مطالب دوستان مهدی توحیدیان

تصویر اعظمی علی اعظمی علی 03 خرد, 1402 سوال اعتقادی: هدف انسان از عبادت خدا
با عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر محترم: پاسخ به سؤالات حضرت‌عالی را به‌صورت جداجدا عرض می‌نماییم: پاسخ به سؤال اول: ظاهراً کمال انسان به همان صورت وسعت وجودی پیدا کردن می‌باشد. این وسعت وجودی و عظمت روحی دارای آثاری است. ازجمله آثار آن این است که نسبت به عوالم وجودی و اشخاص مادون خود نوعی احاطه پیداکرده و این احاطه سبب ولایت بر آن‌ها می‌شود.  حتماً در دعای رجبیه در وصف اهل‌بیت علیهم‌السلام خوانده‌اید که فرموده‌اند: «خدایا تو به‌واسطه وجود آن‌ها(اهل‌بیت علیهم‌السلام) آسمان و زمینت را پرکرده‌ای».[1] این بدان معناست که آن‌ها در سعه وجودی به‌جایی رسیده‌اند که هیچ نقطه‌ای از آسمان و زمین از حضور آن‌ها خالی نیست و وجودشان تمام عوالم را در برگرفته‌ است. از دیگر آثار این وسعت روحی، درک و تحمل معرفت نسبت به عظمت پروردگار است، در حدیث قدسی نقل‌شده که خداوند متعال فرمود: «آسمان و زمینم وسعت و گنجایش من را ندارند؛ ولی قلب بنده مؤمنم گنجایش من را دارد».[2] این معرفت خشیت نسبت به خدا را نیز در پی دارد. قرآن می‌فرماید: «تنها عالمان هستند که نسبت به خداوند خشیت دارند».[3] از آثار دیگر این وسعت روحی، تحمل بلاها و مصائب شدید است. سنگ هنگامی‌که در لیوان بیفتد آبش سرریز می‌شود؛ ولی اقیانوس وقتی صخره‌ای عظیم در آن بیفتد، هیچ اتفاقی در آن رخ نمی‌دهد؛ به همین دلیل است که در روایت داریم: «بالاترین بلاها برای انبیا است سپس افراد در مراتب بعدی وجودی».[4] و بالاترین بلاها را در عالم، وجود نازنین پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم متحمل شده‌اند.[5] پاسخ به سؤال دوم:  آنچه از آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم‌السلام برمی‌آید این است که مجموع عمل و اعتقاد و نیت سبب جزاء و همچنین سبب رشد است. قرآن کریم می‌فرماید: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»؛[6] «حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه‌های صحیح] به‌سوی او بالا می‌رود و عمل شایسته آن را بالا می‌برد». معمولاً «کلم طیب» که در آیه ذکرشده را به کلام درست حاکی از اعتقاد صحیح و نیت پاک تفسیر کرده‌اند؛ مثل شهادت به وحدانیت خدا که همراه با اعتقاد به یگانگی خدا باشد. بر اساس آیه شریفه همین اعتقاد و نیت که در کلام آشکار می‌شود به سمت خدا بالا می‌رود و البته عمل صالح مثل نماز و روزه و خمس و زکات آن را بالا می‌برد؛ درنتیجه آنچه به سمت خدا بالا می‌رود مجموع اعتقاد و عمل است؛ پس آنچه سبب رشد می‌شود هم مجموع این دو است. به‌صرف اعتقاد درست کسی رشد پیدا نمی‌کند و به‌صرف عمل صالح هم کسی کامل نمی‌شود. البته اعتقاد هرچقدر خالص‌تر و یقینی‌تر و شناخت و معرفت به خدا هرقدر بیشتر باشند و همچنین نیت هرقدر پاک‌تر باشد، عملی که از آن برمی‌آید نیز زلال‌تر است و رشد و کمالی که از آن حاصل می‌شود نیز بیشتر است. پاسخ به سؤال سوم: در پاسخ به این سؤال حضرت‌عالی به حدیثی از امام صادق علیه‌السلام اشاره می‌کنم: «شخصی از حضرت پرسید: چرا خداوند ارواح مردم را بعدازآنکه در ملکوت اعلی و درنهایت قرب به خداوند بودند تنزل داده و در این دنیا در قالب بدن‌ها قرارداد؟ حضرت در جوابم فرمودند: زیرا خداوند می‌دانست که اگر ارواح به همان صورت که درنهایت شرافت و مقام عالی که دارند باقی بمانند، اکثرشان ادعای ربوبیت می‌نمایند؛ پس به خاطر رحمتی که نسبت به آنان داشت، ارواح آن‌ها را در بدن‌ها قرارداده و برخی را به برخی محتاج نمود و بعضی را به بعضی وابسته کرد و آن‌ها را در مراتب مختلفی آفرید و... آن‌ها را محتاج به طلب معیشت و احتیاجات زندگی نمود تا بفهمند که بنده و محتاج هستند و مخلوق خدایند و بدین‌وسیله به عبادت او رو آورده و با اختیار خود به نعمت‌های بهشتی برسند...».[7] از این روایت استفاده می‌شود که در ابتدا و قبل از آمدن به این دنیا، افراد درنهایت قرب به پروردگار بوده‌اند؛ اما چون با اختیار خود به این جایگاه نرسیده بودند، امکان ادعای ربوبیت و به هلاکت افتادن برای آن‌ها وجود داشته است. پی‌نوشت: [1]. مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج95، ص393. [2]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، دار سید الشهدا للنشر، ج‏4، ص: 7. [3]. فاطر: 28. [4]. مجلسی، همان، ج11، ص69. [5]. همان، ج39، ص56. [6]. فاطر: 10. [7]. شیخ صدوق، التوحید، جامعه مدرسین، ص403.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 02 خرد, 1402 سوال اعتقادی: عباسیان بعد از غیبت کبری هم غاصب محسوب می شدند...؟؟؟
با سلام وعرض ادب خدمت شما کاربر محترم  زمانی که خداوند کسی را برای امری برگزید و او را شایسته برای آن دانست، او نیز وظیفه دارد که آن امر را به عهده بگیرد. حال اگر کسی یا گروهی با به کار بستن حیله، یا دسیسه‌های مختلف، او را کنار بزنند و جایگاه او را بگیرند، در واقع غصب جایگاه او کرده‌اند؛ یعنی جایگاهی را که خدا برای او قرار داده است از او گرفته‌اند. بی تردید خداوند مقام خلافت و امامت را برای دوازده امام شیعه، قرار داده است و آن را از طریق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، به مردم ابلاغ کرده است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز در پایان عمر شریف خود فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏»؛[1] «ای مردم! من از بین شما می روم و دو چیز گرانبها را در بین شما می گذارم، کتاب خدا قرآن و عترت و اهل بیتم را». و بی‌تردید، مراد از اهل بیت علیهم السلام، دوازده امام خواهند بود.  بنابراین برای هر کدام از امامان یک مقام خلافت تعریف شده است، لذا در زمان هر کدام اگر کسی، یا گروهی باعث شوند که امام از آن جایگاه، دور بماند، غاصب خلافت خواهند شد. به عبارت دیگر: از زمانی که امامی به امامت می‌رسد، تا زمان شهادتش، لحظه به لحظه آن، کسانی که باعث می‌شوند حضرت، از جایگاه اصلیش دور بماند غاصب خواهند بود؛ یعنی بستگی به طول امامت آن حضرت دارد، ممکن است طول امامت امامی کم باشد و غاصبان خلافت نیز کم باشند ولی اگر طولانی باشد ممکن است چند نفر غاصب خلافت شوند.  نتیجه: از زمان شروع امامت امام زمان علیه‌السلام، در پنج سالگی، تمام کسانی که در دور ماندن امام از خلافت جلوگیری کرده اند، غاصب خلافت به حساب می‌آیند. بله! درست است که امام در ظاهر نیستند؛ ولی حضور دارند و همین امر باعث می‌شود که هنوز گروهی باشند که حاضر به تحویل جایگاه، به امام زمان نیستند. لذا بر فرض اینکه امام زمان در دوره عباسیان، غایب نمی‌شد، آیا عباسیان حاضر بودند که خلافت را تقدیم حضرت کنند؟! بدون شک جواب منفی است، زیرا اینها همان‌ها یا از نسل آنانی هستند که حاضر به تسلیم خلافت به پدران امام زمان علیه السلام نشدند، اینها هم به همان روش عمل خواهند کرد.  بلکه در زمان حاضر، اگر کسانی که در حال حکمرانی هستند، در نظر داشته باشند که اگر امام زمان غایب نبود، ما حکومت را یا به دست نمی گرفتیم و یا به سرعت تحویل حضرت می دادیم، اینها غاصب به حساب نمی‌آیند؛ ولی اگر همین الان حضرت ظاهر شود و حاضر به تسلیم خلافت به او نشوند، یا حتی نیت تحویل دادن را نداشته باشند، اینها نیز غاصب حکومت خواهند بود.  برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.  https://btid.org/fa/news/149417    پی نوشت: [1]. تفسیر قمی، ج2، ص345.  صلی‌الله‌علیه‌و‌آله
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 31 ارد, 1402 سوال اعتقادی: نحوه پیدایش و حدوث طینت انسان ها در عوالم قبل
با عرض سلام و خسته نباشید  بنا به اعتبار ِمشهور عوالم خلقت آدمی تا لحظه ورود به دنیا 3 عالم وجود دارد: 1.عالم ذر: طبق آیات و روایات می‌توان ادعا کرد، که عالم ذرّ یک‌زمان محدودی بود که خداوند از ذرّ انسان‌ها، که از پشت آدم یا از خاک اضافی او بر وحدانیت خود و پیامبران و اوصیای آن‌ها پیمان گرفت. و همه انسان‌ها از آدم تا قیام قیامت در مقابل و حضور ملائک که شاهد و ناظر بودند، اقرار به وحدانیّت خداوند کردند. که دیگر در روز قیامت نگویند که ما از این پیمان غافل بودیم. و خداوند می‌فرمایند: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ. و به یاد آر هنگامی‌که خداى تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آن‌ها را برگرفت و آن‌ها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلى، ما گواهى دهیم. (برخى مفسرین گفتند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در نشئه ذرّ و عالم روح و گواهى آن‌ها به نور تجرّد و شهود به توحید خدا و ربّانیت او در عوالم ملک و ملکوت.) (و ما این گواهى گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم.سوره اعراف آیه 172. 2و3.عالم پشت پدران و رحم مادران: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ. و ما انسان را از عصاره‌ای از گِل آفریدیم سپس او را نطفه‌ای در قرارگاه مطمئن [رحم ] قراردادیم سپس نطفه را به‌صورت علقه [خون بسته ]، و علقه را بصورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده ]، و مضغه را به‌صورت استخوان‌هایی درآوردیم و بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است! .سوره مؤمنون،آیه 12-14. عالم رحم مادران: عالم سوم بعد از پشت پدران، دارای مراحل بسیار حسّاس و پیچیده‌ای می‌باشد. همه این مراحل که خداوند در قرآن می‌فرماید: انسان را از گل و بعد نطفه و بعدازآن علقه و مضغه و لَحم، فقط یک مرحله مربوط به مردان است و آن نطفه‌گذاری مرد است. ولی بقیه آن مراحل به عهده مادران می‌باشد، که در عوالم شش‌گانه عالم سوم را به خود اختصاص داده. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: اُنظُر فی ایّ شیء تَضعُ وَلَدَک فانَّ العِرقَ دَسّاس؛ بنگر که فرزندت را در چه چیزی قرار می‌دهی ؛ همانا خوی‌های پدران و مادران (خَلقا و خُلقا) به فرزندانت منتقل می شود.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 31 ارد, 1402 سوال اعتقادی: چرا خداوند بین انسان ها عدالت نگذاشته...
با عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر محترم: پاسخ سؤال حضرت‌عالی را در ضمن چند نکته عرض می‌کنیم: 1. ابتدا باید بدانید که هیچ‌کسی در این دنیا برای بهره‌مندی یا بی‌بهره بودن از نعمت‌های الهی خلق نشده؛ بلکه همه برای آزمایش آفریده‌شده‌اند تا نشان دهند در چه مرتبه‌ای از ایمان و اعتقاد و استقامت قرار دارند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «آیا مردم گمان کردند همین‌که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟! به‌یقین، كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته‌اند معلوم دارد و دروغ‌گویان را [نيز] معلوم دارد».[1] پس همه باید آزمایش بشوند تا معلوم بشود هرکسی که گفته ایمان دارم، آیا راست می‌گوید یا دروغ می‌گوید. 2. خداوند هر کس را به نحوی امتحان می‌نماید: عده‌ای را با سختی و فقر و مشکلات و عده‌ای دیگر را با مال و قدرت و نعمت‌ها. باز خداوند در قرآن می‌فرماید: «امّا انسان هنگامی‌که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می‌کند و نعمت می‌بخشد (مغرور می‌شود و) می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است. و امّا هنگامی‌که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می‌گیرد (مأیوس می‌شود و) می‌گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است».[2] خداوند در آیه بعد می‌فرماید: چنین نیست که فکر می‌کنند؛ [یعنی نه آن‌کسی که به او مال و مکنت داده‌شده مورد اکرام قرارگرفته و نه به آنکه فقیر شده اهانتی شده است؛ بلکه هر دو به نحوی تحت آزمایش قرارگرفته‌اند تا عیار ایمان خود را نشان دهند] 3. آنجا که جای نعمت دادن و بی‌بهره شدن از نعمت است درواقع آخرت است. در حدیثی شریف بیان‌شده که «یک وجب از بهشت بهتر است از دنیا و تمام آنچه در آن است».[3] بر این اساس نعمت‌های مادی اصلاً نعمت به‌حساب نمی‌آیند و خداوند آنها را برای جزا دادن به کسی قرار نداده، همچنین سلب آن را جز در مواردی خاص برای مجازات شخصی قرار نداده؛ درنتیجه شخص فقیر و درگیر سختی‌ها اگر در امتحان الهی پیروز شود، مشمول نعمت‌های بهشتی قرار می‌گیرد که به‌هیچ‌وجه بلاهای دنیوی در قبال آن به‌حساب نمی‌آید. همچنین شخص مستکبر چنان تحت بازجویی عملکردش قرار می‌گیرد که هزاران بار آرزو می‌کند کاش به این دارایی از روی سوء اختیار خودم نرسیده بودم. بر اساس آنچه گفته شد: اولاً: هر چه در دنیا است اعم از بهره‌مندی یا محرومیت برای آزمایش افراد است تا عیار ایمانشان را نشان دهند. ثانیاً: دنیا اصلاً دار نعمت نیست تا بگوییم چرا عده‌ای از کمترین‌ها هم بی‌بهره شده‌اند؛ بلکه دار بلا و امتحان است و چند صباحی هم بیشتر طول نمی‌کشد و آخرت که زمانش ابدیست، دار نعمت یا سلب نعمت است و بستگی به عملکرد خود اشخاص دارد که آیا آنجا را از نعمت آباد کرده باشند یا خود را محروم نموده باشند. ثالثاً: خداوند انسان را برای ماندن در دنیا خلق نکرده تا بگوییم محروم نمودن او از نعمت بی‌عدالتی است. بله اگر دنیا وجود داشت و آخرتی نبود، محروم ماندن عده‌ای می‌توانست از روی بی‌عدالتی باشد. پی‌نوشت: [1]. عنکبوت: 2-3. [2]. فجر: 16-15. [3]. مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج8، ص148. برای مطالعه بیشتر به پیوند زیر مراجعه فرمایید: https://btid.org/fa/news/99322  
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 30 ارد, 1402 سوال اعتقادی: چشم زخم و حسد
با عرض سلام و خسته نباشید تدبیر و قدرت خداوند باوجود چنين نیرویی در برخی از انسان‌ها منافاتی ندارد، زيرا خداوند متعال اين عالم را از روی قدرت و حکمت خود خلق نمود و نظم بخشيد، لازمه اين نظم حاكميت قانونی مستحكم و ثابت بر اين عالم هست كه از آن به قانون علیت نام‌برده می‌شود و بر اساس آن هر اتفاقی در عالم می‌افتد، فقط از طريق محقق شدن علت آن اتفاق می‌افتد و از طرف ديگر هر اتفاقي با محقق شدن علت آن رخ می‌دهد و حتی خداوند متعال نيز هرگاه اراده كند اتفاقی در عالم رخ دهد از طريق محقق نمودن اسباب و علل آن چنين كاری را انجام می‌دهد و قانون و نظم حاكم بر عالم را كه خود ايجاد نموده است نقض نمی‌کند. دراین‌بین هم به جهت اختیار و انتخابی كه به انسان داده است و هم به خاطر تزاحم برخی از اين علل عادي با يكديگر شرايط نامطلوبي نظير شور چشمي در يك فرد به وجود می‌آید كه البته ممكن است در يك فرد نيز بدون هيچ اختياري چنين حالتي ايجاد شود و مايه امتحان خود او و يا ديگران قرار گيرد. ولي به‌هرحال وجود چنين قدرتي در برخي از افراد خارج از نظام حكيمانه و قدرت خداوند نیست و اتفاقا خود نمادي از قدرت خداوند است كه در برخي از افراد به هر دليلي چنين تأثیری داده و از طرف ديگر از طريق ایمان و اعتقاد قلبي به ديگران قدرت خنثی‌سازی آن را عطا نموده است و اگر هم برفرض از ناحيه يک انسان شور چشم آسيبي به کسي برسد، لزومي ندارد که خداوند مانع چنين اتفاقي شود؛ زيرا اگر فرد شور چشم تعمداً به ديگران آسيب برساند، همانند کسي است که با اسلحه‌ای که دارد به‌صورت پنهاني به ديگران شليک کند و آسيب برساند؛ اگرچه قطعاً براي چنين کاري در پيشگاه الهي مؤاخذه خواهد شد. اما طبق همان قانون عليت که اول کلام بيان شد و هم طبق اختيار ذاتي که خداوند به انسان عطا نموده است، لازمه چنين عالمي و چنين اختياري اين است که خداوند عمل مانع تحقق انتخاب افراد نشود و الا اختيار منتفي می‌شود و اگر هم فردي به‌صورت ناخواسته چنين آسيبي را به کسي برساند هم قابل‌درمان است و هم قابل‌پیشگیری که خداوند طريق آن را بيان کرده است.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 28 ارد, 1402 سوال اعتقادی: توضیحی در مورد زن های پیامبربفرمایید...
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم همواره نابخردان و اسلام ستیزان، ازدواج‌های متعدد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را که به دلایل خاص خودش انجام‌ گرفته است را زیر سؤال برده و آن را(نعوذبالله) ناشی ازشهوت‌رانی حضرت معرفی می‌کنند؛ ولی با روشن شدن دلایل این ازدواج‌های مکرر، نه تنها عصمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله زیر سوال نمی‌رود؛ بلکه معلوم می‌شود که حضرت از روی خواهش‌های نفسانی دست به این ازدواج‌ها نزده‌اند. یک. نکته نخست اینکه پیامبر از آن جهت که معصوم است، هرگز کاری که انجام می دهد از روی خواهش های نفسانی نخواهد بود بلکه به نص و صریح آیات قرآن تماما به امر الهی و خدا بوده است. (سوره نجم، آیه3و 4. انبیا، 45.) دو. نکته دوم اینکه از زمانی که پیامبر اولین ازدواج خود را انجام داد با حضرت خدیجه سلام الله علیها، با زمانی که حضرت خدیجه از دنیا رحلت کردند، با هیچ زنی ازدواج نکرد، و تمام این ازدواج ها بعد از رحلت این بانوی بزرگ است، بنابراین بنابر قول تحقیق شده، پیامبر هنگام رحلت حضرت خدیجه، پنجاه سال داشتند؛ به عبارتی دیگر دوران جوانی خود را تقریبا پشت سر گذاشته بودند.  سه. رسم و رسوم، زمان و مکان در ازدواج های مختلف تاثیر زیادی دارد، بنابر این باید گفت که مشکل اشکال کننده این است که زمان حاضر را در نظر گرفته است و اشکال گرفته است، پس باید گفت: رسم و رسوم آن زمان، طوری بوده است که همه مردان ازدواج های متعدد داشته اند و هیچ گونه قبح و زشتی نداشته است؛ بلکه اگر کسی چنین نبوده است شاید مورد اتهام واقع می شده است.  شاهد این مطلب اینکه: اگر در آن زمان قبیح بود، باید این اشکال از همان زمان متوجه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌شد، در صورتی که چنین نشده است.  چهار. از آنجا که در مکه و مدینه، مردم قبیله ای زندگی می‌کردند، هر کسی که با آنها وصلت داشت، مورد حمایت خود قرار می‌دادند، پیامبر نیز برای گسترش اسلام و ارتباط صمیمی با قبیله‌های مختلف، با آنها وصلت داشتند و همین امر باعث می‌شد تا به اسلام گرایش بیشتری پیدا کنند.  پنجم. یکی از اهداف پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، حمایت از زنان بیوه و محرومان و...بوده است. لذا وقتی که زندگی بیشتر زنان پیامبر را مطالعه می کنیم می بینیم که بیشتر زنان از محرومان و کسانی بودند که حامی نداشتند.    برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/97389 https://btid.org/fa/news/55508  
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 27 ارد, 1402 سوال اعتقادی: شبهه = دین اسلام نمی‌تواند پاسخ‌گوی نیاز‌های امروزه باشد....
با عرض سلام و خسته نباشید  قوانین اسلامی پس از گذشت 1400 سال پاسخگوی نیازهای اساسی جوامع بشری است، چون قوانین آن توسط خداوند حکیم و خبیر پایه‌ریزی شده ، خدا به‌تمامی نیازهای بشر علم و احاطه دارد و با توجه به آن، قوانینی وضع کرده است که برآورندِ نیازهای اساسی او باشد. همان‌گونه که قوانین طبیعی مانند قانون جاذبه زمین کهنه نمی‌شود و باگذشت زمان خاصیت خود را از دست نمی‌دهد، دستورهای اخلاقی و فقهی اسلامی نیز رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرد و مشمول مرور زمان نمی‌گردد، مانند این‌که در قرآن کریم آمده است: «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشا و المنکر و البغی»؛ «همانا خداوند به دادگری و نیکوکاری و دستگیری از خویشان تهیدست فرمان داده و از کارهای زشت و رفتارهای ناهنجار و ستمگری نهی کرده است». در همین راستا به چند دلیل در این زمینه اشاره می‌کنیم: 1. خاتمیت در اسلام: دین اسلام دین خاتم است و قرآن برای هدایت بشر تا پایان دنیا است. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «خداوند قرآن را برای زمان خاصی و مردم خاص نفرستاد. قرآن تا روز قیامت در هرزمانی و برای هر قومی تازه است و جذابیت دارد و هادی امت‌ها است». لازم خاتمیت این است که کتاب و پیامش تحریف نشود؛ از این پیام هدایت بخش همواره نسل‌های بعدی بهره‌مند باشند و پیامش همگانی و جاودانه باشد. نیز بتواند به در هر دوره‌ای پاسخگوی نیازهای مردم زمان خود در بعد هدایتی باشد. 2. امامت در اسلام: در اسلام امامت وجود دارد: امام در دو بعد ، یکی بعد هدایتی (به‌عنوان هادی امت) و دیگری بعد حکومتی (به‌عنوان حاکم و زمامدار) وقتی مسئله جانشینی پیامبر و تئوری امامت تبیین شد، دین اسلام کامل شد. خدا فرمود: «امروز دشمنان از دین شما مأیوس شدند و دین کامل و نعمت تمام‌شده است». امامت رمز جاودانگی اسلام است و باوجود امام و وظایف و اختیاراتش، قوانین اسلامی مشمول کهنگی نمی‌گردد. امام به‌عنوان هادی امت و استمرار نقش پیامبر در هدایت امت سه وظیفه دارد: یکی تبیین و تفسیر دین، دوم : آموزش روش فهم قرآن و سنت و استنباط احکام به امت. سوم: معرفی افراد لایقی که بتوانند در آینده نقش هدایت مردم را بر عهده بگیرند. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هر کس از فقیهان امت که نفس خود را مواظبت نمایید، از دینش پاسدار کند، با هواهای نفسانی بستیزد و مطیع خدا باشد، سزاوار است مردم دین خود را از او فراگیرند». بنابراین در دوره غیبت امام زمان علیه‌السلام فقیه مکتب اهل‌بیت وظیفه دارد احکام و قوانین اسلامی را با توجه به مقتضیات زمان، روزآمد کند. البته فراموش نشود که یکسری از نیازهای بشر ثابت است. همان‌گونه که جسم انسان و نیازهای آن ، از صدر اسلام تاکنون تغییر نکرده است و در آینده نیز دگرگون نخواهد شد، روان و فطرت و احساسات و تمایلات او نیز تغییر نمی‌کند. انسان همواره خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و حس نوع‌دوستی را نیازمند است. هرچند شکل آن در زمان‌ها و مکان‌ها تفاوت داشته باشد. بنابراین بخش از نیازهای انسان ثابت است و دگرگونی در آن راه ندارد. بخش دیگر که تحول‌پذیر است، با ویژگی‌هایی که در قوانین اسلامی وجود دارد، روزآمد و منطبق با نیازهای روز می‌شود. 3. ویژگی‌های قوانین اسلامی: احکام اسلامی از ویژگی‌هایی بهره‌مند است ، مثلاً می‌توان به آن خصلت انعطاف‌پذیری داد، تا برای همه زمان‌ها قابل‌اجرا باشد.  خردپذیری: در اسلام عقل یکی از منابع اجتهاد و استنباط احکام است و احکام اسلامی خردپذیر است. به گفته شهید مطهری "حجیت عقل ازنظر شیعه به این معنا است که اگر در موردی عقل حکم قطعی داشت، ازآن‌رو که حکم یقینی است، حجت است"،(5) مانند نیکوکاری این دستور کلی و خردپسند است و در همه زمان‌ها ارزش خود را حفظ می‌کند.  مصلحت محوری: در اسلام احکام بر پایه مصالح و مفاسد است. در اینجا که حکم به وجوب کارشده حتماً مصلحت است و در کاره‌ای حرام، مفسده هست. امام هشتم (ع) فرمود: «خدا چیزهایی را حلال کرده است که مردم در زندگی و ادامه‌اش به آن نیازمندند و برای آنان مصلحت و فایده‌ای دارد اما چیزهایی را حرام کرده که علاوه بر این‌که موردنیاز بشر نیست، موجب فساد و تباهی است». با توجه به مصلحت محوری گاهی ممکن است پوسته ظاهری با توجه به مقتضیات زمان دگرگون شود. شهید مطهری می‌گوید: اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعالیم اسلام همه متوجه روح و معنا و راهی است که بشر را به آن هدف‌ها و معانی می‌رساند. اسلام هدف‌ها را در قلمرو خود می‌گیرد اما بشر را در غیر این امر آزاد گذشته است. 4. عرفی بودن موضوعات ثابت: موضوع برخی از احکام ثابت ، عرفی است، بدین معنا که عرف مصداق موضوع را تعیین می‌کند ، مثلاً در اسلام آمده: معامله ابزار قمار حرام است. تشخیص این‌که چه چیزی ابزار قمار است، عرف هست . اگر زمانی شطرنج از آلات قمار بود ، بدین‌جهت دیروز حرام بود ما امروز به جهت این‌که از حالت قمار خارج‌شده (و تشخیص آن با عرف است) حرام نیست. 5. احکام حکومتی : حاکم اسلامی اختیار دارد که در حیطه غیر الزامی احکام شرعی، برابر مصالحی که تشخیص می‌دهد، حکم الزامی صادر کند، مثلاً عملی را که حکم ثابت آن در اسلام استحباب ، کراهت یا اباحه است، به دلیل مصالحی که شرایط زمان اقتضا می‌کند، به‌طور موقت واجب یا حرام کند مانند عبور از یک مکان عمومی (خیابان) که حکم ثابت آن در اسلام جواز است، ولی حاکم اسلامی می‌تواند بر اساس مصالح، شروطی بر آن مقرر کند و بگوید: خیابان یک‌طرفه است و عبور از طرف دیگر جایز نیست. 6. بهره‌مندی از قواعد کلی و عام و اجتهاد: در اسلام یک سری قوانین کلی و فراگیر وجود دارد که بر دیگر قوانین نظارت دارد، مانند قانون "لا ضرر" و "لا حرج" فقیه و حاکم اسلامی با بهره‌گیری ازاین‌گونه قوانین می‌تواند با فرایند تغییرات اجتماعی، قوانینی متناسب با آن تدوین کند. 7. جامعیت آیین اسلام: وقتی آیین از جامعیت بهره‌مند شد، یعنی در تمامی حوزه‌های فعالیت بشر راهکار داشته باشد، در تحولات اجتماعی و پیشرفت زمان راهکار مناسب خود را ارائه می‌دهد. امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند بیان هر چیز را در قرآن فرو فرستاده است تا آنجا که به خدا سوگند! چیزی از نیازهای مردم را فروگذار نکرده است تاکسی نتواند بگوید: کاش این در قرآن آمده بود، مگر این‌که همان را در قرآن بیان فرموده است».
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 27 ارد, 1402 سوالات اعتقادی: مسخ شدن انسان...
با عرض سلام و خسته نباشید: مسخ به معنای تغییر و دگرگونی در خلقت، از لحاظ شکلی و ظاهری به تغییراتی گفته می‌شود که صورتی زشت‌تر و قبیح‌تر از آنچه بوده است برای انسان رخ دهد. برخی نیز مسخ را زشت شدن شکل ظاهری و شکل باطنی انسان دانسته‌اند. به این بیان که آدمی متخلق به اخلاق زشت برخی از حیوانات و جانوران می‌شود. در زمان حاضر نمونه مسخی گزارش نشده است ولی وقوع چنین امری امکان‌پذیر است. از نظر قرآن، اینکه موجودی در شکل ظاهری به جانور و موجودی دیگر تبدیل شود و آنچه در حقیقت باطن آن شخص بوده، ظهور پیدا کند و  جسم و شکل جانور دیگری را به خود گیرد، نه‌تنها ممکن است بلکه وقوع یافته و خداوند آن را گزارش کرده است.   در این حالت مسخ، دیگر نیازی نیست که انسان چشم برزخی و یا ملکوتی داشته باشد تا بتواند حقیقت باطن شخص را چنان‌که هست ببیند، بلکه همه انسان‌ها می‌توانند این تغییر شکل و چهره و‌ اندام را ببینند. خداوند در آیاتی چند از جمله 65 سوره بقره، 47 سوره نساء، 60 و 78 سوره مائده‌، 163 و 164 سوره اعراف و 67 سوره یس، از امکان مسخ و تبدیل شدن موجودی به موجودی دیگر سخن گفته است. این مسخ نه تنها در قیامت بلکه در دنیا اتفاق می‌افتد و بر اساس گزارش‌های متعدد قرآن چندین بار درباره گروه‌های انسانی وقوع یافته است. خداوند به پیامبر ماموریت می‌دهد تا ماجرا و فرجام افراد مسخ شده از اهل کتاب را بیان کند تا هشدار و عبرتی برای اهل کتاب و دیگران باشد.(مائده، آیات 59 و 60؛‌ اعراف، آیه 163) علت و عامل مسخ هر کسی خود او و اعمالش است و تنها خداوند برای مجازات مسخ شوندگان و تنبیه و هشدار به دیگران،‌ چهره واقعی ساخته شده آنها را به خودشان و دیگران در دنیا نشان می‌دهد.(بقره، آیه 65؛ نساء، ایه 47؛ اعراف، آیات 163 و 166) مشیت الهی موجب شده تا مسخ شدگان چهره واقعی خود را در دنیا مشاهده کنند و آنچه را از خود ساخته‌اند به عنوان سازه‌های شخصی خودشان ببینند و دیگران آن را مشاهده کنند.(یس، آیه 67) به هر حال، مسخ همان گونه که در آخرت تحقق خواهد یافت (نساء، آیه 47) در دنیا نیز به سبب حکمت و مشیت الهی تحقق خواهد یافت؛ چنان‌که برای برخی اتفاق افتاده است.(همان آیات) انواع مسخ بر اساس آموزه‌های قرآنی، دو نوع مسخ وجود دارد که همگی مرتبط با نیات و اعمال خود انسان است. مسخ قلبی و مسخ ظاهری دو نوع مسخ است که در قرآن به آن اشاره شده است. خداوند در آیه 110 سوره انعام از مسخ قلب انسان در نتیجه کفر و لجاجت او سخن گفته است. در این آیه توضیح می‌دهد که مسخ قلب موجب سرگردانی کافران در طغیانشان می‌شود. مسخ شدن قلب و ادراک کافران، موجب ایمان نیاوردن آنان می‌شود و با آنکه روشن‌ترین معجزات و آیات بینات الهی را می‌ببینند ولی به سبب مسخ قلب،ایمان نمی‌آورند.(انعام،‌آیات 109 و 110) مسخ دیگری که قرآن گزارش می‌کند، مسخ ظاهری و شکلی است که موجب می‌شود تا شخص به شکلی که خود ساخته است در آید. کسانی که میمون و خوک و مانند آن شده‌اند،‌ در این مسخ به مشیت و حکمت الهی، ‌در همین دنیا چهره آخرتی و باطنی خود را نشان می‌دهند و به شکل خوک و بوزینه در می‌آیند. عوامل مسخ ظاهری و باطنی عوامل مسخ و انحطاط انسان همان گناهانی است که انجام می‌دهد. خداوند عواملی چون کفرورزی(مائده، آیه 78) و معصیت کاری (مائده‌، آیات 78 و 79) را از عوامل مهم مسخ شدن مردم دانسته است. در حقیقت کفر اعتقادی و معصیت و گناه عملی انسان را در یک فرآیندی از صاحب مقام خلافت الهی به موجودی پست تبدیل می‌کند و مسخ می‌نماید. البته مسخ ظاهری بر خلاف مسخ باطنی و قلبی، نیازمند چیز دیگری نیز می‌باشد. به این معنا که شخص باید چنان در این‌گونه رفتارهای زشت و کفر‌آمیز گستاخ شده باشد که خداوند او را در همین دنیا به مسخ ظاهری گرفتار کند. از این رو خداوند اعمال ناپسند کافران بنی اسرائیلی را که با گستاخی تمام انجام می‌دادند و مقررات الهی را درباره تعطیلی روز شنبه نادیده گرفته و مورد لعن حضرت داود(ع) واقع شدند مطرح می‌کند و می‌گوید که گستاخی‌شان باعث شد که به میمون تبدیل شوند.(مائده، آیات 78 و 79؛ روح المعانی، ج 4، جزء، ص 309) کسانی که پندناپذیر هستند و با پیمان‌شکنی، طغیان و اصرار بر گناه و قانون‌شکنی لجاجت می‌ورزند و راه ظلم و ستمگری را در  پیش گرفته‌اند و فسق و فجور می‌کنند (همان) گرفتار لعن پیامبران و خداوند هستند و در دنیا به مسخ ظاهری گرفتار می‌شوند. خداوند گزارش می‌کند که برخی از بنی اسرائیل به سبب این‌گونه افکار و رفتار گرفتار خشم و لعن خداوند و پیامبرش شدند و به صورت میمون و خوک در آمدند.(مائده، آیات 59 و 60) با توجه بیاناتی که گذشت با توجه به ایات قرآن مسخ شده‌گان در تاریخ قومی از بنی اسراعیل بوده‌اند که صورتشان به شکل بوزینه در آمد، اما با توجه به روایات حیوانات دیگری نیز ستند که مسخ شده اند،  امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید: روزی از پیامبر مکرّم اسلام سوال نمودم که کدامیک از حیوانات مسخ شده‌اند؟ حضرت فرمودند: فیل، خرس، خوک، میمون، مارماهی، سوسمار، خرگوش، شب پره، عقرب،عنکبوت، کرم سیاه آبی، سهیل و زهره (نام دو حیوان دریایی است) از ایشان علت مسخ را پرسیدم؟ که حضرت درباره برخی فرمودند: 1. عقرب: مرد بد زبانی بود که هیچکس از نیش زبانش آسوده نبود. 2. خوک: عده ای نصرانی بودند که از خدا خواستند غذای آسمانی بر آنها بفرستد و با اینکه خواسته شان برآورده شد بر کفر خود افزودند. 3. فیل: مردی بوده که اهل لواط بوده است. 4. خرس: مردی بوده که  مردان دیگر را به سبب مفعولیت به خود جلب می کرده است. 5. عنکبوت: زنی بوده است که به شوهر خود خیانت نموده است. 6. خرگوش: زنی بوده است که غسل حیض و غیره نمی‌کرده است. 7. مارماهی: مردی بوده است که زن خود را در اختیار مردم می گذاشته است. 8. سوسمار: بادیه نشینی بوده است که سر راه حاجیان را می گرفته و اموالشان را به غارت می برده است. 9. میمون: کسی بوده است که در روز شنبه برخلاف دستور الهی ماهی گرفته است.  
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 21 ارد, 1402 سوال اعتقادی: منظورازاین حدیث حضرت علی ع چیه؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  متن روایتی که سوال کردید چنین است: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»؛ «مردم، به دولتمردان خود شبيه ترند تا به پدرانشان»[بحارالانوار، ج75، ص46]  موارد شباهت احتمالاتی دارد: یک. گروهى چشم و گوش بسته به دنبال امرا و سردمداران خود حركت مى كنند و دين و دل در گرو فرمان آنها می‌سپارند،  تا آن جا كه اين ضرب المثل مشهور شده است: كه «الناس على دين ملوكهم»؛ (مردم بر دين پادشاهان و زمامدارانشان هستند) که این در مواردی خوب است اگر رهبر آنها مجتهد و از بزرگانی باشد که کلامش برگرفته از دین و قرآن باشد؛ ولی اگر اینطور نباشد، مذموم است.   دو. گاهی مردم قدرت و امارت را دلیل بر حقانیت امرای خود می دانند و بدون تفکر و نسنجیده آنها را بر خود مقدم می دانند. و همین امر و طرز تفکر، باعث می شود که در محاسبات اجتماعی خود گرفتار انحراف شوند و گاهی از آنها اسطوره و قهرمان می سازند، همین امر باعث می شود که سعی کنند خود را شبیه آنها بکنند.  بنابراین از آنجا که به طور معمول، مردم به سردمداران خود نگاه می کنند و سردمداران یا قدرت امر و نهی دارند و یا ثروت دارند و یا علم و نفوذ دارند، مردم نیز سعی می کنند به هر نحوی که شده خود را شبیه آنها کنند. لذا معنای این روایت شباهت در همه جهات نیست، همانطور که در تاریخ دیده ایم، اگر مسئولی پول پرست و لیبرال باشد زیر دستان او نیز همانطور بار می آیند. اگر قدرت طلب باشد همچنین می شود و...  حتی اگر مسئولی زاهدانه زندگی کند، بی تردید مردم نیز راه زهد را در پیش خواهند گرفت.  نکته: این روایت با توجه به روایات دیگر، همگانی نیست؛ یعنی مراد از مردم همه مردم نیستند، بلکه بیشتر مردم هستند. 
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 18 ارد, 1402 سوالات اعتقادی: .....
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  اینکه روح می تواند در جند جسم حلول، یا تصرف کند، این محال است و شدنی نیست، زیرا هر جسمی روح مخصوص خودش را دارد و هر جسمی که خدا خلق کرده است روحی در آن قرار داده است که تا قیامت نیز همراه اوست. قرآن کریم خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله، می فرماید: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا»[الإسراء : 85 ] «و از تو درباره «روح» سؤال می‌کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!» پس روح از امر خداست.  در جای خداوند در تعریف امر خود می فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏»[يس : 82] «فرمان و امر او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود!»  بنابراین روح از امر است و امر همان مقام کن فیکون است، یعنی قدرت تصرف دارد، بنابراین روح چنین قدرتی را دارد که چند قالب جسمانی مثالی برای خود درست کند و در همه آنها وجود داشته باشد و برای دیگران نیز قابل مشاهده باشد، هر چند جسم واقعی این شخص یکی بیشتر نیست. ولی قالب های مثالی متعدد توسط روح درست شده است.  بنابراین قضیه امیرالمومنین علیه السلام نیز همین گونه بوده است.  برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.  https://btid.org/fa/news/25815

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 76