مطالب دوستان نیک رو

تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 24 تير, 1403 سوال اعتقادی: چرا به خانم‌ها اجازه جنگ و جهاد داده نمی‌شود تا به درجه شهادت برسند؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما آنچه در حیطه بندگی برای هر انسانی اهمیت دارد، رسیدن به کمال و مقام انسان کامل است و انسان در پرتو انجام وظیفه است که می‌تواند به این مقام دست یابد. وظیفه هر کسی هم بسته به شرایط زمانه و اقتضائات محیطی و شرایط شخصیتیِ او، متفاوت خواهد بود. گاهی وظیفه در یک زمان جهاد در میدان نبرد است و گاهی وظیفه در زمانی دیگر جهاد تبیین است و گاهی جهاد علمی است.  همچنین گاهی وظیفه یک شخص به حسب خصوصیات شخصیتی او، جهاد در میدان نبرد است؛ ولی وظیفه شخص دیگری جهاد تبیین است و وظیفه سومی جهاد علمی است و وظیفه دیگری جهاد اجتماعی است. اصل کشته شدن در راه خدا اگرچه یک فضیلت است؛ اما گاهی ممکن است شخصی که به وظیفه‌اش عمل کرده، اجرش به مراتب بالاتر از اجر یک شهید باشد. به عنوان مثال در روایات ما نقل شده که فرموده‌اند: «علماى شيعه ما همچون مرزداران، مانع يورش شياطين به ضعفای از شيعيان ما شده و جلوى غلبه ابلیس و طرفدارانش و دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر آنان را می‌گیرند. آگاه باشید که هرکس که به این کار اقدام نماید، هزار هزار برابر برتر از کسی است که با روم و ترک و خزر (دشمنان آن زمان مرزهای اسلامی) به جنگ پرداخته باشد؛ زیرا آنها از دین شیعیان ما دفاع می‌کنند و جنگجویان از بدن‌هایشان». [الإحتجاج على أهل اللجاج‏، نشر مرتضى‏، ج1، ص17] یا در روایت دیگری به این مضمون نقل شده که  فرمودند مداد علما از خون شهدا برتر است. [امالی طوسی، دار الثقافه، ص521] با توجه به این معنا، نه تنها زن که چه بسا خداوند مسئولیت جهاد هر قشری را به حسب جایگاه و شخصیت خاص ایشان تعیین نموده و کمال هرکدام را نیز در انجام آن وظیفه قرار داده است. بر همین اساس خداوند وظیفه‌ای را که به لحاظ شخصیت زن به دوش او گذاشته، مسئولیت خطیر حفظ و ارتقاء بنیان خانواده است که از دلِ آن اجتماع صالح و سالم بیرون می‌آید. اگر زنان ما در امر شوهرداری، فرزند آوری و تربیت فرزند به وظیفه خود عمل کنند، خداوند آنها را به اوج کمالشان خواهد رساند. به همین جهت است که حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها با اینکه در هیچ یک از جنگ‌های پیامبر حضور مستقیم نداشته‌اند، در مرتبه کمال به جایگاهی رسیدند که طبق روایتی خداوند ایشان را بر تمام امامان از فرزندانشان حجت قرار داد. [عوالم العلوم و المعارف، ص1029] پس کشته شدن در راه خدا اگرچه یک فضیلت است؛ ولی معنایش آن نیست که بهترین وسیله برای تقرب به درگاه الهی هم هست، فلذا زینب کبری سلام‌الله‌علیها با اینکه موقعیت شهادت در کربلا برایش فراهم بود، آن را رها کرده و بنا به دستور امام زمانش به امر جهاد تبیین می‌پردازد و بدین وسیله به بالاترین کمال متصور خود نائل می‌شود.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 23 تير, 1403 سوال اعتقادی: آیا امام حسین(ع) را امت پیامبر(ص) کشتند؟
با عرض سلام و ادب مجدد خدمت شما مسلمان‌ها یک فرقه و یک دسته نیستند که کسی بگوید، خودتان کشتید و خودتان هم عزاداری می‌کنید. همان‌گونه که در پاسخ گذشته هم عرض شد، برخی از مسلمانان اگرچه به ظاهر ادعای اسلام و مسلمانی می‌کردند؛ ولی از هر دشمنی نسبت به اسلام و خاندان نبوت دشمن‌تر بودند و ظلمی که آنها به پیامبر و آل پیامبر کردند، هیچ غیر مسلمانی نکرد. برخی دیگر از مسلمانان نیز به طمع دنیا یا ریاست‌طلبی و یا به جهت ترس از جان، در کنار یزید و ابن زیاد و در مقابل امام ایستادند و دسته سوم هم جانب بی‌تفاوتی را گرفته و از یاری امام سر باز زدند. وجود همین مسائل است که بیان تاریخِ آن زمان و پر رنگ‌کردنِ جهت‌گیری‌ها در جبهه حق و باطل را اهمیت می‌بخشد. واقعیت آن است که گریه بر امام و ذکر مصائب آن بزرگوار، تنها بهانه‌ای برای آن است که مسائل تاریخی پیوسته برای ما تداعی شود و قدرت سنجشِ موقعیتی که در آن قرار گرفته‌ایم، برایمان ایجاد گردد؛ زیرا ما همواره در طول تاریخ، با حسین زمان، یزید زمان و افرادی که در دو صف یا بی‌تفاوت نسبت به هر دو هستند، مواجه بوده‌ایم. این خیلی مهم است که انسان با تکرار تاریخ دوران امام حسین علیه‌السلام، خودش، افکارش و موقعیتش را در زمانی که در آن قرار دارد، بسنجد. همین صف‌بندی‌هایی که از دلِ روضه‌ها در می‌آید و موجب بصیرت‌افزایی مردم می‌شود، جبهه کفر را آزار می‌دهد و آنها را به این فکر می‌اندازد تا با القاء شبهه، مردم را از مجالس ذکر و یاد اهل‌بیت علیهم‌السلام دور کنند و الا اگر پدر و مادر یک خانواده، در سوگ فرزندشان که توسط فرزند دیگرشان کشته شده، سال‌ها به گریه بنشینند، کسی به آنها خرده نمی‌گیرد که چرا برای فرزندتان که توسط فرزند دیگرتان کشته شده، گریه می‌کنید. بدیهی است که این گریه هیچ ضرری به حالِ آنها ندارد، پس دلیلی وجود ندارد تا بخواهند نسبت به آن شبهه کنند؛ بلکه چه بسا بگویند هرچه می‌خواهی گریه کن. اما گریه بر امام حسین علیه‌السلام بیش از آنکه صرف یک امر عبادی باشد، حاویِ یک جهت‌گیری سیاسی و صف‌بندی بوده و موجب بصیرت‌افزایی در اشخاص می‌شود؛ زیرا در زمان حال هم یزید زمانی است و حسین زمان و مسلمانانی که در صف حسین هستند و مسلمانان دیگری که در لشکر یزید قرار گرفته‌اند و مسلمانان بسیاری که بی‌تفاوت هستند و فقط به شکم و شهوت خودشان فکر می‌کنند. بیدار کردن اینها و توجه دادنشان به موقعیتی که در آن قرار دارند، به هیچ‌وجه خوشایند دشمن نیست. این است که به گریه بر امام حسین اشکال گرفته و می‌گویند: خودتان کشتید و خودتان هم گریه می‌کنید؟  بله گریه می‌کنیم تا همیشه یادمان باشد از آن دسته مسلمانانی که مقابلِ حسین علیه‌السلام ایستادند و یا نسبت به مظلومیت او بی‌تفاوت بودند، نباشیم. گریه می‌کنیم تا بر بصیرتمان افزوده شود و دشمن نتواند بر گُرده جهلمان سوار گردد. گریه می‌کنیم تا همیشه درد مظلوم را بفهیم و پشت او و در مقابل ظالم ایستادگی کنیم. این نوع گریه هیچ‌گاه خوشایند دشمن نبوده و نخواهد بود. گریه‌ای از جنس گریه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که تا زمان شهادتشان پیوسته گریه می‌کردند و دشمن را از اقدام روشنگرانه خود آسی نموده بودند. این گریه نشان می‌دهد که صرف یدک کشیدنِ اسم اسلام کفایت نمی‌کند و ممکن است انسان مسلمان باشد، اما از هر کافری از خدا دورتر باشد. ممکن است انسان مسلمان باشد، ولی اسلامش اسلام آمریکایی باشد. ممکن است انسان مسلمان باشد، اما خداوند اسلامش را نپسندد. ممکن است انسان مسلمان باشد، اما نامش در جبهه حق ثبت نشده باشد. بنابراین، مسلمانان هرگز یکی نخواهند بود تا کسی بگوید: خودتان کشتید و خودتان هم گریه می‌کنید.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 19 تير, 1403 سوال اعتقادی: آیا امام حسین(ع) را امت پیامبر(ص) کشتند؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما اینکه گفته‌اند امام حسین علیه‌السلام را امت پیامبر و همین مسلمانان کشتند، حرف غلطی نیست که به دنبال پاسخ‌گویی به آن باشید. در روایتی نقل شده که قبل از ولادت امام حسین علیه‌السلام جبرئیل از طرف خداوند نزد پیامبر آمده و به ایشان عرض کرد: دخترت فاطمه به زودی پسری به دنیا می‌آورد که امت تو او را خواهند کشت. [کافی، اسلامیه، ج1، ص464] این مضمون در روایات متعددی نقل شده است. البته اینکه به آنها مسلمان گفته می‌شود، در ظاهر است؛ زیرا آنها ظاهراً ادعای مسلمان بودن داشتند و نماز و قرآن می‌خواندند و الا در باطنشان به مهمترین رکن اسلام یعنی ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام کافر بودند و از برخی نقل‌ها استفاده می‌شود که شخص معاویه و یزید دشمن اسلام و پیامبر اسلام بوده‌اند. جریان ملاقات معاویه با مغیره‌ بن شعبه مشهور است. مطرف بن مغیره نقل می‌کند با پدرم [که حاکم کوفه بود، مدتی به شام آمده و در آنجا پدرم هر روز به نزد معاویه می‌رفت] تا با او [درباره مسائل گوناگون] سخن بگوید. هر روز که پدرم از نزد معاویه بازمی‌گشت، از عقل و درایت او سخن می‌گفت تا اینکه شبی با حالتِ اندوه و ناراحتی فراوان به خانه آمد و از شدتِ ناراحتی، شام هم نخورد. از سببِ این ناراحتی از او پرسیدم. گفت من الآن از نزدِ خبیث‌ترین افراد آمدم. گفتم چرا؟ گفت وقتی دور و برش خلوت شد، به او گفتم ای امیرالمؤمنین سنی از تو گذشته است و تو به جایگاه رفیعی رسیده‌ای؛ چه خوب که دیگر اقدامِ به عدالت کرده و دست از سرِ بنی‌هاشم برداری و به ایشان خوبی کنی. آنها دیگر خطری برای تو ندارند. معاویه در پاسخم گفت: افسوس افسوس ابوبکر این همه خدمات به مردم کرد؛ ولی پس‌ از مرگش یادش از بین رفته و تنها نام او ماند. عمر بن خطاب هم ده سال تلاش کرده و کمر همت بست؛ ولی با مردن، یادش نیز مرد و تنها نامش بر سر زبان‌ها ماند. عثمان هم با آن نام و نشان کارها کرد؛ ولی با او چه رفتارها که نشد. او هم نامش با مردنش از میان رفت؛ ولی محمد (ص) هر روز نامش پنج مرتبه بر سر مأذنه‌ها بلند می‌شود، پس باید کاری کرد که نام او نیز مدفون شود. [شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، مکتبه آیه‌الله مرعشی نجفی، ج5، ص129] یزید از این هم بدتر بود؛ زیرا معاویه در پنهانی و به صورت مخفیانه دشمنی خود با اسلام را ابراز می‌کرد؛ ولی یزید از آشکار کردن اعتقاداتش هیچ ابا و ترسی نداشت.  نقل شده که وقتی سر امام حسین علیه‌السلام را برایش آورندند،  با چوب خیزران بر دندانِ سبطِ نبی مصطفی می‌زد و این اشعار را می‌سرود: لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ *** خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْىٌ نَزَلْ لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا *** جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْ «فرزندان هاشم (رسول خدا) با سلطنت بازى کردند، و در واقع نه خبرى (از سوى خدا) آمده بود و نه وحیى نازل شد. کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شده بودند، امروز مى دیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است». [ الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج2، ص307] افراد سپاه عمرسعد نیز مسلمانانی بودند که بر اثر طمع، تهدید و ... به دشمنی با اهل‌بیت علیهم‌السلام برخاسته بودند. پس تا اینجا می‌توان با کسی که گفته است امت پیامبر امام حسین علیهماالسلام را شهید کرده‌اند، همراهی کرد. اما اگر ایشان این مطلب را مقدمه‌ای برای مسئله‌ای دیگر قرار دهند، مثلا نتیجه بگیرند که پس نباید عزاداری کنیم، قطعا سخنی باطل گفته‌اند. اگر سؤالتان در این زمنیه است، آن را به صورت دقیق‌تر مطرح کنید تا پاسخگویتان باشیم.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 14 تير, 1403 سوال اعتقادی: اگر قیامت روز حساب است آیا عادلانه است هم در برزخ وهم در قیامت عذاب شویم؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما: آخرت انسان و حسابرسیِ اعمال او از ابتدای مرگ شروع می‌شود و گاهی به صحنه قیامت و یا حتی جهنم هم کشیده می‌شود؛ یعنی این‌گونه نیست که اگر انسان با حسابرسی اعمالش در برزخ گرفتار باشد، در قیامت نیز گرفتاری‌اش ادامه پیدا کند. توضیح اینکه انسان بسته به اینکه بار گناهانش چقدر باشد، حسابرسی اعمال او به طول می‌انجامد. برخی با فشار و سنگینی مرگ پاک می‌شوند، برخی در قبر و با فشار قبر پاک می‌شوند، برخی علاوه بر قبر در برزخ هم زمانی را گرفتارند و بعد از آن پاک می‌شوند، برخی تمام طول برزخ را در گرفتاری به سر می‌برند و بعد در قیامت پاک می‌شوند، برخی در مواقف سنگین قیامت هم پاک نشده و کارشان به دوزخ می‌کشد. معنای آنچه گفته شد این است که انسان اگر در برزخ گرفتار باشد، لزوماً در قیامت هم گرفتار نیست؛ زیرا ممکن است در برزخ پاک شده و از آثار و عذاب‌های گناهانش آزاد گردد.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 12 تير, 1403 سوال اعتقادی: هر کسی یکی از اجداد یا جدات او سید باشند سید است؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما به نظر می‌رسد بحث سیادت در دو باب مورد توجه قرار می‌گیرد: 1. در بابِ احکام مخصوص به سادات. (مثل سهم سادات در خمس و احکام زکات سادات و احکام یائسگی زنان سیده). در این باب تنها به کسانی سادات می‌گویند که از طریق پدر به هاشم، جدِّ پیامبر برسند. مستحضر هستید که در اینجا در تعریف سادات اصلاً از نسل پیامبر بودن ملاک نیست، ملاک این است که از طریق پدر به هاشم برسند. با این تعریف، فرزندان عباس عموی پیامبر و فرزندان امیرالمؤمنین (از غیر حضرت زهرا) و عقیل برادر امیرالمؤمنین علیهم‌السلام همگی از سادات به شمار می‌روند و احکام سادات که عرض شد درباره همه آنها پیاده می‌شود.[العروة الوثقی (المحشی)، سید کاظم یزدی، ج4‌، ص: 306] 2. کاربرد دیگر این اصطلاح در باب ساداتی است که از نسل پیامبر بوده و باید به جهت انتسابشان به پیامبر، مورد احترام قرار گیرند. در اینجا ملاک این است که اشخاص از نسل مشترک حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام بوده و اجدادشان به فرزندان آن دو بزرگوار منتهی شوند. این سادات اگر از طریقِ پدر به آن دو بزرگوار برسند، از سادات قسم اول هم هستند و احکام سادات بر آنها جاری می‌شود؛ ولی اگر مانند شما و ما و خیلی از محبین اهل‌بیت علیهم‌السلام از طریق مادر به پیامبر برسند، سید به معنای دوم به حساب آمده و از نسل پیامبرند و باید مورد احترام قرار بگیرند و با حضرت زهرا محرم هستند، اگرچه به لحاظ حکم خمس و زکات سید محسوب نمی‌شوند. درنتیجه شما سید و مورد احترام هستید و اگر مرد باشید، از محارم حضرت زهرا به حساب می‌آیید و اگر زن باشید، از محارم پیامبر و امیرالمؤمنین علیهم‌السلام محسوب می‌شوید.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 12 تير, 1403 سوال اعتقادی: چرا خداوند در زمان‌های گذشته عذاب نازل می‌کرد، ولی امروزه عذابی نازل نمی‌شود؟
با سلام و ادب خدمت شما پاسخ سؤالتان را در مقاله‌ای یک صفحه‌ای نوشته‌ایم، لینک مقاله را در اختیارتان قرار می‌دهیم: https://btid.org/fa/news/294385
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 11 تير, 1403 سوال اعتقادی: علم امام زمان(عج) بر همه چیز احاطه دارد
با عرض سلام و ادب خدمت شما خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»؛ «و بگو: عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را می‌بینند». [توبه: 105]  در چند روایت در تفسیر این آیه نقل شده: منظور از مؤمنان در آیه شریفه که در کنار خدا و پیامبر به مشاهده اعمال می‌پردازند، اهل‌بیت علیهم‌السلام‌ هستند؛ زیرا واضح است که سایر مؤمنین این توانایی را ندارند که نظاره‌گر اعمال بندگان باشند. [رک، کافی، اسلامیه، ج1، ص219] همان‌گونه که از آیه هم پیداست، نظارت اهل‌بیت بر اعمال، در کنار نظارت خدا آمده و در نتیجه مانند نظارت خداوند است؛ بنابراین اگر همه ما دائماً در محضر خدا هستیم و خداوند دائماً ما را می‌بیند، می‌توانیم بگوییم که اهل‌بیت علیهم‌السلام هم دائما حاضر بوده و پیوسته ناظر بر اعمال ما هستند. علاوه بر این آیه و روایاتی که در تفسیر آن آمده است، روایات متعدد دیگری داریم که این مطلب را تأیید می‌کنند. به عنوان مثال ابوبصیر نقل می‌کند که شنیدم روزی امام باقر علیه‌السلام به مردی آفریقایی فرمودند: حال [رفیقت] راشد چطور است؟ گفت: وقتی که می‌آمدم خوب و سرزنده بود و به شما هم سلام رساند. حضرت فرمودند: خداوند رحمتش کند. [آفریقایی با تعجب] گفت: [مگر او] از دنیا رفت؟ فرمودند: بله. پرسید: کی؟ فرمودند: دو روز پس‌ از آنکه تو [از آنجا] بیرون آمدی. گفت: به خدا قسم نه مریض بود و نه مشکلی داشت. فرمودند: مگر بناست هرکس می‌میرد، از مریضی یا کسالتی بمیرد. سپس فرمودند: آیا نظرتان این است که ما چشمان نظاره‌گر [بر رفتار شما] و گوش‌های شنونده [بر حرف‌های شما] نداریم؟ [اگر چنین نگاهی دارید]، بدنگاهی است. به خدا قسم هیچ عملی از اعمال شما بر ما پوشیده نیست، پس همه ما را حاضر ببینید و خودتان را به انجام کار خیر عادت دهید و از اهل آن باشید تا به آن شناخته شوید. من فرزندان و شیعیان خود را به همین دستور می‌دهم. [بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج46، ص243.] این قضیه نسبت به وجود امام زمان علیه‌السلام هم صادق است که حضرت دائماً حاضر و ناظر بر اعمال ما بوده و در روز قیامت به‌عنوان شاهد عملمان حاضر می‌شوند و اگر لازم باشد، به نفع یا ضررمان شهادت می‌دهند. اما اینکه چگونه امام چنین احاطه‌ای را بر اعمال بندگان دارند و می‌توانند در آنِ واحد همه را مشاهده کنند، مطلبی سخت است که فهم آن برای ما تا زمانی که در دنیا هستیم، مقداری دشوار است. ما خودمان تا از قالبِ این تن جدا نشویم و نوعی احاطه بر این عالم پیدا نکنیم، توانایی درک چگونگی این علم اهل‌بیت علیهم‌السلام را نخواهیم داشت.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 10 تير, 1403 سوال اعتقادی: منظور از پیامبران اولوالعزم و اهل شریعت چیست؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما پاسخ به سؤال اول: از روایات استفاده می‌شود که صرف پذیرش ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام باعث الوالعزم شدن انبیاء الوالعزم نشده است؛ زیرا اقرار به ولایت توسط سایر انبیاء و عموم شیعیان آن حضرات انجام شده است و همه آنها به ولایت اهل‌بیت اقرار نموده‌اند. ظاهراً مسائلی فراتر از  اصلِ ولایت به انبیاء عرضه شده و پیغمران الوالعزم به آن اعتراف نموده‌اند؛ ولی غیر الوالعزم در آن امور توقف نموده‌اند. مثلاً به این روایت توجه بفرمایید: در روایتی از امام باقر علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: «ثُمَّ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى النَّبِيِّينَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِي وَ أَنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قالُوا بَلى‏ فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَنَّنِي رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِي وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي ع وَ أَنَّ الْمَهْدِيَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِي وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِي وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا يَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ يَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ يُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِيمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِي الْمَهْدِيِّ وَ لَمْ يَكُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِه‏»؛ «خداوند پس از میثاق از عموم مردم در عالم ذر، از پیامبران میثاق گرفت و به آنها فرمود: آیا من رب شما و محمد رسول من و علی امیرالمؤمنین نیست؟ همه اقرار نمودند و گفتند آری چنین است، پس نبوت برای آنها ثابت شد. آنگاه از انبیاء الوالعزم میثاق گرفت که [اقرار کنید] محمد رسول من و علی امیرالمؤمنین و اوصیاء او [علیهم‌السلام] والیان امر من و خزینه‌های علم من هستند و مهدی [علیه‌السلام] کسی است که به واسطه او دینم را یاری کرده و دولتم را آشکار می‌کنم و از دشمنانم انتقام می‌گیرم و به واسطه او عبادت می‌شوم، آنها گفتند: پروردگارا اقرار کردین و شهادت دادیم؛ ولی آدم نه انکار کرد و نه اقرار، پس اولوالعزم شدن برای آن پنج نفر در مهدی [علیه‌السلام] ثابت شد؛ ولی آدم عزم به اقرار بر آن نداشت». [کافی، اسلامیه، ج2، ص8] همان‌گونه که پیداست، از این روایت و برخی از روایات دیگر استفاده می‌شود: الوالعزمیِ پیامبران به خاطر صرف پذیرش ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام نبوده است. پاسخ به سؤال دوم:  منظور از پیامبران صاحب شریعت، همان پیامبران الوالعزم است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: « شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ»؛ «آیینی [و شریعتی] را برای شما تشریع کرد که به نوح هم توصیه کرده بود و [همچنین] همان که بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم». [شوری: 13] مرحوم علامه طباطبایی در توضیح این آیه می‌فرمایند:  شرايع الهى و آن اديانى كه مستند به وحى هستند، تنها همين شرايع مذكور در آيه‌اند، يعنى شريعت نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد [صلوات اللَّه عليهم]؛ چون اگر شريعت ديگرى مى‌بود بايد در اين مقام كه مقام بيان جامعيت شريعت اسلام است، نام برده مى‌شد.  لازمه اين نكته آن است كه اولا قبل از نوح شريعتى يعنى قوانين حاكمه‌اى در جوامع بشرى آن روز وجود نداشته تا در رفع اختلافات اجتماعى كه پيش مى‌آمده به كار رود. و ثانيا انبيايى كه بعد از نوح و تا زمان ابراهيم مبعوث شدند، همه پيرو شريعت نوح بوده‌اند، و انبيايى كه بعد از ابراهيم و قبل از موسى مبعوث شده‌ بودند، تابع و پيرو شريعت ابراهيم بودند، و انبياء بعد از موسى و قبل از عيسى پيرو شريعت موسى، و انبياء بعد از عيسى تابع شريعت آن جناب بوده‌اند. بنابراین، انبياء صاحبان شريعت كه قرآن كريم ايشان را اولوا العزم خوانده، تنها همين پنج نفرند، چون اگر پيغمبر اولوا العزم ديگرى مى‌بود بايد در اين مقام كه مقام مقايسه شريعت اسلام با ساير شرايع است نامش برده مى‌شد، پس اين پنج تن بزرگان انبياء هستند. [ترجمه تفسیر المیزان، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى‌، ج18، ص38] پاسخ سوال سوم: زیرا خداوند مقام امامت را مقامی برتر از نبوت، رسالت و الوالعزمی قرار داده است و آن را پس از امتحانات سنگین به حضرت ابراهیم عنایت نموده است. به این آیه و روایتی که در توضیح آن آمده است، دقت کنید: خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ...»؛ «و [یاد کنید] هنگامی که ابراهیم را پروردگارش به اموری [دشوار و سخت] آزمایش کرد و او به خوبی از عهده این آزمایش‌ها برآمد. خداوند [به پاسِ این ایستادگی ابراهیم] به او فرمود: «من تو را امام برای مردم قرار دادم ...». [بقره: 124] امام باقر علیه‌السلام در توضیح این آیه فرمودند:  «إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاء»؛ «خداوند ابتدا ابراهیم را به عنوان عبد خود برگزید، قبل از آنکه به مقام نبوت برسد. پس از آن و قبل از مقام رسالت او را به مقام نبوت رساند و بعد از آن و قبل از خلیل شدن، او را به مقام رسالت رساند و قبل از مقام امامت او را به عنوان خلیل خود انتخاب نمود، آنگاه وقتی این مقامات را برای او جمع نمود، به او فرمود: تو را به عنوان امام برای مردم انتخاب نمودم». [کافی، اسلامیه، ج1، ص175] این یعنی مقام امامت مقامی خاص است که خداوند بعد از گذراندن مراحل خاص بندگی و سرافراز بیرون آمدن از امتحانات خاص، به بندگان ویژه خود عنایت می‌کند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 04 تير, 1403 چرا با اینکه صدقه دادم، دچار بلا شدم؟!
نظر لطفتونه انشاءالله موفق باشید.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 31 خرد, 1403 سوال اعتقادی: اینکه انسان هنگام زیارت، افرادی شبیه دوستان خود را آنجا می‌بیند دلیل خاصی دارد؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما این‌گونه موارد عموماً ماخذ و مدرک روایی ندارد و صرفاً به استحساناتی که بین خودِ مردم رائج شده، بر می‌گردد. البته التزام به آن اشکالی هم ندارد؛ زیرا در هر صورت انسان به یاد نزدیکان و دوستانش افتاده و برایشان دعا می‌کند. در روایات بسیاری به موضوع دعا برای دیگران تأکید شده و ثواب‌های بسیاری برای آن ذکر شده است. این موضوع بهانه‌ای برای دعا می‌شود و چه بهتر از این. دقیقاً مثل اینکه در شب یلدا افراد به صله رحم پرداخته و نزدیکان را با دید و بازدید خوشحال می‌کنند. اگرچه به چیزی به نام شب یلدا و صله رحم در خصوصِ این شب، در روایات ما اشاره‌ای نشده است؛ ولی این شب بهانه‌ای برای صله رحمی می‌شود که روایات ما به آن سفارش نموده‌اند و از این جهت خوب است.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 972