در نگاه شاعران مسلمان، امید مهمترین نیاز بنیادین بشر است.
شاعران مسلمان در کنار دیگر اندیشمندان حوزه تربیت، موضوع امید را مورد توجه قرار داده و آن را نیاز بنیادین بشر برشمردهاند. آنها در اشعار خود، مخاطبانشان را به حفظ و پرورش امید در فکر و قلبهایشان دعوت کردهاند .
در نگاه مولوی، شاعر پرآوزه و بزرگ مسلمان، زندگی انسان همواره دچار چالشها و مسائلی است که گاه اختیار فرد و گاه قضا و قدر الهی در آن دخیل است.[1] ایشان امید را تنها عنصر درمان مواجهه با مشکلات و سختیها میداند. وی توکل همراه با صبر، طلب و خواستن، برنامهریزی و تلاش برای دستیابی به هدف و صبوری را از لوازم و مؤلفههای امید میداند.
در اندیشه شاعرانه و عارفانه مولوی، اولین قدمِ رسیدن به امید آن است که انسان حس طلب و خواستن را در وجود خود ایجاد کند. بدون تردید لازمه وصول به هر مطلوبی -خواه الهی و خواه غیر الهی- این است که انسان این حس را در خود به وجود آورد و البته حس طلب از درگاه الهی در اندیشه مولوی، برترین حسی است که انسان میتواند به آن چنگ زند؛ حسی که انسان را به خضوع و خشوع در مقابل خداوند واداشته، او را امیدوارانه به سوی رهایی از مشکلات و رسیدن به سعادت و کمال سوق میدهد:
ای دهندهٔ عقلها فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس
هم طلب از تست و هم آن نیکوی ما کییم اول توی آخر توی[2]
مولوی، برنامهریزی و تلاش برای دستیابی به هدف را پس از طلب و خواستن از خداوند، دومین مؤلفه امید و رسیدن به نتیجه میداند. در این نگاه، صرف توکل و طلب، بدون حرکت و تلاش و تحمل سختیها نتیجهای محقق نخواهد شد. چنین امیدی که در آن حرکت و تلاشی وجود ندارد، امیدی کاذب است که انسان را به سوی سراب فرامیخواند:
بر لب جو بوده دیــــواری بلنـــد بر سر دیوار تشنهٔ دردمند
ناگهان انداخت او خشتی در آب بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
آب میزد بانگ یعنی هی تو را فایده چه زین زدن خشتی مرا
فایدهٔ اول سماع بانگ آب کو بود مر تشنگان را چون رباب[3]
پینوشت:
[1]. مثنوی مولوی، دفترچهارم، ابیات 1389-1390؛ دفتر اول، ابیات 1254-1256.
[2]. همان، دفتر ششم، ابیات 1438-1439.
[3]. همان، دفتر دوم، 1195-1197 و2000-2009.