اشکالات به طاهری و مکتب او متعدد و بیشمارند. و شما باید آنها را مد نظر داشته باشید. ضمنا باید به شما بگویم بله شیطان میگه فقط من عاشق خدا هستم. و شما هم راه من رو برو. وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ ... میگفت من بر خدا فقط سجده میکنم و فکر میکرد سجده برای انسان است و احساس کرد سجده موضوعیت داره در حالی که امر خدا موضوعیت داشت و اون امر به سجده است. اینجاست که قرآن میفرماید ابی و استکبر. بعد شیطان ب بعضی بندگان خود طریقت شهودی یاد میدهد. وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ چه چه چیزی وحی میکند؟ آن چیزی که صورت مجادله داشته باشد. لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ. انسان برای شناخت شیطان باید به نصوص هم دقتی داشته باشد وگرنه شیطان راهی غیر از صراط مستقیم برای انسان بر می گزیند
طبق روایت موسوم به «حدیث وصیت» و برداشت احمد الکاطع و اعوان وی، ما بایستی دارای بیست و چهار امام بوده باشیم و نه دوازده امام و احمد را سیزدهمین امام بنامیم! حال آنکه این مخالف تمامی آنچیزی است که از آثار نبوی(صلیاللهعلیهوآله) و کلام اهل بیت (علیهمالسلام) برایمان رسیده است. اینکه شیعیان با نام دوازده امامی معروف گشتهاند بقدری معروف است که کل تاریخ را در برگرفته و شکی در آن نیست که امامان مطاع شیعه فقط وفقط دوازده تن هستند و اولین آنها علیبنابیطالب (علیهالسلام) و آخرین آنها مهدی آل محمد (علیهمالسلام) است:
الف) اقوال علمای اهل تسنن در رابطه با مذهب شیعه: جالب که علمای سرشناس اهل سنت از قرن ها پیشتر در رابطه با دوازده امامی بودن مذهب تشیع سخن گفته و بر آن اعتراف کردهاند که به قسمی از آنان اشاره میکنیم.
1. جابربنسمره میگوید: «همراه پدرم به حضور پيغمبر(صلیاللهعليهوآله) رسيدیم پس شنيدم که فرمود: همانا این امر پایان نخواهد پذیرفت تا زمانی که در آن دوازده خليفه وجود داشته باشد. سپس کلامی فرمود که از من مخفی ماند پس به پدرم گفتم پيغمبر چه فرمود؟ گفت: وی فرمود: همه آن امامان از قریش هستند.»[1]
2. ابوعبدالله الذهبي در ترجمه و شرح وثاقت امام محمدباقر (علیهالسلام) میگوید: «وی برای خلافت اهليت داشت و او یکی از ائمه دوازدهگانه ای بود که شيعه آنها را تکریم و تقدیس کرده و در حق آنان ادعای عصمت و احاطه بجميع معارف دینی میکند.»[2]
3. ابن کثیر الدمشقی وی نیز که از معادیان تشیع بحساب می رود و دست پرورده ذهبی و ابن تیمیه است، اعتقاد شیعه بر دوازده امام را مطرح و ذکر میکند که اولین آنها أمیر المومنین (علیهالسلام) و آخرین آنها صاحب العصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است که در سامرا درون سرداب غایب گردیده و اسم وی همنام رسول الله و پسر حسن عسکری (علیهالسلام) است. [3]
4. ابو العباس ابن خلکان بارها در کتاب خود تصریح بر این دارد که شیعیان قائل به دوازده امام هستند.[4]
فلذا دیده میشود علمای اهل تسنن اظهار واعتراف میکنند آنچه از معرفههای شیعِی مشهور است و شیعیان معتقد به آن هستند، این است که آنها قائل به امامت دوازده امام(علیهم السلام) هستند.
ب) تصریح روایات شیعه بر حصر تعداد ائمه در دوازده امام: روایات در این باب فوق متواتر و شاید کمتر موضوعی در مذهب شیعه یافت شود که همانند این معتقده بر آن تأکید شده و روایات در آن مورد فراوان بوده باشد. و فقط به عنوان نمونه به 5 روایت اکتفا میکنیم:
1. «امام صادق (عليهالسلام) فرمود: ائمه بعد از پيغمبر ما محمد (صلیاللهعليهوآله) دوازده تن هستند که جملگی برگزیده و مرتبط با فهم الهی هستند. پس هرکسی که یکی از آنها را کم کند یا یك تن بر آنها اضافه کند از دین [صحيح و مورد رضایت اهل بيت] خارج گشته و از ولایت ما بهرمند نمیگردد.»[5]
2. روزی سلمان فارسی از آیه اكمال پرسیده و عرض كرد مراد از این آیه آیا فقط علی است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؟» نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: بلکه هم علی و هم سایر اوصياء من تا روز قيامت. پس سلمان گفت: ای نبی اکرم برای من تبيين کن. پس فرمود: علی برادرم و وصی من و دامادم و وارثم و خليفه من در امتم. وليّ همه مومنين بعد از من و یازده امام از فرزندم. اولشان پسرم حسن و سپس پسرم حسين و سپس نُه نفر از فرزندان حسين یکي بعد از دیگری. همه آنها با قرآن و قرآن با آنان است؛ نه آنان از قرآن کنار مي گيرند و نه قرآن از آنان جدا ميگردد تا روز قيامت که در حوض کوثر بحضور من برسند.»[6] دیده میشود که نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در این حدیث ابتدا میفرماید: «أوصیائی الی یوم القیامه: اوصیا من تا روز قیامت» و سپس فقط دوازده امام را بعنوان اوصیاء مطرح میکند.» یعنی تنها کسانی که تا روز قیامت صاحب وصیت و وصایت هستند، ائمه معصومین دوازده گانه شیعه هستند و نه بیست و چهار امام مزعوم کواطع!
3. از امام حسين بن علی (عليهماالسلام) درمورد ائمه پرسيدم؛ پس فرمود:«تعدادشان بتعداد برگزیدگان بنی اسرائيل است (اشاره به دوازده برگزیده بنی اسرائیل كه در قرآن نیز ذكر شده است). نُه تن از آنان از فرزندان من است وآخرین آنها قائم آل محمد (عليهمالسلام).»[7]
4. «جابر بن عبد الله الأنصاری میگوید: بهحضور سرورم فاطمه الزهراء(علیهاالسلام) رسيدم در حالی که لوحی داشت که نور ساطع از آن چشم ها را میپوشاند. درون آن لوح دوازده اسم بود که سه اسم آن در ظاهر و سه اسم دیگر در بطن و سه اسم در آخر و سه اسم در سمتی از این لوح مکتوب بود که وقتی شمردم دیدم دوازده اسم است. پس پرسیدم: این اسمها، اسامی چه کسانی هستند؟ پس حضرت زهراء(علیهاالسلام) فرمود: اسامي اوصياء است (كسانی كه پیغمبر بر آنها وصیت كرده است). اولين آنها پسرعمویم علی(علیهالسلام) و سپس یازده نفر از فرزندانم که آخرین آنها مهدی(علیهالسلام) است. جابر بن عبدالله میگوید: در این اسامی سه بار نام محمد دیدم و چهار بار نام علی را مشاهده کردم.»[8] حال اینچنین نصوص جلیه را مقایسه کنید با حدیث وصیتی که احمد همبوشی بر آن تأکید داشته و از آن امامت خود را ثابت میسازد!
5. امام صادق(علیهالسلام) منحرفین از خط مهدویت و صاحب الزمان که امام دوازدهم شیعیان است را به چند دسته تقسیم میکند و در قسمتی از آن قائلین به امام سیزدهم را خارجی و مارق معرفی میکند؛ ایشان میفرماید: « و گویندهای که بحسب سخنش جزو خوارج و مارقين میگردد، خواهد گفت که امر امامت به امام سیزدهم رسیده و بیشتر شده است!»[9] دیده میشود که این سخن شرح حال احمد بصری و اعوان وی است که میگویند همانا امام احمد الحسن امام سیزدهم شیعیان و اطاعتش واجب و منکر ولایتش، منکر ولایت مرتضی علی (علیهالسلام) است. فلذا خود امام صادق (علیهالسلام) هزار و دویست و چند سال قبل سند خارجی بودن و مارق بودن احمد همبوشی را اعلان کرده است.
پیروان احمد همبوشی بصری چه وجه دلالتی برای روایاتی که ذکر کردیم و دهها روایت دیگر دارند؟ روایاتیکه در آنها امام معصوم بر تحدید و تقطیع تعداد ائمه(علیهمالسلام) در 12 امام تصریح و ترکیز دارد و روایاتی که در آن نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تعداد اوصیاء خود را تا روز قیامت فقط دوازده تن معرفی میکند. حال چرا امامت احمد همبوشی بصری در بین این تعداد از ائمه که خداوند آنها را بعدد دوازده امام اتمام کرده است مذکور و منظور نیست؟ چرا تا به حال اصلا سخنی از دوازده مهدی واجب الطاعه بعد از این دوازده امام بهچشم نمی خورد؟
پینوشت:
[1]. «دخلت مع أبي على النبي صلى الله عليه و سلم فسمعته یقول (إن هذا الأمر لا ینقضي حتى یمضي فيهم اثنا عشر خليفة )قال ثم تکلم بکلام خفي علي قال فقلت لأبي ما قال؟ قال(کلهم من قریش).»صحیح مسلم، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، ج3، ص 1452.
[2]. «کَانَ أَهْلاً لِلْخِلاَفةِ، وَهُوَ أَحَدُ الأَئِّمةِ الاثْنَيْ عَشَرَ الَّذیْنَ تُبَجِّلُهُمُ الشِّيْعَةُ الإِمامِيَّةُ، وَتَقُوْلُ بِعِصمَتِهِمْ وَبمَعْرِفَتِهِمْ بِجمِيْعِ الِّدیْنِ.» سیراعلام النبلاء، مؤسسة الرسالۀ، بیروت، لبنان، ج4، ص 402.
[3]. «الأئمة الاثني عشر الذی یعتقد فيهم الرافضة الذین أولهم علي بن أبي طالب و آخرهم المنتظر بسرداب سامرا وهو محمد بن الحسن العسکری.» البدایة النهایة، مکتبة المعارف، بیروت، ج1، ص 153.
[4]. «أبو الحسن علي الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي زین العابدین المذکور قبله؛ وهو أحد الأئمة الاثني عشر على اعتقاد الإمامية.» وفیات الاعیان و أنباء الزمان، دارصادر، بیروت، ج 3، ص 269.
[5]. «قال أبو عبد الله عليه السلام : الأئمة بعد نبينا (صلىاللهعليهوآله) اثنا عشر نجباء مفهمون ، من نقص منهم واحدا و زاد فيهم واحدا خرج من دین الله ولم یکن من ولایتنا على شئ.» الاختصاص، شیخ مفید، دارالمفید، بیروت، لبنان، ص 233.
[6]. الغیبة، ابن ابی زینب النعمانی، ناشر صدوق، تهران، ص 75.
[7]. کفایة الاثر، الخزاز القمی، انتشارات بیدار، ص 230.
[8]. غایة المرام و حجة الخصام، سیدهاشم بحرانی، مؤسسه التاریخ العربی، بیروت، ج1، ص 221و222.
[9]. الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسه المعارف الاسلامیة، قم، ص 170.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: ردیهای قاطع بر احمدبناسماعیلالکاطع، اکبر بیرامی، ص 94.
آیا شما همان شبهه وهابیت رو به شیعه وارد میدانید یا درک صحیحی از توسل و تبرک ندارید؟ آیا مسلمانان متوسل به سنگ و چوب میشوند؟ یا متوسل به اولیای الهی میشوند؟ آیا متوسل شدن به اولیای الهی را رد می کنید؟«یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیلة وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون؛ [۳] ای کسانی که ایمان آوردهاید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید و در راه او جهاد نمایید، باشد که رستگار شوید». وسیله کیست؟ طبق روایات وسیله پیامبر و اهلبیتند.
دارد که؛ خطاکاران پیش رسول خدا معذرت خواهی میکردند و رسول اکرم هم شفیع آنها میشد و خدا نیز آنها را میبخشید. رسول خدا حق دارد که عذر آنها را بپذیرد و برای آنها شفاعت کند؛ گرچه جرمشان بزرگ باشد.
آیا شفا یافتن حضرت یعقوب توسط مالیدن پیراهن به پیراهن شرک است؟
از این نمونه ها زیاد در بین اولیای الهی داریم چگونه شما میشوید بلندگوی وهابیت؟
بارها از اتباع احمد بصری شنیدیم که میگویند این احمد است که دنیا را پر از عدل و داد میکند و مهدی روایات اوست. اما دریغ از اینکه اتباع نمیدانند خود احمد بصری در دو جا از کتابهایش اعتراف میکند که حضرت حجت بن الحسن دنیا را پر از عدل و داد میکند. و در کتاب سرگردانی ص 84 و کتاب گوساله ص 45 می گوید این حضرت حجت علیه السلام است که دنیا را پر از داد می گند.
ثانیا؛ ما روایات زیادی داریم که امام دوازدهم دنیا را پر از عدل و داد میگند، شیخ صدوق روایت می کند: حدّثنا جعفر بن محمد بن مسرور، قال: حدّثنا الحسین بن محمد بن عامر، عن المعلى بن محمد البصری، عن جعفر بن سلیمان، عن عبد اللّه بن الحکم، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن عبد اللّه بن عباس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «إن خلفائی و أوصیائی، و حجج اللّه على الخلق بعدی اثنا عشر: أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: یا رسول اللّه و من أخوک؟ قال: علی بن أبی طالب قیل: فمن ولدک؟ قال المهدی الذی یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، و الذی بعثنی بالحق نبیا لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول اللّه ذلک الیوم حتى یخرج فیه ولدی المهدی، فینزل روح اللّه عیسى ابن مریم فیصلّی خلفه، و تشرق الأرضبنوره، و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب»؛ شما ببینید تاکید میکند که این حجج این اوصیا این خلفا فقط 12 عددند و در روایت میفرماید آخرین آن مهدی است همان کسی که دنیا را پر از عدل و داد می کند.
اتباع احمدالحسن میگویند شما چگونه به امامان دوازده گانه ایمان آوردید؟ صدها حدیث دلالت بر اثبات امامت و حصر در عدد 12 وجود دارد. که ما اینجا به عنوان نمونه تعدادی را می آوریم.
حدیث اول: روایت کتاب سلیم، امیرالمومنین علیبنابیطالب (علیهالسلام) در جنگ جمل و در احتجاجی با طلحه، این حقایق را بیان میفرمایند؛ «اى طلحه، آيا حاضر نبودى نزد پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) هنگامى كه كتف خواست تا در آن چيزى بنويسد كه امت گمراه نشوند و اختلاف نكنند. در آنجا رفيق تو (عمر) آن سخنش را گفت كه: «پيامبر خدا هذيان مىگويد!» حضرت هم غضب كرد و نوشتن آن را رها كرد؟ طلحه گفت: آرى، در اين موضوع حاضر بودم. فرمود: وقتى شما از حضور پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) بيرون رفتيد، حضرتش به من خبر داد كه مىخواست در كتف چه بنويسد و عموم مردم را بر آن شاهد بگيرد، و جبرئيل به او خبر داد كه خداوند عز و جل اختلاف و تفرقه اين امت را مىداند. سپس ورقهاى خواست و آنچه مىخواست در كتف بنويسد بر من املا نمود و سه نفر را بر آن شاهد گرفت: سلمان و ابو ذر و مقداد، و در آن ورقه امامان هدايت را كه خداوند امر به اطاعت آنان تا روز قيامت نموده نام برد. اوّل آنها مرا نام برد و سپس اين پسرم- و حضرت دست خود را به امام حسن (عليهالسّلام) نزديك كرد- سپس حسين و سپس نه نفر از فرزندان اين پسرم (يعنى امام حسين (عليهالسّلام) اى ابوذر و اى مقداد، آيا چنين نبود؟ ابوذر و مقداد برخاستند و گفتند: ما بر اين مطلب نسبت به پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) شهادت مىدهيم. طلحه گفت: بخدا قسم از پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) شنيدم كه درباره ابوذر مىفرمود: «آسمان سايه نيفكنده و زمين حمل نكرده صاحب زبانى راستگوتر از ابوذر و نيكوكارتر نزد خداوند»[2] و من شهادت مىدهم كه اين دو جز به حق شهادت ندادند، و تو (اى على) نزد من از اين دو راستگوتر و مقدّمتر هستى.»
روایت وصیت عاصم از ضلال این است در روایت قید شده. ولی شما یک جا در حدیث غیبت طوسی بیاورید که عاصم از ضلال است. فرصت تا قیامت ...
حدیث دوم؛ جابر بن يزيد جعفى مىگويد: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنيدم كه مىگفت: هنگامى كه آيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد، خدمت حضرت عرض كردم: ما خدا و رسول را شناختيم و اكنون مىخواهيم بدانيم اين اولو الامر كه طاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرين شده كدام افراد هستند؟، فرمود: اين افراد خلفاى من هستند.
اى جابر! آنان پيشوايان مسلمين اند كه پس از من خواهند آمد؛ اول آنها على بن ابى طالب است، پس از وى حسن و بعد از او حسين سپس على بن الحسين، و محمد بن على كه در تورات به باقر معروف است و تو او را درك خواهى كرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، و موسى بن جعفر و على بن موسى، و محمد بن على، و على بن محمد، و حسن بن على امام هستند.
پس از اينها همنام و صاحب كنيه من كه حجت پروردگار و نشانه او در زمين است و نام او محمد بن حسن مىباشد كه از شيعيان و پيروان و دوستان خود غيبت خواهد كرد، و جز افرادى كه در ايمان امتحان داده باشند كسى در امامت او باقى نخواهد ماند، به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته شيعيان از غيبت او استفاده خواهند كرد و از تابش انوار او مستفيض خواهند شد همان طور كه از خورشيد استضائه مىكنند و لو در زير ابر باشد، اى جابر اين مطالب از اسرار خداوند است كه در گنجينههاى علم محفوظ مانده و آنها را جز به اهلش اطلاع نده
حدیث سوم؛
از پیامبر(ص) شنیدم که میفرمود: «اهل بیت من مایه امنیت برای اهل زمینند؛ چنانکه ستارگان آسمان مایه امنیت برای اهل آسمانند.» از او پرسیدند: امامان پس از تو، از اهل بیت تو میباشند؟ فرمود: «آری. آنان دوازده نفرند. نُه نفر از آنها که از نسل حسین(ع) میباشند، همگی امین و معصومند.»
حدیث چهارم. رَسُول خدا «صلى الله علیه و آله»فرمودند: حقّاً که جانشینان من بعد از من و اوصیاى من دوازده نفرند، اول آنها برادر من است و آخرین آنها فرزند من است. سؤال کردند: یا رَسُول الله برادر شما کیست؟ فرمود: علىّ بن أبى طالب. گفته شد: پس فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدى، همان کسى که زمین را از عدل و داد پر کند همچنان که از جور و ستم پر شده باشد. سوگند به آن خدائى که مرا به حقّ بشیر و نذیر قرار داده است اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد نمود تا آنکه فرزند من مهدى خروج کند و روح الله عیسى ابن مریم از آسمان پائین آید و در پشت سر او نماز گزارد، و زمین به نور پروردگار خود درخشان و نورانى گردد، و سیطره مهدى شرق و غرب عالم را فرا گیرد».
اشکالات به طاهری و مکتب او متعدد و بیشمارند. و شما باید آنها را مد نظر داشته باشید. ضمنا باید به شما بگویم بله شیطان میگه فقط من عاشق خدا هستم. و شما هم راه من رو برو. وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ ... میگفت من بر خدا فقط سجده میکنم و فکر میکرد سجده برای انسان است و احساس کرد سجده موضوعیت داره در حالی که امر خدا موضوعیت داشت و اون امر به سجده است. اینجاست که قرآن میفرماید ابی و استکبر. بعد شیطان ب بعضی بندگان خود طریقت شهودی یاد میدهد. وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ چه چه چیزی وحی میکند؟ آن چیزی که صورت مجادله داشته باشد. لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ. انسان برای شناخت شیطان باید به نصوص هم دقتی داشته باشد وگرنه شیطان راهی غیر از صراط مستقیم برای انسان بر می گزیند
طبق روایت موسوم به «حدیث وصیت» و برداشت احمد الکاطع و اعوان وی، ما بایستی دارای بیست و چهار امام بوده باشیم و نه دوازده امام و احمد را سیزدهمین امام بنامیم! حال آنکه این مخالف تمامی آنچیزی است که از آثار نبوی(صلیاللهعلیهوآله) و کلام اهل بیت (علیهمالسلام) برایمان رسیده است. اینکه شیعیان با نام دوازده امامی معروف گشتهاند بقدری معروف است که کل تاریخ را در برگرفته و شکی در آن نیست که امامان مطاع شیعه فقط وفقط دوازده تن هستند و اولین آنها علیبنابیطالب (علیهالسلام) و آخرین آنها مهدی آل محمد (علیهمالسلام) است:
الف) اقوال علمای اهل تسنن در رابطه با مذهب شیعه: جالب که علمای سرشناس اهل سنت از قرن ها پیشتر در رابطه با دوازده امامی بودن مذهب تشیع سخن گفته و بر آن اعتراف کردهاند که به قسمی از آنان اشاره میکنیم.
1. جابربنسمره میگوید: «همراه پدرم به حضور پيغمبر(صلیاللهعليهوآله) رسيدیم پس شنيدم که فرمود: همانا این امر پایان نخواهد پذیرفت تا زمانی که در آن دوازده خليفه وجود داشته باشد. سپس کلامی فرمود که از من مخفی ماند پس به پدرم گفتم پيغمبر چه فرمود؟ گفت: وی فرمود: همه آن امامان از قریش هستند.»[1]
2. ابوعبدالله الذهبي در ترجمه و شرح وثاقت امام محمدباقر (علیهالسلام) میگوید: «وی برای خلافت اهليت داشت و او یکی از ائمه دوازدهگانه ای بود که شيعه آنها را تکریم و تقدیس کرده و در حق آنان ادعای عصمت و احاطه بجميع معارف دینی میکند.»[2]
3. ابن کثیر الدمشقی وی نیز که از معادیان تشیع بحساب می رود و دست پرورده ذهبی و ابن تیمیه است، اعتقاد شیعه بر دوازده امام را مطرح و ذکر میکند که اولین آنها أمیر المومنین (علیهالسلام) و آخرین آنها صاحب العصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است که در سامرا درون سرداب غایب گردیده و اسم وی همنام رسول الله و پسر حسن عسکری (علیهالسلام) است. [3]
4. ابو العباس ابن خلکان بارها در کتاب خود تصریح بر این دارد که شیعیان قائل به دوازده امام هستند.[4]
فلذا دیده میشود علمای اهل تسنن اظهار واعتراف میکنند آنچه از معرفههای شیعِی مشهور است و شیعیان معتقد به آن هستند، این است که آنها قائل به امامت دوازده امام(علیهم السلام) هستند.
ب) تصریح روایات شیعه بر حصر تعداد ائمه در دوازده امام: روایات در این باب فوق متواتر و شاید کمتر موضوعی در مذهب شیعه یافت شود که همانند این معتقده بر آن تأکید شده و روایات در آن مورد فراوان بوده باشد. و فقط به عنوان نمونه به 5 روایت اکتفا میکنیم:
1. «امام صادق (عليهالسلام) فرمود: ائمه بعد از پيغمبر ما محمد (صلیاللهعليهوآله) دوازده تن هستند که جملگی برگزیده و مرتبط با فهم الهی هستند. پس هرکسی که یکی از آنها را کم کند یا یك تن بر آنها اضافه کند از دین [صحيح و مورد رضایت اهل بيت] خارج گشته و از ولایت ما بهرمند نمیگردد.»[5]
2. روزی سلمان فارسی از آیه اكمال پرسیده و عرض كرد مراد از این آیه آیا فقط علی است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؟» نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: بلکه هم علی و هم سایر اوصياء من تا روز قيامت. پس سلمان گفت: ای نبی اکرم برای من تبيين کن. پس فرمود: علی برادرم و وصی من و دامادم و وارثم و خليفه من در امتم. وليّ همه مومنين بعد از من و یازده امام از فرزندم. اولشان پسرم حسن و سپس پسرم حسين و سپس نُه نفر از فرزندان حسين یکي بعد از دیگری. همه آنها با قرآن و قرآن با آنان است؛ نه آنان از قرآن کنار مي گيرند و نه قرآن از آنان جدا ميگردد تا روز قيامت که در حوض کوثر بحضور من برسند.»[6] دیده میشود که نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در این حدیث ابتدا میفرماید: «أوصیائی الی یوم القیامه: اوصیا من تا روز قیامت» و سپس فقط دوازده امام را بعنوان اوصیاء مطرح میکند.» یعنی تنها کسانی که تا روز قیامت صاحب وصیت و وصایت هستند، ائمه معصومین دوازده گانه شیعه هستند و نه بیست و چهار امام مزعوم کواطع!
3. از امام حسين بن علی (عليهماالسلام) درمورد ائمه پرسيدم؛ پس فرمود:«تعدادشان بتعداد برگزیدگان بنی اسرائيل است (اشاره به دوازده برگزیده بنی اسرائیل كه در قرآن نیز ذكر شده است). نُه تن از آنان از فرزندان من است وآخرین آنها قائم آل محمد (عليهمالسلام).»[7]
4. «جابر بن عبد الله الأنصاری میگوید: بهحضور سرورم فاطمه الزهراء(علیهاالسلام) رسيدم در حالی که لوحی داشت که نور ساطع از آن چشم ها را میپوشاند. درون آن لوح دوازده اسم بود که سه اسم آن در ظاهر و سه اسم دیگر در بطن و سه اسم در آخر و سه اسم در سمتی از این لوح مکتوب بود که وقتی شمردم دیدم دوازده اسم است. پس پرسیدم: این اسمها، اسامی چه کسانی هستند؟ پس حضرت زهراء(علیهاالسلام) فرمود: اسامي اوصياء است (كسانی كه پیغمبر بر آنها وصیت كرده است). اولين آنها پسرعمویم علی(علیهالسلام) و سپس یازده نفر از فرزندانم که آخرین آنها مهدی(علیهالسلام) است. جابر بن عبدالله میگوید: در این اسامی سه بار نام محمد دیدم و چهار بار نام علی را مشاهده کردم.»[8] حال اینچنین نصوص جلیه را مقایسه کنید با حدیث وصیتی که احمد همبوشی بر آن تأکید داشته و از آن امامت خود را ثابت میسازد!
5. امام صادق(علیهالسلام) منحرفین از خط مهدویت و صاحب الزمان که امام دوازدهم شیعیان است را به چند دسته تقسیم میکند و در قسمتی از آن قائلین به امام سیزدهم را خارجی و مارق معرفی میکند؛ ایشان میفرماید: « و گویندهای که بحسب سخنش جزو خوارج و مارقين میگردد، خواهد گفت که امر امامت به امام سیزدهم رسیده و بیشتر شده است!»[9] دیده میشود که این سخن شرح حال احمد بصری و اعوان وی است که میگویند همانا امام احمد الحسن امام سیزدهم شیعیان و اطاعتش واجب و منکر ولایتش، منکر ولایت مرتضی علی (علیهالسلام) است. فلذا خود امام صادق (علیهالسلام) هزار و دویست و چند سال قبل سند خارجی بودن و مارق بودن احمد همبوشی را اعلان کرده است.
پیروان احمد همبوشی بصری چه وجه دلالتی برای روایاتی که ذکر کردیم و دهها روایت دیگر دارند؟ روایاتیکه در آنها امام معصوم بر تحدید و تقطیع تعداد ائمه(علیهمالسلام) در 12 امام تصریح و ترکیز دارد و روایاتی که در آن نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تعداد اوصیاء خود را تا روز قیامت فقط دوازده تن معرفی میکند. حال چرا امامت احمد همبوشی بصری در بین این تعداد از ائمه که خداوند آنها را بعدد دوازده امام اتمام کرده است مذکور و منظور نیست؟ چرا تا به حال اصلا سخنی از دوازده مهدی واجب الطاعه بعد از این دوازده امام بهچشم نمی خورد؟
پینوشت:
[1]. «دخلت مع أبي على النبي صلى الله عليه و سلم فسمعته یقول (إن هذا الأمر لا ینقضي حتى یمضي فيهم اثنا عشر خليفة )قال ثم تکلم بکلام خفي علي قال فقلت لأبي ما قال؟ قال(کلهم من قریش).»صحیح مسلم، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، ج3، ص 1452.
[2]. «کَانَ أَهْلاً لِلْخِلاَفةِ، وَهُوَ أَحَدُ الأَئِّمةِ الاثْنَيْ عَشَرَ الَّذیْنَ تُبَجِّلُهُمُ الشِّيْعَةُ الإِمامِيَّةُ، وَتَقُوْلُ بِعِصمَتِهِمْ وَبمَعْرِفَتِهِمْ بِجمِيْعِ الِّدیْنِ.» سیراعلام النبلاء، مؤسسة الرسالۀ، بیروت، لبنان، ج4، ص 402.
[3]. «الأئمة الاثني عشر الذی یعتقد فيهم الرافضة الذین أولهم علي بن أبي طالب و آخرهم المنتظر بسرداب سامرا وهو محمد بن الحسن العسکری.» البدایة النهایة، مکتبة المعارف، بیروت، ج1، ص 153.
[4]. «أبو الحسن علي الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي زین العابدین المذکور قبله؛ وهو أحد الأئمة الاثني عشر على اعتقاد الإمامية.» وفیات الاعیان و أنباء الزمان، دارصادر، بیروت، ج 3، ص 269.
[5]. «قال أبو عبد الله عليه السلام : الأئمة بعد نبينا (صلىاللهعليهوآله) اثنا عشر نجباء مفهمون ، من نقص منهم واحدا و زاد فيهم واحدا خرج من دین الله ولم یکن من ولایتنا على شئ.» الاختصاص، شیخ مفید، دارالمفید، بیروت، لبنان، ص 233.
[6]. الغیبة، ابن ابی زینب النعمانی، ناشر صدوق، تهران، ص 75.
[7]. کفایة الاثر، الخزاز القمی، انتشارات بیدار، ص 230.
[8]. غایة المرام و حجة الخصام، سیدهاشم بحرانی، مؤسسه التاریخ العربی، بیروت، ج1، ص 221و222.
[9]. الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسه المعارف الاسلامیة، قم، ص 170.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: ردیهای قاطع بر احمدبناسماعیلالکاطع، اکبر بیرامی، ص 94.
آیا شما همان شبهه وهابیت رو به شیعه وارد میدانید یا درک صحیحی از توسل و تبرک ندارید؟ آیا مسلمانان متوسل به سنگ و چوب میشوند؟ یا متوسل به اولیای الهی میشوند؟ آیا متوسل شدن به اولیای الهی را رد می کنید؟«یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیلة وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون؛ [۳] ای کسانی که ایمان آوردهاید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید و در راه او جهاد نمایید، باشد که رستگار شوید». وسیله کیست؟ طبق روایات وسیله پیامبر و اهلبیتند.
دارد که؛ خطاکاران پیش رسول خدا معذرت خواهی میکردند و رسول اکرم هم شفیع آنها میشد و خدا نیز آنها را میبخشید. رسول خدا حق دارد که عذر آنها را بپذیرد و برای آنها شفاعت کند؛ گرچه جرمشان بزرگ باشد.
آیا شفا یافتن حضرت یعقوب توسط مالیدن پیراهن به پیراهن شرک است؟
از این نمونه ها زیاد در بین اولیای الهی داریم چگونه شما میشوید بلندگوی وهابیت؟
بارها از اتباع احمد بصری شنیدیم که میگویند این احمد است که دنیا را پر از عدل و داد میکند و مهدی روایات اوست. اما دریغ از اینکه اتباع نمیدانند خود احمد بصری در دو جا از کتابهایش اعتراف میکند که حضرت حجت بن الحسن دنیا را پر از عدل و داد میکند. و در کتاب سرگردانی ص 84 و کتاب گوساله ص 45 می گوید این حضرت حجت علیه السلام است که دنیا را پر از داد می گند.
ثانیا؛ ما روایات زیادی داریم که امام دوازدهم دنیا را پر از عدل و داد میگند، شیخ صدوق روایت می کند: حدّثنا جعفر بن محمد بن مسرور، قال: حدّثنا الحسین بن محمد بن عامر، عن المعلى بن محمد البصری، عن جعفر بن سلیمان، عن عبد اللّه بن الحکم، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن عبد اللّه بن عباس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «إن خلفائی و أوصیائی، و حجج اللّه على الخلق بعدی اثنا عشر: أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: یا رسول اللّه و من أخوک؟ قال: علی بن أبی طالب قیل: فمن ولدک؟ قال المهدی الذی یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، و الذی بعثنی بالحق نبیا لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول اللّه ذلک الیوم حتى یخرج فیه ولدی المهدی، فینزل روح اللّه عیسى ابن مریم فیصلّی خلفه، و تشرق الأرضبنوره، و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب»؛ شما ببینید تاکید میکند که این حجج این اوصیا این خلفا فقط 12 عددند و در روایت میفرماید آخرین آن مهدی است همان کسی که دنیا را پر از عدل و داد می کند.
در روایتی دیگر به صراحت میفرمایند این محمد بن الحسن العسکری است که دنیا را پراز عدل و داد میکند؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً(ص) عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَلِیی وَ خَلِیفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّیتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی فَأَوْجَبْتُ لَهُ کرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَیهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّیتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ وَ إِنْ سَکتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَی قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ یشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِک وَ لَمْ یشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِک وَ لَمْ یشْهَدْ أَنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِیفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِک وَ لَمْ یشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ کفَرَ بِآیاتِی وَ کتُبِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَیبْتُهُ وَ ذَلِک جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟ فَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ زَینُ الْعَابِدِینَ فِی زَمَانِهِ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی وَ سَتُدْرِکهُ یا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَکتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْکاظِمُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِی بْنُ مُوسَی ثُمَّ التَّقِی الْجَوَادُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ النَّقِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّکی الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِی أُمَّتِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ صَاحِبُ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ الَّذِی یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.
اتباع احمدالحسن میگویند شما چگونه به امامان دوازده گانه ایمان آوردید؟ صدها حدیث دلالت بر اثبات امامت و حصر در عدد 12 وجود دارد. که ما اینجا به عنوان نمونه تعدادی را می آوریم.
حدیث اول: روایت کتاب سلیم، امیرالمومنین علیبنابیطالب (علیهالسلام) در جنگ جمل و در احتجاجی با طلحه، این حقایق را بیان میفرمایند؛ «اى طلحه، آيا حاضر نبودى نزد پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) هنگامى كه كتف خواست تا در آن چيزى بنويسد كه امت گمراه نشوند و اختلاف نكنند. در آنجا رفيق تو (عمر) آن سخنش را گفت كه: «پيامبر خدا هذيان مىگويد!» حضرت هم غضب كرد و نوشتن آن را رها كرد؟ طلحه گفت: آرى، در اين موضوع حاضر بودم. فرمود: وقتى شما از حضور پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) بيرون رفتيد، حضرتش به من خبر داد كه مىخواست در كتف چه بنويسد و عموم مردم را بر آن شاهد بگيرد، و جبرئيل به او خبر داد كه خداوند عز و جل اختلاف و تفرقه اين امت را مىداند. سپس ورقهاى خواست و آنچه مىخواست در كتف بنويسد بر من املا نمود و سه نفر را بر آن شاهد گرفت: سلمان و ابو ذر و مقداد، و در آن ورقه امامان هدايت را كه خداوند امر به اطاعت آنان تا روز قيامت نموده نام برد. اوّل آنها مرا نام برد و سپس اين پسرم- و حضرت دست خود را به امام حسن (عليهالسّلام) نزديك كرد- سپس حسين و سپس نه نفر از فرزندان اين پسرم (يعنى امام حسين (عليهالسّلام) اى ابوذر و اى مقداد، آيا چنين نبود؟ ابوذر و مقداد برخاستند و گفتند: ما بر اين مطلب نسبت به پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) شهادت مىدهيم. طلحه گفت: بخدا قسم از پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) شنيدم كه درباره ابوذر مىفرمود: «آسمان سايه نيفكنده و زمين حمل نكرده صاحب زبانى راستگوتر از ابوذر و نيكوكارتر نزد خداوند»[2] و من شهادت مىدهم كه اين دو جز به حق شهادت ندادند، و تو (اى على) نزد من از اين دو راستگوتر و مقدّمتر هستى.»
روایت وصیت عاصم از ضلال این است در روایت قید شده. ولی شما یک جا در حدیث غیبت طوسی بیاورید که عاصم از ضلال است. فرصت تا قیامت ...
حدیث دوم؛ جابر بن يزيد جعفى مىگويد: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنيدم كه مىگفت: هنگامى كه آيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد، خدمت حضرت عرض كردم: ما خدا و رسول را شناختيم و اكنون مىخواهيم بدانيم اين اولو الامر كه طاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرين شده كدام افراد هستند؟، فرمود: اين افراد خلفاى من هستند.
اى جابر! آنان پيشوايان مسلمين اند كه پس از من خواهند آمد؛ اول آنها على بن ابى طالب است، پس از وى حسن و بعد از او حسين سپس على بن الحسين، و محمد بن على كه در تورات به باقر معروف است و تو او را درك خواهى كرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، و موسى بن جعفر و على بن موسى، و محمد بن على، و على بن محمد، و حسن بن على امام هستند.
پس از اينها همنام و صاحب كنيه من كه حجت پروردگار و نشانه او در زمين است و نام او محمد بن حسن مىباشد كه از شيعيان و پيروان و دوستان خود غيبت خواهد كرد، و جز افرادى كه در ايمان امتحان داده باشند كسى در امامت او باقى نخواهد ماند، به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته شيعيان از غيبت او استفاده خواهند كرد و از تابش انوار او مستفيض خواهند شد همان طور كه از خورشيد استضائه مىكنند و لو در زير ابر باشد، اى جابر اين مطالب از اسرار خداوند است كه در گنجينههاى علم محفوظ مانده و آنها را جز به اهلش اطلاع نده
حدیث سوم؛
از پیامبر(ص) شنیدم که میفرمود: «اهل بیت من مایه امنیت برای اهل زمینند؛ چنانکه ستارگان آسمان مایه امنیت برای اهل آسمانند.» از او پرسیدند: امامان پس از تو، از اهل بیت تو میباشند؟ فرمود: «آری. آنان دوازده نفرند. نُه نفر از آنها که از نسل حسین(ع) میباشند، همگی امین و معصومند.»
حدیث چهارم. رَسُول خدا «صلى الله علیه و آله»فرمودند: حقّاً که جانشینان من بعد از من و اوصیاى من دوازده نفرند، اول آنها برادر من است و آخرین آنها فرزند من است. سؤال کردند: یا رَسُول الله برادر شما کیست؟ فرمود: علىّ بن أبى طالب. گفته شد: پس فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدى، همان کسى که زمین را از عدل و داد پر کند همچنان که از جور و ستم پر شده باشد. سوگند به آن خدائى که مرا به حقّ بشیر و نذیر قرار داده است اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد نمود تا آنکه فرزند من مهدى خروج کند و روح الله عیسى ابن مریم از آسمان پائین آید و در پشت سر او نماز گزارد، و زمین به نور پروردگار خود درخشان و نورانى گردد، و سیطره مهدى شرق و غرب عالم را فرا گیرد».
صفحهها