سلام
این که هدف انسان از عبادت خدا
دراصل به خودانسان برمیگرده وباعث
به کمال رسیدن ورسیدن به هدف خلقت خودش میشه
میخواستم بدونم این به کمال رسیدن در روح ما چطور اتفاق می افته یعنی مثلا روحمون رشد میکنه؟ ظرف وجودیش بیشترمیشه؟
چطوری هست به کمال رسیدن روح
2)واین رشدی که درروح ما اتفاق می افته صرفا فقط به خاطر اطاعت کردن وشناختن ونزدیکی به خداست
یا نه به خاطر ذات اون عمل مثل نماز یا... که انجام میدیم باعث به کمال رسیدن ما میشه؟
3)وخود این که ما الان باید دراین دنیا به کمال خودمون برسیم یعنی خدا روحمون جوری خلق کرده که کامل نیست وناقص؟ وما باید با انجام عبادات واطاعت ازخدا به کمال برسونیمش؟
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر محترم:
پاسخ به سؤالات حضرتعالی را بهصورت جداجدا عرض مینماییم:
پاسخ به سؤال اول:
ظاهراً کمال انسان به همان صورت وسعت وجودی پیدا کردن میباشد. این وسعت وجودی و عظمت روحی دارای آثاری است. ازجمله آثار آن این است که نسبت به عوالم وجودی و اشخاص مادون خود نوعی احاطه پیداکرده و این احاطه سبب ولایت بر آنها میشود.
حتماً در دعای رجبیه در وصف اهلبیت علیهمالسلام خواندهاید که فرمودهاند: «خدایا تو بهواسطه وجود آنها(اهلبیت علیهمالسلام) آسمان و زمینت را پرکردهای».[1] این بدان معناست که آنها در سعه وجودی بهجایی رسیدهاند که هیچ نقطهای از آسمان و زمین از حضور آنها خالی نیست و وجودشان تمام عوالم را در برگرفته است.
از دیگر آثار این وسعت روحی، درک و تحمل معرفت نسبت به عظمت پروردگار است، در حدیث قدسی نقلشده که خداوند متعال فرمود: «آسمان و زمینم وسعت و گنجایش من را ندارند؛ ولی قلب بنده مؤمنم گنجایش من را دارد».[2] این معرفت خشیت نسبت به خدا را نیز در پی دارد. قرآن میفرماید: «تنها عالمان هستند که نسبت به خداوند خشیت دارند».[3]
از آثار دیگر این وسعت روحی، تحمل بلاها و مصائب شدید است. سنگ هنگامیکه در لیوان بیفتد آبش سرریز میشود؛ ولی اقیانوس وقتی صخرهای عظیم در آن بیفتد، هیچ اتفاقی در آن رخ نمیدهد؛ به همین دلیل است که در روایت داریم: «بالاترین بلاها برای انبیا است سپس افراد در مراتب بعدی وجودی».[4] و بالاترین بلاها را در عالم، وجود نازنین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم متحمل شدهاند.[5]
پاسخ به سؤال دوم:
آنچه از آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهمالسلام برمیآید این است که مجموع عمل و اعتقاد و نیت سبب جزاء و همچنین سبب رشد است. قرآن کریم میفرماید: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»؛[6] «حقایق پاک [چون عقاید و اندیشههای صحیح] بهسوی او بالا میرود و عمل شایسته آن را بالا میبرد». معمولاً «کلم طیب» که در آیه ذکرشده را به کلام درست حاکی از اعتقاد صحیح و نیت پاک تفسیر کردهاند؛ مثل شهادت به وحدانیت خدا که همراه با اعتقاد به یگانگی خدا باشد. بر اساس آیه شریفه همین اعتقاد و نیت که در کلام آشکار میشود به سمت خدا بالا میرود و البته عمل صالح مثل نماز و روزه و خمس و زکات آن را بالا میبرد؛ درنتیجه آنچه به سمت خدا بالا میرود مجموع اعتقاد و عمل است؛ پس آنچه سبب رشد میشود هم مجموع این دو است. بهصرف اعتقاد درست کسی رشد پیدا نمیکند و بهصرف عمل صالح هم کسی کامل نمیشود. البته اعتقاد هرچقدر خالصتر و یقینیتر و شناخت و معرفت به خدا هرقدر بیشتر باشند و همچنین نیت هرقدر پاکتر باشد، عملی که از آن برمیآید نیز زلالتر است و رشد و کمالی که از آن حاصل میشود نیز بیشتر است.
پاسخ به سؤال سوم:
در پاسخ به این سؤال حضرتعالی به حدیثی از امام صادق علیهالسلام اشاره میکنم: «شخصی از حضرت پرسید: چرا خداوند ارواح مردم را بعدازآنکه در ملکوت اعلی و درنهایت قرب به خداوند بودند تنزل داده و در این دنیا در قالب بدنها قرارداد؟ حضرت در جوابم فرمودند: زیرا خداوند میدانست که اگر ارواح به همان صورت که درنهایت شرافت و مقام عالی که دارند باقی بمانند، اکثرشان ادعای ربوبیت مینمایند؛ پس به خاطر رحمتی که نسبت به آنان داشت، ارواح آنها را در بدنها قرارداده و برخی را به برخی محتاج نمود و بعضی را به بعضی وابسته کرد و آنها را در مراتب مختلفی آفرید و... آنها را محتاج به طلب معیشت و احتیاجات زندگی نمود تا بفهمند که بنده و محتاج هستند و مخلوق خدایند و بدینوسیله به عبادت او رو آورده و با اختیار خود به نعمتهای بهشتی برسند...».[7]
از این روایت استفاده میشود که در ابتدا و قبل از آمدن به این دنیا، افراد درنهایت قرب به پروردگار بودهاند؛ اما چون با اختیار خود به این جایگاه نرسیده بودند، امکان ادعای ربوبیت و به هلاکت افتادن برای آنها وجود داشته است.
پینوشت:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج95، ص393.
[2]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، دار سید الشهدا للنشر، ج4، ص: 7.
[3]. فاطر: 28.
[4]. مجلسی، همان، ج11، ص69.
[5]. همان، ج39، ص56.
[6]. فاطر: 10.
[7]. شیخ صدوق، التوحید، جامعه مدرسین، ص403.