشتی، برو او را بگیر؛ اما من پا پیش نمی‌گذارم. لطفاً ما را راهنمایی کنید که چکار کنیم؟ مادرم بد جوری دارد عذاب می‌کشد.

جواب:سلام/ این مشکل در بسیاری از خانواده‌ها وجود دارد که پسر یا دخترشان به کسی علاقه‌مند می‌شود؛ در حالی که خانواده‌اش مخالفند. در بعضی موارد خانواده غالب می‌شود و در برخی هم جوان حرفش را به کرسی می‌نشاند. هر دوی این موارد می‌تواند کاملاً نادرست باشد؛ چون اگر طرف مناسب باشد و خانواده مخالفت کند، این سبب می‌شود که یک مورد خوب از دست برود. علاوه بر اینکه پیامدهای ناگواری هم ممکن است برای جوان داشته باشد؛ مثل اینکه رابطه را به صورت پنهانی ادامه داده، به گناه کشیده شود. اگر هم مورد نامناسب باشد و خانواده جبراً رضایت بدهد، ممکن است زندگی جوان خراب شود.
پس کار درست در چنین مواردی ان است که خانواده به جای اینکه از ابتدا مخالفت کند، سعی کند با درایت مسأله ازدواج فرزندش را مدیریت کند و او را به سمتی که درست است سوق دهد تا در نهایت کاری که به صلاح است انجام شود.
در شرایط فعلی که دخترها و پسرها در معرض ارتباط و عشق هستند، خانواده‌ها هرچند ازدواج آنها را زود می‌دانند؛ اما نباید طوری برخورد کنند که مدیریت و هدایت امر ازدواج فرزندانشان را از دست بدهند و با عاشق شدن فرزندشان در برابر عمل انجام شده قرار گیرند و احیاناً کاری را که نادرست است انجام بدهند. وقتی که فرزندشان در شرایطی است که ممکن است عاشق شود، لازم است که خودشان در فکر ازدواجش باشند و اگر هم ازدواج را زود می‌دانند برای ازدواجش در آینده برنامه‌ریزی کنند؛ مثل اینکه برای پسرشان فرد مناسبی را پیدا کنند و به خواستگاریش بروند و در صورتی که موافقت شد، یا او را نشان کنند و یک انگشتر دستش کنند که در آینده عقد کنند؛ و یا اینکه عقد کنند و بعداً که شرایط جور شد عروسی بگیرند.
در مورد دخترشان هم اگر خواستگار آمد به بهانه تحصیل مخالفت نکنند و همان روند بالا را طی کنند تا نکند او عاشق کسی شود و آنها را مجبور کند با ازدواجش با فرد نامناسب موافقت کنند و زندگی آینده‌اش خراب شود.
بنابراین کار درست ان است که خانواده در شرایطی که احتمال ارتباط و عاشق شدن جوان هست خانواده برای ازدواج بچه‌های خود برنامه‌ریزی واقدام کند؛ اما اگر از اول این کار را نکرد، لااقل وقتی این مسأله پیش می‌آید سعی کند درست‌ترین کار را - که مدیریت مسأله و سوق دادنش در جهت صحیح است - انجام بدهد. این همان کاری است که خانواده شما باید انجامش دهد. لذا به نظر من، اعضای خانواده شما اشتباه می‌کنند که به جای مدیریت بحران، صرفاً بخاطر زود بودن ازدواج یا مجرد بودن برادر و خواهرهای بزرگتر یا نداشتن شرایط، با برادرتان مخالفت می‌کنند و از این راه می‌خواهند او را به عقب نشینی وادار کنند؛ چون نتیجه این کار ان است که برادرتان خانواده را در این زمینه کمک کار خود نمی‌بیند؛ بلکه بخاطر عشقی که دارد مخالفتشان را مقابلۀ بی‌دلیل می‌داند و به آنها به عنوان یک مخالف بی‌منطق نگاه می‌کند که این درست نیست.
لذا خانواده شما باید منطقی جلو روند و به برادرتان بگویند که ما حاضریم به خواستگاری آن دختر بیاییم؛ اما تو هم قول بده اگر دیدی آن دختر مناسب تو نیست صرف نظر کنی. در مرحله بعد شروع به بررسی نقاط قوت و ضعف آن دختر کنند و اگر لازم شد با خودش در حضور او صحبت کنند و اگر در صحبت با برادرتان به نتیجه نرسیدند مسأله را به مشاور ارجاع دهند تا او بین آنها قضاوت کند.
اگر این کار را نکنند این رابطه ادامه پیدا می‌کند و هرچه بگذرد عشق برادر شما بیشتر می‌شود و دل کندنش سخت‌تر خواهد شد. علاوه بر اینکه ممکن است رابطه‌شان گناه آلود شود و بعد از مدتی برادر شما دیگر آن پسر پاک و ساده قبلی نباشد و در صورت عدم ازدواج با این دختر، به رابطه با دخترهای دیگر کشیده شود.

نظرات