مطالب دوستان مهدی توحیدیان

تصویر اعظمی علی اعظمی علی 29 فرو, 1402 سوالات اعتقادی: در مورد شفاعت
با سلام خدمت شما کاربر محترم: پاسخ به سوال اول جناب‌عالی: بر اساس آنچه در روایات آمده آن شفاعت عام که باعث بهشتی شدن همه گنهکاران شیعه در میان امت پیامبر می‌گردد، در قیامت رخ خواهد داد.  در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که عمرو بن یزید به ایشان عرض کرد: من از طریقی شنیده‌ام که از شما نقل شده که فرموده‌اید: همه شیعیان ما با تمام بار گناهی که بر دوش می‌کشند به بهشت خواهند رفت[آیا این مطلب که از شما نقل شده صحیح است؟] حضرت فرمودند: بله درست است به خدا قسم که تمام شیعیان ما به بهشت خواهند رفت. عمرو گفت فدایتان بشوم، گناهانی[که از شیعیان شما سر می‌زند] خیلی زیاد و بزرگ هستند. [با این وجود باز هم به بهشت می‌روند؟] حضرت فرمودند: در قیامت همه شما به واسطه شفاعت پیامبر یا ائمه به بهشت خواهید رفت، لکن به خدا قسم من نسبت به برزخ شما نگرانم.[1] لکن این بدین معنی نیست که در برزخ هیچ شفاعت و دستگیری وجود ندارد؛ بلکه بستگی به اشخاص و سطح ارتباطشان با اهل‌بیت علیهم‌السلام و میزان جرم و گناهشان دارد. برخی از افراد که گناهشان سنگین باشد، باید تمام طول برزخ را عذاب بکشند تا تطهیر شوند و آمادگی برای شفاعت معصومین را در قیامت پیدا کنند. در حدیثی از امیرالمومنین علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: برخی از کسانی که بسیار اسراف بر نفس خویش نموده‌اند پس از آنکه سیصد هزار سال متحمل عذاب می‌شوند، مستحق شفاعت ما می‌گردند.[2] این فرمایش گویای آن است که افراد برای استحقاق شفاعت متفاوت بوده و وابسته به میزان اعمالشان درک شفاعت برای ایشان گوناگون است.  معنای حدیث اول هم این نیست که هیچ شفاعتی در برزخ وجود ندارد؛ بلکه حضرت فرمودند من نسبت به برزخ شما نگرانم. یعنی ممکن است کسی به جهت گناهان بسیار در برزخ مشمول شفاعت نشده و کارش به قیامت بیفتد. داستان‌های بسیاری که از رویاهای صادقه مومنین نقل شده نیز گویای آن است، بعضی از کسانی که بار گناه سبک‌تری داشته یا ارتباط روحی بالایی با اهل‌بیت علیهم‌السلام در دنیا داشته‌اند، در برزخ مشمول شفاعت ایشان گشته‌اند. برای اطلاع بیشتر از این حکایات می‌توانید به کتاب دارالسلام مرحوم محدث نوری مراجعه فرمایید. پاسخ به سوال دوم جناب‌عالی: در پاسخ به این پرسش باید گفت اجل بر اساس آنچه در قرآن ذکر شده دو نوع است:  1. اجل حتمی که اگر فرا برسد هیچ راه بازگشتی ندارد. قرآن در این باره می‌فرماید: «آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‌گوید: پروردگار من! مرا بازگردانید شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم (ولی به او می‌گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند».[3] 2. اجل غیر حتمی که مرگ حتمی و نهایی شخص نبوده و بنا نیست در برزخ بماند. در چنین حالتی که این مرگ برای شخص به مصالحی رخ داده، بنا بر این است که او به دنیا بازگردد، لکن گاهی برای نشان دادن عظمت اهل‌بیت علیهم‌السلام این بازگشت به واسطه شفاعت ایشان رخ می‌دهد تا با نقل او برای دیگران مقام و شأن اهل‌بیت و دستگیری آنها از مردم مشخص گردد. درنتیجه در اجل غیر حتمی از ابتدا شخص بنا نیست بمیرد و قرار بر بازگشت اوست و نیاز به شفاعت نمی‌باشد، شفاعت در چنین حالتی برای تعیین جایگاه اهل‌بیت است. تجربه‌گران مرگ همگی از دسته دوم می‌باشند. پی‌نوشت: [1]. مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص267. [2]. همان، ص154. [3]. مومنون: 99-100.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 27 فرو, 1402 سوال اعتقادی: پس از این دنیا روح در کالبد دیگری میاد
با سلام خدمت شما کاربر محترم: مسأله‌ای رو که شخص مذکور مطرح نموده با عنوان «تناسخ» شناخته می‌شود. تناسخ به این معنی که روح افراد پس از مرگ به بدن جدیدی در همین دنیا منتقل شود از نظر اسلام باطل است و در کتاب‌های فلسفی انواع آن را با براهین گوناگون رد نموده‌اند و برخی از فلاسفه تناسخ را محال  دانسته‌اند. اما دیدن یک صحنه که انسان گمان می‌کند آن را قبلا مشاهده نموده است، در روان شناسی به آن «پیش از این دیده شده» یا «آشنا پنداری» گفته می شود. در توجیه چنین پدیده‌ای نظرات مختلفی داده شده است. آنچه جناب‌عالی به‌عنوان پاسخ اجمالی به مخاطب خود می‌توانید بگویید این است که از نظر کسانی که قائل به تناسخ هستند، روح انسان در بدن دیگر و با شرایط دیگری می‌زیسته و پس از مرگ به این بدن جدید منتقل گشته است. اگر بنا باشد شخص چیزی را به یاد بیاورد، باید بدن قبلی خود با شرایط و محیطی که در آن می‌زیسته را به یاد آورد، نه اینکه این صحنه جدید را که مربوط به زمان و شرایط و محیط فعلی است را حس کند قبلا دیده است. در «آشنا پنداری» همان‌گونه که مستحضر هستید، شخص حس می‌کند این صحنه را با تمام خصوصیات آن و تمام اشخاص حاضر در آن، در گذشته دیده است. این در حالی است که طبق نظر تناسخیه انسان قبلا در بدن دیگر مربوط به خانواده دیگر و محیط دیگری بوده است و امکان ندارد صحنه‌ای که در حال حاضر با آن مواجه شده است، عینا در سابق نیز برایش در بدن دیگری تکرار شده باشد. پیرامون آشنا پنداری هم اقوال گوناگونی وجود دارد، از جمله اینکه تمام آنچه در عالم ماده وجود دارد و یا در آینده محقق خواهد شد، در عوالم بالاتر از پیش ثبت است. علت اینکه برخی از اشخاص مانند معصومین علیهم‌السلام از آینده افراد یا عالم خبر می‌دهند این است که با تعالی روح به عوالم بالاتر و حقیقت اشیاء دسترسی پیدا کرده و آینده اشیاء را دیده‌اند. مواجهه با صحنه‌ای که انسان حس می‌کند قبلا آن را دیده است نیز با چنین چیزی توجیه می‌شود که افراد یا در خواب و هنگام مفارقت روح از بدن آن صحنه را در عوالم بالاتر مشاهده نموده‌اند و یا در عالم ذر و قبل از آمدن به این دنیا این صحنه‌ و امثال آن را مشاهده کرده‌اند. درنتیجه این مسأله هیچ ربطی به تناسخ ندارد.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 27 فرو, 1402 سوال اعتقادی: خدا چرا یه جهان به اون وحشتناکی و پرازعذاب افریده
با عرض سلام مجدد  این که شما برای مادر خود خیرات می فرستید کار پسندیده ای است و این که بیان می کنید مادر شما ادم خوبی بوده اند نشانه خوبی بوده که ایشان اهل مغفرت و غفران الهی باشند و انشالله خداوند ایشان را در بهشت برزخی خود قرار بدهد و جای نگرانی نیست. خداوند خیلی فراتر از حد تصور ما رحمان و رحیم است.  این که بیان کردید در ایام فاطمیه فوت کردند نشانه خوبی است چون برخی از ایام برای خدوند ارزش ویژه ای دارند مانند این که در روایات بیان شده شب و روز جمعه در بین ایام هفته از یک امتیاز و شرافت خاصی برخوردار است که یکی از آنها این است که اگر انسان مؤمنی در این وقت از دنیا رفت به برکت و شرافت آن برخی از مشکلات و حوادث عالم قبر و برزخ از او برداشته می شود. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که جمعه سرور ایام است و خداوند در آن حسنات را مضاعف و گناهان و معاصی را محو می کند، درجات مؤمنان را بالا می برد، دعاها را مستجاب می کند، حوایج را بر می آورد. خداوند نیز به حق حضرت زهرا سلام الله علیها مادر شما ررا بخشیده و با ایشان محشور بفرماید.  موفق و سربلند باشید.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 27 فرو, 1402 سوال اعتقادی: تعداد احادیث در مورد نماز
 با عرض سلام و خسته نباشید به چند دلیل هیچ‌گاه نمی‌توان در مورد تعداد احادیث شیعه‌ای که وجود داشته و تعدادی که به دست ما رسیده است، آمار دقیق و کارشناسی شده‌ای ارائه داد. از جمله: ممکن است روایتی در دو طبقه شفاهاً نقل شده باشد و سپس راوی آخر بدون آن‌که آن‌را به سومی منتقل کند، فوت کرده باشد. ممکن است فردی چند روایت را در دفتری گردآوری کرده باشد و آن‌را در اختیار شاگردی سپرده باشد، اما آن دفتر مفقود یا معدوم شده باشد. همان‌گونه که کتابخانه بزرگ شیخ طوسی توسط مغولان به آتش کشیده شد و او مجبور شد به «نجف» مهاجرت کند، و در آن‌جا دوباره کتابخانه جدیدی بنا کند. اگرچه از میان کتاب‌های حدیثی شیعه چهار کتاب کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار شهرت یافته‌اند؛ اما ممکن است برخی از احادیث در کتاب‌های حدیثی دیگر پراکنده شده باشند که در این کتاب‌ها بیان نشده باشند. لذا شیخ طوسی می‌نویسد: «من تضمین نمی‌کنم که نام تمام‌ کتاب‌ها را گردآوری کرده باشم؛ چرا که همه‌ی تصانیف اصحاب ما و اصول آنها - به جهت پراکندگی آنان در سرزمین‌‌ها - به ضبط در نمی‌آید». و یا شیخ صدوق نیز در مقدمه‌ی کتاب من لایحضره الفقیه، می‌نویسد: «در این کتاب، نظر نداشتم هر آنچه برای من روایت کرده‌‏اند را بیاورم؛ بلکه منظورم آوردن آن دسته از روایاتى است که به آن فتوا می‌‌دهم و به صحّت صدور آن از معصومان یقین دارم و بدان حکم می‌‌کنم و اکنون اعتقادم چنین است که آنها حجت میان من و پروردگارم هستند». تقطیع در میان احادیث فراوان است؛ به این معنا که ممکن است چند حدیث که در واقع یک حدیث به شمار می‌آید، در ابواب مختلف و به صورت جداگانه ذکر شده باشند. گاهی ممکن است که نقل یک حدیث با الفاظ متعددی صورت گرفته باشد. به عنوان نمونه حدیث مشهور ثقلین به صورت‌‌های متعددی؛ مانند «إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ...»،«إِنِّی‏ قَدْ تَرَکتُ‏ فِیکمُ‏ الثَّقَلَینِ...»، «إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ الثَّقَلَ الْأَکبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَر...»، «أَیهَا النَّاسُ إِنِّی‏ قَدْ تَرَکتُ‏ فِیکمْ‏ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا...» بیان شده است. تکرار احادیث در میان کتاب‌‌های روایی فراوان است. گاهی ممکن است مبنا در شمارش متفاوت باشد؛ به این بیان که احادیثی وجود دارند که سند آنها متفاوت، اما محتو‌اشان یکسان است که در کتاب‌‌های حدیثی با عباراتی؛ مانند: مثله، شبهه ثبت شده است. ممکن است برخی این احادیث را با یک عدد شمارش کنند و برخی نیز هر کدام از آنها را جداگانه و به عنوان یک حدیث مستقل، به شمار آورند. گاهی ممکن است برخی از احادیث در نسخه‌ای، به صورت ناقص آمده باشد؛ اما در نسخه دیگر به صورت کامل ذکر شده باشد. با توجه به آنچه گفته شد نه تنها از تعداد احادیثی که در طول تاریخ در میراث شیعی وجود داشته نمی‌توان آمار دقیقی ارائه کرد، حتی در مورد تعداد دقیق روایات موجودی که امروزه در دسترس ما می‌باشد، هر آماری که ارائه شود، آماری نسبی است و به دلیل روایات مشابه لفظی و معنوی، روایات خاص و عام مطلق و من وجه و .... نمی‌توان آمار دقیقی داد. نماز نیز این قاعده مستثنی نیست چون اولا نماز قید و فروعات زیادی دارد، از جهات مختلف به ان نظر شده و از همه اهل بیت علیهم السلام بر آن روایت نقل شده است و واقعا تعداد روایات ان بیشمار و پراکنده است از این رو نمی توان به  صورت کارشناسی و دقیق گفت چند تعداد روایت داریم اماری هم که داده می شود به صورت تخمینی می باشد.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 27 فرو, 1402 سوال اعتقادی: همسرم تغییر دین داده....
با عرض سلام و خسته نباشید  پاسخ به صورت خصوصی و صوتی به کاربر ارسال شد. با تشکر از صبر و حسن همراهی شما.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 27 فرو, 1402 سوالات اعتقادی: قدمت انسان و نسل حضرت آدم
با سلام خدمت شما کاربر محترم: از برخی روایات استفاده می‌شود قبل از خلقت حضرت آدم موجوداتی به نام «نسناس» وجود داشتند که اهل فساد و خونریزی بودند. این موجودات ظاهراً قوه اختیار و تعقل داشته و قاعدتاً مشمول حساب‌وکتاب و ثواب و عقاب نیز می‌شده‌اند. بر همین اساس هنگامی‌که خداوند خلقت آدم را با ملائکه خود در میان گذاشت، آنها گفتند: «پروردگارا آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم. پروردگار فرمود: من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید».[1] گویا این نسناس‌ها موجوداتی همچون انسان بوده‌اند که با عقل و شهوتی که در آنها وجود داشته، اختیار بر گناه و ثواب داشته‌اند و البته جنبه فساد طلبی در آنها غلبه پیدا کرده است؛ به همین دلیل ملائکه از تکرار خلقت چنین موجوداتی واهمه داشته‌اند. اما آیا موجودات فسیلی که کشف‌شده‌اند مصداق همین نسناس‌ها هستند یا خیر، ما اطلاعی از آن نداریم؛ درنتیجه پیرامون انسان بودن یا نبودن موجودات مذکور نمی‌توان اظهار نظر قطعی نمود. البته ذکر یک نکته شاید برای پاسخ به سوال سوم حضرت‌عالی راهگشا باشد: از آیات قرآن کریم و روایات استفاده می‌شود تمام موجودات زنده اعم از انسان‌ها و حیوانات حشرونشر و حساب‌وکتاب دارند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «هیچ جنبنده‌ای در زمین، و هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند، نیست مگر اینکه امت‌هایی همانند شما هستند. ما هیچ‌چیز را در این کتاب، فروگذار نکردیم؛ سپس همگی به‌سوی پروردگارشان محشور می‌گردند».[2] همچنین می‌فرماید: «و آن هنگام که حیوانات وحشی محشور می‌شوند».[3] همچنین در روایتی از ابوذر نقل‌شده: ما خدمت پیامبر صلى‌الله‌علیه‌وآله بودیم، در پیش روى ما دو بز به یکدیگر شاخ زدند، پیغمبر صلى‌الله‌علیه‌وآله فرمود: مى‌دانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض کردند: نه. پیامبر صلى‌الله‌علیه‌وآله فرمود: ولى خدا مى‌داند چرا؟ و به زودى در میان آنها داورى خواهد کرد.[4] بر این اساس موجوداتی که شما در سؤال ذکر فرمودید چه حیوان بوده و چه انسان باشند، همین‌که بتوان آنها را موجود زنده نامید، حشرونشر دارند و بر اساس امکانات و ظرفیت‌هایی که به آنها داده‌شده مورد سؤال و جواب قرار می‌گیرند. البته میزان درک و تعقل موجودات هیچ‌گاه یکسان نبوده و نیست. همان‌گونه که انسان‌های موجود در یک حد درک و فهم ندارند و هر کس به میزان فهمش بازخواست می‌شود، موجودات زنده مذکور نیز به همان میزان مورد سؤال و جواب قرار می‌گیرند و ما از اندازه فهم و شعور آنها اطلاعی نداریم کما اینکه از مقدار فهم حیوانات و نحوه سؤال و جوابشان مطلع نیستیم. اما پیرامون پیامبر داشتن آنها نیز باید اذعان کرد، بر اساس دلیل عقلی‌ که در جای خود اثبات شده، خداوند هیچ گروه یا قوم مکلفی را بدون هدایت و اتمام حجت رها نمی‌نماید، درنتیجه آنها نیز از این امر مستثنی نبوده‌ و هادیانی از جنس خودشان داشته‌اند. پی‌نوشت: [1]. بقره: 30. [2]. انعام: 38. [3]. تکویر: 5. [4]. مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج7، ص256.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 26 فرو, 1402 سوال اعتقادی: آیا معصومین خودشان برای فرج امام زمان علیه السلام دعا می کردند؟
سلام‌علیکم به‌طورکلی شواهد و قراینی را می‌توان یافت که تمام معصومین علیهم‌السلام منتظر فرج بوده‌اند و برای فرج دعا کرده‌اند. ازجمله این شواهد می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد؛ با فضیلت‌ترین اعمال در برخی روایات نقل‌شده است که پیامبر مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ «افضل اعمال امّت من انتظار فرج از ناحيه خداى تعالى است». مشخص است که امامان معصوم علیهم‌السلام نیز از امّت به‌حساب می‌آیند، بلکه با فضیلت‌ترین افراد امّت هستند. روشن است با فضیلت‌ترین افراد امّت از با فضیلت‌ترین اعمال غفلت نمی‌کنند. می‌توان از اهمیت دعا برای فرج و انتظار فرج این‌گونه برداشت کرد که معصومین علیهم‌السلام در این جهت اهتمام عملی داشته‌اند. توصیه بدون عمل قبیح است قرآن کریم با لحنی شدید و توبیخ کننده از گفتن و توصیه بدون عمل یاد می‌کند. «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چرا چيزى مى‌گوييد كه انجام نمى‌دهيد؟ نزد خدا به‌شدت موجب خشم است که چیزی را بگویید که خود عمل نمی‌کنید» حال آیا منطقی است از پیامبر مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تا منجی آخرین، مدام توصیه و اهتمام به دعا برای فرج شود، اما خود ایشان به این توصیه خویش عمل نکنند؟! نقل دعا برای فرج از امامان علیهم‌السلام علاوه بر شواهد و قراین کلی، دعا برای فرج و در حق امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌علیه از معصومین علیهم‌السلام نقل‌شده است. ازجمله امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بنا بر نقل کتاب الغیبة نعمانی دعا می‌کند: «اللَّهُمَّ فَاجعَل بَعثَهُ خُروجاً مِنَ الغُمَّةِ وَاجمَع بِهِ شَملَ الاُمَّةِ»؛ «خدايا! برانگيختن او را، بيرون آمدن از سرگردانى و تاريكى قرار ده و پراكندگى امّت را با او به اتّحاد و اجتماع مبدّل كن» یا در همین کتاب نقل‌شده که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام دعا کردند: «خدايا! با عدالتى كه پديدار مى‌كنى و امام حقّى كه معرفی مى‌نمايى، اين گره‌ها را بگشاى». دعای ندبه که پر از دعای فرج و سوزوگداز است بنا بر برخی نقل‌ها از امام صادق علیه‌السلام به ما رسیده است. برای اطلاع بیشتر به موارد ذیل مراجعه کنید: https://btid.org/fa/news/119896 https://btid.org/fa/news/237754
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 26 فرو, 1402 سوال اعتقادی: زمان مرگ حتمی را می توان با دعا تغییر داد ؟
با عرض سلام و خسته نباشید انسان دارای دو اجل حتمی و اجل غیر حتمی است.، در قرآن کریم آمده است که «او کسی است که شما را از گِل آفرید؛ سپس سرآمد (غیر حتمی برای عمر شما) مقرر داشت؛ و سرآمد معیّن (و حتمی عمر شما) نزد اوست؛ سپس شما (در توحید و قدرت او) تردید می‌کنید!».  دعا و توسل، اگر به صورت صحیح و درست و رعایت شرایط انجام بگیرند، قطعاً در تغییر مسیر و سرنوشت انسان تأثیر گذار هستند و اجل غیر حتمی را تغییر می‌دهند. اما باید توجه داشته باشیم، قضا و قدر حتمی الهی به هیچ وجه و با هیچ کاری قابل تغییر نیست. و بر این اساس مرگ بسیاری از افراد به واسطه تمام شدن عمر آنها و بر اساس اجل حتمی الهی است که تغییر ناپذیر است. همان گونه که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» «هیچ امتی از اجلِ [معینِ‏] خود نه پیش می‌افتد و نه پس می‌ماند».
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 26 فرو, 1402 سوال اعتقادی: مگر مقام روح از ملائکه بالاتر نیست ....
با عرض سلام و خسته نباشید در این آیه، این که مراد از کلمه روح چیست؛ اقوالی در این مورد نقل شده که برخی از آنها در میان شیعیان نیز رواج دارد: «1. مراد از آن، یک فرشته‌ی بسیار بزرگ است که آسمان و زمین در برابر او ناچیزند. 2. گروهی از فرشتگان هستند که تنها در شب قدر توسط ملائکه دیده می شوند. 3. یکی از مخلوقات الهی است که می خورد و می پوشد در حالی که نه از ملائکه است و نه از انسان ها و شاید یکی از خدمت‌کاران بهشت باشد. 4. شاید عیسی(ع) باشد که در قرآن به همین نام خوانده شده و در شب قدر به همراه ملائکه به زمین می آید تا از احوال امت پیامبر آگاهی یابد. 5. شاید قرآن باشد؛ زیرا از قرآن نیز تعبیر به روح آمده است: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا».  6. شاید مراد رحمت الهی باشد که در قرآن از آن تعبیر به روح آمده است: « ... و لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ... ».  7. روح موجودی بالاتر از ملائکه است. به نظر، دیدگاه بهتر این است که منظور از روح، جبرئیل است و علت این‌که به صورت جدا از ملائکه ذکر شده، ارزش و مقام او بوده است». از جمله دیدگاه رایج در میان مفسران شیعه، قول هفتم است و روایاتی نیز در منابع روایی وجود دارد که بر این اعتقاد دلالت می‌کنند. البته برخی از مفسران شیعه نیز قائل‌اند منظور از روح در آیه، جیرئیل است. به حسب روایات شیعه؛ این نزول ملائکه بر امام زمان‌(عج) می‌باشد و آنها آنچه مقدور شده را بر آن امام عرضه می‌دارند. اما در مورد بخش پایانی آیه «مِن کلِ أَمْرٍ»، مفسران ادبی در مورد جار و مجرور «من کلّ» گفته‌اند که متعلّق به «تنزّل» است. در معانی «من» نیز احتمالاتی داده شده: 1. برخی از مفسران (من) در آیه را به معنای لام تعلیلیه گرفته‌اند. 2. برخی دیگر معتقدند (من) در آیه به معنای خودش یعنى ابتداى غایت است ولی سببیت را هم مى‏رساند. این دو قول اختلاف اندکی در معنا ایجاد می‌کنند که بیان آن از محدوده این مختصر دور است. در نهایت، معنا و منظور از «من کل امر» را می‌توان به صورت مختصر این‌گونه بیان داشت که فرشتگان براى تقدیر و تعیین سرنوشت‌ها و آوردن هر خیر و برکتى در آن شب نازل مى‏شوند، و هدف از نزول آنها انجام این امور است. برای تفسیر این قسمت می‌توان از آیات دیگر کمک گرفت. یکی از این آیات که به فهم این آیه کمک می‌کند آیه: «إِنَّا أَنزَلْنَهُ فىِ لَیْلَةٍ مُّبَرَکَةٍ  إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ فِیهَا یُفْرَقُ کلُ‏ُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» است. کلمه فرق در این آیه به معناى جدا کردن چیزى از چیز دیگر است، به‌طورى که از یکدیگر متمایز شوند. «امر حکیم» نیز عبارت است از امرى که الفاظش از یکدیگر متمایز نباشد، و احوال و خصوصیاتش متعین نباشد (به بیان دیگر امر حکیم امری است مبهم و مجمل). بنابر این، امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏اند، یکى اجمال و ابهام، و دیگر مرحله تفصیل. شب قدر هم به‌ طورى که از آیه «فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» برمى‏آید، شبى است که امور از مرحله‌ی احکام و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون مى‌‏آیند. بنابر این، آیه‌ی مورد بحث اشاره به این معنا دارد که امور به صورت کاملاً تفصیلی در شب قدر نازل می‌شوند. این معنا در کلام مفسران دیگر نیز ذکر شده است. حال «من کلِ أَمْرٍ» در سوره‌ی قدر را نیز می‌توان به امور تفصیلی تفسیر کرد که از آیه‌ی شریفه‌ی «فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ » به دست می‌آید.
تصویر اعظمی علی اعظمی علی 26 فرو, 1402 سوال اعتقادی: مشارکت در امور سیاسی
با سلام خدمت شما کاربر محترم:  تمام دستورات عمومی و اجتماعی قرآن که متوجه جامعه اسلامی و حکومت اسلامی است و احیانا به روابط بین‌الملل و نحوه برخورد و تعامل با اجانب یا دشمنان می‌پردازد یا امر به جهاد می‎دهد،  دستوراتی سیاسی است که  انجام آن همان مشارکت در امور سیاسی است. این دست از آیات در قرآن کم نیستند و یک تورق در قرآن انسان را متوجه آن می‌سازد. اما به صورت عمومی که آیه‌ای مشارکت در هر امر سیاسی را مطلوب بشمارد، می‌توان به آیه 120 سوره توبه اشاره نمود: «وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ»؛[1] «هیچ گامی که موجب خشم کافران می‌شود برنمی‌دارند، و ضربه‌ای از دشمن نمی‌خورند مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته می‌شود».  همان‌گونه که از آیه پیداست، هر اقدامی از سوی مومنین که باعث خشم و ناراحتی کفار گردد،عمل صالح به حساب می‌آید. این معنی شامل کارهایی همچون راهپیمایی، شرکت در انتخابات، جهاد تبیین و روشنگری افراد جاهل در فضای مجازی و حقیقی نسبت به ماهیت دشمن، نبرد و رویارویی با دشمن، می‌شود. به‌صورت کلی تمام فعالیت‌های سیاسی که برای رضای خدا صورت گیرد و دشمن را خشمگین نماید، داخل در دایره شمول این آیه شریفه است. پی‌نوشت: [1]. توبه:120.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 76