شما از کجا میگید نفرین (به حق) قلب آدم رو سیاه میکنه؟ شما قلب شناسی یا دین شناس؟ در منابع روایی و نصوص دینی رسیده از اولیای الهی که خلاف این صحبت را بیان میکند! و دشمنان خداوند و مومنین همیشه مورد لعن و نفرین قرار میگرفتند.
و این مطلب عقلانی است عقل حکم میکند دائم خط قرمز دوست و دشمن را مدنظر داشته باشیم. چرا که با انزجار از بدی و دشمنی ها مرز خوبی و دشمنی مشخص میشود و همیشه ما میتونیم با این موضع گیری راهمون رو تشخیص بدیم
ضمنا این فطرت انسان هم هست و هر انسانی عشق به خوبی و تنفّر از بدی ها دارد و این لازمه ی لاینفک انسانی است و هر کسی غیر این را بگوید شعار است. فلذا هر شخصی از کودکی از بدی ها نفرت داشته و میل به خوبی ها و شخص خوب داشته است. پس انسان تنفر خود را به خدا میگوید که رحمت خود را از شخص منفور بردارد
ضمنا خدا همه چیز را میداند یعنی اینکه نباید از او چیزی طلب کرد؟ خدا میداند که ما طالب رسیدن به او هستیم آیا نباید دعا کنیم که در این راه کمکمون کنه؟ خدا میداند مریض داریم نباید دعا کنیم؟ خدا میداند رزق مان کم شده نباید برای رزق و روزی بیشتر دعا کنیم؟ خود خدا فرمودند ادعونی فاستجب لکم مرا بخوانید تا اجابت کنم. خب ما هم می خواهیم که شخص منفور را از رحمت خود باز دارد همین.
اولین نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که منظور از «مرگ بر آمریکا» مرگ بر مردم آمریکا نیست، بلکه مرگ بر سیاستهای حاکمان آمریکا است.
خدای متعال برای اینکه جامعه اسلامی را به سوی نور و ریسمان الهی هدایت کند، دستور میدهد که از طاغوت دوری کند: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ[بقره/257] خدا ياور مؤمنان است. ايشان را از تاريكىها به روشنایى مىبرد؛ ولى آنانكه كافر شدهاند، طاغوت ياور آنهاست كه آنها را از روشنایى به تاريكىها مىكشد. اينان جهنّميانند و همواره در آن خواهند بود». و آیات متعدد دیگر که همه دلالت بر دوری کردن از طاغوت است.
پس با توجه به این آیات به خوبی میتوان این حقیقت را درک کرد که وظیفه هر فرد مسلمانی دوری از طاغوت است و در دوران کنونی نیز آمریکا مصداق کامل طاغوت شمرده میشود و از آن سو که سیاست ما عین دیانت ماست، مرگ بر آمریكا عین دینداری و نماد عبودیت ما به درگاه حضرت حق است.
از جهت عقلی نیز این مطلب بسیار روشن است، مردم هر کشوری به آزادی و استقلال خویش علاقه دارند، و از سوی دیگر آمریکا همیشه در تلاش بوده است که مردم ایران را استثمار کند و این استقلال و آزادی را از جامعه ما بگیرد، به همین خاطر هر فرد وطنپرستی نیز موظف است که شعار «مرگ بر آمریکا» را سر دهد.
اتباع احمد بصری در مواجههی با عوام مردم، بحث تقلید از مراجع را بیان میکنند و آنگونه جلوه میدهند که تقلید از مراجع عظام رد است تا بتوانند به راحتی به اهداف شوم خود که استفاده از محدود روایاتی است، دست یابند و حال آنکه احمد بن اسماعیل در کتاب التیه چنین اقرار میکند: «اذن فواجب المسلمین فی زمن الغیبه هی نصره الدین بتمکن نائب الامام الخاص المرسل منه او الفقیه الجامع للشرائط العادل الزاهد فی الدنیا فی حال عدم وجود نائب خاص له من بسط یده على الحکم من کل حیثیه وجهه[1] واجب بر مسلمانان یاری دین خدا با تمکین دادن به نائب خاص وفرستاده امام زمان است ودر صورت نبود نائب خاص واجب است مسلمانان اطاعت از فقیه جامع شرایط عادل و زاهد در دنیا ودر همه حالات کنند.» سؤال؛ اگر هیچ دلیلی بر تقلید ورجوع به فقها نداریم چرا احمد اسماعیل میگوید در نبود نائب خاص واجب است به فقیه مراجعه کرد؟ چرا احمد الحسن در همین کتاب به روایت «وأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه [2]هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت مینماید، با هوای نفس مخالفت میکند و امر مولای خود (ائمهی معصومین) را اطاعت میکند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند.» برای اثبات حرف خود استناد میکند ولی در صحبت با اتباع این روایت را رد میکنند؟ و در آخر؛ چرا اتباع احمد راه وهابیت که همان دشمنی با علمای شیعه است را میپیمایند؟
پینوشت:
[1]. التیة او الطریق الی الله، احمدالحسن، متن عربی، اصدارات انصار، بیجا، ص 27.
[2]. همان.
مجموع گروهها و جریاناتی که هدف یا منش معنوی و عرفانی داشته و آموزه های باطن گرایانه را برای جذب مخاطب تبلیغ کرده اند، به عرفان های نوظهور مشهور میباشند که عمده این جریانات وارداتی میباشند.
هرچند این جریانهای عرفانی، یکسری آموزههای باطنگرایانه و معنوی ارائه میکنند، اما مسلما با عرفان اسلامی و حقیقی سازگاری ندارند؛ چرا که سیر و سلوکی که در این جریانها ترویج و تبلیغ میشود، در تضاد کامل با عرفان اصیل اسلامی میباشد که از جمله آن شریعتستیزی و مخالفت با عقل میباشد که به شدت در این جریانات عرفان نما، ترویج میشود.
مهمترین ویژگیهای این جریانات عرفاننما، عبارتند از ناديده گرفتن خدابه عنوان هدف غايي، شادمانگي به عنوان هدف غايي، خردستيزي ومنطق گريزي و شریعت ستیزی وفقه گریزی که در تقابل کامل با عرفان اسلامی میباشند که تطابق با فطرت انسانی و عدم مخالفت با احکام و دستورات الهی از جمله مهمترین ویژگیهای آن میباشد
اتباع احمد در فضای مجازی و حقیقی در اولین برخورد با اشخاص تقلید و تبعیت از مراجع را با شبهاتی واهی رد میکنند تا راه خود را برای بیان ظهور یمانی دروغین هموار کنند و دعوت احمد بصری را بیان کنند و حال آنکه طبق دلایل عقلی و نقلی بسیاری تقلید از مرجع اثبات شده است و همچنین طبق بیان خود احمد بصری تقلید را واجب دانسته است.
احمد بصری میگوید: «اذن، فواجب المسلمین فی زمن الغیبة هی نصرة الدین بتمکین نائب الامام الخاص المرسل منه (علیهالسلام) او الفقیه الجامع للشرائط العادل الزاهد فی الدنیا فی حال عدم وجود نائب خاص له (علیهالسلام) من بسط یده علی الحکم من کل حیثیة وجهة»[1]
شما از کجا میگید نفرین (به حق) قلب آدم رو سیاه میکنه؟ شما قلب شناسی یا دین شناس؟ در منابع روایی و نصوص دینی رسیده از اولیای الهی که خلاف این صحبت را بیان میکند! و دشمنان خداوند و مومنین همیشه مورد لعن و نفرین قرار میگرفتند.
و این مطلب عقلانی است عقل حکم میکند دائم خط قرمز دوست و دشمن را مدنظر داشته باشیم. چرا که با انزجار از بدی و دشمنی ها مرز خوبی و دشمنی مشخص میشود و همیشه ما میتونیم با این موضع گیری راهمون رو تشخیص بدیم
ضمنا این فطرت انسان هم هست و هر انسانی عشق به خوبی و تنفّر از بدی ها دارد و این لازمه ی لاینفک انسانی است و هر کسی غیر این را بگوید شعار است. فلذا هر شخصی از کودکی از بدی ها نفرت داشته و میل به خوبی ها و شخص خوب داشته است. پس انسان تنفر خود را به خدا میگوید که رحمت خود را از شخص منفور بردارد
ضمنا خدا همه چیز را میداند یعنی اینکه نباید از او چیزی طلب کرد؟ خدا میداند که ما طالب رسیدن به او هستیم آیا نباید دعا کنیم که در این راه کمکمون کنه؟ خدا میداند مریض داریم نباید دعا کنیم؟ خدا میداند رزق مان کم شده نباید برای رزق و روزی بیشتر دعا کنیم؟ خود خدا فرمودند ادعونی فاستجب لکم مرا بخوانید تا اجابت کنم. خب ما هم می خواهیم که شخص منفور را از رحمت خود باز دارد همین.
اولین نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که منظور از «مرگ بر آمریکا» مرگ بر مردم آمریکا نیست، بلکه مرگ بر سیاستهای حاکمان آمریکا است.
خدای متعال برای اینکه جامعه اسلامی را به سوی نور و ریسمان الهی هدایت کند، دستور میدهد که از طاغوت دوری کند: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ[بقره/257] خدا ياور مؤمنان است. ايشان را از تاريكىها به روشنایى مىبرد؛ ولى آنانكه كافر شدهاند، طاغوت ياور آنهاست كه آنها را از روشنایى به تاريكىها مىكشد. اينان جهنّميانند و همواره در آن خواهند بود». و آیات متعدد دیگر که همه دلالت بر دوری کردن از طاغوت است.
پس با توجه به این آیات به خوبی میتوان این حقیقت را درک کرد که وظیفه هر فرد مسلمانی دوری از طاغوت است و در دوران کنونی نیز آمریکا مصداق کامل طاغوت شمرده میشود و از آن سو که سیاست ما عین دیانت ماست، مرگ بر آمریكا عین دینداری و نماد عبودیت ما به درگاه حضرت حق است.
از جهت عقلی نیز این مطلب بسیار روشن است، مردم هر کشوری به آزادی و استقلال خویش علاقه دارند، و از سوی دیگر آمریکا همیشه در تلاش بوده است که مردم ایران را استثمار کند و این استقلال و آزادی را از جامعه ما بگیرد، به همین خاطر هر فرد وطنپرستی نیز موظف است که شعار «مرگ بر آمریکا» را سر دهد.
اتباع احمد بصری در مواجههی با عوام مردم، بحث تقلید از مراجع را بیان میکنند و آنگونه جلوه میدهند که تقلید از مراجع عظام رد است تا بتوانند به راحتی به اهداف شوم خود که استفاده از محدود روایاتی است، دست یابند و حال آنکه احمد بن اسماعیل در کتاب التیه چنین اقرار میکند: «اذن فواجب المسلمین فی زمن الغیبه هی نصره الدین بتمکن نائب الامام الخاص المرسل منه او الفقیه الجامع للشرائط العادل الزاهد فی الدنیا فی حال عدم وجود نائب خاص له من بسط یده على الحکم من کل حیثیه وجهه[1] واجب بر مسلمانان یاری دین خدا با تمکین دادن به نائب خاص وفرستاده امام زمان است ودر صورت نبود نائب خاص واجب است مسلمانان اطاعت از فقیه جامع شرایط عادل و زاهد در دنیا ودر همه حالات کنند.» سؤال؛ اگر هیچ دلیلی بر تقلید ورجوع به فقها نداریم چرا احمد اسماعیل میگوید در نبود نائب خاص واجب است به فقیه مراجعه کرد؟ چرا احمد الحسن در همین کتاب به روایت «وأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه [2]هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت مینماید، با هوای نفس مخالفت میکند و امر مولای خود (ائمهی معصومین) را اطاعت میکند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند.» برای اثبات حرف خود استناد میکند ولی در صحبت با اتباع این روایت را رد میکنند؟ و در آخر؛ چرا اتباع احمد راه وهابیت که همان دشمنی با علمای شیعه است را میپیمایند؟
پینوشت:
[1]. التیة او الطریق الی الله، احمدالحسن، متن عربی، اصدارات انصار، بیجا، ص 27.
[2]. همان.
مجموع گروهها و جریاناتی که هدف یا منش معنوی و عرفانی داشته و آموزه های باطن گرایانه را برای جذب مخاطب تبلیغ کرده اند، به عرفان های نوظهور مشهور میباشند که عمده این جریانات وارداتی میباشند.
هرچند این جریانهای عرفانی، یکسری آموزههای باطنگرایانه و معنوی ارائه میکنند، اما مسلما با عرفان اسلامی و حقیقی سازگاری ندارند؛ چرا که سیر و سلوکی که در این جریانها ترویج و تبلیغ میشود، در تضاد کامل با عرفان اصیل اسلامی میباشد که از جمله آن شریعتستیزی و مخالفت با عقل میباشد که به شدت در این جریانات عرفان نما، ترویج میشود.
مهمترین ویژگیهای این جریانات عرفاننما، عبارتند از ناديده گرفتن خدابه عنوان هدف غايي، شادمانگي به عنوان هدف غايي، خردستيزي ومنطق گريزي و شریعت ستیزی وفقه گریزی که در تقابل کامل با عرفان اسلامی میباشند که تطابق با فطرت انسانی و عدم مخالفت با احکام و دستورات الهی از جمله مهمترین ویژگیهای آن میباشد
اتباع احمد در فضای مجازی و حقیقی در اولین برخورد با اشخاص تقلید و تبعیت از مراجع را با شبهاتی واهی رد میکنند تا راه خود را برای بیان ظهور یمانی دروغین هموار کنند و دعوت احمد بصری را بیان کنند و حال آنکه طبق دلایل عقلی و نقلی بسیاری تقلید از مرجع اثبات شده است و همچنین طبق بیان خود احمد بصری تقلید را واجب دانسته است.
احمد بصری میگوید: «اذن، فواجب المسلمین فی زمن الغیبة هی نصرة الدین بتمکین نائب الامام الخاص المرسل منه (علیهالسلام) او الفقیه الجامع للشرائط العادل الزاهد فی الدنیا فی حال عدم وجود نائب خاص له (علیهالسلام) من بسط یده علی الحکم من کل حیثیة وجهة»[1]
خب نظر شما در مورد این متن چیست؟
پینوشت:
[1]. کتاب التیة أو الطریق إلی الله، احمدالحسن،ص42
صفحهها