دین مداری

چکیده: دموكراسي در ساده‌ ترين معناي آن حكومت مردم بر مردم مي‌ باشد و در زمان ها و مكان هاي مختلف تعابير مختلفي از آن كرده‌اند و بر حسب تقسيمات مختلف از آن معاني متفاوتي را تداعي مي‌ كند...

چکیده: پست مدرنيسم بر انكار هرگونه جريان كلي و ايدئولوژيك در قالب فراروايت ها تأكيد مي ورزد، و اسلام نيزمجموعه اي از روايت هاي اساسي و فراروايت هاي قطعي و غيرقابل ترديد است كه پست مدرنيسم در سايه اصل انكار...

چکیده: پست مدرنيسم داراي اصولي چون نفي توانايي شناخت حقيقت و ديگر اصولي از اين دست مي باشد، ولي مسيحيت قائل به نوعي حقيقت ثابت مي باشد، مي توان در نگاه اول چنين گفت كه پست مدرنيسم، مسيحيت را...

چکیده: يكي از نقاط مشترك در مدرنيته و پست مدرنيته، خط مشي نقد دين و اصول و مباني آن است. آنچه را كه مدرنيسم، به نام تأمين استقلال انسان و استكشاف واقعيات و توانايي هاي انساني و نيز در راستاي تحقق آرزوها و اميال انساني، در بستر دين و اصول و مباني ثابت انجام مي داد...

چکیده: از نظر پست مدرنيست ها، نمي توان معيارهاي فرهنگ خاصي (نظير فرهنگ مدرن غرب) را اساس قرار داد و با آن به نفي و اثبات يا جرح و تعديل ساير فرهنگ ها پرداخت. از نظر آنها، هر فرهنگ و گفتماني در بردارنده حقيقت نسبي خاص خود مي باشد...

چکیده: پست مدرنيسم يا «پسانوگرايي» مركب از يك پيشوند «پسا» و «نوگرايي» مي باشد، كه در مجموع حكايت از گرايش مكتب فكري اي دارد كه بيانگر نوعي گذر و عبور از يك مرحله به مرحله بعد مي باشد, به تعبير ديگر، گذر از مدرنيسم به پست مدرنيسم (مرحله بعد از مدرنيسم)...

چکیده:رنسانس در اواخر سده‌هاي مياني و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه يافت. در واقع رنسانس نه يك دوره زماني بلكه يك شيوه زندگي و تفكر بود كه از طريق بازرگاني،‌ جنگ و انديشه‌ ها از ايتاليا به سراسر اروپا گسترش يافت...

چکیده: دين در زندگي مردم عادي حضور و ظهور دارد. حتي اگر در برخي احكام حقوقي و اجتماعي گرايش انسان غربي به سكولاريسم و نه دين باشد، باز هم انسان بدون معنويت نمي تواند باشد و همين عامل باعث حفظ دين در غرب شده است...

چکیده: جامعه مدرن با بازنگري در مؤلفه‌ هاي خود و جرح و تعديل آنها و بهره‌بري از آموزه‌ هاي ديني مي‌ تواند بحران معرفتي اخلاقي و اجتماعي كه سبب پوچ گرايي و انحطاط شده را مرتفع كند و راه سعادت و كمال را پيمايد...

چکیده: يكي از رخدادهايي كه در دوران مدرنيته روي داد، دين گريزي مشهودي بود كه پس از قرون وسطا و در عصر روشنگري و مدرن پيش آمد. از اين رو، برخي دينداري را با كهنگي و عدم پيشرفت برابر دانستند...

چکیده: جهان بيني علمي مدرنيسم، متّكي بر مشاهده، آزمايش و تجربه است. به اين معنا كه از نظر معرفت شناختي، تنها راه رسيدن به معرفت حقيقي را مشاهده، آزمايش و تجربه حسي ظاهري مي داند...

چکیده: ويژگي هاي معرفت شناختي مدرنيسم1. علم گرايي يا علم زدگي: مدرنيسم با اصالت دادن به علوم تجربي، آن را از ساير شناخت ها برتر دانسته و در امور مختلف زندگي بر آن تكيه مي كند. و قلمرو معرفتي انسان را به پديده ها محدود ساخته...