با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
سؤال: اگر خدا همه اعمال انسان را مشخص کرده است، پس اختیار انسان کجاست؟
در پاسخ به این پرسش به چند نکته دقت کنید:
یک. بیشک خداوند به تمام اعمال انسانها علم دارد: «وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليم؛ و خداوند به هر چیزی علم و آگاهی دارد».[بقره: 29]
دو. همه انسانها نیز بالوجدان در وجود خودشان «اختیار داشتن» را مییابند؛ علاوه بر اینکه خداوند نیز به مختار بودن انسان تصریح کرده است: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا؛ ما راه را به او[انسان] نشان دادیم، خواه (بپذیرد و) شاکر باشد، یا ناسپاس».[انسان: 3]
سه. ارزش افعال انسان به اختیاری بودن آن است؛ لذا اگر کسی مجبور به انجام کاری باشد، ارزش آنچنانی ندارد؛ بلکه اگر اختیار از انسان گرفته شود، همانند حیوان مجبور به انجام یک سری اعمال از پیش تعریف شده خواهد شد.
نکتهای که در همین جا بهتر است گفته شود این است اگر انسان اختیار نداشت، نباید تفاوت فاحشی بین رفتارهای انسانها باشد و همه به یک گونه رفتار کنند.
چهار. علم خداوند به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم میشود:
یک. خداوند ذاتا به همه اشیاء و موجودات و افعال و رفتار آنها علم دارد و هیچ چیزی از او غایب نیست.[سبأ: 3] او به پایان تمام اعمالی که انسان تا پایان عمر انجام میدهد، علم دارد.
دو. علم فعلی خداوند که بعد از هر حادثهای اتفاق میافتد،[محمد: 31]. علم به یک چیز به این معنا نیست که علم، علت آن واقعه باشد تا نتیجه آن خارج شدن انسان از اختیار شود.
مثال: معلمی که یک سال، دانشآموزان را دیده و خوب آنها را میشناسد، در آخر سال یقین دارد که فلان دانشآموز قبول میشود و دانشآموز دیگر، مردود.
حال سوال این است که آیا دانستن معلم در قبول شدن دانشآموز تأثیر دارد؟ بیشک دانستن معلم هیچ دخالتی در نتیجه ندارد؛ علم خداوند به اعمال و رفتار و سرنوشت انسان نیز همین گونه است.
البته علم معلم از روی استقراء است؛ یعنی به مرور زمان برایش حاصل شده است؛ ولی علم خداوند ذاتی است. مثال دیگر اینکه کسی سمّ خورده و حالش بد است و پزشک میداند او میمیرد و بعد از چند دقیقه هم میمیرد، هرگز علم پزشک، باعث مردن او نشد.
نکته دیگر
بنابراین اعمالی که گفته میشود از قبل تعیین شده است، به این معنا نیست که اختیار را از انسان سلب کند، زمانی که معلم به فلان دانشآموز میگوید: تو از همین الان بدان مردود هستی! هرگز اختیار را از دانشآموز سلب نمیکند؛ بلکه میتواند این سرنوشت را عوض کند.
بنابراین علم خداوند به افعال اختیاری انسان تعلق میگیرد. به عبارت دیگر خداوند سرنوشت هر کسی را ثبت کرده است؛ ولی این سرنوشت با اختیار انسان ثبت شده است. همین که هر انسانی در هر لحظه بین دو راهی خیر و شر قرار میگیرد و مییابد که الان قدرت بر انتخاب هر کدام از این راهها را دارد، همین امر نمایانگر وجود اختیار در انسان است.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که خداوند کتمانکنندگان حق را توبیخ میکند: «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون؛ و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه میدانید کتمان نکنید».[بقرة: 42]
در آیات دیگری از قرآن، حقی را که کتمان میکنند، معرفی میکند؛ حقهایی مانند: حقانیت قرآن، وجود پیامبر آخرالزمان، شناخت پیامبر و اهلبیت و... .
از باب نمونه قرآن کریم میفرماید: «الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، او [پیامبر] را همچون فرزندان خود میشناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان میکنند».[بقرة: 146]
بنابراین به طور کلی کتمان حق، امر ناپسندی است؛ ولی نباید هر چیزی که حق است را آشکار کرد؛ زیرا اسلام در هر موردی با توجه به شرائط و موقعیت آن، دستوری خاص دارد.
برای نمونه وجود امام زمان علیهالسلام حق است و خداوند با نشانههای مختلفی که قرار داده است، حق بودن او را آشکار کرده است؛ بله! ظاهر نیست و از چشم ما پنهان است و این ظاهر نبودنش نیز حکمتهای زیادی دارد که باید به کتابهایی در مورد علت غیبت امام زمان علیهالسلام مراجعه کرد.
همچنین عمر انسان، قیامت، مرگ و... این موارد نیز حق است و مخفی؛ ولی باز اینها نیز علتهایی دارد که اگر با علل آن آشنا شویم و حکمت الهی را در موردش بدانیم به قدرت لایزال خدا بیشتر پی میبریم.
از سویی خداوند فرموده است، عیب دیگران را بپوشانید که این نیز علت دارد؛ زیرا با فاش شدن عیب او، آبرو و اعتبارش را در بین مردم از دست میدهد.
گاهی عیب خود را نیز نباید فاش کرد، مثلا در زندگی مشترک بین زن و شوهر، انسان باید با گذشت، بسیاری از عیوب همسر خود را بپوشاند و اگر هم بخواهد بگوید باید خصوصی برایش خیرخواهانه بگوید تا رفع عیب کند.
در مواردی زن و شوهر تحت عنوان رفتار «صادقانه» داشتن، عیوبی را از خود و دیگران فاش میکنند که باعث اختلاف و به هم ریختگی بسیاری از زندگیها میشود.
بنابراین هر چند کتمان حق در جای خودش، خوب نیست؛ ولی خداوند در موارد زیادی سفارش به کتمان کرده است، پس باید هر موردی را در جای خودش دید و بعد از بررسی جوانب آن مورد در نگاه روانشناسانه اسلامی، نسبت به کتمان و آشکار شدنش نظر داد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/111842
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید دانست که خداوند متعال در هر جا که گروهی از انسانها زندگی میکردند، پیامبر یا وصی پیامبری را برای هدایت آنها میفرستاد: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ برای هر امّتی، رسولی است؛ هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داوری میشود؛ و ستمی به آنها نخواهد شد».
برای مطالعه در این مورد به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/40724
اما در مورد امامان شیعه که غالبا در کشورهای عربی هستند نیز باید به چند نکته دقت داشت:
یک. کشورها در آن زمان بزرگتر و به شکل فعلی آن نبوده است؛ بنابراین بخش اعظمی از کشور عراق در آن زمان جزء ایران به حساب میآمده است و مقر حکومت حضرت علی علیهالسلام در این منطقه بوده است؛ بله مطابق جغرافیای امروزه، قبر آن امام در عراق است.
دو. بر پایه آیات و روایات، پیامبر آخرالزمان و امامان علیهمالسلام، پیامبر و امام گروه خاصی نیستند؛ بلکه پیامبر برای کل انسانها هستند؛ پس منحصر به منطقه خاصی نیستند و اینکه در عربستان بودند به دلیل شرایط زندگی ایشان بوده است؛ بنابراین در هر کشوری که باشند، باز این سؤال پیش میآید که چرا از فلان کشور نیستند.
سه. ازآنجا که پیامبر آخرالزمان صلیاللهعلیهوآله در عربستان به دنیا آمدند و در همانجا به پیامبری رسیدند، امامان بعد از او نیز در همان جا و کشورهای اطراف زندگی کردند؛ علاوه بر اینکه پیروانشان نیز فقط ایرانیها نیستند که بگوییم چرا از ایران نبودند.
چهار. زبان عربی، بهترین زبان و فصیحترین زبان دنیاست؛ لذا جدای از تعصبات باید دانست که زبان عربی و عرب بودن، هیچ ربطی به مردم عرب این زمان ندارد.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
هرچند اسم و نوع اسم در زندگی و آینده او تأثیرگذار است و سفارش اهلبیت علیهمالسلام نیز بر این است که اسم نیکو برای فرزندانتان انتخاب کنید.«یا عَلیِ! حَقُ الْوَلَدِ عَلَی ْوالِدِهِ اَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَاَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صالِحاً؛ «ای علی! حق فرزند بر پدرش این است که اسم نیکو برای او انتخاب کند و خوب او را تربیت کند و او را به کاری شایسته گمارد».[وسائل الشیعه، ج21، ص389]
امام کاظم علیهالسلام فرمود: «لَا یَدخُلُ الفَقرُ بَیتاً فیهِ اسمُ مُحَمَّدٍ اَو اَحمَدَ اَو عَلِی اَو الحَسَنِ اَوِ الحُسَینِ اَو جَعفَرٍ اَو طالِبٍ اَو عَبدِاللهِ اَو فاطِمَةَ مِنَ النَّساءِ؛ هیچگاه فقر و بیماری به خانهای که در آن نام محمّد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب، عبدالله و فاطمه باشد، داخل نمیشود».[الکافی، ج6، ص19]
پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام گاهی اسامی برخی را که به نام دشمنان خدا نامگذاری شده بود عوض میکردند و حتی برخی را اسامی بهتری میگذاشتند.[شرایع الاسلام، محقق حلی، ج2، ص565]
دو نکته مهم
یک. بیشک اسامی مقدس و به خصوص اسامی اهلبیت علیهمالسلام، موجب بلا و گرفتاری نخواهد بود؛ بلکه از بسیاری از بلاها و گرفتاریها جلوگیری میکند بدون اینکه ما متوجه آن شویم؛ بنابراین اگر بلا و گرفتاری در زندگی کسی وجود دارد و اسم اهلبیت بر او گذاشته شده است، باید بداند که بلا و گرفتاری علت دیگری دارد، پس دنبال عوض کردن اسم نباشد.
دو. اگر اسم غیر اهلبیت علیهمالسلام بر کسی بود و بلا و گرفتاری نیز داشت، آنجا نیز ابتدا باید ریشهیابی کند، صدها علت برای گرفتاریها و بلاها وجود دارد، یکی از جزئیترین آنها اسم است. ریشههایی مانند: انواع و اقسام گناهان، حقالناسها، کینهها، خیرخواهی نکردنها، دلسوزاندنها حتی با یک نگاه، نوع انتخابها، نوع رفتارها و... تمام اینها به طور مستقیم در بلا و گرفتاری اثر دارد. لذا ابتدا باید این موارد بررسی شود اگر هیچ کدام از اینها نبود، آنوقت جا دارد که به نوع اسم و تعویض آن گیر داد.
نکته آخر اینکه به بسیاری از این افراد نمیتوان اعتماد کرد؛ زیرا در حال حاضر شیادان، به خصوص در فضای مجازی زیادند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://btid.org/node/208111
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
امام باقر علیهالسلام فرمود: «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ يَوْماً وَاحِداً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا وَ لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِأَشَدِّ عَذَابِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ وَ أَمَاناً فِي الْأَرْضِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ؛ «اگر زمین تنها یک روز بدون امامی از ما اهلبیت باشد، زمین اهلش را میبلعد و خداوند اهل زمین را به شدت عذاب میکند؛ زیرا خداوند امامان را حجت در زمین و وسیله ایمنی زمینیان قرار داده است».[دلائل الصدق، ج5، ص436]
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «النُّجُومُ أَمَانُ لِأَهْلِ الارض مِنَ الْغَرَقِ وَ أَهْلُ بیتى أَمَانُ لأمّتى مِنَ الِاخْتِلَافِ؛ «ستارگان وسیله ایمنی برای زمینیان از غرق شدن هستند و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امتم از اختلاف هستند».[دلائلالصدق، ج5، ص391] در این روایت، نجوم به عنوان وسیله امنیت برای زمینیان نیز مطرح شده است.
امنیت و آرامش زمین، به واسطه وجود امام در روی زمین است و هرگز به این معنا نیست که امام زمان علیهالسلام، امام آسمانیان نباشد و امان برای آنها نباشد؛ بلکه اهلبیت علیهمالسلام امام برای کل نظام هستی هستند. این مطلب در سوره یاسین آیه12، همراه با روایاتی که در ذیل آن آمده ذکر شده است.[یس: 12]
بنابراین هر چند این روایت در خصوص زمین است؛ ولی بیشک چون امام برای اهل آسمانها نیز هست، پس امان هم باید باشد.
در زیارت جامعه کبیره نیز در مورد اهلبیت علیهمالسلام «وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ «خداوند به سبب شما اهلبیت، آسمان را از اينكه بىاجازهاش بر اهل زمین فرو ريزد، باز مىدارد»؛[مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره] این جمله به صراحت میرساند که آسمان نیز به ید قدرت امام است.
پس خداوند امام را هم امان برای اهل زمین قرار داده است و هم آسمان را به واسطه امام نگه داشته است؛ ولی اینکه فقط زمین را در این روایت گفته است به دلیل انس زیاد انسان با زمین و زندگی او در آن است و گرنه نجوم هم با اجازه خداوند، در اختیار امام علیهالسلام است.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
هر چند زمان و مکان از دنیا رفتن برای عموم مردم معلوم نیست؛ ولی در روایات اسلامی کسانی که در شب و روز جمعه از دنیا بروند، خداوند به آنها عنایت خاصی دارد.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «هر کس در روز و یا شب جمعه بمیرد؛ از عذاب قبر رها میشود و در روز قیامت نشانِ شهیدان برای او خواهد بود».[حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 3، ص 155]
امام محمد باقر علیهالسلام: «... هر کس روز جمعه، وفات یابد خداوند برایش برائت و دوری از عذاب قبر مینویسد و هر کس روز جمعه درگذرد از آتش دوزخ آزاد میگردد».[من لایحضرهالفقیه، ج 1، ص 138]
هرچند این روایات صریح است، ولی بیتردید شرائطی را نیز دارد؛ زیرا آن چیزی که نجات دهنده است، اعمال و اعتقادات انسانهاست، نه اینکه هرکسی و لو کافر باشد اگر شب جمعه از دنیا برود عذاب قبر ندارد.
اما مراد این روایات چیست؟
امام باقر علیهالسلام در روایتی مراد را مشخص میفرماید: «شخصی که در روز جمعه بمیرد، در حالیکه به حق ما اهلبیت آگاه باشد؛ خداوند او را از آتش جهنم رهایی میبخشد و او را از عذاب دور میکند».[الاختصاص، شیخ مفید، ص 130]
امام صادق نیز مردن در شب و روز جمعه را تنها کمککننده میداند؛ یعنی اگر انسان در زندگی خود راه درست را پیموده باشد و در عین حال خطاهایی نیز از او سر زده باشد، مردن در این روز به او کمک خواهد کرد.[کشف الأسرار، ج 8، ص 116]
بنابراین این روایت صحیح است؛ ولی شامل همه انسانها نمیشود؛ تنها شامل کسانی میشود که حداقلهای دینی در زمینه عقاید، اخلاق و احکام را دارا باشند.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
هر چند در بیشتر خوابها بشارت و انذار وجود دارد، ولی زمانی میتوان خواب را ملاک قرار داد که شرائط آن محقق شده باشد، مثلا شرائط قبل از خوابیدن رعایت شده باشد، بدن و لباس و حتی زیر انداز و روانداز، پاک باشد، با شکم پر نباشد و خواب قبل از اذان صبح دیده شود و... در این صورت میتوان روی خواب حساس شد و اگر خوابی دیده شد آن را ملاک برای برخی بشارتها و یا انذارها قرار داد.
نکته دیگر اینکه زیاد خواب مردگان را دیدن نیز نشان از فکر و خیالات انسان در مورد مردگان است؛ زیرا اگر انسان در طول شبانه روز، زیاد به فکر مردن و مردگان باشد، در خواب به سراغش میآید؛ بنابراین در خیلی از موارد نیازی به حساس شدن در مورد خوابهایی که میبینید، نیست و یا اینکه با صدقه دادن از کنار آن عبور کنید.
اما در مورد این خواب نیز چند احتمال وجود دارد:
یک. این گونه خوابها نمایانگر نگرانی مادر شما، نسبت به فرزندان یا یکی از فرزندانش هست که احتمالا نیازی دارد و شما متوجه آن نیستید؛ بنابراین برای رفع آن باید به فرزندان و اقوام نزدیک نیز رسیدگی مالی و معنوی داشته باشید.
دو. گاهی دیدن فرزند در خواب، نشانه نفس و شخصیت انسان است، لذا این خواب میتوان نشانه این باشد که برای موفقیت و رفع اختلافات و نگرانیها، باید در زندگی گذشت داشت و از هر گونه اختلاف بین فرزندان و اقوام نزدیک پرهیز کرد و گرنه احتمال پریشانی، اختلاف و نگرانی برای فرزندان نیز وجود دارد.
سه. گاهی نیز نشانه وجود انسان بزرگ با مقام والایی در خاندان شماست که نوعی بشارت خواهد بود.
به هر حال تا میتوانید خواب را به خوبی تعبیر کنید.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/12070
وفقکم الله
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
1. اعتراف تاریخی خلیفه اول
«وَ قَالَ عُلْوَانُ بْنُ دَاوُدَ الْبَجَلِيُّ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ أَبِيهِ. وَقَدْ رَوَاهُ اللَّيْثُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ عُلْوَانَ، عَنْ صَالِحٍ نَفْسِهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ أَعُودُهُ فِي مَرَضِهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَسَأَلْتُهُ: كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟ فَقَالَ: بِحَمْدِ اللَّهِ بَارِئًا، أَمَّا إِنِّي عَلَى مَا تَرَى وَجِعٌ، وَجَعَلْتُمْ لِي شُغُلا مَعَ وَجَعِي، جَعَلْتُ لَكُمْ عَهْدًا بَعْدِي، وَاخْتَرْتُ لَكُمْ خَيْرَكُمْ فِي نَفْسِي فَكُلُّكُمْ وَرِمَ لِذَلِكَ أَنْفُهُ رَجَاءَ أَنْ يَكُونَ الأَمْرُ لَهُ.
ثُمَّ قَالَ: أَمَا إِنِّي لا آسَى عَلَى شَيْء إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٍ لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، وَثَلاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْهُنَّ؛ وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بيت فاطمة وتركته وإن أغلق على الخرب».
این نقل به صورت متواتر و فراوان در کتب اهل تسنن آمده است.
آدرسها: تاريخ الإسلام،الذهبی شمشالدین، ناشر دارالغرب الاسلامی، ج2، ص60.
جامع الأحاديث، السیوطی، جلال الدین، مفتی الدیارالمصریه، ج24، ص359.
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، هیثمی، نورالدین، ناشر مکتبةالقدسی، ج5، ص203.
تاريخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم، ج30، ص421.
دیگر آدرسها
این مطلب در کتابهایی مانند: الأموال، ابن زنجويه، الإمامة والسياسة، ابن قتيبة الدينوري، تاریخ طبری، ابن جرير الطبري، العقد الفريد، ابن عبد ربه الأندلسي، مروج الذهب، مسعودي، المعجم الكبير، طبراني، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، عاصمي المكي و... آمده است.
2. اعتراف جوینی، امام الحرمین به مقتول بودن[شهادت] حضرت
از قول پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله: «و أمّا ابنتي فاطمة فإنها سيّدة نساء العالمين من الأولين و الآخرين و هي بضعة مني و هي نور عيني و هي ثمرة فؤادي و هي روحي التي بين جنبيّ و هي الحوراء الإنسيّة متى قامت في محرابها بين يدي ربها جلّ جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض و يقول اللّه عزّ و جلّ لملائكته يا ملائكتي انظروا إلى أمتي فاطمة سيّدة إمائي قائمة بين يديّ ترعد فرائصها من خيفتي و قد أقبلت بقلبها على عبادتي أشهدكم أني قد أمنت شيعتها من النار.و إني لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع [بها] بعدي كأني بها و قد دخل الذلّ بيتها و انتهكت حرمتها و غصب حقها و منعت إرثها و كسر جنبها و أسقطت جنينها و هي تنادي يا محمداه فلا تجاب و تستغيث فلا تغاث،فلا تزال بعدي محزونة مكروبة باكية فتذكر انقطاع الوحي من بيتها مرّة و تتذكّر فراقي أخرى و تستوحش إذا جنّها الليل لفقد صوتي التي كانت تستمع إليه إذا تهجّدت بالقرآن،ثم ترى نفسها ذليلة بعد أن كان في أيّام أبيها عزيزة و عند ذلك يؤنسها اللّه تعالى فيناديها بما نادى به مريم ابنة عمران فيقول:يا فاطمة إن اللّه اصطفاك و طهّرك و اصطفاك على نساء العالمين،يا فاطمة اقنتي لربّك و اسجدي و اركعي مع الراكعين،ثم يبتدئ بها الوجع فتمرض فيبعث اللّه عزّ و جلّ إليها مريم ابنة عمران تمرّضها و تؤنسها في علّتها فتقول عند ذلك:يا رب إني قد سئمت الحياة و تبرّمت بأهل الدنيا فألحقني بأبي فيلحقها اللّه عزّ و جلّ بي فتكون أوّل من يلحقني من أهل بيتي،فتقدم عليّ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة؛يقول رسول اللّه[صلى اللّه عليه و آله و سلم]عند ذلك:
اللّهمّ العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من أذلّها و خلّد في نارك من ضرب جنبها حتّى ألقت ولدها فتقول الملائكة عند ذلك آمين.
دقت کنید به جمله «فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة»
آدرس: فرائدالسمطین، الحمویی الجوینی، ابراهیم، نشر مؤسسةالمحمودی، ج2، ص35.
3. اعتراف محمد متولیالشعراوی عالم معاصر اهل تسنن در تفسیر خود به مظلومیت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
«و نذكر هنا إن الإمام علياً رَضِيَ اللَّهُ عَنْه حينما ذهب ليدفن فاطمة بنت رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ رَضِيَ اللَّهُ عَنْها وقف عند قبر رسول الله وقال: السلام عليك يا سيدي يا رسول الله، قَلَّ عن صفيتك صبري، ورقَّ عنها تجلُّدي، إلا أن لي في التعزي بعظيم فُرْقتك وفادح مصيبتك موضع تأسٍّ - يعني: الذي تحمَّل فَقْدك يا رسول الله يهون عليه أيُّ فَقْد بعدك - فلقد وسدتُك يا رسول الله في ملحودة قبرك، وفاضت بين سَحْري ونَحْري نفسك، أما ليلي فمُسهَّد، وأما حزني فَسَرْمَد، إلى أنْ يختار الله لي دارك التي أنت بها مقيم، هذا وستخبرك ابنتك عن حال أمتك وتضافرها على هضمها ... فَأصْغِها السؤال، واستخبرها الحال، هذا ولم يَطلُّ منك العهد، ولم يخْلُ منك الذكر.
ثم لما أراد أنْ ينصرف عن قبر حبيبه قال: والسلام عليك سلام»
آدرس: تفسيرالشعراوي, الشعراوی، محمدمتولی، نشر مطابع اخبارالیوم، ج19، ص11831.
4. جراحاتی که منجر به شهادت شد
یک. مسمار و جراحت. «و لّما جائَت فاطمة خلف الباب لِتردَ عمرَ و أصحابه، عصر عمر فاطمة خلف الباب حتی اسقطت جنینها و نَبَتَ مسمارُ البابِ فی صدرِها و سقطت مریضةً حتّی ماتَت... ».
آدرس: مؤتمر علماء البغدادی فی الامامة و الخلافة، مقاتل ابن عطیه، ص50.
5. تهدید به آتش زدن خانه
كيف كانت بيعة علي بن أبي طالب كرم الله وجهه قال : وإن أبا بكر رضي الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه ، فبعث إليهم عمر، فجاء فناداهم وهم في دار علي ، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذي نفسه عمر بيده . لتخرجن أو لأحرقنها على من فيها ، فقيل له : يا أبا حفص ، إن فيها فاطمة ؟ فقال : وإن...
آدرس: الإمامة والسياسة، الدینوری، ابن قتبیه، ج1، ص30.
6. دستور ابابکر
«ان ابابكر بعد ما اخذ البيعة لنفسه من الناس بالارحاب و السيف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الي دار علي و فاطمه(عليهما السلام) و جمع عمر الحطب علي دار فاطمة(عليها السلام) و احرق باب الدار». الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطيه، ص50 و با در چاپ بیروت موسسه بلاغ، ص160 و 161.
این حدیث معروف در دو جای صحیح بخاری از مهمترین کتب اهل تسنن آمده است: «فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنّى فَمَنْ اَغْضَبَهَا اَغْضَبَنِى».صحیح بخاری، دار طوق النجاة، ج5، ص21و 29.
اینها برخی از مواردی است که در کتب اهل تسنن وجود دارد.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد این سؤال باید به چند نکته دقت داشت:
یک. بیشک سوره یاسین از اهمیت خاصی برخوردار است و بر اساس روایات، قلب قرآن کریم است و بزرگان نیز بر اساس روایات، سفارش زیادی به خواندن آن و هدیه آن به حضرت زهرا سلاماللهعلیها کردهاند.
دو. از سویی بین سوره یس و حضرت زهرا سلامالله علیها نیز مشترکات و ارتباطهایی وجود دارد؛ از جمله اینکه همانگونه که یس قلب قرآن است، حضرت زهرا سلاماللهعلیها نیز به منزله قلب پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستند.
سه. یکی از سفارشات حضرت زهرا سلاماللهعلیها به امیرالمؤمنین علیهالسلام این بود که وقتی که من را به خاک سپردید، مرا تنها نگذار و برای من قرآن بخوان؛ ولی قبل از اینکه از دنیا بروند چیزی در مورد خواندن سوره یس دیده نشد.
بنابراین اینکه در متن سؤال آمده است در هیچ منبع روایی وجود ندارد.
برای مطالعه وصیتها و سفارشات حضرت زهرا سلاماللهعلیها به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/book/89759
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد مصبیتها و جزئیات هجوم به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها نکات و موارد بسیاری وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
یک. هجوم به خانه حضرت، در سه مرحله اتفاق افتاده است که در دو مورد اول، تنها به پراکنده کردن تحصنکنندگان و عربدهکشی و قدرتنمایی گذشت.
اما هجوم سوم بود که به آتش کشیدن درب خانه حضرت، ضرب و جرح حضرت، صدمات و لطمات بر ایشان، سقط حضرت محسن و بیرون کشاندن اجباری حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از خانه توسط مهاجمان و تهدید ایشان به قتل کشیده شد.
خلاصه آن چنین است:
عمر هیزمهایی که آماده کرده بودند را شعلهور میساخت و خالدبن ولید، مغیره و ابوعبیدهبن جراح و قنفذ هم در حال جمعآوری هیزم بودند.
با شعلهور شدن هیزمها، آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد در حالیکه حضرت فاطمه سلاماللهعلیها پشت در بود.
در این حال، قنفذ سعی میکرد، در را باز کند، تا به داخل خانه هجوم بیاورند.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهارچوب در گذاشت تا مانع باز کردن در شود.
کمکم آتش به سوی در خانه رسید، در حالیکه شعله میکشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها میخورد.
در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد، پیش از آنکه حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی به آن حضرت برخورد کرد و حضرت بین در و دیوار قرار گرفت و به همه بدن ایشان آسیب رسید.
در این هنگام حضرت، بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعلهورتر میشد و مهاجمان در این هنگام وارد خانه شدند.
فشار در، بر بدن حضرت به حدی بود که در همان لحظه، حضرت محسن، در رحم مادر به شهادت رسید. در این هنگام حضرت نالهای زد و فرمود: «یا أَبَتَاهْ! یا رَسُولَ اللَّه! هَکذَا کانَ یفْعَلُ بِحَبِیبَتِک وَ ابْنَتِک؛ ای پدرجان! یا رسول الله خدا! اینگونه با حبیبه و دختر تو رفتار میکنند».[بحارالانوار، ج30، ص294]
بنابراین باید گفت که آنچه که مسلم است و در تاریخ و روایات آمده است، قرار گرفتن حضرت بین در و دیوار است؛ ولی افتادن درب روی حضرت، در تاریخ معتبری نیامده است؛ هر چند عرفاً هنگامی که گروهی هجوم میآورند، نا خودآگاه ممکن است این اتفاق بیفتد. به هر حال انسان نباید از خودش چیزی به مقتلها اضافه کند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/130443
صفحهها