سلام و عرض ادب
از ارتباط شما با مجموعه اندیشه برتر سپاسگزاریم.
نوجوانی دوران هیجانات و احساسات ناگهانی و شدید است. گاهی نوجوان به دلیل سن کم و بیتجربگی در کنترل این احساسات ناتوان میشود و رفتاری اشتباه و نامناسب رقم میزند که احساس گناه و عذاب وجدانش تا سالیان بعد همراه او خواهد ماند. اکنون شما میخواهید بدانید چگونه این حس و نیاز نوجوانان را کنترل کرد که دچار چنین احساس گناهی نشوند. در ادامه نکاتی را برای راهنمایی شما بیان خواهم کرد.
1. پیشگیری: مهمترین نکته در کنترل امیال جنسی آن است که هم اسلام و هم عقل هر انسانی به آن گواه میدهد. آن نکته پیشگیری است. آیا شخصی میتواند خود را میان گدازههای آتشین، حیوانات درنده و پرتگاههای هولناک محصور کند و بگویید من میخواهم به سلامت از این مکان عبور کنم و خارج شوم؟ رهایی از این مسیر بسیار دشوار و حتی بعید است. وقتی نوجوانان دائماً در فضای مجازی ناخواسته یا با اراده چشمشان به تصاویری میافتد که باعث تحریک و تهییج آنان در این مسائل میشود، نمیتوان انتظار داشت بتوانند خود را کنترل کنند. پس هر فردی باید قبل از آنکه به این مشکلات دچار شود، پیشگیری لازم را انجام دهد.
2. ورودی: حواس گوش، چشم، لامسه و بویایی به عنوان ورودی ذهن کنترل شود. در نتیجه فکر مهار میشود تا نیازهای جنسی به آنان هجوم نیاورند. اگر در طول روز مبادی و ورودیهای ذهن کنترل شود تا حدودی خواب شب آنان نیز کنترل میشود.
3. سبک زندگی: متأسفانه نوجوانان امروز سبک زندگی مناسبی ندارند. بد موقع و نامناسب میخوابند و بیدار میشوند. تغذیه آنان پر از کالری و انرژی است. مواد نگهدارنده که در بسیاری از مواد خوراکی صنعتی از جمله فست فودها و ... وجود دارد باعث تشدید نیازهای جنسی آنان میشود. تصحیح این سبک زندگی بسیار اهمیت دارد.
4. اراده: در کنترل این غریزه و رفع مشکلات جنسی اراده افراد بسیار مهم است. اگر آنان واقعاً به دنبال تغییر مسیر زندگی خود باشند، خود میتواند راهی برای رهایی خود پیدا کنند یا از دیگران کمک بگیرند. شما نیز با روشنگری و آموزش برخی از مسائل میتوانید به آنان کمک نمایید.
لطفاً بعد از انجام مشاوره، نتیجه و بازخورد آن را با ما در میان بگذارید.
برای راهنمایی بیشتر میتوانید از مشاوره تلفنی رایگان به شماره 02533130044 از ساعت 8 الی 13 استفاده نمایید.
موفق و پیروز باشید.
سلام و عرض ادب
از ارتباط شما با مجموعه اندیشه برتر سپاسگزاریم.
نوجوانی دوران پر فراز و نشیبی است که نیاز به مهارت والدین در مدیریت و کنترل فرزندان دارد؛ زیرا که آنان با خود چالشهایی دارند که میتوانند خانواده را نیز با تنش روبرو کنند و در نتیجه بحرانی بزرگ در خانه به وجود آید. اگر والدین مسائل ارتباطی با نوجوان خود را ندانند، رابطهی آنها با فرزندشان سمی میشود. دخترانتان نسبت به حجاب بیاعتنایی میکند. اگر به آنها تذکر بدهید، از شما ناراحت میشوند. شما نگران این رفتار آنها هستید. ازاینرو نیاز به کمک و راهنمایی دارید. در ادامه نکاتی را پیرامون این موضوع برایتان بیان خواهم کرد.
1. اعتقادات: دخترانتان در سنینی قرار دارند که ذهنشان پر از شبهه و تردید است. فضای مجازی و دوست متأثر از فضای مجازی نیز بر شبهات آنها میافزایند. درحالیکه شبهات به صورت لحظهای و گسترده به آنها هجوم میآورند، لازم است شما نیز دائماً در حال دفاع از اعتقادات دخترانتان باشید. با آنان صمیمانه گفتگو کنید و شبهاتشان را پاسخ بدهید. اگر آنها از نظر فکری و اعتقادی قانع شوند و بدانند برای چه باید حجاب بر سر کنند حتی در مواقعی که شما در کنارشان حضور ندارید، عفاف و حجاب را رعایت خواهند کرد. اگر تصور میکنید نمیتوانید از پس پاسخ تمام سؤالات و شبهات آنان برآیید بهتر است از متخصصین آن موضوع کمک و یاری بگیرید.
2. هماهنگی: در تحقق این رفتار دخترانتان هماهنگی خواسته شما و همسرتان بسیار اهمیت دارد. اگر یکی از شما در این مسئله کوتاهی کند یا نظر مخالفی داشته باشید، اثرگذاری والدین در این موضوع کم خواهد شد. اگر این هماهنگی و توافق با همسر وجود نداشته باشد، وضع و تعیین قوانین نیز جوابگو نخواهد بود؛ زیرا که فرزندانتان راههای فرار از قوانین، تنبیهات و تشویقات را به خوبی فرا خواهند گرفت.
3. توجه: از دلایل اساسی این رفتار دخترانتان نیاز به توجه و نیازهای عاطفی است. اگر شما در خانواده به نیازهای عاطفی آنان توجه کنید. اعتمادبهنفس و عزتنفسشان را بالا ببرید، کمتر به این رفتارها دچار میشوند. نقش توجه پدر در این سنین بسیار پر اهمیت است.
لطفاً بعد از انجام مشاوره، نتیجه و بازخورد آن را با ما در میان بگذارید.
برای راهنمایی بیشتر میتوانید از مشاوره تلفنی رایگان به شماره 02533130044 از ساعت 8 الی 13 استفاده نمایید.
موفق و پیروز باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم
از اینکه برخی از رفتارهای دخترتان موجب ناراحتی و کلافگی شما شده، تا جایی که برخی مواقع بخاطر شدت ناراحتی کنترل و مدیریت خود را از دست دادهاید و او را کتک زدهاید برایم قابلدرک است و از اینکه تلاش میکنید تا اینکه واکنش و رفتار سالمی با بدرفتاریهای او داشته باشید قابل تحسین است . شما را بابت این تلاشها تحسین میکنم.
با توجه به سؤال نکاتی را خدمتتان عرض میکنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود.
جلب توجه یکی از مهمترین نیازهای فرزندان است.
توجه و جلب توجه یکی از نیازهای اساسی فرزندان است. آنها تلاش میکنند هر گونه شده حتی از راه غلط این نیاز خودشان را تأمین کنند. از زمانی که فرزند جدید میآید این نیاز پر رنگتر میشود و هر مقدار به فرزند دیگرتان بیشتر توجه میکنید نیاز او نیز بیشتر میشود.
پس سعی کنید قبل از اینکه این نیازش را از طریق نادرست و بدرفتاری تأمین کنند شما به اندازه کافی، از راه درست به او توجه مثبت داشته باشید.
مسائل بلوغ او را بررسی کنید.
ممکن است برخی از علائم بلوغ در او پدیدار شده باشد. اگر اینگونه باشد افت تحصیلی بخاطر کلافگی هایی که در آنها وجود دارد تا حد زیادی طبیعی است. مهمتر از افت تحصیلی نوع واکنش ما به رفتارهای اوست. این افت تحصیلی ممکن است موقت باشد اما گاهی اوقات رفتارهای اشتباه ما تا مدتهای زیادی تأثیر منفی در آنها خواهد داشت.
مراقب رفتار خود باشید.
اگر او با شما لجبازی میکند به خاطر این است که میخواهد به خواستهای برسد شما باید مراقب باشید با تندی و بدرفتاریتان(کتک زدن) او به خواستهاش نرسد. اگر همانطور که در نکات قبلی خدمتتان عرض کردم در زمانهای معمولی توجه مثبت به او داشته باشید بسیاری از این لجبازیها کاهش پیدا میکند اما باز اگر انجام داد شما باید حواستان باشد که با بدرفتاری توجه شما را جلب نکند( دادوبیداد و کتک زدن یعنی توجه شما را به دست آورده است)
امر و نهیهای خود را کاهش دهید.
وقتی بچه بزرگتر میشوند توقع والدین مخصوصاً مادران نیز از آنها بیشتر میشود. طبیعتاً امر و نهیها هم بیشتر میشود. سعی کنید تا جایی که میتوانید اوامر و دستورات خودتان را نسبت به او کمتر کنید. چون در این صورت کمتر در مقابل شما میایستد.
از عادات مخرب ارتباطهای صمیمانه پرهیز کنید.
از عادات منفی همچون تحقیر(کی می خوای آدم شی؟ خستم کردی )، انتقاد (چند بار بگم این گوشی رو بزار کنار؟! این اتاقه یا طویله است؟)تهدید (فقط یه بار دیگه از این غلطها بکن تا ببینی چه کار میکنم! شب بابات بیاد میگم حسابت رو برسه)تنبیه (کتک زدن فرزند، قهر کردن و حرف نزدن با فرزند) به شدت پرهیز کنید. چون این موارد باعث میکنید کلاً رابطه شما را قطع کند و انگیزهای برای ارتباط برقرار کردن با شما برایش باقی نمیماند.
امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم.
در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم.
موفق و مؤید و پیروز باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
خواب یکی از نعمتهایی است که خداوند در اختیار انسانها قرار داده است که گاهی از طریق آن بشارتها و انذارها را به انسان برساند.
بنابراین در خواب دیدن و نقل آن چند نکته قابل توجه است:
یک. انسان تا جایی که میتواند خواب را بر خوبی و صحت حمل کند؛ هرچند به ظاهر بدترین خواب باشد؛
دو. تا جایی که ممکن است خوابی را که دیده است برای کسی نقل نکند؛ مگر برای کسانی که بر تعبیر خوابها تسلط داشته و حسن ظن دارند؛
سه. خوابها به چند دسته تقسیم میشود، خوابهای صادق، خوابهای کاذب و خوابهای پریشان و پراکنده. اگر خواب در زمان و مکان و با شرائط خوابیدن و... اتفاق بیفتد، خواب صادق خواهد بود وگرنه نمیتوان به آن اعتماد و اعتنا کرد؛
چهار. بله! ممکن است به دلیلی مردهای به خواب یک انسان غریبه برود و حامل پیامی باشد؛ ولی این مسأله کلیت ندارد؛ بنابراین زمانی میتوان به این خوابها اعتماد کرد که نشانههایی را مطرح کند که بین مثلا مادر شما با شما باشد و هیچ کسی دیگر از آن خبر نداشته باشد، پس به صرف اینکه کسی بیاید بگوید که مادرت را در خواب دیدم که ناراحت بود، دلیل بر اعتماد به آن شخص و ترتیب اثر دادن به خواب نیست.
پس در این مورد اگر آن شخص، مورد اعتماد شماست و انسان خوبی است و خواب را در زمان مشخص دیده است، با احترام از او تشکر کنید و برای مادرتان خیرات کنید و اگر آن شخص مورد اعتماد شما نیست، با احترام از کنار بگذرید و اصلا توجه به او نداشته باشید، یکی دو بار که به او بیاعتنایی کردید دیگر از این خوابها نمیبیند.
در هر صورت خیرات کردن برای مادرتان شایسته است.
موفق باشید.
سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
ضمن سپاس از همراهی شما با مجموعه اندیشه برتر
دغدغه شما بسیار بجا و زیباست، چرا که دوست دارید دختر شما بر همان زندگی زیبایی و خدایی که داشت بر گرده و سرنوشت خودش رو بر همین زیبایی تنظیم کنه.
در وهله اول باید ببینید رابطه شما با دخترتون چگونه است؟ آیا احترام شما رو نگه میداره؟ حرف شنوی داره؟
اگر نسبت به حرفهای شما در رعایت احکام دین موضع می گیره و حرف شنوی نداره بهتر است که از کسی دیگه بخواهید تا باهاش حرف بزنه. کسی که دختر شما روی حرفاش حساب می بره. چرا که ممکنه شما در مواجهه با دخترتون اونقدر امر و نهی کرده باشید که یه جورایی دلزده شده باشن.
اما اگر کما کان از شما حرف شنوی داره، خود شما این مسئولیت دینی که همون دعوت به نماز و دین هست بر عهده بگیرید.
در وهله دوم در یک گفتگوی صمیمانه ببینید و بپرسید که دلیل کنار گذاشتن نماز و دین چیست؟ اگر شبهاتی است که در فضای مجازی باهاش مواجه شده، که گروه ما در خدمت شماست برای طرح هر گونه شبهات دینی و اعتقادی و...
اگر شما تا کنون با امر و نهی دخترتون رو به نماز دعوت می کردید الان باید با گفتگو و دادن بینش به نماز دعوت کنید.
گاهی با طرح موارد بسیار بدیهی می تونید دخترتون رو از این غفلت نجات بدید، تا خودشون رو پیدا کنه.
مثلا بپرسید: چه کسی تو رو آفریده؟ چه کسی در شکم مادر، تو رو به بهترین شکل رشد و تغذیه کرده به گونه ای که هیچ دست آدمی به تو نرسه؟ چه کسی تو رو در این زمان و این مکان آفریده و در زمان و مکان دیگر خیر؟ ایا اون موقع که در رحم مادر بودی فکر می کردی جهان بیرونی هم وجود داره؟ احتمال می دی دنیای دیگری فراتر از این دنیا وجود داشته باشه که دیگه مجالی برای برگشت به این دنیا نباشه همانطور که دیگه نمیشه به دنیای رحم برگشت؟
شما که برای فردا یا چند روز آینده یا دو و سه هفته آینده برای زندگی دنیایی برنامه داری و گاهی برای سفری که میخوای بری مقدمه چینی می کنی، برای 200 سال دیگه چه برنامه ای داری، برای ادامه حیات در اون دنیا به چه چیزی نیاز هست و چقدر بهش اهمیت دادی؟ اصلا چقدر برای خودت و آینده خودت ارزش قائلی که در صدد تامین مقدمات باشی؟ الان فلانی و فلانی و فلانی که گاهی ازشون یادی می کنی و از دنیا رفتن، و گاهی برای شادی روحش صلوات میفرستی، الان دقیقا کجا هستن؟
و از این جور سوالات
متاسفانه دنیای امروز ما بخصوص فضای مجازی کاری کرده که ما در زمان حال خودمون محصور و زندانی بشیم، نه از گذشته خودمون خبر داریم و نه از آینده ای که در پیش رو داریم. عقل میگه این بی خبری ها رو باید با خالق هستی در میون گذاشت که زیر و بم جهان دستشه (که با مراجعه به قران میشه این معما رو حل کرد)
یا مثلا شما نعمتهایی که خدا به دخترتون داده رو بهش گوشزد کنید، سلامتی و اعضاء بدن سالم، پدر و مادر، هوش و فهم و ....نعمتهای بسیار معمولی که به چشم نمیاد اما بسیار حیاتی اند و فقط وقتی اونها رو از دست می دیم قدرشون رو متوجه میشیم. گاهی روزمرگی باعث میشه که از نعمتهای خدا غافل بشیم.
نکته دیگر اینکه به دخترتون از حال و هوایی بگید که داشت نماز می خوند، ازش بپرسید که آیا وقتی اهل نماز بودی، آرامش بیشتری نداشتی؟ آیا زندگی بعد از مرگ با نماز خوندن میشه آباد کرد یا با نماز نخوندن؟ ممکنه بگه که خدا مهربونه، خب بپرسید پس چرا خیلی ها که اهل نماز نیستند رو قرآن گفته جهنمی هستند؟ (آیات 40 تا 49 مدثر)
احتمالا دختر شما متاثر از جو جامعه و کثرت افراد بی نماز، انگیزه شون رو از دست دادند. خب اگر اینگونه است بدون اینکه موضوع نماز رو مطرح کیند ازشون بپرسید که تشکر کردن بابت زحمات افراد، خوبه یا بد؟ طبعا میگن خوبه
حالا بپرسید اگر خیلی ها این تشکر کردن رو انجام ندن، بازم "تشکر کردن" خوبه یا بد؟ طبعا میگن خوبه
بعد از این مقدمات ازشون بپرسید، تشکر از خدا بابت نعمتاش خوبه یا بد؟ طبعا خوب
اگر خیلی از مردم از خدا تشکر نکنن و نماز نخونن، بازم خوبه یا بد؟ طبعا خوب.
و نماز راه تشکر از خداست که این تشکر عملی است و صرفا لقلقه زبانی نیست که به نفع خود انسان خواهد بود چرا که همین نماز کلید بهشت هستش و سرنوشت آدمی رو تضمین می کنه
در این زمینه اگر فکر می کنید نیاز به گفتگوی بیشتری هست در ادامه بفرمایید
موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این پرسش و ازدواج در بهشت و حضرت مریم سلاماللهعلیها باید به چند نکته دقت کنید:
یک. بیشک دنیا و احکام و شرائط آن، با شرائط و احکام قیامت، بسیار متفاوت است؛ هر چند از نظر ظاهری و لفظی مانند هم است. از باب نمونه میوه سیب در دنیا با میوههای بهشتی بسیار متفاوت است؛ هر چند هر دو سیب است؛ ولی خوردن سیب در دنیا، بر اساس نیاز است، خوردن بیش از اندازه، ضرر به جسم میزند، بعد از خوردن سیب انسان احساس سیری و گاهی دلزدگی پیدا میکند و بعد از آن احساس نیاز به تخلیه دارد؛ ولی هیچکدام از اینها در بهشت وجود ندارد؛ به هر مقدار که بخواهد سیب میخورد و... .
دو. ازدواج در بهشت نیز احکام خاص خودش را دارد. در بهشت ازدواج بر اساس شهوتهای نفسانی و گاهی شیطانی نیست؛ بلکه بر اساس خواستههای فطری و سرشت انسانی است؛ بنابراین گاهی در دنیا انسان خیلی علاقه دارد با کسی ازدواج کند؛ ولی اگر وارد بهشت شد، اصلا تمایل به ازدواج با آن شخص را ندارد؛ زیرا در بهشت نعمتهای بالاتر و قویتر را میبیند.
سه. گویا در ذهن شما این است که هر کسی در دنیا ازدواج کرد، در آخرت هم ازدواج میکند، اگر این باشد اشتباه است؛ بنابراین ممکن است کسی در دنیا به دلائلی ازدواج نکرده باشد، یا به دلیل اینکه زمانش نرسیده بود و یا کسی در سطح او پیدا نشده باشد و یا... ؛ ولی در بهشت ازدواج کند و این امر هیچ اشکالی ندارد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/40623
سلام و عرض ادب
از ارتباط شما با مجموعه اندیشه برتر سپاسگزاریم.
هر انسانی برای زندگی خود اهداف و برنامههایی دارد. رسیدن به اهداف و اجرایی کردن برنامهها فشار و سختی فراوانی را برای اشخاص به وجود میآورد. شما نیز دوست دارید از نظر تحصیلی به موفقیتهای بزرگ و نمرات عالی برسید اما عدم تمرکز و یادگیریتان در بعضی از دروس باعث شده تا نتوانید به این خواستهتان برسید. به همین خاطر کلافه و پریشان هستید. ازاینرو در ادامه نکاتی را برای راهنمایی شما بیان خواهم کرد.
1. عادتهای مطالعه: اولین گام برای آنکه مطالعه مناسب داشته باشید. تمرکز حین مطالعه داشته باشید تا بتوانید دروس را به خوبی فرا بگیرید، دانستن عادتهای مطالعهتان است. مثلاً شما زمانی که گرسنه باشید بهتر درس را متوجه میشوید یا زمانی که کاملاً سیر باشید؟ یا نه وقتی درس را بهتر متوجه خواهید شد که خوراکی کوچک خورده باشید؟ همچنین در جای شلوغ مطالب بهتر در ذهنتان میماند یا جای خلوت و بدون حضور فرد دیگر؟ اینها نمونهای از دانستن عادتهای مطالعه بود.
2. موانع مطالعه: برای آنکه بازدهی بهتر از مطالعه خود کسب کنید باید بتوانید موانع مطالعه را شناسایی و آنها را حذف یا محدود نمایید. مثلاً ممکن است شما خواهر یا برادر کوچکی در خانه دارید که با سروصدا و بازیگوشیهایش حواس شما را پرت میکند، در این صورت باید به اتاق جداگانه یا کتابخانه مراجعه کنید تا این مانع حذف شود. یا مثلاً تلفن همراه و فضای مجازی باعث میشود تمرکزتان از بین برود و در حین مطالعه دائماً به مباحثی که در آنجا داشتهاید فکر کنید، در این صورت باید زمان استفاده از آن را محدود کنید. محتوایی که باعث درگیری ذهنی بیشتر شما میشود را به صورت گسترده محدود نمایید. با خودتان قرار بگذارید اکنون که نزدیک امتحانات است، تلفن همراه را کنار میگذارم اما بعد از زمان امتحانات این دوری از تلفن همراه و فضای مجازی را جبران خواهم کرد.
3. برنامهریزی: مدیریت زمان، برنامهریزی و شیوههای به ذهن سپردن مطالب نیز بسیار اهمیت دارد که نیاز به توضیحات بیشتر دارد.
لطفاً بعد از انجام مشاوره، نتیجه و بازخورد آن را با ما در میان بگذارید.
برای راهنمایی بیشتر میتوانید از مشاوره تلفنی رایگان به شماره 02533130044 از ساعت 8 الی 13 استفاده نمایید.
موفق و پیروز باشید.
سلام و عرض ادب خدمت شما شما
ضمن تشکر از همراهی شما
قرائت قرآن با صدای بلند در شرایط عادی بهتر از صدای آهسته است.
امام صادق (علیهالسّلام) در جواب شخصی به نام «معاویة بن عمار» که در زمینة بلند خواندن قرآن پرسیده بود، فرمود: (بلند خواندن قرآن) اشکالی ندارد.
یا امام سجاد (علیهالسّلام) صدای قرآنش از همة مردم بهتر بود. با صدای بلند قرآن میخواند تا اهل خانه بشنوند. و امام باقر (علیهالسّلام) نیز خوش صداترین مردم در قرائت قرآن بود. شب هنگام که برای نماز شب و قرائت قرآن بیدار میشد، با صدای بلند قرآن میخواند. سقایان و افراد دیگر که از راه میگذشتند میایستادند و به قرائت او گوش میدادند.
این صدای بلند ثمراتی خواهد داشت:
1- پدر و مادری که در خانه صدا به قرآن بلند میکنند اثر تربیتی در ضمیر فرزندانشان دارد و آنان را علاقمند و دوستدار قرآن میکند.
2- بلند خواندن قرآن تمرکز بیشتر ذهن را در پی دارد و باعث توجه و حضور قلب در هنگام تلاوت است. در این حالت قاری قرآن بهتر میتواند به معانی قرآن توجه کند. (البته حضور قلب بسته به سطح شناخت فرد به مفاهیم متفاوت است)
3- قرائت با صدای بلند کسالت را از تلاوت کنندة قرآن دور میکند و لذت و نشاط بیشتر را به ارمغان میآورد.
4- وقتی صدای قاری به آوای ملکوتی قرآن بلند شد و به دیگران رسید در اعماق روح و روان خود و دیگران نیز اثر میگذارد. همانطور که فضیل عیاذ به قرائت با صدای بلند به خودش آمد و هدایت شد.
در بعضی شرایط بهتر است با صدای آهسته قران خوانده شود مثلا
۱. وقتی که انسان بترسد بلند خواندن قرآن موجب ریا و خودنمایی گردد، برای اینکه ریا هر عبادت را نه تنها بی ارزش میکند بلکه باعث دوری انسان از خدا میشود.
۲. جایی که بلند خواندن قرآن موجب آزار و اذیت دیگران باشد، مانند قرائت به هنگام استراحت و خواب همسایگان یا جایی که بلند خواندن قرآن مزاحم عبادت دیگران شود؛ اگر عدهای از مؤمنین در مسجد مشغول نماز و عبادتهای دیگر هستند و صدا به قرآن بلند نمودن، مزاحم حال آنها باشد باید از بلند خواندن قرآن اجتناب نمود.
۳. تلاوت قرآن با صدای رسا برای انسان ضرر و زیان جسمی داشته باشد (مثلا صدمه به حنجره). در این صورت انسان حق ندارد با صدای بلند قرآن بخواند؛ زیرا ضرر رساندن قابل توجه به بدن حرام است، در حالی که تلاوت قرآن مستحب است و نمیتوان برای انجام عمل مستحبی کار حرامی مرتکب شد.
موفق باشید
سلام مجدد خدمت شما کاربر محترم
متوجه علاقه وافر شما به شخص مورد نظر شدم. احساسات شما بسیار گرانقدر است و اساسا دوست داشتن نشانه حیات یک شخص محسوب میشه.
اما باید بگم که با وجود این شرایط باز هم کراهت داره که شخص چنین دعا و درخواستی از خدا بکنه. چون حدود و باید و نباید هایی که خدا برای ما تعیین می کنه نه بر اساس احساس و هیجان، بلکه بر اساس عقل و واقع بینی است.
اگر شخص مورد نظر پدر یا مادر یا برادر و خواهر شما باشه که اونها به هیچ وجه دوست ندارند شما چنین دعایی کنید. پدر و مادر و خواهر یا برادر شما هر چقدر عزیز باشند مهربانتر و عزیزتر از پیامبر ص نیستند که در پیام قبل گفته شد فلسفه خودداری از مرگ خواهی چیست.
اگر شخص مورد نظر دوست شماست که از زمان خاصی با او آشنا شدید سوال من از شما این است که از کجا می دونید که با مرگ و رفتن به اون دنیا به خواسته خود می رسید و ایشون رو می بینید؟ اون دنیا حساب و کتاب خودش رو داره و مثل این دنیا نیست که هر کسی با هر مقام و منزلتی که داره می تونه در عرض هم قرار بگیرند وهمدیگر رو ببینند. ضمن اینکه ممکن است در این دنیا بزرگترین آرزوی شما رسیدن به ایشون باشه، اما اون دنیا دغدغه هاش با این دنیا زمین تا آسمون فرق می کنه، چون فضا، فضای دیگری است، دغدغه ها و گرفتاریها و نیازهای جور دیگری است. به این معنی که اگر در اون دنیا بر فرض همدیگر رو دیدید، بخاطر شرایط ویژه موجود با وجود این دیدار هیچ نیاز ودردی از شما برطرف نشه.
به عنوان مثال عرض می کنم، وقتی شما به سرماخوردگی مبتلا میشید یه دوا و درمونی دارید و به شدت بهش نیازمند میشید، اما وقتی شرایط عوض شد و مثلا به دندان درد مبتلا شدید اون دوا و شربت و قرص قبلی فایده برای شما نخواهد داشت، شما از درد خواهید پیچید و لو اینکه خروار خروار دوای سرماخوردگی پیش شما باشه.
سوال دیگر اینکه: شما طبعا از زمان خاصی با این شخص آشنا شدید که قبل از اون زمان اطلاعی از چنین شخصی نداشتید، سوال از شما اینکه آیا احتمال نمی دید که الان که نسبت به آینده در بی اطلاعی بسر می برید. چه بسا با شخص یا دوستی آشنا بشید که خوبیهایی صد چندان نسبت به شخص اول داشته باشه که اصلا خوبیهای او به قهقرا بره و تحت الشعاع قرار بگیره. در این صورت با این آشنایی نه تنها آرزوی مرگ نمی کنید بلکه آرزوی طولانی شدن عمر می کنید. پس همانطور که می بینید با تغییر پیدا کردن شرایط، تمایلات شما هم عوض خواهد شد.
بنده نمی خوام تمایلات و علائقتون رو سرکوب کنم همانطور که گفتم اصلا علاقه مندی نشون دهنده سلامت و انعطاف روح و روان هست و نشون میده قلب شما قساوت نداره، اما آنچه در صدد اونم اینه که واقع بین باشید و بهترین تصمیم و دغدغه رو داشته باشید.
همانطور که روزانه شما در قنوت نماز 10 بار از خداوند "خیر و نیکی" می خواهید (ربنا آتنا فی الدنیا حسنه)، ما هم تقاضا داریم که شما بجای مرگ از خدا خیر و نیکی بخواهید، حالا خود خدا بهتر می تونه تشخیص بده که خیر و خوبی برای شما چیست؟ شما بهتره از خدا بخواهید که بهترین تقدیرات رو برای شما بخواد، شما با بهتر زیستن در این دنیا آنگونه که مورد رضایت خداست چه بسا بتونید به خواسته فعلی خودتون هم برسید، چه بسا بتونید از عمر دنیا به گونه ای استفاده کنید که بتونید دوست از دست رفته تون رو از گرفتاریهای اون دنیا نجات بدید. که این لازمه اش این است که از خدا توفیق بخواهید که زیر سایه او و عنایت او باشید، به خواسته های او سر تعظیم بذارید تا خدا هم به خواسته های شما چه در این دنیا و چه اون دنیا توجه کنه.
کسی که خدا رو داشته باشه به هیچ وجه ناامیدی سراغش نمیاد، چون کسی داره که همه چیز از اوست، کسی که خدا رو داشته باشه حالش همیشه خوبه حتی در سختی ها و چالشهای زندگی، چون خدا ما رو طوری آفریده که بیشتر تحت تاثیر روح و روان خودمون باشیم نه زندگی فیزیکی در کره خاکی، و خود خدا به آدما تلنگر زده که «فقط به یاد و عشق من دلها آروم میگیره» کسی که خدا رو داشته باشه اعتماد به نفسش بالا می ره چون از خود خدا انرژی می گیره چون (لا حول و لا قوه الا بالله؛ هیچ نیرو و توانی جز از سوی خدا نیست). کسی که خدا رو داشته باشه از چنان عزت نفسی برخوردار خواهد شد که هم برای خودش مفید خواهد بود و هم برای دیگران، منزوی نخواهد بود چون دوست داره دائم حال دیگران رو خوب کنه تا حال خودش به صورت مضاعف خوب بشه، و چون خدمت به بندگان می کنه خدا هم اون رو دوست خواهد داشت، و چون این دوستی دو طرفه رو از جانب خدا حس می کنه، در خودش احساس ارزش می کنه، و چون حس ارزشمندی بهش دست میده دوست داره همیشه متصل به منبع و خالق ارزشها (خدا) باشه. وقتی شخص به این درجه رسید، به جای اینکه آرزوی مرگ کنه که فلانی رو ببینه، دیدن فلانی یک درخواست معمولی براش میشه اما این بار آرزوی ملاقات به خود خدا تعلق خواهد گرفت که منبع عشق و زیباییه.
به این روایت دقت بفرمایید تا به کم قانع نباشید:
فإنَّما يحبُّ الله لقاءَ من يحبُّ لقاءَه و يکرهُ لقاءَ من يکرهُ لقاءَهُ و کَيفَ تزعُمونَ أنَّکُم أَوَلياءَ الله مِن دونِ النَّاسِ وَ أَنتُم تَفرُّونَ مِن المَوتِ وَ تَعتصَمونَ بِالدَّنيا؛
خداوند در حقيقت خواستار ديدار کسي است که خواستار ديدار او باشد، و ديدار با کسي را ناخوش دارد که ملاقات او را خوش ندارد. چگونه ميپنداريد دوستان خداييد و نه مردم، حال آنکه از مرگ ميگريزيد و به دنيا ميچسبيد (تحف العقول: ص۵۰۵).
اساسا دوست داشتن امور معنوی چنین خاصیتی داره، همانطور که امام علی ع می فرماید :
«هر کس با تلاوت قرآن انس بگیرد، دوری دوستان او را هراسان نکند.» (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، چاپ اول، بی تا، ص ۱۱۲)
بهترین خواسته ها و آرزوها رو برای شما آرزومندم
سلام وقتتون بخیر
خسته نباشید
ممنونم از شما به خاطر پاسخگویی و وقتی ک گذاشتید
از شما کمال تشکر رو دارم آخه خیلی نیاز داشتم یکی عادلانه به صحبتام گوش بده و بهم جواب بده واقعا ازتون ممنونم این روزا به همچین حرفایی خیلی نیاز داشتم و دارم
بله این مشکلات از قبل از ازدواج هم بوده ولی من فقط اون موقع سعی میکردم به خاطر همسرم خیلی عنوانش نکنم آخه همسر من پدر و مادرش جدا زندگی میکنن و خیلی از مشکلات دیگه ک نمیخوام طولانیش کنم اما من به خاطر همسرم چیزی نمیگفتم و نمیزاشتم بفهمه آخه نمیخواستم بیشتر از این پیش من ناراحت باشه یا شرمنده همین الان هم باور کنید تا اونجایی ک بتونم خیلی از بحث و حرفا رو به ایشون نمیگم آخه نمیخوام ناراحت بشه من به عنوان همسرش حق دارم اونم به فکر من باشه و یه جاهایی ازم دفاع کنه اما به نظرم هرچیزی تا یه جایی میشه تحمل کرد حقیقتا نمیتونم تحمل کنم آخه از ی طرف همینطور که عنوان کردم دلم نمیخواد خانواده ام چیزی بفهمن آخه میدونم پدر و مادرم منو خیلی دوست دارن و اگه بفهمن از اون دسته آدمایی هستن ک طرف مقابل داخل چشمشون سیاه میشه و دیگه همینطور به فکر من هستن از یه طرفم خانواده همسرم از اون آدم هایی بیخیالی هستن ک همه حرف میزنن و براشون مهم نیست بقیه ناراحت میشن یا نه و با سکوتم نه تنها کمتر نشد بلکه بدتر شد اما الان که با احترام جوابشون میدم یا مثلا با یکم لحن بالا دیگه اون مسئله رو دیگه پیش من عنوان نمیکنن و اینکه درسته اگه همسرم از من دفاع کنه چیزی درست نمیشه ولی حداقل من میفهمم یکی رو دارم ک بتونم هم من و به خاطر وجود بچه ام بهش اعتماد کنم . و در مورد اینکه این مشکلات کمتر بشه باور کنید من تا جایی ک بتونم بی احترامی اصلا نمیکنم و چیزی نمیگم ولی اصلا درک نمیکنم چرا همچین شخصیتی دارن مثلا بارها همسرم به خانواده اش گفته همسر من باردار هست و ممکن هست تا صبح ۸ یا ۹ بخوابه و نیاز به استراحت داره اما نمیدونم اسمشو چی بزارم اما هر صبح زودتر زنگ میزنن یا مثلا بی خبر میان پشت در خونه زنگ میزنن یه رفتارهایی انجام میدن ک من اصلا درک نمیکنم یا مثلا اگه بفهمن همسرم یه کاری برای من انجام داده مثلا جارو برقی کشیدن زنگ میزن فلان و غیره ک چرا پسر من کار میکنه خسته شده اما خودش هروقت دلش بخواد زنگ میزنه شب دور موقع یا صبح زود و هرکاری کنه اشکالی نداره از نظر من اشکالی نداره مادرش هست تا اونجایی ک میتونه هرکاری خواست انجام بده اما اینکه اینطوری با من رفتار میکنن منم باعث شده حساس بشم ...
من یکی از دلایلی ک سعی میکنم هنوز با همسرم راه بیام و باهاش هنوز حرف بزنم تا مشکلاتمون رفع بشه به خاطر بچه ام هست دلم نمیخواد دیگه بچه ام ناراحت باشه وگرنه یه وقتا یه جوری رفتار میکنه ک انگار بی اهمیت ترین فرد روی زمین منم یا خیلی چیزای دیگه اما در کنار اینا خیلی اخلاق های خوبی هم داره اما یه وقتایی باعث میشه ک اون خوبی ها به چشمم نیاد
نمیدونم گناه این بچه چیه ، اما بخدا خیلی خستم داغونم نمیکشم شما شاید فکر کنید من به خاطر این مشکلات هست اینطوری میگم به خدا ک نه اینا کم اهمیت ترین موضوع هستن و فقط برای مثال عنوان کردم نمیدونم احساس میکنم ایمانو از دست دادم احساس میکنم ناشکر شدم نمیتونم درست تصمیم بگیرم همش به خودم میگم چرا خدا به من نگاه نمیکنه در صورتی ک خودمم میدونم ناشکری دارم میکنم اما به خدا ک دیگه خستم نمیتونم بفهمم چی درست هست چی نیست چیکار کنم چیکار نکنم نمیدونم فقط میدونم دلم تنهایی میخواد دلم نمیخواد بچم مثل خودم باشه
صفحهها