11:44 - 1401/04/26
روزی امیرمؤمنان علی علیهالسّلام در مسجد کوفه بر فراز منبر در حال سخنرانی بود .
مردی قویدل و سخنور به نام «ذِعلِب» از مجلس برخاست و گفت: «ای امیر مؤمنان! آیا پروردگار خود را دیدهای؟»
امام فرمود: «وای بر تو! من آن نیستم خدایی که ندیده باشم، پرستش کنم.»
ذعلب گفت: «ای امیر مؤمنان! خدا را چگونه دیدهای؟»
امام خطاب به ذعلب چنین فرمود: «وای بر تو ای ذعلب! دیدگان، او را با چشم نبینند؛ بلکه دلها او را به حقیقت ایمان درک کنند.
داستانهای اصول کافی، ص ۷۴ .