مطالب دوستان نیک رو

تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 04 بهم, 1402 سوال اعتقادی: حضرت ابراهیم و پیامبران پیش از حضرت محمد(ص) به کدام طرف نماز می‌خواندند؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما  مقدمتاً لازم است عرض شود که دانستن پاسخ این سوال و مشابه آن، لطف خاصی ندارد؛ چراکه هیچ اثر عملی که به درد دنیا یا آخرت انسان بخورد، بر دانستن آن مترتب نمی‌شود. اما در عین حال باید عرض شود با فحص و جستجویی که صورت گرفت، در مجامع روایی چیزی که صراحتاً بر این مطلب دلالت کند، دیده نشد. اما با وجود برخی قرائن می‌توان نتیجه گرفت که قبله عموم پیامبران همان کعبه بوده است. به دو قرینه در ذیل اشاره می‌شود: 1. مسجدالاقصی ظاهراً تا قبل‌از حضرت داود به‌عنوان یک مسجد، وجود نداشته و اولین بار توسط ایشان بنا شده و توسط حضرت سلیمان تکمیل گشته است. گویا خود حضور انبیاء پیشین در این مکان و تدفین آنها در آنجا موجب مبارک شدن آن شده و بر همین اساس خداوند دستور به ساخت بنای مسجد در آنجا را به حضرت داود داده است. این در حالی است که طبق آیه قرآن کعبه اولین خانه‌ای است که خداوند آن را برای مردم قرار داده است. «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ»؛ «یقیناً نخستین خانه‌ای که برای [نیایش و عبادت] مردم نهاده شد، همان است که در مکه است که پر برکت و وسیله هدایت برای جهانیان است».[آل‌عمران: 96] در نتیجه برای عموم انبیاء پیشین مکان مقدسی غیر از کعبه وجود نداشته است. 2. خداوند در تبیین علت قرار دادن بیت‌المقدس به‌عنوان قبله اول مسلمانان می‌فرماید: «وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ»؛ «و ما، آن قبله‌ای را که قبلا بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی می‌کنند، از آنها که به جاهلیت بازمی‌گردند، مشخص شوند».[بقره: 143] برخی گفته‌اند: از آنجاکه قبله شدن بیت‌المقدس با وجود کعبه امری غیر قابل قبول بود، خداوند آن را برای امتحان کسانی که از پیامبر تبعیت می‌کنند، به‌عنوان قبله تعیین نمود. برخی در مواجهه با این حکم، از روی اعتراض به پیامبر می‌گفتند: چرا از قبله پدران خود جدا شده و به قبله دیگری نماز می‌خوانی؟[بحارالانوار، ج19، ص195 به بعد] این موضوع حاکی از آن است که قبله بودن کعبه امری رایج بوده و اینکه بیت‌المقدس قبله باشد، برای مردم عجیب و غیر قابل پذیرش بوده است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 02 بهم, 1402 سوال اعتقادی: سرنوشت روح کسی که خودکشی کرده چگونه است؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما خودکشی مصداق کشتن انساني است که جانش محترم است . کسي حق کشتن انسان محترم را ندارد، حتي اگر اين کس خودش باشد. خداوند مالک تمام جهان و ازجمله جان انسان‌ها است، پس نمی‌توان بدون اجازه مالک يا رضايت او کاری انجام داد. قرآن نسبت به قتل و کشتن خود، تهديد شديد کرده و وعده عذاب جهنم داده است : «وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا»؛ «و خودکشی نکنید که خداوند نسبت به شما مهربان است و هر كس از روى تجاوز و ستم چنين كند، به زودى وى را در آتشى درآوريم». [نساء: 29 و 30] در روايات پيامبر و اهل‌بيت استفاده از آب برای وضو را در جاي که آب کم و خوف هلاک از تشنگی باشد يا در جايی که برای بدن ضرر داشته باشد يا حمله به تنهايي به دشمن که به کشته شدن می‌انجامد و اثری بر آن مترتب نمی‌شود، به استناد همین آيه نهی کرده‌اند.[مستدرک الوسائل،ج2،ص548؛وسايل الشيعه،ج29،ص24؛تفسير عياشي،ج1،ص236.] بنابراين، خودکشی از گناهان کبيره‌ای است که برای آن وعده عذاب شديد داده شده و مومن حق ندارد خود را بکشد يا به کشتن بدهد. علاوه بر آن که خودکشی حرام است، اين عمل از گناهان کبيره ديگری هم در فرد خودکشی کننده خبر می‌دهد که آنان نيز از بزرگ‌ترين گناهان کبيره هستند. فرد با خودکشي اعلام می‌کند که به تقديرهای خدا راضی نيست و خدا را در تقدير عادل نمی‌داند و از گشايش خداوندی نيز نااميد است. اينان هر کدام از گناهان کبيره هستند. اما ممکن است فرد در اثر خشم شديد يا حمله عصبی يا ترس ناگهانی و... دست به خودکشی بزند، ولی به سرعت پشيمان شود، ولی ديگر کار از کار گذشته و عنان کنترل از دست خارج شده باشد و او بميرد. در اين جا اولا واقعا فرد قصد خودکشی نداشته، بلکه جاهلانه و خارج از اختيار و انتخاب مرتکب عملی شده؛ ثانيا از آن هم پشيمان شده و توبه کرده، چنين فردي چه بسا به خواست خدا آمرزيده شده از دنيا رفته باشد و در آخرت مورد مواخذه قرار نگرفته و به خواست خدا از رحمت بيکران خدا بهره‌مند شود. حتی گاهی با اختیار هم بوده؛ ولی از روی عدوان و ظلم که در آیه به آن تأکید شده، نبوده است. در این صورت هم ممکن است شخص پس‌از رنج فراوان در برزخ، آخر کار نجات پیدا کند. بنابراين اگر شخصی از روی اختيار و با وجود آگاهی و توجه و از روی ظلم و دشمنی اقدام به خودكشی كند، مرتكب گناه كبيره شده است و برزخ و آخرت خوبی در انتظارش نخواهد بود. اگر در اثر خشم يا حمله عصبي يا موارد ديگری كه اختيار را از انسان سلب می‌كند، اقدام به اين كار كرده باشد، اميد است كه مورد مغفرت خدای متعال قرار بگيرد و از اين جهت مورد مؤاخذه قرار نخواهد گرفت. حال اگر گناهان ديگری داشته باشد، حسابش جدا است. به مقتضای گناهانش در صورت توبه نكردن يا توبه كردن حالات مختلفی می‌تواند در برزخ داشته باشد. ما هم موظفيم از کساني که دشمني آنان با خدا قطعی است ،بيزاری بجوييم، ولی دشمنی خودکشی کننده با خدا، قطعی نيست. چه بسا توبه او قبول شده و در حالی که بخشیده شده، از دنيا رفته باشد و يا خودكشی او از روی اختيار نباشد. بنابراين، حق داريم برای آنان طلب رحمت کنيم و برایشان خيرات بفرستيم.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 02 بهم, 1402 سوال اعتقادی: چرا خدا در هنگام معرفی خود به کفار، مثال فدیه در آخرت مثال زده؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما متن سوال از وضوح بسیار کمی برخوردار است و با مطالعه متوجه نشدیم، جناب‌عالی دقیقاً به دنبال چه معنا و تفسیری بوده و مشکل آیه از نظر شما چیست؟ سوالتان را با توضیح بیشتری دوباره مطرح کنید، انشاءالله در خدمتتان خواهیم بود. می‌دانید که آیه در صدد معرفی خدا نبوده و مثالی هم در آیه زده نشده است. آیه در صدد بیان این معناست که اموالی که کفار در دار دنیا دارند، به درد آخرت ایشان نخورده و نیازی از آنها را در آن سرای باقی، برطرف نخواهد کرد. مردم در آن عالم با اعمالشان مورد محاسبه قرار می‌گیرند، نه با اموالشان. برخلاف دنیا که معیار در بسیاری از مواقع اموال و دارایی‌های شخص است، در آخرت چنین معیاری وجود نداشته و از انسان تنها ایمان و عمل صالحی قبول می‌شود که کافر از آن تهی است. آیه شریفه در مضمون مانند آیات ذیل است: 1. «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»؛ «یقیناً اموال و فرزندان کافران هرگز چیزی از [عذاب] خدا را از آنان برطرف نمی‌کند؛ و اینانند که آتشگیره آتش هستند». [آل عمران: 10]  2. «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛ «قطعاً کسانی که کافر شدند اگر همه آنچه در زمین است و همانند آن را نیز با آن همراه خود داشته باشند تا آن را برای نجاتشان از عذاب روز قیامت فدیه و عوض دهند، از آنان پذیرفته نخواهد شد؛ و برای آنان عذابی دردناک است». [مائده: 36] 3. «يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنْجِيهِ كَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ نَزَّاعَةً لِلشَّوَىٰ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ»؛ «گنهکار آرزو می کند که ای کاش می‌توانست فرزندانش را در برابر عذاب آن روز فدیه و عوض دهد! و همسر و برادرش را و قبیله‌اش را که همیشه از او حمایت می‌کرد، و همه مردم روی زمین را تا مایه نجاتش گردند؛امّا هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله‌های سوزان آتش است، دست و پا و پوست سر را می‌کند و می‌برد! و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند صدا می‌زند». [معارج، 11 الی 17].
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 02 بهم, 1402 سوال اعتقادی: آیا می‌توان از خداوند درخواست کرد که به جای رفتن به بهشت، فرد را به عرش ببرد؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما در ابتدا به‌عنوان مقدمه‌ی پاسخ، نظر شما را به روایتی از رسول خدا جلب می‌کنیم:  حضرت فرمودند: «القلب ثلاثة أنواع: قلب مشغول بالدنيا، و قلب مشغول بالعقبى، و قلب مشغول بالمولى؛ أمّا القلب المشغول بالدنيا فله الشدّة و البلاء، و أمّا القلب المشغول بالعقبى فله الدرجات العلى، و أمّا القلب المشغول بالمولى فله الدّنيا و العقبى و المولى»؛  ترجمه:  قلب‌ها سه نوعند:  1- قلبی که مشغول و وابسته به دنیا است؛ 2- قلبی که مشغول به نعمت‌های اخروی است؛ 3- قلبی که وابسته به مولا است.  اما آن قلبی که سرگرم و وابسته به دنیا است،‌ همیشه دچار سختی و گرفتاری است.  و آن قلبی که وابسته به نعمت‌های اخروی است، ‌به درجات و مراتب بالایی می‌رسد. [یعنی از نعمت‌های بهشتی بهرمند می‌شود). و قلبی که دل‏بسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، ‌هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد. [تحریر مواعظ العددیه، ص245] از روایت مذکور دو چیز استفاده می‌شود: 1. هر کس در دنیا فقط به دنبال خدا بوده و کارهایش را فقط برای خدا انجام می‌داده و نه برای فرار از آتش یا رسیدن به نعمت‌های بهشتی، در آخرت نیز خدا را خواهد داشت و از لذت انس با خدا و رضوان الهی بهرمند می‌شود. 2. مانوس بودن با خدا و بهره بردن از لذت انس او، منافاتی با استفاده از نعمت‌های بهشتی ندارد؛ کما اینکه اولیاء الهی ضمن انس با خدا، از نعمت‌ها و لذت‌های دنیوی نیز بهرمند می‌شوند و البته در همان حال استفاده از لذاید دنیوی، با خدای خویش نیز مانوس بوده و او را در نظر دارند. قرآن کریم در وصف این اشخاص می‌فرماید: «الَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»؛ «آنان که بر نمازشان دائم هستند». [معارج: 23]  این شعر بابا طاهر هم در وصف این اشخاص است:    خوشا آنانکه الله یارشان بی     بحمد و قل هو الله کارشان بی        خوشا آنانکه دایم در نمازند   بهشت جاودان بازارشان بی    تجلی این نماز دائمی (ذکر همیشگی خداوند) در آخرت این است که دائما در محضر پروردگار بوده و از انس با او لذت می‌برند و البته از نعمت‌های بهشتی نیز بهره‌مند می‌شوند. شما اگر چنین مقامی را می‌خواهید، هم باید برای رسیدن به آن دعا کنید و هم در دنیا سعی کنید که به این صورت زندگی کرده و خود را دائماً در محضر خداوند ببینید. دعا اگرچه شاه کلید رسیدن به خواسته‌هاست؛ ولی به تنهایی در طی مسیر کفایت نمی‌کند و البته حتماً باید باشد و الا انسان بدون آن به مراتب عالیه دست نمی‌یابد. امام صادق علیه‌السلام به میسر فرمودند: « يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَل لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِه‏‏»؛ « اى ميسر دعا كن و مگو كه كار گذشته است و آنچه مقدر شده همان شود (و دعا اثرى ندارد)، همانا نزد خداى عز و جل منزلت و مقامى است كه بدان نتوان رسيد جز به درخواست و مسألت، و اگر بنده‌‏اى دهان خود را ببندد و درخواست نكند، چيزى به او داده نمی‌شود، پس درخواست كن تا به تو داده شود، اى ميسر هيچ درى نيست كه كوبيده شود، جز اينكه اميد آن می‌رود كه به روى كوبنده باز شود». [کافی، دار الکتب الاسلامیه، ج2، ص466] شما در دعای خود از خدا بخواهید: خدایا بالاترین مقامی که به مقربین درگاهت عطا می‌کنی، به من نیز عطا کن. این را اگر مکرراً از خدا بخواهید و در جهت آن تلاش لازم را نیز انجام دهید، خداوند حتماً به شما عطا خواهد کرد.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 01 بهم, 1402 سوال اعتقادی: آیا ملائکه دارای شکل و رنگ و قیافه هستند ؟؟؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما درباره نوع وجود ملائکه بین علما تفاوت نظر وجود دارد. برخی ملائکه را مجرد تام دانسته و ایشان را از هر نوع جسم، حتی جسم مثالی نیز عاری می‌دانند. مرحوم علامه طباطبایی که ظاهراً از این دسته افراد هستند، می‌فرمایند: ملائکه هیچ‌گاه جسمانی نبوده و در قالب جسمانی نیز تمثل نمی‌یابند؛ اما اینکه انسان احیاناً آنها را به صورت جسم می‌بیند، مربوط به قوه ادراک او و نوع تمثل و ظهور ملک در قوه ادراکی او هست، نه اینکه واقعاً مَلَک به آن صورت در آمده باشد.[المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص13. برخی ملائکه را مادی و دارای جسمی لطیف می‌دانند. از نظر ایشان روایات و آیات زیادی که صورت‌های مختلفی را برای ملائکه ترسیم می‌کنند، همگی حاکی از جسمانیت ملائکه می‌باشند.  آیه‌الله مکارم در کتاب تفسیر نمونه می‌فرمایند: آيا با اين اوصاف كه براى فرشتگان ذكر شد آنها موجوداتى مجردند يا مادى؟! بدون شك با اين اوصاف نمى‌توانند از اين ماده كثيف عنصرى باشند، ولى مانعى ندارد كه از اجسام لطيفى آفريده شده باشند؛ اجسامى ما فوق اين ماده‌ معمولى كه ما با آن آشنا هستيم. اثبات" تجرد مطلق" براى فرشتگان حتى از زمان و مكان و اجزاء كار آسانى نيست، و تحقيق از اين مساله نيز فايده زيادى در بر ندارد. مهم آن است كه ما فرشتگان را به اوصافى كه قرآن و روايات مسلم اسلامى توصيف كرده بشناسيم و آنها را صنف عظيمى از موجودات والا و برجسته خداوند بدانيم. (تفسیر نمونه، دار الكتب الاسلاميه‌، ج18، ص 176) برخی نیز ملائکه را مجرد دانسته؛ ولی از آنجا که ایشان دارای اصناف و انواع گوناگونی هستند، برخی را مجرد مثالی و دارای جسم مثالی و برخی را مجرد تام و بدون جسم مثالی می‌دانند. بر اساس این نظر، اوصاف جسمانی که برای برخی از ملائکه ذکر شده، مربوط به آنهایی است که تجرد مثالی داشته و صاحب جسم مثالی‌اند. شنیده شده که مرحوم شهید مطهری قائل به این نظر بوده‌اند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 25 دى, 1402 سوال اعتقادی: معلوم نیست فردای قیامت فردی که انتحاری کرده نزد خداوند مجرم نباشد
با عرض سلام و ادب خدمت شما در حدیثی در کتاب شریف کافی از امام باقر علیه‌السلام نقل شده که فرموده‌اند: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى حُبِّهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ كَانَ الْمَحْبُوبُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَبْغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى بُغْضِهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ كَانَ الْمُبْغَضُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّة»؛ «اگر مردى، مردى را براى خدا دوست بدارد، خدا براى دوستيش به او ثواب می‌دهد، اگرچه آنكه را دوست داشته در علم خدا اهل دوزخ باشد و اگر مردى مردى را براى خدا دشمن بدارد، خدا براى دشمنيش به او ثواب می‌دهد، اگر چه آنكه را دشمن داشته در علم خدا اهل بهشت باشد». [کافی، اسلامیه، ج2، ص127] بر اساس این حدیث شریف، اگر واقعاً یک داعشی، شیعیان را برای خدا دشمن بدارد و برای رضای خدا به دشمنی علیه ایشان بپردازد، در نزد خدا ماجور است. البته مساله‌ای که وجود دارد این است که در بسیاری از مواقع، این بُغض ناشی از تعصبات و عدم به کار اندازی فکر و اندیشه است و شخص پس‌از کج‌روی بسیار در طول زندگی به اینجا رسیده که دست به چنین جنایتی می‌زند. به فرموده قرآن کریم، گاهی فرد به جهت اصرار بر مسیر غلط و تبعیت از هوای نفس و شیطان و دوری از یاد خدا، به جایی می‌رسد که تصور می‌کند راه غلطی را که پیش گرفته، عین هدایت است. بدیهی است که چنین شخصی و لو اینکه به گمان خودش در حال حرکت در راه راست است؛ ولی درواقع گرفتار شیطان شده و افسارش را به دست شیطان داده است.  قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»؛ «هر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مى‌گماريم كه همواره همراهش باشد و آنها [= شیاطین‌] این گروه را از راه خدا بازمی‌دارند، در حالی که گمان می‌کنند هدایت‌یافتگان حقیقی آنها هستند!». [زخرف: 36 و 37]. این افراد اگرچه در ادامه کار به‌واسطه تسلط شیاطین بر افکارشان، فکر می‌کنند که حق با آنهاست و در مسیر حق هستند؛ ولی چون از ابتدا خودشان اسباب این گمراهی را فراهم کرده‌اند، در آخرت معذور نیستند. اگر نگوییم تمام داعشی‌ها از این افراد هستند، باید بگوییم که بسیاری از آنها از زمره ایشانند. کشتن افراد بی‌گناه بسیار، کار راحتی نیست که هر کسی موفق به انجام آن شود. چه بسا فردی باید در شقاوت فرو رفته باشد که توانایی انجام چنین کاری را ولو با اغوای دیگران داشته باشد. او اگرچه در زمان انجام آن کار چه بسا تصور می‌کرده که کار صحیحی انجام می‌دهد؛ ولی خودش زمینه این گمراهی را فراهم کرده است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 25 دى, 1402 سوال اعتقادی: چطور با رحمت خدا امکان دارد؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما رحمت خدا به معنای سلب آزادی از انسان‌ها و جلوگیری از حق انتخاب برای آنها نیست. اگر بنا باشد که خدا به واسطه رحمتش مانع هر نوع ظلمی بشود، باید هیچ ظلمی در هیچ جای دنیا چه کوچک و چه بزرگ اتفاق نیفتد و معنای این حرف آن است که انسان دیگر آزادی برای انتخاب راه شر نداشته باشد و همه باید بالاجبار مسیر خیر را طی کنند. خداوند انسان‌ها را موجوداتی مختار آفریده است و اقتضای این اختیار آن است که آنها بتوانند هم در خیر و صلاح و هم در شر و ظلم به اوج آن برسند. بنابراین بنا نیست تا به محض سر زدنِ ظلم از سوی یک شخص یا یک گروه، خداوند مانع آنان شده و ایشان را نابود کند. البته از آنجاکه خداوند سنت‌هایی دارد که بر اساس آن با انسان‌ها برخورد می‌کند، توجه به این سنت‌ها می‌تواند راه‌گشا باشد. یکی از این سنت‌ها، سنت یاری است. اگر گروهی برای رضای خدا در مقابل ظالمین ایستادگی کرده و با آنان بجنگند، خداوند به ایشان وعده یاری و پیروزی داده است. در کشور خودمان ما هشت سال با عراقی جنگیدیم که ده‌ها کشور پیشرفته دنیا از آن پشتیبانی می‌کردند؛ در عین حال چون رزمندگان ما برای خدا می‌جنگیدند، به پیروزی رسیدند. حزب‌الله لبنان در جنگ 33 روزه توانست اسرائیل تا دندان مسلح را که شش کشور عربی متحد را شکست داده بود، مغلوب کنند. در غزه نیز اگر مقاومت تنها برای رضای خدا بجنگند، قطعاً بدانید که در نهایت پیروزی با آنان خواهد بود و اسرائیل با نکبت شکست خواهد خورد.  این راهم باید بدانید که گاهی برای امتحان، یک گروه یا یک ملت، ممکن است در شرایط سخت قرار بگیرند؛ ولی در صورت مقاومت، ایستادگی و صبر، به پیروزی خواهند رسید. این امتحان همیشه و در همه زمان‌ها برای تمام امت‌ها و پیامبرانشان وجود داشته است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «آیا پنداشته‌اید در حالی که هنوز حادثه‌هایی مانند حوادث گذشتگان به سمت شما نیامده، وارد بهشت می‌شوید؟! به آنان سختی‌ها و آسیب‌هایی رسید و چنان متزلزل و مضطرب شدند تا جایی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند، گفتند: [پس] یاری خدا کی خواهد بود؟ [به آنان گفته شد] آگاه باشید که یاری خدا نزدیک است». در جریان جنگ احزاب که تمام گروه‌های گوناگون در برابر اسلام بایکدیگر هم دست شده بودند تا مسلمانان و اسلام را به صورت کلی از بین ببرند، خداوند شرایط مسلمانان را این‌گونه تصویر می‌کند: «إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا»؛ «(به خاطر بیاورید) زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانی را که چشمها از شدّت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگون بدی به خدا می‌بردید آنجا بود که مؤمنان مورد آزمایش قرار گرفتند و به تزلزل [در ایمان] و اضطرابی سخت دچار شدند». بر این اساس، سنت دیگر الهی سنتِ ابتلا و امتحان است که باید زمان در نظر گرفته شده برای آن طی شده و عیار ایمان اشخاص و ملت‌ها سنجیده شود. این امور و مسائل دیگر باعث می‌شود تا خداوند با اینکه رحیم است، ولی در برابر ظلم ظالمین تا زمانی مشخص، دست به اقدامی علیه ایشان نزند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 25 دى, 1402 سوال اعتقادی: چند جمله در خداشناسی به من میگیید؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما ممنون از اینکه سؤالتان را با این مجموعه در میان گذاشتید. خداشناسی در واقع جنبه‌های گوناگونی دارد که می‌توان به آن پرداخت. یکی از ابعاد خداشناسی، اصل اثبات وجود خدا و اوصاف الهی است. جنبه دیگر آن، توضیح اوصاف خداست. جنبه دیگر آن نحوه ارتباط خدا با مخلوقات است. از آنجاکه حضرت‌عالی جنبه خاصی را مشخص نکرده‌اید، درباره اوصاف خداوند و ارتباط خدا با بندگانش مختصر عرایضی را خدمتتان عرض می‌کنیم. از جمله اوصاف خداوند رحمت اوست. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: خداوند نسبت به بندگانش رحیم است و از مصادیق رحمتش این است که صد رحمت [برای بندگانش] خلق کرده. [از میان این مقدار رحمت خود] تنها یکی از آنها را در دنیا قرارداده و به واسطه همین یک رحمت است که مردم نسبت به هم دلسوزی می‌کنند و مادر فرزندش را دوست دارد و ... . آنگاه فرمودند: وقتی روز قیامت می‌شود، خداوند این یک رحمت را در کنار آن 99 رحمت دیگر قرار داده و به بندگانش ترحم می‌کند. [تفسیر امام حسن عسکری علیه‌السلام، ج1، ص37] در حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: خداوند در روز قیامت آنقدر به بندگانش لطف می‌کند که حتی ابلیس هم در رحمت خدا طمع می‌نماید. [بحارالانوار، ج7، ص287] یکی دیگر از اوصاف الهی حکمت اوست. تمام کارهای خدا از روی حکمت است ولو اینکه ما از حکمت کارهای خداوند اطلاع نداشته باشیم. همه چیز در عالم بر اساس تقدیرات حکیمانه الهی پیش می‌رود و خداوند نسبت به تمام بندگانش خیرخواه است؛ اگرچه آنها در بسیاری از مواقع متوجه این موضوع نباشند و یا حتی بعداً هم متوجه آن نشوند. راننده‌ای که سرپرستار یک بخش از بیمارستان هم بود و در ساعات بی‌کاری در اسنپ کار می‌کرد، نقل می‌کرد: يه مسافري بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خيلي عصباني بود.  وقتي داخل ماشين نشست، بدون اينکه جواب سلام منو بده گفت: چرا آنقدر همکاراتون بی‌فکر هستند.  از شدت عصبانيت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم چطور شده، مسافر گفت: ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن يک دقيقه ديگر مي‌رسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتي داشته و خودت رو ناراحت نکن. اين جمله بيشتر عصبانيش کرد و گفت حکمت کيلو چنده و اين چيزا چيه کردن تو مختون و با گوشيش تماس گرفت. مدام پشت گوشي دعوا می‌کرد و حرص می‌خورد.(بازاري بود و کلي ضرر کرده بود). حين صحبت با تلفن ايست قلبي کرد و من زدم بغل و کنار خيابون خوابوندمش و احياش کردم. سن خطرناکي هست و معمولا همه تو اين سن با این اتفاق، فوت می‌کنند؛ چون تا به بيمارستان يا اورژانس برسن طول می‌کشه. من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بيمارستان ..... هستم و مسافر نمی‌دونست. الحمدلله خطر برطرف شد و بردمش بيمارستان کرايه هم که هيچی!!! دو هفته بعد براي تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوري بياد پيشم. من اون موقع شيفت بودم و بيمارستان بودم. تازه اون موقع فهميد که من سرپرستار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرايه رو همراه يه کتاب کادو شده به من داد. گفتم ديدی حکمتی داشته؟ خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشين من بشی و نميری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اون موقع به شدت ۴ ميليون تومن پول لازم داشتم و هيچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب يک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود.هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴ميليون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. هميشه بدشانسي، بد شانسي نيست.[B2n.ir/s59491] ما از آينده و حکمت خدا خبر نداريم، حکمت بسیاری از اتفاقات زندگی ما در آخرت و پس‌از مرگ روشن می‌شود، ما باید به خدا اعتماد کنیم. یکی دیگر از اصاف خدا نامحدود بودن و عدم احتیاج اوست. ما باید بدانیم خدا به عبادت، نماز و اعمال صالح ما احتیاجی ندارد و اعمال بد ما هیچ ضرری به او نمی‌زند. علت توصیه خدا به اعمال صالح، این است که این کارها برای خود ما خوب است و علت نهی کردن از اعمال ناشایست، این است که این کارها برای خود ما بد است. باطن عمل صالح آرامش، لذت از زندگی، نورانیت، حضور ملائکه و در نهایت بهشت و رضوان ابدی است. باطن معصیت نیز، تاریکی، اضطراب در زندگی، حضور شیاطین و اجنه، و در نهایت آتشی است که خودمان آن را تدارک دیده‌ایم. نه کار خوب ما به خدا نفعی می‌رساند و نه کار بد ما به خدا ضرر می‌زند. محور نفع و ضرر در اعمال، خودِ ما هستیم. خداوند ما را آفریده تا به خیر مطلق و لذت ابدی دست پیدا کنیم، باید از این فرصت محدود دنیا استفاده کنیم تا به لذت غیر قابل توصیف ابدی دست یابیم.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 25 دى, 1402 سوال اعتقادی: بدعت در دین.....
با عرض سلام و ادب خدمت شما نفس سفره حضرت ابوالفضل و حضرت رقیه علیهما‌السلام و سایر سفره‌‌هایی که به نیت معصومین علیهم‌السلام انداخته می‌شود، اشکال ندارد و از مصادیق توسل به ایشان به شمار می‌آید.  البته این سفره‌ها مستند دینی به این صورت که سفره خاصی به صورت مشخصی توصیه شده باشد، ندارد؛ ولی از آنجا که از مصادیق اطعام و توسل است، بدعت به حساب نمی‌آید. بدعت درواقع این است که کسی چیزی را که از دین نیست به دین نسبت دهد و بگوید در دین وارد شده است؛ اما از آنجاکه کسی این سفره‌ها را با جزئیات و خصوصیاتش به دین نسبت نمی‌دهد، بدعت به حساب نمی‌آید. یعنی کسی نمی‌گوید که سفره حضرت ابالفضل را با این ویژگی‌های خاص پیامبر فرموده‌اند؛ بلکه آن را به عنوان مصداقی از مصادیق توسل به حضرت ابالفضل و اطعام به نیت ایشان اجرا کرده و از این طریق به ایشان تقرب جسته و حاجت می‌گیرند و چنین چیزی بدعت نیست.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 24 دى, 1402 سوال اعتقادی: حضرت نوح میتونست درست فرزندش رو تربیت کنه که راه دُرست بره
با عرض سلام و ادب خدمت شما حتماً می‌دانید که عامل موثر در تربیت فرزند، منحصر در تربیت پدر نیست؛ بلکه عوامل متعددی در تربیت یک شخص تاثیر‌گذار هستند. ازجمله عواملی که تاثیر بسزایی در تربیت فرزند دارد، مادر است.  خلقیات مادر و همچنین افکار و عقائد او از طریق تغذیه در رحم و تغذیه از شیر، تاثیر مستقیم بر فرزند می‌گذارد. می‌دانید که یکی از همسران حضرت نوح زنی کافر بوده که خداوند او و همسر حضرت لوط را به‌‌عنوان مثالی سوء برای کفار در قرآن ذکر می‌کند. احتمال آن وجود دارد که کنعان از همین مادر زاده شده باشد. یکی دیگر از عوامل موثر در تربیت، نشست و برخاست با دوستان است. گاهی تربیت پدر و مادر خوب است؛ ولی رفت‌وآمد با دوستانِ ناباب انسان را از راه به در می‌کند. این مَثَل معروف است که می‌گویند: پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گُم گشت. قرآن کریم از زبان عده‌ای در قیامت این‌گونه نقل می‌کند: «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي»؛ «و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان می‌گزد و می‌گوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود». [فرقان: 27 و 28 و 29] علاوه بر این، تربیت صحیح نمی‌تواند تضمین صد درصدی برای آینده و عاقبت شخص رقم بزند. به تعبیر دیگر این قضیه کلی نیست که بگوییم هرکس که بد شد، لزوماً تربیتش ناصحیح بوده است یا در محیطی ناسالم رفت و آمد داشته است؛ زیرا بالاخره هرقدر هم که تربیت صحیح بوده و محیط زندگی انسان سالم باشد، هوای نفس و وسوسه شیطان و زینت‌های مادی دنیا، ممکن است انسان را از راه به در کند. نمونه‌اش قابیل است که نه تربیت غیر صحیح داشته و نه پدر و مادرش افراد ناصالح بودند و نه در محیطی ناسالم زندگی کرد، با این حال به خاطر حسادت و منافع مادی و تبعیت از هوای نفس برادرش را از میان برداشت. اما این سخن که حضرت نوح در آخرت به خاطر جهنمی شدن فرزندش، اذیت می‌شود، نمی‌تواند سخن دقیقی باشد؛ زیرا در آخرت نسبت اشخاص بر حسب اعمالشان رقم می‌خورد، نه حسب و نسبشان در دنیا. در آخرت دیگر کسی به حسب و نسب دنیایی کاری ندارد؛ بلکه چه بسا نسبت بین یکدیگر را انکار کرده و هر کس دیگری را به حال خود رها می‌کند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ»؛ «هنگامی که در «صور» دمیده شود، هیچ یک از پیوندهای خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود و از اوضاع و احوال یکدیگر نمی‌پرسند».[مومنون: 101] همچنین می‌فرماید: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»؛ «در آن روز که انسان از برادر خود می‌گریزد و بلکه از مادر و پدرش و همچنین از زن و فرزندانش. در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول می‌سازد[و از دیگران غافل می‌کند]».[عبس، 34 الی 37] درنتیجه نه حضرت نوح که تمام خلائق در آخرت، جایگاهشان بر حسب اعمالشان مشخص شده و موقعیت جدیدی با همنشینان جدید پیدا می‌کنند که احیاناً با همنشینان دنیویشان متفاوت است و در آن دوران با آن همنشین‌های جدید مانوس شده و تعلقات دنیوی سابق خود را فراموش می‌کنند، مگر آنکه در آخرت خانواده دنیوی افراد به لحاظ ایمان و اعمال با آنها هم‌خوانی داشته باشند که در این صورت در آخرت نیز با هم و در کنار هم خواهند بود.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 930