با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بیشک گناه گنهکاران در دنیا [بهخصوص گناهان اجتماعی، مانند بدحجابی] نه تنها بر خودشان؛ بلکه بر جامعه اطراف نیز تأثیر میگذارد. همانگونه که خوبی انسانهای مؤمن بر دیگران اثر میگذارد؛ ولی در برزخ و عالم قبر، اصل اولی بر این است که عذاب شدن انسان گنهکار، مخصوص خودش بوده و بر اطرافیانش، تأثیر نمیگذارد، همچنین برکتهای بعد از مرگ یک مؤمن در قبر نیز، مخصوص خودش بوده و بر دیگران تأثیرگذار نخواهد بود.
در عین حال باید به دو نکته دقت داشت:
یک. ازآنجاکه عذاب الهی بر اساس «وعید» است؛ یعنی وعده خداوند به عذاب بر اساس رحمت بیپایان او، تخلفبردار است، پس ممکن است انسان گنهکار از تخفیف عذاب بهرهمند شود و یا ممکن است به کوچکترین بهانهای عذاب از او برداشته شود، پس اگر مؤمنی را در کنار گنهکاری به خاک سپردند، ممکن است انسان گنهکار، از آن بهرهمند شود و برای او تخفیف عذاب نوشته شود؛ زیرا قبر مؤمن محل رفت و آمد ملائکه و گاهی برخی از امامان خواهد شد و اطرافیان میتوانند از این امر بهرهمند شوند.[مفاتیحالجنان، داستان بعد از دعای علقمه و قبل از زیارت عاشورای غیرمعروفه]
دو. همچنین ازآنجاکه بشارتهای الهی به ثواب و رستگاری، از نوع «وعده» است، هرگز تخلفبردار نیست، بر همین اساس اگر شخص گنهکاری را در قبرستان، کنار انسانهای مؤمن به خاک سپردند، عذاب او به مؤمنان نمیرسد.
بنابراین هرچند نوع گناه گنهکار و مقدار ایمان انسان مؤمن متفاوت است؛ ولی عذاب انسان گنهکار در قبر، هرگز به انسان مؤمن، سرایت نمیکند. اما اگر انسان مؤمنی را کنار شخص گنهکاری به خاک بسپارند، معمولا انسان گنهکار از انسان مؤمن بهرهمند میشود؛ هرچند در موارد اندک، گنهکار بیبهره خواهند ماند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/180177
واژه «کتاب» از ماده «ک ت ب» به معنای نوشتن است و از این روی شامل هر گونه نوشتهای میشود؛ زیرا به نوشتهها و الواحی که به انبیای الهی نیز داده شده است کتاب گفته شده است؛ مانند کتاب ابراهیم، کتاب موسی، کتاب اسماعیل و... [مریم، 41و 51و 54] و حتی به نامه اعمال نیز کتاب گفته شده است.[اسراء: 13]
بنابراین کتاب به این معنی، شامل قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور و... هر نوشتهای که قوانین [تکوینی یا تشریعی] الهی در آن ثبت شده باشند و بر پیامبر یا وصی پیامبری فرستاده شده است، میشود.
در این صورت کلمه «کتاب» و «قرآن» دو اسم برای همین محتوایی است که در دسترس همگان قرار دارد.
در برخی موارد نیز «کتاب و قرآن» از لحاظ محتوایی متفاوت است؛ زیرا قرآن به همین محتوایی اطلاق میشود که در دسترس ماست؛ ولی کتاب به معنای لوح محفوظی است که تمام اعمال انسانها و... در آن ثبت شده است.[واقعه: 78]
در برخی از آیات مثل آیه دوم سوره بقره، مراد از کتاب، حقیقت و ملکوت قرآن کریم است؛ حقیقتی که برای همگان دستیافتنی نیست؛ ولی قرآن کریم، همین الفاظ و آیاتی است که در بین مردم وجود دارد.
بنابراین کتاب و قرآن، در آیات الهی چنین آمده است:
یک. در برخی موارد کتاب اعم از قرآن است؛ زیرا هر نوشتهای را شامل میشود.
دو. در برخی موارد کتاب و قرآن، دو اسم برای یک محتواست.
سه. در برخی موارد کتاب اشاره به حقیقت قرآن کریم دارد.
چهار. در برخی موارد کتاب اشاره به لوح محفوظ دارد که همه چیز از جمله قرآن نیز در آن وجود دارد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/174778
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
کیفیت رسیدن روایات و احادیث به دست ما در مراحل زیر خلاصه میشود:
یک. معمولا راويان حديث بهخصوص در زمان امام باقر و امام صادق علهیمالسلام سخناني را كه از امامان بدون واسطه يا با واسطه ميشنيدند، به سفارش اهلبیت علیهمالسلام مينوشتند. تا اين كه این نوشتهها تا زمان حضرت امام حسن عسكري علیهالسلام به چهارصد كتاب در زمينههاي مختلف رسید و به «اصول اربعمأة» معروف شد.
دو. بعدها در اوائل غيبت كبري، روايات «اصول اربعماه؛ چهارصدگانه» و ديگر رواياتي كه تا آن زمان موجود بود، به صورت منظم و باببندي شده در كتب اربعه شيعه (الكافي، منلايحضره الفقيه، التهذيب، الاستبصار) و ساير كتب كه توسط بزرگان شيعه در اين عصر نوشته شده بود، گردآوري شد.
سه. پس از تدوين كتب اربعه و ديگر كتب معروف، علمای شیعه براي محفوظ ماندن اين كتابها از تحريف و اطمينان مردم، اجازه نقل حديث را بين خودشان مرسوم كردند؛ یعنی تنها روایت و نسخه کسی از كتب حديث، معتبر بود كه داراي اجازه نقل حديث از علماي معروف شيعه باشد.
چهار. همه اين كتب و احادیث، داراي سند ميباشد و اشخاصي كه حديث را نقل كردهاند در سلسله سند روايت، مشخص هستند؛ بنابراین برای وثاقت بیشتر و جلوگیری تحریف و پیشگیری از وارد شدن احادیث جعلی در بین این روایات، «علمالحدیث» را از بین روایات اهلبیت علیهمالسلام وضع کردند که با قواعد و قوانینی که از خود اهلبیت رسیده است روایات جعلی را تشخیص دهند.
«علم الحدیث» دانشي است كه به واسطه قوانين آن، حالات سند و متن حديث از جهت درستي و نادرستي شناخته ميشود که دارای سه منبع است:
رجال الحديث (علم رجال): دانش مربوط به شناخت راويان حديث از نظر وثاقت و اطمينان به راستگويي و عدم وثاقت.
علم الدراية (مصطلح الحديث-اصول الحدیث-): دانش مربوط به شناخت حالات سند و متن حديث است.
فقه الحديث (درایةالحدیث): دانشی که از چگونگي معني و مفاد متن حديث گفتگو ميكند و دلالت بر فهم دقيق متن حديث دارد.
پنج. برای اعتماد به روایات و گزارشهایی که چندین قرن از آنها گذشته است، ملاکهایی وجود دارد که با توجه به آنها روايات و گزارشها مورد نقد و بررسي قرار ميگیرد. این ملاکها عبارتند از:
1.قرآن؛ گزارشاتی که با قرآن منافات دارند، باید رد شوند.
2.عقل؛ گزارشاتی که مستلزم اجتماع نقیضن باشد، قابل قبول نیست.
3.تاریخ؛ روایاتی که با متون تاریخی مورد اتفاق مورخان، سازگاری ندارند، قابل بررسی است.
و موارد دیگری همچون مبانی کلامی، جامعهشناسی، زبانشناسی، گزارشهای علمی روز و... در این امر میتوان ملاک برای بررسی روایات باشد.
برای مطالعه بیشتر به کتاب «علمالدرایة» سیدرضا مؤدب مراجعه کنید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
روایات معروف به «حدیث نورانیت» را علامه مجلسی از پدرش جنین نقل میکند: «ذَكَرَ وَالِدِي رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ، جَمَعَهُ بَعْضُ مُحَدِّثِي أَصْحَابِنَا»؛ «پدرم که رحمت خدا بر او باد، در کتاب «عتیق» این روایت را دیده است و این کتاب را بعضی محدثان از اصحاب امامیه، جمعآوری کردهاند».
بنابراین علامه مجلسی با اعتمادی که بر پدر و آن محدثان داشته است، این حدیث را بدون سند، نقل کرده است. البته ممکن است که در نظر ایشان و یا پدرش، این روایت از نظر سندی هم معتبر باشد.
برای اعتبارسنجی یک حدیث از دو بخش مهم استفاده میشود:
یک. اعتبارسنجی سندی؛ با توجه به مباحث حدیثشناسی و رجالی، این حدیث از نظر سندی مرسل است؛ زیرا راویان این حدیث برای ما معلوم نیست.
دو. اعتبارسنجی متنی، گاهی روایتی از نظر سندی ضعیف است؛ ولی از نظر متن هیچ مخالفتی با متون دینی و آیات قرآن ندارد.
مضمون و متن این روایت نیز، هیچ مخالفتی با متون دینی، آیات قرآن زيارات و روایات دیگر ندارد؛ بلکه مضمون و متن جملات «حدیث نورانیت»، با متن زیارت جامعه كبيره و بسیاری از رواياتی كه در شأن امیرالمؤمنین و اهلبيت علیهمالسلام وارد شده است، تطابق دارد و به آن شباهت بسیار زیادی دارد.
پس با توجه به متن این روایت و تطابق و تشابه آن، با بسیاری از متون دیگر دینی که دارای سند معتبری نیز هستند، میتوان با اعتماد کامل اقرار کرد که این روایت نیز از اعتبار خوبی برخوردار است.
برخی از علما مانند مرحوم نائینی رحمه الله، اعتبار روایت را به متن روایت داده و ضعف سند روایت را دلیل ضعف روایت نمیداند.
در هر صورت ازآنجاکه متن حدیث نورانیت، با روایات دیگر تأیید میشود، میتوان به آن اعتماد کرد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/133829
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
جواب سوال نخست:
قرآن کریم در زمینه ازدواج فقراء میفرماید: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ... إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»؛[نور: 32] «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید... اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد؛ خداوند گشایشدهنده و آگاه است».
سپس در آیه بعد میفرماید: «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»؛[نور: 33] «و کسانی که امکانی برای ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بینیاز گرداند».
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَيْكُمْ بِالْبَاهِ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهُ فَعَلَيْكُمْ بِالصِّيَامِ فَإِنَّهُ وِجَاؤُهُ»؛[کافی، ج4، ص180] «اي جوانان! هر كس از شما كه از وضعيت زندگاني خوبي برخوردار باشد، بايد كه ازدواج كند، پس اگر توانایی ندارد، بر شما باد به روزه گرفتن؛ زیرا روزه گرفتن دوای مهار شدن شهوت است».
در این زمینه به چند نکته باید دقت داشت:
یک. بین این دو آیه و روایت، هیچ تعارض و تنافی وجود ندارد؛ زیرا در مقام بیان دو بخش است:
1.بخش اول [آیه32] یک وظیفه اخلاقی و دینی عمومی است که مردم باید در امر ازدواج جوانان فقیر، تلاش کنند و فقر آنان را بهانه قرار ندهند.
2.بخش دوم [آیه33] و روایت، وظیفه فردی جوان فقیر است؛ یعنی اگر جوانی پشتیبان [پدر و مادر و یا مردم] نداشته باشد و از نظر مالی نیز در مضیقه است، باید پاکدامن باشد و برای مهار شهوتش، روزه بگیرد، تا زمانی که فضل خدا شامل او شود.
دو. رکن اصلی این دو آیه، این است که هرگز نباید فقر و تنگدستی، مانع ازدواج جوانان باشد؛ علاوه بر اینکه همواره باید به فضل خدا امیدوار بود.
سه. آری! بیشک خداوند قبل از ازدواج، روزی پسر و دختری را که ازدواج نکردهاند، میدهد، حال اگر این دو با هم ازدواج کنند، با توکل بر خدا خواهند دید از جایی که حتی تصورش را نمیکردند، روزیشان میرسد و مشکلات مالی حل میشود. [قول خدا] تنها چیزی که مانع میشود، توقعات بیجا و زودهنگام است.
چهار. بهطور معمول جوانان تا زمانی که ازدواج نکردهاند و مجرد هستند، تلاش و کوشش برای شغل و درآمد، نمیکنند؛ زیرا هنوز احساس مسئولیت نکرده اند؛ ولی به محض ازدواج، احساس مسئولیت کرده و تلاششان را دوچندان میکنند و با این کار، ابتكار، نيرو و استعداد خود را برای درآمد مشروع شکوفا میکنند.
معمولا شخصیت انسان بعد از ازدواج، تبديل به يك شخصيت اجتماعي ميشود و خود را شديدًا مسئول حفظ همسر و آبروي خانواده و تامين وسائل زندگي فرزندان آينده ميبيند، به همين دليل تمام هوش و استعداد خود را به كار ميگيرد و با تلاش برای درآمد و صرفهجويي، در مدت كوتاهي بر فقر چيره میشود.
پس اگر جوانی فقیر بود:
1. ابتدا وظیفه خودش هست که با دست و پا کردن شغل و درآمدی [هرچند جزئی]، خود را برای ازدواج آماده کند.
2. اگر شغلی پیدا نکرد، وظیفه اخلاقی و دینی عموم مردم است که با پشتیبانی کردن از او، زمینه ازدواج او را فراهم کنند.
3. اگر هیچکدام از اینها فراهم نشد، جوان باید شهوت خود را کنترل کند و یکی از راههای آن، روزه گرفتن است.
نکته مهم: روزه باعث تقوا میشود و خداوند راه برونرفت از مشکلات را به اهل تقوی، نشان میدهد.[طلاق: 2]
نکته پایانی اینکه امروزه توقعات جامعه و جوانان، بسیار بالا رفته است و بیشتر این توقعات و انتظارات بیجا و غیرضروری است. آنان همین امر را بهانه ازدواج نکردن میکنند، در صورتی که هرگز این بهانه پذیرفته نیست؛ زیرا خداوند وعده داده است اگر با کمترین درآمد شغلی ازدواج کنید، خدا شما را از فضل خودش بینیاز میکند.
بنابراین شاید معنای آیه این است که اگر یک درآمد جزئی هم داشته باشید، هرگز نگویید کم است و نمیشود، با همان کم شروع کنید، خدا شما را بینیاز میکند.
پاسخ سوال دوم:
هرچند مراد از علم در اینگونه روایات، علم دین و فقاهت در دین است؛ ولی میتوان با تسامح اینطور گفت: هر علمی که در راستای یاری رساندن به عموم مردم برای رفاه و هدایت آنها باشد، چه معنوی و چه مادی، شامل این روایات میشود.[با قید خلوص]
روزی اهل علم
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ لِطَالِبِ الْعِلْمِ بِرِزْقِهِ خَاصَّهً عَمَّا ضَمِنَهُ لِغَیْرِهِ»؛ «خداوند متعال همانطور که رساندن روزی همۀ بندگان را ضمانت کرده، بهطور خاص و ویژه، متکفّل رزق و روزی طالب علم شده است».[منیةالمرید، ص160]
همچنین حضرت در مورد طالب علم فرمود: «أَظَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بُورِكَ لَهُ فِي مَعِيشَتِهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْ رِزْقِهِ»؛[بحارالانوار، ج1، ص184] «ملائکه بر او سایه میافکنند، زندگی او برکت پیدا میکند و چیزی از رزقش کم نمیشود».
از طرفی میبینیم که بسیاری از علمای گذشته که آثار ارزشمندی برای ما گذاشتهاند، معمولاً فقیر بودهاند و در برابر فقر، استقامت داشتهاند.
برای حل این مشکل به چند نکته اشاره میشود:
یک. علم در گرسنگی و سعی و تلاش
خداوند فرمود: «... وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَع»[۱۲]؛ من علم را در گرسنگی و تلاش قرار دادم، امّا مردم در سیری به دنبال آن میگردند.
علم تابع تلاش و کوشش طالب علم است؛ زیرا خدا علم را در راحتی و تنبلی قرار نداده است.
دو. معنای روایت
بیتردید معنای این روایات [با قطع نظر از بحث سندی] این نیست که حساب بانکی طالب علم، هر روز پرتر میشود و یا کسی هر روز میآید و به او کمک میکند و... . در معنای روایت چند احتمال وجود دارد:
یک. طالب علم نگران روزی خود نباشد.
طبیعی است که بر اساس نظام علی و معلولی، انسان باید برای کسب معاش «کار» کند؛ ولی طالب علم نباید «نگران» رزق خود باشد؛ چراکه به شکل ویژهای خداوند متکفل امور او خواهد بود؛ همانگونه که به علامه طباطبائی گفته شد: «در این مدّت هیجده سال، کى گرسنهات گذاشتهام که الان درس و مطالعهات را رها کرده و به فکر روزیت افتادهاى».
دو. طالب علم برای روزی نیاز به سعی و تلاش مادی ندارد.
شهید ثانی مینویسد: غیرطالب علم برای به دست آوردن روزی خود، نیازمند سعی و تلاش است، اما دانشجو بدون آنكه مكلف به سعی و تلاش برای تحصیل رزق خود باشد، به صرف طالب و جوینده علم بودن، خداوند روزی او را به اندازه کفاف میرساند.
سه. طالب علم باید اهل قناعت در مادیات باشد.
هرچند همه مردم باید قناعت در زندگی، داشته باشند؛ ولی این امر بر طالب علم بیشتر لازم است؛ زیرا قناعت آثاری دارد که طالب علم را در علمآموزی یاری میکند:
نشاط شادابی؛
از بین رفتن غم، غصه و نگرانی؛
زدوده شدن اضطراب و دلهره؛
عزت و سربلندی.
بنابراین روزی طالب علم، از جایی که هرگز حساب نمیکند، میرسد. اگر طالب علم خالصانه عمل کند، خداوند زمینههای زندگی[همسر، مسکن، فرزند و... را به تناسب هر شخصی] برایش فراهم میکند.
نکته پایانی اینکه هرچند ظاهر روایت، رزقهای مادی است؛ ولی بیتردید شامل رزقهای معنوی نیز میشود.
برخی از رزقهای معنوی؛ مانند توفیق عبادت، توفیق علمآموزی، قناعت و دوست خوب و... .
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این پرسشها به چند نکته دقت کنید:
یک. جنها همانند انسانها یکی از مخلوقات خداوند هستند که خداوند آنها را برای عبادت آفریده است.[ذاریات: 56] بنابراین جنها همانند انسانها، خوب و بد نیز دارند.
دو. زمانی که خداوند اراده کرد انسان را خلق کند، زمین و محیط زندگی انسان را از وجود جنها، پاک کرد و به عبارتی محل زندگی جنها را از محل زندگی انسانها دور نگه داشت.
سه. جنها بدون دلیل وارد در زندگی انسانها نمیشوند. گاهی برخی از انسانها با انجام برخی از اعمال نادرست و ناشایست، محل زندگی خود را برای ورود جنها آماده میکنند.
کارهایی مانند، رعایت نکردن نظافت، پاکیزگی و آداب فردی و اجتماعی و در محیط زندگی، ارتکاب برخی از گناهان و... میتواند باعث ورود اجنه به زندگی انسان شود..
چهار. ازآنجاکه آفرینش جنها از آتش است، بهطور معمول از دید انسانها مخفی هستند. از سویی شیطان که همواره در صدد گمراه کردن انسان است، از آنها برای فریب دادن انسان استفاده میکند.
پنج. فضای مجازی نیز یکی از بهترین مکانها، برای فعالیت شیطان است. شیطان در فضای مجازی بسیار گسترده عمل می کند؛ هرچند فضای مجازی در اصل، برای خدمت به بشریت ایجاد شده است؛ ولی نباید از تاثیر زیانآور آن بر زندگی و سلامت جسمی، اجتماعی و روانی چشم پوشید. اما این به معنای حضور اجنه در گروهها و یا ورود از طریق فضای مجازی به زندگی انسان نیست. مراد این است که در فضای مجازی بستر گناه فراهم است و شیطان نیز به وسوسه انسان میپردازد تا او را آلوده کند.
شش. با توجه به موارد گفته شده باید گفت:
1. شیاطین جنی و انسانی در صددند از طریق فضای مجازی ما را به هلاکت بکشانند.
2.احتمال ورود جنها به گروهها و از این طریق وارد حریم شخصی بشوند، به خصوص گروههایی که افراد مشخصی دارند، بسیار بعید است؛ بلکه تا به حال چنین چیزی دیده و یا شنیده نشده است.
3.درست است که فضای مجازی یکی از ابزار مهم شیطان و یاران اوست؛ ولی اگر کسی تنها با توکل بر خدا، رعایت آداب فضای مجازی، رعایت اخلاق هنگام مواجهه شدن با فضای مجازی، خود را از اسارت و معتاد شدن به آن حفظ کند و بهطور کلی سواد رسانه داشته باشد، گرفتار نخواهد شد.
بنابراین هرگز خود را با افکار منفی، جنها و... درگیر نکنید و به قول خودتان، با این افکار الکی، ذهنتان را درگیر نکنید که اگر درگیر شدید، خارج شدن از این افکار منفی، بسیار مشکل خواهد بود؛ علاوه بر اینکه این افکار هم فشار روحی بر شما میآورد و هم زندگی شما را مختل میکند و به مرور زمان، گرفتار وسواس فکری و... خواهید شد.
پس از همین الان بدون هراس و اضطراب، از این افکار بیرون بیایید و مثبتنگر باشید. در این زمینه تکرار ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم و آیت الکرسی» و نصب تصویر آیةالکرسی در محل زندگی، بسیار مؤثر است.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد این آیه کریمه «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» به چند نکته دقت کنید.
یک. فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد؛ ولی زمانی که در جمله شرطیه قرار گرفت، دلالت بر استمرار ندارد؛ بلکه بر آینده دلالت دارد. به نوعی تعلیق شرط بر جزاست. یعنی اگر معصیت بیاید، عذاب را به دنبال دارد؛ هر چند یک مرتبه باشد.[بدون توبه]
دو. کلمه «یعص الله» در مقابل «یطع الله» است که در آیات دیگر وجود دارد و هر دو به یک مرتبه نیز محقق میشود. یعنی اگر کسی یک مرتبه گناه کند و یا یک مرتبه اطاعت کند، شامل این دو آیه خواهد شد.
سه. اطاعت کردن امر وجودی است و زمانی اطاعت کامل محقق میشود که تمام افراد اطاعت آورده شود؛ بنابراین با توجه به قرائن، [نه فعل مضارع] باید دوام و استمرار داشته باشد. از سویی «عصیان» به معنای مخالفت کردن از روی اختیار و عمد، بدون عذر است و مخالفت نکردن، نوعی کف نفس است و کف نفس نیز باید دائمی باشد؛ بنابراین آیه شامل تحقق یک «معصیت» نیز میشود.
پس معصیت خدا، با یک بار هم محقق میشود.
نکته قابل ملاحظه این است که در هر صورت اگر اهل معصیت، توبه کند [چه یک معصیت و چه هزاران معصیت و دوام داشته باشد] خداوند او را میآمرزد.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
خودارضایی یکی از بزرگترین گناهانی است که گریبانگیر برخی از انسانها به خصوص جوانان میشود و قرآن کریم به کسی که خودارضایی میکند، وعده عذاب داده است؛ یعنی یکی از گناهان بزرگ به حساب میآید.
عذاب اخروی بر این کار:
یک. کسی که مبتلی به این گناه شود، ملعون است و انسان ملعون، اگر توبه نکند و از دنیا برود، از رحمت الهی به دور است و گرفتار عذاب جهنم میشود.
دو. خداوند در روز قیامت اصلا به آنها توجه ندارد. خداوند با چند گروه سخن نگفته و توجه به آنها ندارد:
یک. منکران ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و فضائل اهلبیت و قاتلان آنها[صحیفهالامام الرضا علیهالسلام، ص49]
دو. انسان دیوث و پست، انسان فحاش و ناسزا گو، زناکار ... [تفسیر عیاشی، ج1، ص179]
و...
بنابراین میتوان گفت که کسی که خودارضایی میکند اگر توبه نکند، در ردیف این افراد قرار میگیرد.
نکته دیگر اینکه هرگناهی عقوبت و آثار خاص خودش را دارد و نمیتوان گفت که کدام گناه بزرگتر است. ولی بر اساس ظاهر روایات و متون دینی، گناه خودکشی از گناه خودارضایی بیشتر است؛ زیرا در مورد خودکشی فرمودند که خدا هرگز او را نمیآمرزد.[در صورتی که عالمانه و عامدانه باشد] ولی در مورد گناه خودارضایی چنین چیزی وجود ندارد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/208632
https://btid.org/fa/news/222488/%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D9%8A%D9%8A
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این پرسش به چند نکته دقت فرمائید:
یک. امام حسن مجتبی علیهالسلام، همانند دیگر امامان معصوم، نسبت به تمام موجودات عالم، بهخصوص انسانها مهربان هستند؛ همانگونه که خداوند شدت محبت پیامبر به هدایت مردم را چنین میستاید: «رحمت برای جهانیان»؛[انبیا: ۱۰۷] «حریص بر هدایت مردم و رئوف و مهربان نسبت به مؤمنان»؛[توبه: ۱۲۸] بیشک این صفات در وجود امامان نیز بوده است.
دو. این شدت مهربانی و دلسوزی، مانع از انجام وظیفه الهی نمیشود؛ زیرا اگر این شدت مهربانی و دلسوزی را امام در همه جا به کار گیرد، دشمن به شدت از آن، برای رسیدن به اهداف شوم خود، سوءاستفاده میکند. لذا امام علیهالسلام در عین مهربانی با تمام آفریدگان، در انجام وظیفه الهی، بهخصوص در برابر دشمنان اسلام، نفوذناپذیر است و به عبارت دیگر، امام، جامع اضداد است؛ به موقع، مهربان و دلسوز و در جایی که باید سخت و خشن باشد، سختگیر و شدید است. حتی یاران و اصحاب آنها نیز چنین صفاتی را باید داشته باشند.[فتح: 29]
سه. جنگ، احکام، شرائط و تاکتیکهای خاص خودش را دارد؛ زیرا گاهی در جنگ، اسبها و شتران زیادی از بین میرفتند و این امر طبیعی بوده است؛ علاوه بر اینکه گاهی برای پایان دادن به جنگ، باید تجهیزات جنگی آنها را از بین برد و در جنگ جمل نیز با پی کردن شتر، جنگ به پایان رسید.
چهار. درست است که امام مجتبی علیهالسلام در غایت مهربانی و دلسوزی است؛ حتی نسبت به حیوانات؛ ولی زمانی که با ریخته شدن خون شتری، جان هزاران انسان، محفوظ میماند، هر عقل سلیمی، حکم به کشتن شتر میکند؛ علاوه بر اینکه این شتر پی شد و میتوان از گوشت او نیز استفاده کرد.
پنج. هرچند مقصر اصلی جنگ جمل، عایشه بود؛ ولی با جمع کردن مسلمانان به دور خود، اگر این جنگ ادامه پیدا میکرد، شاید صدها انسان کشته میشدند؛ بنابراین امام حسن علیهالسلام با پیکردن یک شتر، از جنگ و کشته شدن تعداد زیادی از مسلمانان از دو طرف، جلوگیری کرد.
شش. از طرفی عایشه، زن پیامبر بود و اگر آسیبی میدید، فتنه و آشوب شدیدی به وجود میآمد که جمع کردن آن، بسیار مشکل بود.
بنابراین پیکردن شتر به عنوان نماد فتنهای که برپا شده، عاقلانهترین، بهترین و راهبردیترین کار برای جمع کردن جنگ جمل بود که امام حسن مجتبی علیهالسلام انجام دادند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/204202
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد این سؤال باید به چند نکته دقت داشت:
یک. تنها عالم علی الاطلاق بر آشکار و نهان، گذشته، آینده و حال، خداوند متعال است.[زمر: 46]
دو. خداوند گاهی برخی از این علم را در اختیار خوبان عالم قرار میدهد: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدا إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول»؛[جن: 26و 27] «(خداوند) دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد؛ مگر رسولانی که آنان را برگزیده و از آنان رضایت دارد».
سه. بر این اساس خداوند عالم بالذات است و برخی از علمش را در اختیار برگزیدگانش قرار میدهد، به همین خاطر امامان و پیامبران عالم هستند؛ ولی علمشان بالعرض است؛ یعنی از سوی خداست.
چهار. امام زمان علیهالسلام همانند سائر امامان معصوم، کامل است و داراي هيچگونه نقص، عيب و جهلی نيست و سرآمد همه کمالات هستند؛ ولی در برابر ذات خداي مهربان و علم بيانتهای او، فقير و محتاج است؛ بنابراین اگر بگوییم چیزی را نمیدانند دلیل بر نقص و عجز آنها نخواهد بود.
پنج. هرچند امام زمان علیهالسلام مانند سائر امامان، علم به گذشته، آینده و حال دارد؛ ولی به این معنا نیست که به همه علوم الهی اشراف داشته باشد؛ بلکه «إِنَّ اَلْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِمَ»؛[کافی، ج1، ص258] «هر گاه امام بخواهد بداند [از سوی خدا] به وى اعلام مىشود». البته این اعلام و دانستن نیز زمانی است که مصلحت در آن وجود داشته باشد.
ممکن است در امر ظهور، هم امام اراده «دانستن» نداشته باشد و هم مصلحت الهی در «ندانستن امام» قرار داده شده باشد. (دقت کنید)
بنابراین از ظاهر مجموع روایات اینطور برداشت میشود که امام زمان علیهالسلام نیز از زمان ظهور خبر ندارند [یا به دلائلی، اراده «دانستن» نکردهاند]؛ زیرا تصریح روایات نیز این مطلب را بیان کرده است. امام زمان علیهالسلام فرمود: «وَ أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون»؛[کمالالدین، ج2، ص484] «و اما امر زمان ظهور، فقط به دست خدای مهربان است و کسانی که وقت تعیین میکنند، دروغگو هستند»؛ همچنین در برخی از روایات چنین آمده است که زمان ظهور مانند زمان قیامت است که تنها علمش نزد خداست.[اثبات الهداة، ج5، ص205]
نکته پایانی: اینکه امام علیهالسلام از نشانههای ظهور نیز خبر میدهند، نیز دلیل بر آگاهی کامل به زمان دقیق ظهور نیست؛ بلکه نشانهها و علائمی است که برای امیدوار کردن جامعه در امر ظهور بیان شده است؛ ولی زمان دقیقش نامعلوم است؛ زیرا مسأله بداء، روایات ناگهانی ظهور، نوع عملکرد جامعه و... در آن تأثیر دارد. مانند پزشکی که علائم و نشانههایی را بیان میکند برای فلان بیماری خاص که اگر این علائم در کسی به وجود باشد، فلان بیماری را میگیرد؛ ولی در اینکه دقیقا کی این علائم رخ میدهد و چه زمانی بعد از این علائم بیماری میآید را خبر ندارد؛ زیرا نوع مزاج، مقاومت بدن و نوع آب و هوا و... در آن تاثیر دارد.
با این حال برخی بزرگان بر آنند که امام، از زمان ظهور خود باخبر هست، این اختلاف به دو نکته بر میگردد:
یک. امام، زمان ظهور را میداند؛ ولی به کسی زمان دقیق را خبر نمیدهد و فقط علائم و نشانهها را بیان میکند؛ یعنی به ظاهر مانند کسی است که خبر ندارد.
دو. اگر امام اراده و توجه به «دانستن» کند، میداند و اگر نخواهد، نمیداند؛ همانند انسان گرسنهای که توجه به گرسنگی خود نداشته باشد. گرسنگی هست؛ ولی چون توجه ندارد، گویا سیر است.
صفحهها