با عرض سلام و ادب خدمت شما
البته میدانید به اهل بیت علیهمالسلام وحی به معنای اصطلاحی آن نمیشده است؛ یعنی اینگونه نبوده که جبرئیل بر اهلبیت علیهمالسلام همچون پیامبر نازل شده و دین را به ایشان ابلاغ نماید.
اهلبیت علیهمالسلام از طریق الهام با عالم غیب متصل بوده و حقایق به قلب ایشان الهام میشده است.
ولی بر فرض که بر اهلبیت علیهمالسلام همچون پیامبر وحی هم میشد، دلیلِ بر یکسانیِ درجاتِ ایشان نبود؛ زیرا بر همه انبیاء نیز وحی میشده؛ ولی درجاتشان با یکدیگر متفاوت بوده است. برخی از آنها الوالعزم و صاحب شریعت بودهاند، برخی مرسل و مبلّغِ شریعت پیامبران الوالعزم بودهاند و برخی فقط یک پیامبر ساده بودهاند و درعینحال به همه آنها وحی میشده است.
قرآن کریم درباره تفاوت درجات پیامبران با یکدیگر میفرماید: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»؛ «برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود (حضرت موسی) كه خدا با او [مستقیماً] سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم». [بقره: 253]
حقیقت آن است که آنچه موجبِ تفاوت درجاتِ انبیاء و اولیاء الهی میشود، میزان معرفت آنها به خداوند و تقربشان به ساحتِ پروردگار است.
بر اساسِ روایات ما، پیامبر خاتم، اولین مخلوقِ خداوند و دارای بالاترین درجاتِ قرب و نزدیکی به ساحتِ قدسی پروردگار عالم هستند. اهل بیت علیهمالسلام بهواسطه پیامبر به خداوند متصل شده و نبی مکرم اسلام واسطه بین اهل بیت علیهمالسلام و خدا هستند و البته اهلبیت علیهمالسلام هم در مرتبه بعد از رسول خدا بوده و واسطه میان خدا و سایر مخلوقات هستند.
در روایتی از رسول خدا نقل شده که فرمودند: «يَا عَلِيُّ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَخَذْتُ بِحُجْزَةِ اللَّهِ وَ أَخَذْتَ أَنْتَ بِحُجْزَتِي وَ أَخَذَ وُلْدُكَ بِحُجْزَتِكَ وَ أَخَذَ شِيعَةُ وُلْدِكَ بِحُجْزَتِهِم»؛ «ای علی هنگامی که روز قیامت شود، من متوسل به ساحت خداوند میشوم و تو دست به دامن من شده و فرزندانت دست به دامن تو شده و شیعیانتان دست به دامنِ فرزندانت میشوند». [بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج65، ص104]
با عرض سلام و ادب خدمت شما
پاسخ به سوالِ اول:
چرا خداوند ما را در خانواده مذهبی خلق نکرد؟
پاسخ این سوال را در ضمن چند نکته خدمتتان عرض میکنیم:
1. بر اساسِ روایات ما، انسانها قبل از آمدنِ به دنیا در عالم ذر بودهاند. در این عالم (عالم ذر)، افراد با اختیار خود به برخی از حقائقی که به آنها عرضه شده، یا ایمان آورده و یا انکار نمودهاند.
از برخی روایات استفاده میشود ایمان و کفر در دنیا، به آن عالم برمیگردد؛ یعنی اشخاصی که در عالم ذر حقائق را تکذیب کردهاند، در دنیا نیز اهل کفر و تکذیب شدهاند و کسانی که در آن عالم ایمان آوردهاند، در دنیا نیز اهل ایمان گشتهاند. بعید نیست که قرار گرفتن در خانواده لا مذهب یا مذهبی نیز نشأت گرفته از عالم ذر و انتخاب ایمان و کفر در آن عالم باشد.
برخی از اشخاص که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند، تصریح کردند که حضور خود در عالم ذر را مشاهده کرده و دیدهاند که با علم و اختیار خود، نحوه زندگی در دنیا را انتخاب نمودهاند.
2. از آنجا که خداوند عادل است، برخوردش با اشخاص در آخرت یکسان نبوده و شرایط آنها را در دنیا برای قضاوت در آخرت در نظر میگیرد؛ یعنی کسی که در خانواده مذهبی متولد شده و از ابتدا با خیلی از مسائل آشنا گشته، حساب و کتابش به مراتب سختتر از کسی است که از ابتدا آشنایی خاصی با دین و حقائق دینی نداشته است.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «قبل از اینکه یک گناهِ شخص عالم را ببخشند، هفتاد گناه جاهل بخشیده میشود». [کافی، ج1، ص47]
ضمن اینکه اگر کسی از خانواده غیر مذهبی پیشرفت معنوی داشته باشد، به مراتب درجاتش در آخرت عالیتر از شخصی است که از دامنِ یک خانواده مذهبی به رشد معنوی دست یافته است.
3. اگرچه افراد در شرایط خانوادگی گوناگونی قرار گرفتهاند و شرایط و فضای رشد دینی و معنوی اشخاص یکسان نیست؛ ولی این به این معنا نیست که خداوند دین و حقایق دینی را به کسانی که در خانوادههای لا مذهب هستند، نمیرساند.
بر اساسِ آیات قرآن کریم خداوند حجت را بر عموم افراد در دنیا تمام میکند تا در آخرت عذر نمیدانستم یا پدر و مادرم مشرک و کافر بودند را نیاورند.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «به یاد بیاور هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این غافل بودیم یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم؛ (و چارهای جز پیروی از آنان نداشتیم) آیا ما را به آنچه افراد باطلپرست انجام دادند، مجازات میکنی؟!» [اعراف: 176]. بر اساس این آیه هیچ شخصی در روز قیامت نمیتواند بگوید من در خانوادهای مشرک به دنیا آمدم. کسی هم نمیتواند بگوید من به صورت کلی غافل بودهام و متوجه یگانگی خدا نشدم؛ زیرا خداوند یا در عالم ذر و یا با با فطرتی که در دنیا در اشخاص قرار داده، حجت را بر ایشان تمام نموده است.
همچنین خداوند میفرماید: آیا نمیبینند که آنان در هر سال، یک یا دو بار آزموده میشوند، باز هم توبه نمیکنند و عبرت نمیگیرند؟». [توبه: 126]
این آیه نشان میدهد که در هر سال یکبار یا دوبار برای اشخاص شرایطی پیش میآید که متوجه حق میشوند و شرایط توبه برایشان فراهم میشود؛ ولی خودشان با اختیار خود تن به توبه نداده و به راه غلط خود ادامه میدهند.
البته ما که از خارج به اشخاص نگاه میکنیم، ممکن است متوجه این حقیقت نشویم؛ ولی خداوند که عالمِ به همه حقایق است، خودش میداند که کجا و چه زمانی راه حق را برای اشخاص باز کرده؛ ولی آنها با اختیار خود تن به پذیرش آن ندادهاند. در آخرت نیز به ایشان نشان میدهد که فلان جاها و در فلان زمانها شرایط تغییر برایت فراهم شد؛ ولی خودت نخواستی که تغییر کنی.
پاسخ به سوال دوم:
اگر منظورشان از گناهان پدر و مادر این است که خداوند آن گناهان را به حساب فرزندان مینویسد، قطعاً چنین چیزی صحیح نیست؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید: هیچ کسی بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد. [فاطر: 18]
اگر منظورشان این است که گناه پدر و مادر آثار بدی دارد، ازجمله اینکه گاهی فرزند به خاطر گناه پدر و مادر دچار بلا میشود، مثل اینکه پدر و مادر مرتکب کار حرامی میشوند واین کار آنها موجبِ بیماری فرزندشان میشود، خب برای دریافت چرایی این موضوع و نسبت آن با عدالتِ خداوند، توصیه میشود مقاله یک صفحهای را که در پاسخ این سؤال نوشته شده مطالعه بفرمایید.
https://btid.org/fa/news/266123
و اگر منظورشان این است که مال حرام پدر و مادر روی فرزندان تأثیر گذار است، باید عرض شود که این موضوع نیز کلیت ندارد؛ زیرا چه بسیار فرزندانی که پدر و مادرشان اهل مال حرام بودهاند؛ ولی آنها عاقبتبخیر شده و به مراتب و درجات بالایی رسیدهاند. نمونهاش «ادواردو آنیلی»، فرزند مالک مجموعه فیات است که مسلمان و شیعه شد و آخر کار هم به شهادت رسید.
فرزند تا خودش زمینه انحراف و گمراهی را نداشته باشد، حتی مال حرام پدر هم نمیتواند او را از مسیر حق دور کرده و به گمراهی بکشاند. وقتی فرزند به بلوغ برسد و با علم به حرامخواری پدر و مادر و اینکه مسیر صحیح و غلط کدام است، تن به حرامخواری بدهد، بدیهی است که او نیز به گمراهی کشیده میشود و البته این دیگر ربطی به پدر و مادر ندارد؛ زیرا خودش با اختیار خودش تن به حرامخواری داده است.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
بله روایت سند دارد. سند روایت هم صحیح است؛ یعنی تمام افرادی که واسطه نقل این روایت بوده و در سلسله سند قرار میگیرند، افرادی راستگو و مورد اطمیناناند.
این روایت را کتب اصلی شیعه ازجمله کتاب کافی ج3، ص380 و من لایحضره الفقیه، ج1، ص382، نقل کردهاند.
روایاتِ شبیه به این مضمون که نماز خواندن پشت سر اهل سنت را تأیید نموده و نسبت به آن تشویق کرده است، متعددند.
اصلا جناب مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائلالشیعه بابی با این عنوان باز کرده است: «باب استحباب حضور در جماعت و صف اول پشت کسی که به او اقتدا نمیشود مگر از روی تقیه(پشت سر اهل سنت)». [وسائلالشیعه، ج8، ص299]
مراجع تقلید هم به همین مناسبت شرکت در جماعت آنها را مستحب دانسته و البته غالب ایشان میگویند انسان سعی کند در ظاهر در جماعت شرکت کند؛ ولی در باطن خودش نیت فرادی داشته باشد و حمد و سوره را بخواند و یا اگر نتوانست چنین کاری انجام دهد، بعداً نماز را اعاده کند. برخی هم مانند حضرت امام خمینی «ره» در صورت تقیه، نماز جماعت با ایشان را کافی دانسته و اعاده را لازم نمیدانند.
دلیل این حکم نیز رعایت تقیه و حفظ وحدت است. شرکت در نماز آنها ضمن آنکه موجب وحدت میشود، باعث میشود تا اهل سنت که تعدادشان بیش از ما است، شیعه را نیز از خود دیده و مسلمان بشمارند. مستحضر هستید که به جهتِ تبلیغات فراوان رسانهای، تعدادی از اهل تسنن شیعیان را در زمره مسلمانان ندانسته و مشرک قلمداد میکنند. حضور در جماعت ایشان زمینه رفع سوء تفاهمات شده و موجب میشود بین دلها محبت و الفت ایجاد شود و تبلیغات سوء معاندین خنثی گردد.
با عرض سلام مجدد خدمت شما
راحت باشید، انشاءالله در خدمتتان هستیم.
در خصوصِ زمان و مکان باید گفت: اگر در احتمالِ تاثیر که از شرایط امر به معروف است، تأثیرگزار باشد، قطعاً اهمیت دارند؛ مثلاً اگر شخص را در زمانی که در بیمارستان و گرفتار مریضی است، نهی از منکر کنیم، قاعدتاً چنین نهی از منکری تأثیر چندانی نداشته و ممکن است اتفاقاً نتیجه عکس داشته باشد. یا اگر شخصی را در زمانی که بین دوستان و حامیانش است، نهی از منکر کنیم، ممکن است یا بینتیجه باشد و یا به جهتِ تخریب شخصیت او در مقابلِ اطرافیانش نتیجه عکس بدهد.
گاهی ممکن است نهی از منکر پدر در مقابلِ فرزندش و بهصورتِ علنی، مایه شرمندگی او در برابرِ فرزندش شود و نیاز باشد تا نهی از منکر او بهصورتِ مخفیانه صورت گیرد. البته گاهی هم نهیاز منکر علنی تأثیر بیشتری دارد.
خلاصه اینکه انسان به لحاظِ زمان و مکان باید موقعیتشناس بوده و بفهمد کجا نهی از منکرش تأثیر دارد، کجا بیتأثیر است و کجا ممکن است تأثیر بالعکس داشته باشد.
اما به لحاظِ ادبیات گویش، عموماً نهی از منکر با زبان نرم و دوستانه، اثری بیشتر در قلبها میگذارد.
خداوند هنگامی که دو پیامبر خود حضرت «موسی» و «هارون» را به سمت فرعونِ جبار و ستمگر فرستاد به ایشان اینگونه وحی کرد: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ»؛ «و با او کمال آرامی و نرمی سخن گویید، شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد». [طه: 44]
عموم افراد در برابرِ گویشی که توأم با نرمی و از روی محبت و لطف باشد، خضوع کرده و نسبت به آن تمکین میکنند؛ اما زمانی که ادبیات گفتاری با خشونت یا احیاناً از روی خودبرتربینی و از بالا به پایین باشد، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
این مهم است که نگاه ما در امر به معروف و نهی از منکر، حس محبت و خیرخواهی نسبت به شخص مقابلمان باشد. اگر چنین شد، انسان سعی میکند تا در نهایت لطافت مخاطب خود را از کاری که مناسب شأنش نیست، نهی کرده و به کاری که مناسب اوست، وادارد.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
نگران نباشید. عین این موضوع که برای شما اتفاق افتاده است، برای افراد بسیاری در زمانِ حضور اهلبیت علیهمالسلام اتفاق میافتاد و آنها با مراجعه به امامان راهکارهای مناسبی را دریافت میکردند. بهترین کار این است که شما بهصورتِ مداوم ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» را بر زبان جاری کنید تا به مرور موجب دفع شیاطین شود. این افکاری که به ذهنِ شما میآید، افکاری است که از سوی شیاطین و برای ناراحتی شما به شما القاء میگردد.
به این روایات که دقیقاً مانند موضوع شما است، توجه بفرمایید:
در روایتی نقل شده که شخصی به محضر رسول خدا رسید و عرض کرد: [آقا مرا دریابید که] هلاک شدم. ایشان فرمودند: [حتما شیطان] خبیث به سراغت آمده و گفته چه کسی تو را خلق کرده و تو هم در جوابش گفتهای خدا و او دوباره از تو سوال کرده پس خدا را چه کسی خلق کرده؟ [و تو از جواب او درمانده شدی]؟ گفت یا رسولالله بله؛ به خدایی که شما را مبعوث کرده همینطور است. حضرت فرمودند: این به خدا قسم محض ایمان است. امام صادق علیهالسلام فرمودند: منظور رسول خدا از اینکه فرمودند: محض ایمان است، این بود که این شخص به خاطر نگرانیش از اینکه نکند با این افکار ایمانش را از دست داده باشد، در واقع دارای محض ایمان است؛ [زیرا شخصِ مومن است که با آمدن افکار پریشان به ذهنش، دچار نگرانی میشود که نکند با این افکار دچارِ کفر شده باشد].[کافی، اسلامیه، ج2، ص425]
یا در روایت دیگری نقل شده شخصی به امام باقر علیهالسلام نامه نوشته و به ایشان از افکاری که به ذهنش خطور میکند، شکایت نمود. ایشان در جوابش فرمودند: خداوند اگر بخواهد ایمانت را تثبیت کرده و به شیطان اجازه نمیدهد تا در تو نفوذ کند. بعد فرمودند: گروهی به پیامبر از همین افکار و خطورات ذهنی شکایت کردند. (خطوراتی که اگر باد آنها را ببرد یا قطعه قطعه شوند، برایشان بهتر از این است تا بخواهند این خطورات ذهنی را بر زبان بیاورند و در مقابل دیگران ابراز کنند) ایشان فرمودند: به خدایی که جان من در دست اوست، این [نگرانی شما] محض ایمان است؛ پس هرگاه چنین چیزی را در خود یافتید، بگویید: «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».[همان]
همچنین در روایت دیگری دارد که شخصی به پیامبر عرض کرد [من را دریابید که] منافق شدم، ایشان فرمودند: منافق نشدی؛ زیرا اگر منافق شده بودی، نزد من نمیآمدی. بعد حضرت به همان خطورات ذهنی که شیطان آن را القاء میکند، اشاره نموده و فرمودند: چون شیطان از طریق اعمال به سمت شما آمد و موفق به گمراهی شما نشده، ایندفعه از طریق ایمان آمده و سعی میکند تا شما را [از راه ایمان و اعتقاد] متزلزل نماید.[همان]
با سلام و عرض ادب خدمت شما
آیا پدر و مادر برای رفع مشکلات فرزندشان دعا میکنند و آیا رفتن بر سر قبر آنها تاثیری دارد؟
درباره اینکه پدر و مادر برای مشکلات فرزندانشان دعا میکنند یا نه، مطلب صریحی در روایات ندیدیم؛ اما دو روایت وجود دارد که نشان میدهد رفتن بر سر قبر آنها و کار خیر کردن از طرف ایشان اثرگذار است:
روایت اول
از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «زُورُوا مَوْتَاكُمْ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُمْ وَ لْيَطْلُبِ الرَّجُلُ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ بَعْدَ مَا يَدْعُو لَهُمَا»؛ «به زیارت [قبر] مردگانتان بروید؛ چراکه ایشان از زیارت شما خوشحال میشوند و [اگر کسی حاجتی دارد،] باید حاجتش را [هنگام رفتن به سر قبر پدر و مادر] پساز آنکه برای آن دو دعا میکند، درخواست نماید». [بحارالانوار، ج10، ص97]
امام در این روایت اگرچه به صراحت نفرمودند که پدر و مادر برای فرزند دعا میکنند، ولی به این مطلب اشاره کردند که رفتن بر سر قبر آنها و دعا کردن برای ایشان، ضمن آنکه موجب خوشحالی آنها میشود، زمینه را برای اجابت دعای فرزند فراهم میکند.
روایت دوم
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إِنَّ اَلصَّلاَةَ وَ اَلصَّوْمَ وَ اَلصَّدَقَةَ وَ اَلْحَجَّ وَ اَلْعُمْرَةَ وَ كُلَّ عَمَلٍ صَالِحٍ يَنْفَعُ اَلْمَيِّتَ حَتَّى إِنَّ اَلْمَيِّتَ لَيَكُونُ فِي ضِيقٍ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ وَ يُقَالُ هَذَا بِعَمَلِ اِبْنِكَ فُلاَنٍ وَ بِعَمَلِ أَخِيكَ فُلاَنٍ أَخُوكَ فِي اَلدِّينِ»؛ «نماز، روزه، صدقه، حج، عمره و هر عمل صالحی به میت نفع میرساند تا جایی که ممکن است میت در تنگنا باشد و به واسطه این کارها در گشایش قرار بگیرد و به او گفته میشود که مثلا این از طرف فلان فرزندت یا فلان برادر دینیت بوده است». [بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج85، ص311]
در این روایت هم اگرچه مستقیماً نفرمودهاند که میت برای این شخص دعا میکند، ولی همین که به میت میگویند که فلانی برایت فلان کار خیر را انجام داده، نشان از آن دارد که مطلع کردن میت برای این است که او نیز در قبال این خدمتِ فرزند یا قوم و خویشش و یا برادر مومنش، برای او کاری انجام دهد. کمترین کاری که میت میتواند در قبال این خدمت انجام دهد این است که در حق او دعا کند و از خداوند برایش طلب رحمت نماید.
اینکه آیا رفتن بر سر قبر اموات موثر است یا خیر، از پاسخ سوال گذشته مشخص شد که رفتن بر سر قبر پدر و مادر خصوصاً و سایر اموات عموماً حتماً تاثیر دارد و آنها در قبال این لطف و خدمت، برای انسان دعا میکنند.
اما اینکه آیا دعای اموات تأثیر گذار است یا نه، باید عرض کرد بله دعایشان حتماً تأثیرگذار است؛ ولی تأثیرش به این معنا نیست که به محض رفتن سر قبر آنها و دعا کردنِ ایشان برای انسان، مشکل انسان حل شده و گرفتاریش برطرف شود؛ زیرا همانگونه که عرض شد گاهی مصالح پشت پرده باعث میشود تا دعای اجابت شده پیامبر و امام هم با تاخیر محقق شود، چه رسد به امواتی که مقامشان از پیامبر و امام پایینتر است. البته دعای اموات اگرچه ممکن است به جهت وجود مصالح مشکل انسان را سریعاً برطرف نکند؛ ولی قطعاً تاثیر خودش را در زندگی دنیوی و اخروی انسان گذاشته و موجب جلب خیرات میشود و گاهی هم ممکن است تکرار حضور بر سر قبر آنها، خصوصاً پدر و مادر، و دعای مکرر ایشان، موجب برطرف شدن مشکلات انسان بشود. در نتیجه رفتن بر سر قبر آنها در هر صورت اثر گذار است.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
البته بعید است که عموم افراد برای لذتجویی دیگران تن به بیحجابی بدهند. عموم افراد بیحجاب یا بد حجاب ممکن است که دوست داشته باشند، زیباییشان را به نمایش گذاشته تا مورد تمجید و تحسین دیگران قرار بگیرند؛ ولی غالب آنها در صدد تحریک مردان و لذتجویی آنها نیستند.
به همین جهت، عموم این افراد به لذتجویی مردان که فراتر از نگاه کردن باشد، جواب مثبت نمیدهند.
اولین قدمی که شما در جهت اصلاح این اشخاص میتوانید بردارید، همین است که نگاهتان را نسبت به ایشان کمی تغییر دهید. این افراد گرچه گناهکار هستند، اما چه بسا به سبب کار دیگری نزد خدا محبوب باشند و ما نباید آنان را دور از خدا بپنداریم و خود را از آنان برتر بدانیم.
گاهی جو عمومی جامعه و جو سنگین تبلیغات فضای مجازی، این اشخاص را در سیلاب عظیم پدید آمده توسط رسانههای غربی غرق کرده و همرنگ جامعه میگرداند. اگر نگاه ما به این اشخاص این باشد که آنها افرادی غافلند که توسط دشمن صید شده و در دام آنها افتادهاند، رفتارمان با ایشان از سر دلسوزی و خیرخواهانه بود؛ اما اگر آنها را اشخاصی گناهکار و آلوده ببینیم، آنگاه راه نزدیکی به ایشان کمی سخت میشود.
قدم دوم در برخورد با این اشخاص، برخورد خوب و اخلاق جذاب است. عموم افراد بیحجاب و بد حجاب، متدینین و مذهبیها را افرادی خشک و عصا قورت داده میدانند. گاهی که از سمت یک شخص متدین محبت میبینند و برخوردی زیبا مشاهده میکنند، بسیار جذب شده و تمایل به ایشان پیدا میکنند. بسیاری از آنها دارای فطرتهای پاک و دستنخوردهاند که اگر با تلنگری مواجه شوند، به مسیر فطرتشان برمیگردند. اما گاهی برخوردهای تند و تنشزا موجب میشود که از دین و دینداران و فرامین دینی به کلی زده شده و از آن فاصله بگیرند.
اگر برنامه «از لاک جیغ تا خدا» را دیده باشید، بهخوبی به این موضوع پی خواهید برد که اکثر بیحجابها بهواسطه برخورد خوب افراد مذهبی ابتدا به این فضاها جذب شده و کمکم به سمت حجاب رفتهاند. اگر بتوانید ایشان را با برنامهریزی به برخی از هیئتهای مذهبیِ پویا و فعال جذب کنید، خواهید دید که بهمرور به سمت دین و فرامین دینی جذب خواهند شد.
برنامهای که نامش گذشت، الگوهای خوبی برای جذب افراد بیحجاب ارائه میکند.
علاوه بر آنچه ذکر شد، برخی از الگوهای غربی که مسلمان شده و به حجاب گرایش پیدا کردهاند نیز در جذب اشخاص به حجاب تأثیرگذارند. اگر بتوانید با مطالعه، این اشخاص را به آن دختر خانوم محترم معرفی کنید، بیتأثیر نخواهد بود.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
پاسخ به سوال اول:
پاسخ این سوال را در ضمن نکاتی خدمتتان عرض میکنیم:
1. اینکه عدم امکان ملاقات امام در زمان غیبت، سختیهایی را برای شیعیان در این زمان ایجاد کرده است، امری غیر قابل انکار است. همین موضوع سبب شده که پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام، ثابت قدمان در زمان غیبت را بسیار تمجید کرده و آنها را بستایند.
در روایتی نقل شده که اصحاب پیامبر به ایشان گفتند: آيا ما برادران توايم اى رسول خدا؟ ایشان فرمودند: نه! شما اصحاب من هستيد. برادران من كسانى هستند كه بعد از من مىآيند و به من ايمان مىآورند، در حالى كه مرا نديدهاند.
سپس افزود: افرادى از آنها كه اهل عمل صالحند، اجر پنجاه نفر از شما را دارند! عرض كردند پنجاه نفر از خودشان اى رسول خدا؟! فرمود: نه! پنجاه نفر از شما!! و سه بار آنها اين سخن را تكرار كردند [و پيامبر نیز همان جواب را دادند]. آنگاه فرمودند: اين به خاطر آن است كه شما شرايطى در اختيار داريد كه برای انجام کار خیر یاری میشوید؛[ولی آنها چنین شرایطی ندارند]. [تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج22، ص121]
و در همین شرایط غیبت است که برخی از افراد تا حدی بالا میروند که به فرموده امام زین العابدین علیهالسلام بر همه اهل زمانها پیشی میگیرند.
امام در این باره میفرمایند: «إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ»؛ «همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند و منتظر ظهور او مىباشند افضل از اهل هر زمان هستند؛ زيرا خداوند تبارک و تعالى به آنها چنان عقل و فهم و معرفتى داده كه غيبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است». [کمالالدین و تمام النعمه، ج1، ص320]
و به جهت همین اوضاع سخت است که بسا خداوند بر اهل این زمان، در حساب و کتاب بسیار آسانتر از اهل زمان حضور اهلبیت علیهمالسلام، میگیرد. برخی از متون روایی نیز موید این مطلب است.
2. اینکه امام را نمیبینیم، معنایش این نیست که نمیتوان با امام ارتباط داشت. به اعتقاد ما شیعیان، امام، حاضر و ناظر بوده و به درخواستهای شیعیانشان آنجا که مقتضی و مصلحت باشد، پاسخ میدهند. همانگونه که در حدیث امام زینالعابدین علیهالسلام هم اشاره شد، برخی در اعتقاد به حضور امام آنقدر قوی هستند که غیبت امام برای آنها بیمعناست و هر حرفی که دارند را با امام خود در همین زمان غیبت نجوا میکنند.
3. در زمان سایر معصومین علیهمالسلام که امام علیالظاهر در میان مردم بودهاند، اینگونه نبوده که همه مردم توفیق دیدار امام زمان خود را داشته باشند. بسا غالب مردم به جهت بُعد مسافت، خفقان شدید زمانه، سختیهای فراوانِ شرفیاب شدن به محضر امام، آن بزرگواران را در همان زمان حضورشان نیز ندیده باشند. بر همین اساس، اهلبیت علیهمالسلام ضمن آنکه تاکید بر حاضر دانستن و ناظر دانستن امام مینمودند، به شیعیان خود دستور میدادند تا در قالب نجوا، حاجت و خواسته خود را با امام خویش در میان بگذارند.
در روایتی نقل شده شخصی به امام هادی علیهالسلام نامه نوشت و عرض کرد انسان دوست دارد همانگونه که با خدایش نجوا کرده و عرض حاجت میکند، با امام زمانش نیز چنین نجوایی داشته باشد. امام در جوابش نوشتند: هرگاه خواستهای داشتی، کافی است دو لبت را تکان دهی، جوابت خواهد آمد. [بحارالانوار، داراحیاء التراث، ج50، ص155]
البته اینکه امام فرمودند: جواب خواهد آمد، منظورشان این نیست که جواب شفاهی خواهد آمد؛ زیرا ما وقتی با خدا هم صحبت میکنیم و درخواستمان را میگیریم، جواب شفاهی دریافت نمیکنیم. منظور امام این است که امام درخواست شما را بیجواب نمیگذارد و حواسش به شما و خواسته شما هست.
در زمان ما نیز اگرچه راه ارتباط حضوری با امام بسته است؛ ولی به جهت وسعت وجودی امام و حضور او، امکان سخن گفتن با ایشان و عرض حاجت به محضرشان وجود دارد.
4. اینکه فرمودید، گرفتن حاجت در این زمان به جهت عدم حضور امام کار سختی است و در زمان حضور معصومین علیهمالسلام چنین کاری آسانتر بوده است، سخن صحیحی نیست؛ زیرا همانگونه که عرض شد امام ظاهر و غایب بودنش فرقی ندارد و آنجاکه مصلحت باشد، درخواست محب خود را اجابت میکند و جایی که مصلحت نباشد، چه امام حاضر باشند و چه غایب، خواسته دوستان خود را اجابت نمیکنند.
موارد متعددی داریم که در زمان حضور معصومین علیهمالسلام، آن بزرگواران به جهت عدم وجود مصلحت، به دوستان خود توصیه به صبر نموده و خواسته ایشان را اجابت نکردهاند.
به عنوان مثال عبدالله بن ابی یعفور [که شخصی پر درد و رنج بود و در عین حال یکی از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام به شمار میرفت]، میگوید: به خاطر بیماریهای متعددی که درگیر آن بودم، به امام صادق علیهالسلام شکایت کردم.
حضرت در جوابم فرمودند: [هر درد و رنجی که به مومن در دنیا میرسد، برای او خیر است]. مومن اگر بداند در ازای مصیبتهایی که [در دنیا] تحمل میکند، چه اجری [در آخرت] در انتظار اوست، هر آینه آرزو میکند که در دنیا با قیچی تکهتکه میگشت. [کافی، اسلامیه، ج2، ص255]
همچنین شخصی به نام نهندی میگوید از محمدبنفضیل که دچار درد در پهلو و پایش بود، شنیدم که گفت: به محضر امام رضا علیهالسلام رسیدم، ایشان فرمودند: چه شده است؟ عرض کردم آقا پهلو و پایم مشکل دارد. حضرت دست به پهلویم کشیده و پهلویم خوب شد. بعد به پایم نگاهی انداخته و حدیثی از امام باقر علیهالسلام خوانده و فرمودند: هرکس از شیعیان ما که به بلائی مبتلا شده و صبر نماید، خداوند اجر هزار شهید به او میدهد. [ از این کلام حضرت] فهمیدم که پایم هرگز خوب نمیشود و باید صبر کنم. نهندی میگوید من شاهد بودم که او تا آخر عمرش میلنگید و با همان مریضی از دنیا رفت. [بحارالانوار، ج49، ص42]
همچنین جابر بن یزید که از اصحاب سِّر امام صادق علیهالسلام بود، روزی به محضر ایشان رسیده و عرض حاجت نموده و مقداری پول طلب کرد. حضرت در جوابش فرمودند: پولی در بساط نداریم.
در همین لحظه کُمیت شاعر آمد و برای حضرت شعری را که سروده بود، خواند. حضرت به خادمشان فرمودند: از داخل اتاق یک کیسه ده هزار درهمی برای کُمِیت بیاور. کمیت شعر دوم را خواند، امام دوباره به خادمشان فرمودند تا کیسه دیگری بیاورد. این موضوع برای بار سوم تکرار شده و حضرت مجموعاً سی هزار درهم به کمیت دادند. کُمیت به ایشان عرض کرد من این شعرها را برای صله رسول خدا خواندم و قصد مادی نداشتم. امام از او تشکر کرده و به خادمشان فرمودند: پولها را به جای خود برگرداند. جابر از دیدن این صحنه بسیار متعجب شده بود. وقتی کمیت رفت، امام دست جابر را گرفته و به داخل همان اتاق بردند. با کمال تعجب دید، خبری از سه کیسه درهم نیست. آنگاه امام پایشان را بر زمین زده و جابر دید که مانند، گردن شتر طلا از زیر زمین آشکار شد. امام به او فرمودند: خدا به ما قدرت داده تا هرکار را که اراده کنیم، انجام دهیم.[بصائر الدرجات، ج1، ص376]
جالب است بدانید امام با همه این صحنهها که رقم خورد، یک درهم هم به جابر که از خاصترین اصحابشان بود ندادند؛ زیرا مصلحت نبود؛ اما به کُمیت به صرف خواندنِ سه شعری که سروده بود، سی هزار درهم دادند.
درنتیجه، امام، ظاهر و غایب بودنش تفاوتی ندارد و ما باید با اعتقاد به حضور و نظارتِ امام زمانمان، خواستههایمان را با ایشان در میان گذاشته و مطمئن باشیم که ایشان درخواست ما را اگر مصلحتمان باشد، بیپاسخ نمیگذارند.
پاسخ به سوال دوم:
نسبت به افرادی که قبل از آمدن اسلام بر اساس سایر ادیان عمل میکردند، قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ «کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردهاند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری (مسیحیان) و صابئان [= پیروان یحیی] هر گاه[در همان زمان خود]، به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچگونه ترس و اندوهی برای آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهی، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کردهاند، مأجور و رستگارند).[بقره: 62]
در شأن نزول این آیه نقل شده، سلمان فارسى به رسول اكرم صلىاللهعليهوآله گفت:
دوستان من كه اهل ايمان و نماز بودند، ولى شما را نديدند تا به شما ايمان بياورند، وضع آنها در قيامت چگونه است؟ يكى از حاضران جواب داد: اهل دوزخند. ولى اين آيه نازل شد كه هر كدام از پيروان اديان كه در عصر خود بر طبق وظايف و فرمان الهى عمل كردهاند، مأجورند. [تفسیر نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ج1، ص127]
اما سایر افرادی که بعد از ظهور اسلام، به اسلام نگرویدهاند، مانند اهل ادیان دیگر در زمانِ کنونی، دو صورت دارند:
1. اسلام و حقانیت آن به ایشان نرسیده است و بهاصطلاح مستضعف فکری بوده و هستند. این افراد اگر به تعالیم دین خود عمل کرده باشند، بر اساس آن ثواب داده میشوند و اگر به تعالیم دین خود عمل نکرده باشند، بر اساسِ آن عقاب میشوند.
2. اسلام و حقانیت آن به آنها رسیده، ولی از سر لجاجت و تعصب زیر بار آن نرفتهاند. بدیهی است که به جهت سرباز زدن از پذیرش حق، معاقَب بوده و حتی اگر به دین خود عمل کرده باشند، ماجور نخواهند بود.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
امیدواریم در ظِل سایه توجهات الهی و عنایت معصومین علیهمالسلام مشکلات روحی و جسمی شما حل شده و امورتان کفایت شود.
عنایت اهلبیت دو خصوصیت دارد:
1. عمومی است و شامل همه افراد، چه مومن و معتقد و چه غیر معتقد و گناهکار میشود. این شعر معروف است که در خطاب به امام رضا علیهالسلام میگوییم:
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
اهلبیت علیهمالسلام گاهی درخواست و حاجت دشمنشان را نیز برآورده میکردند، چه رسد به کسانی که از دوستان ایشان باشند.
نقل شده مأمون كنار امام رضا نشسته بود. كنيزش هم آنجا بود.
مامون رو كرد به امام و گفت: پدرانت علم گذشته و آینده تا روز قيامت را داشتند، تو هم وصیشان هستی. حتماً میتوانی حاجتم را برآوری.
امام فرمودند: بگو.
گفت : اين كنيزم را خيلی دوست دارم، اما بارها بچهاش سقط شده، حالا هم حامله است. علاجی كن سالم بماند.
امام فرمودند: اين دفعه سالم میماند. پسری است شبيه مادرش، فقط انگشت زائدی در دست راست و پای چپش دارد.
چند ماه بعد، از آن کنیز پسری به دنیا آمد و همانطور که امام فرموده بودند: در دست راست و پای چپش انگشت زائدی داشت. [عیون اخبار الرضا، ج2، ص223]
امثالِ این اتفاق درباه دوستان اهلبیت علیهمالسلام صدها بار تکرار شده است و جایی برای انکار آن وجود ندارد.
2. اهلبیت علیهمالسلام ضمن آنکه کرم و لطفشان به محبین بیحد و حصر است، بدون وجود مصلحت و بدون اجازه خداوند، اقدامی در جهت رفع گرفتاری محبین خود نمیکنند. گاهی مصالح پشت پرده اقتضا میکند تا مصیبت و گرفتاری یک شخص بهصورت کامل برطرف نشود و اهلبیت علیهمالسلام چون خیر محبین خود را میخواهند، اقدام به حل مشکل برخی از ایشان در شرایطی خاص نمیکنند.
عبدالله بن ابی یعفور [که شخصی پر درد و رنج بود و در عین حال یکی از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام به شمار میرفت]، میگوید: به خاطر بیماریهای متعددی که درگیر آن بودم، به امام صادق علیهالسلام شکایت کردم.
حضرت در جوابم فرمودند: [هر درد و رنجی که به مومن در دنیا میرسد، برای او خیر است]. مومن اگر بداند در ازای مصیبتهایی که [در دنیا] تحمل میکند، چه اجری [در آخرت] در انتظار اوست، هر آینه آرزو میکند که در دنیا با قیچی تکهتکه میگشت. [کافی، اسلامیه، ج2، ص255]
در حدیث دیگری از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: [گاهی] بنده منزلتی در نزد خدا دارد که جز با یکی از دو امر به آن نمیرسد [و آن این است که] یا مالش را از دست میدهد یا دچار بلایی در جسمش میگردد.[کافی، اسلامیه، ج۲، ص257]
همچنین شخصی به نام نهندی میگوید از محمدبنفضیل که دچار درد در پهلو و پایش بود، شنیدم که گفت: به محضر امام رضا علیهالسلام رسیدم، ایشان فرمودند: چه شده است؟ عرض کردم آقا پهلو و پایم مشکل دارد. حضرت دست به پهلویم کشیده و پهلویم خوب شد. بعد به پایم نگاهی انداخته و حدیثی از امام باقر علیهالسلام خوانده و فرمودند: هرکس از شیعیان ما که به بلائی مبتلا شده و صبر نماید، خداوند اجر هزار شهید به او میدهد. [ از این کلام حضرت] فهمیدم که پایم هرگز خوب نمیشود و باید صبر کنم. نهندی میگوید من شاهد بودم که او تا آخر عمرش میلنگید و با همان مریضی از دنیا رفت. [بحارالانوار، ج49، ص42]
شما هرگز ناامید نباشید. ضمن تقویت ارتباط قلبی با اهلبیت علیهمالسلام و توسل به ساحت آن عزیزان خدا، امیدوار باشید که انشاءالله روزی مورد عنایت قرار گرفته و مشکلات جسمی و روحیتان برطرف شود؛ اما اگر به هر ترتیب این امر انجام نشد، به قضا و قدر الهی راضی بوده و صبر نمایید تا اجر صبر و رضا برایتان ثبت شود.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
برای تثبیت عقاید دینی، قبلاز خودشناسی، باید یک دوره عقاید دینی را مطالعه نموده و همانطور که خودتان هم اشاره کردید، با اعتقادات خود ازجمله خداشناسی آشنایی عمیقتری پیدا کنید.
خودشناسی در وهله اول نمیتواند راهگشای شما در شناخت عقاید دینی با تمام جزئیاتش باشد؛ زیرا صاحبان مکاتب دیگر هم درباره خودشناسی حرفهایی دارند و مدعی هستند که خودشناسی چیزی است که آنها به تبیینش پرداختهاند. درنتیجه اگر شما مسیرتان را از خودشناسی شروع کنید، اگرچه ممکن است در این زمینه مطالعاتی هم داشته باشید؛ ولی این خودشناسی لزوماً منتهی به خداشناسی یا شناخت عمیق سایر عقاید دینی نمیشود.
البته بدیهی است که خودشناسی، در مرحله پساز خداشناسی و دینشناسی، جایگاه ویژهای در سیر کمال و بندگی انسان دارد؛ اما برای شروع گزینه مناسبی نیست.
اما برای تثبیت و تحکیم عقاید دینی لازم است یک سیر مطالعاتی را شروع کرده و بر اساسِ آن پیش بروید. شما به ما نفرمودید در چه سطح علمی قرار دارید تا بر اساسِ آن سیر مطالعاتی متناسب به شما ارائه نماییم.
اگر بهدنبال سیری روان و آسان هستید، پیشنهاد میشود دوره کتابهای «بهترین آرزو» نوشته استاد وکیلی را مطالعه نمایید. در مجموع، سخنرانیها و کلاسهای درس استاد وکیلی و صوت پرسشوپاسخهای ایشان بهطور کلی مفید و قابل استفاده است. اگر بتوانید صوت دورههای عقاید ایشان را گوش کنید، انشاءالله مفید خواهد بود.
اگر به دنبال دریافت پاسخ سوالات دینی و اعتقادی با زبانی متوسط هستید، توصیه میشود مجموعه کتابهای «پرسش و پاسخ دانشجویی» را مطالعه نماید.
و اگر به دنبال سیر مطالعاتی با زبانی علمیتر و عمیقتر هستید، آثار شهید مطهری (البته با سیر مطالعاتی از آسان به مشکل که اساتید مشخص نمودهاند) و آثار استاد مصباح یزدی در باب معارف قرآن در موضوعاتی همچون خداشناسی، راه و راهنما شناسی، جهان شناسی، قرآن شناسی؛ انسان شناسی و ... بسیار مفید هستند.
برخی از آثار جناب استاد مصباح توسط اساتید متخصص تدریس شده و قابل استفاده هستند.
اگر دانشجو هستید، میتوانید در دروههای طرح ولایت ثبت نام کنید. این دورهها مبانی اندیشه اسلامی (معرفتشناسی، خداشناسی، انسانشناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سیاست) را به صورت استدلالی توضیح داده و میتواند برایتان مفید باشد.
در هر حال اگر خواستید در زمینه خودشناسی مطالعه داشته باشید، میتوانید به کتاب خودشناسی برای خودسازی آیتالله مصباح یزدی مراجعه کنید.
صفحهها