مطالب دوستان روح الله

تصویر ناشناس هاجر حضرتقلی 03 بهم, 1401 قصه شب | خدای مهربون! صدای منو می‌شنوی؟
سلام و خسته نباشید بابت قصه های خوبتون از شما تشکر میکنم  خدا قوت و التماس دعا
تصویر ناشناس ایلیا حیدرزاده 01 بهم, 1401 پاسخ به شبهات دانش آموزی «خدا چگونه به وجود آمده؟»
سلام علیکم. به نظر بنده بهتر است به جای اینکه بفرمایید هر چیزی علت دارد پس یعنی همه چیز معلول است و خداوند معلول نیست. پس این گزاره صحیح نیست. بهتر است بفرمایید هر معلولی علت دارد. یا به عبارت ساده تر هر چیزی که نیاز به علت دارد یا هر چیزی که باید علت داشته باشد علت دارد. و بعد هم لطفا مفهوم اول را مشخص کنید. این خود یک شبهه است که از اول یعنی از کی؟ خدا از اول بوده اول از کی شروع شده؟ ما هرچه طناب زمان را بگیریم و برویم آیا به نقطه شروع میرسیم؟و...
تصویر ناشناس سادات سارا 30 دى, 1401 قصه سوره تکاثر
خدا خیرتون بده بقیه سوره های جز سی رو هم بگذارید 
تصویر ناشناس behdad 29 دى, 1401 از غصه دارم میمیرم
12 سالمه ناامید از زندگی دیگه هیچ کاری من را شاد نمیکنه افسردگی شدید دارم دیگه حتی توانایی گریه کردنم ندارم گیمرم ولی هیچ بازی من را شاد نمیکنه دوست دارم خودما بکشم ولی نمیتونم از زنگدگی که دارم بدم میاد این خوبه یا بده؟  
تصویر ناشناس ناشناس 27 دى, 1401 آیا ازدواج واجب است؟
یه سوال داشتم، در هر سایتی یا جایی تحقیق کردم متاسفانه جواب واضحی نبود.  میدانم ازدواج سنت پیغمبر است و موجب کمال می‌شود و بهترین راه برای فرار از گناهان است و...  الان میخوام بدونم، اگه کسی از گناهانی مثل خودارضایی توبه کند و شهوت خود را کنترل کند و دیگر آن کار را انجام ندهد، "مجرد" ماندنش گناه است و به دلیل "مجرد ماندن" مورد بازجویی خدا قرار می‌گیرد؟
تصویر ناشناس غلامرضا فدایی 10 دى, 1401 منظور آیه از اینکه خداوند نور آسمان ها و زمين است چیست؟
آنچه در این آیه (نور، 35) می¬توان اضافه کرد این است که این سوره و به ویژه این آیه یکی از محوری¬ترین سوره و آیه در قرآن است. این سوره به تعبیر من سوره ای است که مرتبط و تقویت کننده نظام خانواده است و من در این باره مقاله ای نوشته ام و در رسانه خبرآنلاین منتشر شده است. اما این آیه هم در این سوره و هم در کل قرآن تجلی خاص دارد و در تفسیر آن بحث¬ها شده و البته مشکلاتی هم در فهم آن وجود دارد. به نظر می-رسد اگر در این آیه ما واژه نور را در اول «الله» در تقدیر بگیریم فهم آیه آسان¬تر و معنای آن منطقی¬تر می¬شود. یعنی می¬توانیم بگوییم مثل نور الله مثل نور آسمانها و زمین است یعنی اگر بخواهیم در مورد نور خدای بی¬مثال (شوری، 11) مثالی بزنیم باید از روشنایی آسمانها و زمین مثال بزنیم. یعنی همه آفرینش مَثَل نور خداست و به قول سعدی: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است    دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار دلیل آن این است که بلافاصله پس از «الله نورالسموات و الارض» واژه «مثل نوره» آمده که «ها» به الله بر میگردد. پس معلوم می شود که در آغاز نور الله بوده و شاید به خاطر ایجاز یا فصاحت از ذکر آن خودداری شده است. معنای آن هم آسان¬تر می¬شود و به جای تأویلات ناروا در مورد اینکه خدا نور آسمانها و زمین است، گفته می-شود که اگر بخواهیم مثلی در باره نور خدا بزنیم باید از مثل نور آسمانها و زمین و معناداری و معنابخشی آن سخن بگوییم.  نکته دیگر ذاتی بودن این نور یا انوار در هر موجودی است. اینکه خدا نور خود را چون چراغدان می نامد که چراغ در شیشه آبگینه قرار دارد و آن شيشه گويى «اخترى درخشان است كه از درخت‏ خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى افروخته مى¬‏شود و نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشى نرسيده باشد روشنى بخشد و نور علی نور است» بیانگر آن است که در جهان به هر چه بنگری جز دست قدرت خدا چیز دیگری نمی¬بینی و برای بیان حقیقت پروردگار به هیچ واسطه ای نیاز نیست.روشنگری هر ذره ای در جهت خدا شناسی و خدا پرستی ذاتی است و به قول هاتف اصفهانی: دل هر ذره را که بشکافی     آفتابیش در میـــان بینی و یا به قول بابا طاهر  به صحرا بنـــگرم صحرا ته وینـم     به دریا بنــــــگرم دریا ته وینـــم      به هرجا بنگر‏م کوه و در و دشت      نشـــــان روی زیبـــــای ته وینم و این چنین است که خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى¬‏كند. نه شرقی و نه غربی بودن این نور به معنای مستقیم بودن و خودکفا بودن هر موجود و موجوداتی در جهان است که خود بنفسه گویای همه چیز است. هر چه آن را بشکافی گویی نوری است بر روی نور دیگر، و هر چه بالا بروی نیز همانطور نوری در دل نور دیگر است.  
تصویر ناشناس Rigika 06 دى, 1401 گیر دادن های آنها خسته ام کرده
با ۱۷ سال سن نمیتونم حتی یه کتابخونه برم با دوستم !! ، به مامانم میگم درست جلوی پارک مدرسمه میگه مگه من مردم خودم می‌برمت ، خب شاید من بخوام با دوستم برم !!! ، اصلا شاید به بقیه ی بچه ها هم گفتیم باهم رفتیم ، درکش نمیکنم !!! ، تا کی میخواد کنترلم کنه؟! ، خسته شدم 
تصویر ناشناس یاس۱۴ 05 دى, 1401 همسرم نسبت به من حساسه...
با سلام از راهنمایی بسیارخوب و آرامش دهنده شما بسیار ممنونم...
تصویر ناشناس ناشناس 04 دى, 1401 سوال حقوقی: گرفتن مهریه...
بسم الله الرحمن الرحیم   سلام علیکم محضر مشاور محترم و تشکر از زحماتتان   ۱- بنده با خواست خداوند می خواهم بعد از اینکه از همسرم جدا شدم، ازدواج نمایم لذا نفقه ام بر عهده همسر جدیدم است لذا نیازی به این نمی بینم ‌که خانواده پدری ام حمایت مالی ام نمایند. و مهریه ام را نیز که ان شاء الله از این همسر فعلی ام می گیرم ۲- آیا به همسرم باید نام بیماری اش را بگویم؟ چون قبلا" پرسیده بود و نگفتم چون فکر کردم اگر بگویم؛ شاید در روند درمانی اش اختلال ایجاد شود یعنی سوالات مشاور را با خوشبینی ِ تصنّعی پاسخ دهد.    و خدای نکرده از شنیدن نام بیماری اش خیلی عصبانی و برآشفته بشه ۳- پس اگر پیشنهاد درمان را نپذیرفت؛ راه طلاق را بروم؟  ۴- فقط خیلی دوست داشتم بدانم و مطمئن شوم که خداوند و امامان هم به این جدایی راضی اند. و با دیدن یک نشانه ای در این زمینه، دلم آرام گیرد از این بابت. راه حل شما برای این مسئله؟ ۵- آیا به فامیلهای شوهرم علت جدایی را بگویم؟ و آنوقت آنهایی که از ایرادهای همسرم مطلع نبودند، مطلع می شوند. و البته با جَوسازی همسرم علیه خانواده پدری ام ، البته رفع اتهام از خانواده پدری ام می شود. و اینکه به غیر از بحث پولی ماشین که خانواده پدری ام داده بودند و همسرم بد برخورد کرده بود ، بحث بدبینی اش را نیز به آنها بگویم یا نه ۶- البته فکر میکردم اگر دخترم ازدواج میکرد خیلی خوب میشد چون خیلی حساس است و خدایی نکرده غصه نخورد زیاد اگر ازدواج کنه مثل هر دختر دیگری که از خانواده پدری اش به نوعی جدا میشه و می رود سر زندگیش او هم میرود سر زندگی‌اش و مجالی برای غصه خوردن ندارد. یادمه یه بار از چند باری که چند ماه در خانه مادر بودم وقتی برگشتم دخترم از غصه پیر شده بود یعنی پدرش که عادت داره انقدر در گوش این بچه حرف میزند مگر اینکه دیگر این کار را نکند. خواهر شوهرم قبل از محرّم صفر امسال، دخترمو برای پسرش گفته بود که همسرم گفت نه ولی نظر من، به پسرش۵۰-۵۰ بود یعنی باید مشاوران بگویند که به درد هم میخورند یا نه ولی چطور همسرمو راضی به این امر نمایم و یا اگر پسر عمه اش هم نه بالاخره پسر زیاده فقط باید همسرم رضایت بدهد و پسرم هم اگر با من بیاد؛ لابد سرش گرم میشه و مجالی برای غصه خوردن نداره چون اگر خواهرش ازدواج کرد و پدرش هم سرکار برود(هر چند مادربزرگش در طبقه پائینه ولی از دست و پا افتاده است و بالاخره) تنها که نمیشه در خانه بماند و غصه بخورد اگر دادگاه قبول کند که پسرم با من بیاید ۷- آیا به همسرم بگویم که اگر روند درمانی اش را شروع نکرد پس راهی جز طلاق باقی نمی ماند؟ یا نیازی نیست که بگویم ولی در عمل اگر درمان را انتخاب نکرد طلاق بگیرم   (البته بحث روند درمانی را اگر بگویم فقط برای این است که نهایت سعیم را برای این زندگی نموده باشم و بعدا" مسئول و پشیمان نباشم وگرنه تمایلی به این زندگی ندارم) هرچند همسرم هم اگر قبول کند که برگردد به زندگی ام در مظانّ اتهام طمع داشتن به مال خانواده پدریم است اگر در موارد مکتوب بین من و همسرم این را بنویسم یا بگویم که آن پول خانواده پدری ام مال من است و او حقی ندارد به محض دیدن این حرف، ممکن است که نوشته را پاره نماید مگر اینکه با مراجعه به مشاور، خود مشاور برای این مسئله راه حل ارائه دهد ۸- درباره دست نوشته گرفتن از برادرانم راستش چون خاطره خوبی از این پول ندارم چندان تمایلی این کار ندارم.   و هر چه خداوند بخواهد؛ همان می شود
تصویر ناشناس بی نیخه دنیا ادما 01 دى, 1401 می خوام رگمو بزنم سریع پاسخ بدید
سلام من دختر هستم 16ساله 3سال هس ازدواج کردم و خیلی مشکل دارم میتونین کمکم کنینن رگ دستمو بزنم ولی نمیرم میخام فقط بترسونمشوم

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0