در یک خانواده پرجمعیت، فرزندان میآموزند که چگونه با هم همکاری کنند؛ در مشکلات از هم کمک بگیرند، احساس تنهایی نکنند، داشتههای خود را با هم تقسیم کنند، با هم روابط صمیمی و نزدیکی داشته باشند که اینها در شکلگیری روابط و عواطف فرزندان نقش مهمی دارند.
خواهرها و برادرها در پیشرفت تحصیلی و افزایش مهارتهای زندگی یکدیگر نقش مهمی را ایفا میکنند و کمک میکنند تا از کودکی برای زندگی اجتماعی و ورود به دنیای واقعی آمادگی پیدا کنند. کودکانی که تنها هستند به سبب توجه بیش از حد والدین و نبودن رقیب با کوچکترین سختی و مشکلی، میشکنند؛ چون همیشه برنده بودهاند. عمده آموزههای کودک به تعاملات او با خواهر و برادر مربوط میشود و براساس آن دنیا را کشف میکند. کودکان در این حالت چگونه فهماندن حرف و نیازهای خود به بزرگترها را میآموزند.
تجربه نشان داده که در خانوادههای چند فرزندی، در اولین زمین خوردن و کبودی اعضای بدن کودک، ممکن است واکنش نشان داده شود، اما برای دفعات بعدی واکنش چندانی وجود ندارد؛ آنها میدانند که زخمها خوب میشوند، اما والدین تک فرزند به ندرت به این دانش خود اعتقاد دارند. در خانوادههایی که والدین بلافاصله برای کمک به کودک خود اقدام نمیکنند، کودک یاد میگیرد بر ترس و وحشت ناشی از زمین خوردن یا حادثه دیگر غلبه کند، اما والدینی که کودک خود را از همه چیز محافظت میکنند و جلوی ترس و وحشت او را میگیرند، در واقع موجب تشدید ترس او در مواجه با مشکلات بعدی میشوند.
در خانوادههای چند فرزندی بچه های دوم و سوم غالباً با اسباب بازیهای خواهر و برادر خود بازی میکنند و لباسهای خواهر و برادر بزرگ تر را می پوشند. اینطور نیست که به بچهها در خانوادههای پرجمعیت توجه نمیشود، بلکه آنها میآموزند که کمتر درخواست و تقاضا کنند. اما والدین تک فرزند، ناخواسته به غول چراغ جادو تبدیل میشوند که خواسته های کودک را باید اجرا کنند که این از بزرگترین آسیب تک فرزندی است. در خانواده های چند فرزندی، بچه ها مجبور به صبر هستند و یاد میگیرند که فرد دیگری نیز هست که ممکن است بر آنها اولویت و تقدم داشته باشد، ولی تک فرزند همیشه خود را مقدم میداند و در انجام خواستههایش صبر ندارد. در خانوادههایی که بیش از یک بچه دارند، بچهها خیلی به دنبال تقلید حرکات و سکنات والدین خود نیستند، اما در خانوادههای تک فرزند، هیچ چیزی از چشم و گوش فرزند پنهان نمیماند.
برخلاف کودکان تک فرزند که به توجه والدین نیاز دارند، بچههایی که برادر و خواهر دارند، نگران نبودن والدین خود نیستند و کمتر احساس نیاز به والدین پیدا می کنند. بچهها دارای خواهر و برادر، ناراحتی و عصبانیت خود را سر یکدیگر خالی میکنند که این باعث کاهش استرس ذهنی و اختلالات درونی آنها میشود. داشتن تک فرزند منجر به توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه در والدین میشود؛ تجربه نشان داده که والدینی که بیش از یک فرزند دارند، میدانند که هر بچهای دارای تواناییها و شخصیت متفاوتی است؛ اگر یک بچه سر به هواست، دیگری ممکن است یک فرد دقیق و فوق العاده باشد.
تک فرزندها اغلب به رابطه بین والدین خود حساس هستند، اما در بچههای دارای خواهر و برادر، این حساسیت خیلی کم مشاهده یا اصلا مشاهده نمیشود. در خانواده چند فرزندی، اگر والدین بحث یا عدم توافقی داشته باشند، احتمال کمتری دارد که بچه ها آن را بشنوند و اگر هم بشنوند، خیلی به آن اهمیت نمیدهند؛ چون با هم مشغول هستند. در خانوادههای چند فرزندی، بسیاری از کارهایی که بچهها انجام میدهند، نادیده و بدون اظهار نظر از سوی والدین صورت میگیرد. والدین چند فرزندی زمان کافی برای تماشای بچهها و تشویقهای مداوم شبانهروزی ندارند، اما والدین تک فرزند همه چیز را رصد میکنند و در حال اظهار نظرو تشویق و یا بعضاً تنبیه هستند که در صورت ادامه این روند تربیتی، بچه ای را بزرگ خواهند کرد که همیشه انتظار دارد برای هر کاری هرچند بیاهمیت تشویق و تحسین و فاقد اعتماد به نفس باشد.
در یک خانواده پرجمعیت، فرزندان میآموزند که چگونه با هم همکاری کنند؛ در مشکلات از هم کمک بگیرند، احساس تنهایی نکنند، داشتههای خود را با هم تقسیم کنند، با هم روابط صمیمی و نزدیکی داشته باشند که اینها در شکلگیری روابط و عواطف فرزندان نقش مهمی دارند. در خانوادههای پر جمعیت، همبستگی بین اعضای خانواده، بیشتر است. به طوریکه خواهرها و برادرها، پشتیبان روحی یکدیگر در تمام طول زندگی هستند و یکی از اولین روابط اجتماعی و صمیمانه خود را با هم تجربه میکنند. کودکان وقتی خواهر یا برادر دارند، کمتر بیحوصله و دچار روزمرهگی میشوند. همچنین ضرورت پذیرش مسئولیت در خانوادههای پر جمعیت، بیشتر احساس میشود. داشتن برادر و خواهر، این امکان را به کودکان میدهد که هویت خود را شکل بدهند؛ چون در کنار خواهر و برادر خود، راحتتر میتوانند شخصیتشان را بشناسند و آن را بسازند.
خواهرها و برادرها پشتیبان روحی یکدیگر در تمام طول زندگی هستند و یکی از اولین روابط اجتماعی و صمیمانه خود را با هم تجربه میکنند. کودکان وقتی خواهر یا برادر دارند، کمتر بیحوصله و دچار روزمرهگی می شوند و ضرورت پذیرش مسئولیت در خانوادههای پر جمعیت، بیشتر احساس میشود.