سوال اعتقادی: چند جمله در خداشناسی به من میگیید؟

10:30 - 1402/10/23

سلام بزرگواران

چند جمله در خداشناسی به من میگیید؟

زن،۴۱ ساله،دیپلم تجربی .خانه دار

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/277250

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 17 =
*****
تصویر صاحب الامری روح الله

با عرض سلام و ادب خدمت شما 

پاسخ سوال اول:

هدف از زندگی چیست؟ 

خداوند متعال هدف از خلقت جن و انس را در قرآن کریم، عبودیت و بندگی خود معرفی می‌کند، آنجا که در سوره ذاریات می‌فرماید «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ «جن و انسان را خلق نکردم، مگر برای آنکه مرا عبادت کنند». [ذاریات:56]

البته بدیهی است که این عبادت به خاطر نیاز خدا به آن نیست؛ بلکه به آن جهت است که کمال و آرامش انسان در پی همین عبادت پروردگارش محقق می‌شود. خداوند انسان را موجودی کمال‌طلب آفریده که جز با کمال بی‌نهایت قانع نمی‌شود. 
همه ما انسان‌ها در زندگی خود به دنبال این کمال بی‌نهایت هستیم. منتهی از آنجا که در مصداق این کمال دچار اشتباه می‌شویم، آن را احیانا در فرزندان، همسر، پول، خانه، ماشین و  سایر امور دنیوی می‌جوییم و حال آنکه همه اینها محدود بوده و هر قدر هم که زیاد باشند، باز انسان احساس آرامش نمی‌کند و دنبال چیز بالاتری می‌گردد. 
انسان به گونه‌ای است که اگر تمام دنیا را هم در اختیارش بگذارند، احساس کمبود دارد. اگر تمام کرات آسمانی را هم به شخصی بدهند، باز حس می‌کند، به خواسته اش نرسیده؛ زیرا او به دنبال بی‌نهایت کمال است و تنها موجود بی‌نهایت خداست. 
درنتیجه، از آنجا که عبادت و پرستش این خدا باعث آرامش انسان شده و بی‌نهایت طلبی او را تامین می‌کند، عبادت و انس با پروردگار به عنوان هدف از خلقت انسان معرفی شده است. 
به همین دلیل است که اولیاء الهی تمام سعی و تلاش خود را در زندگی صرف بندگی این خدا و کسب معرفت او کرده و همه چیزشان را در این راه فدا می‌نمودند؛ آنها می‌دانستند اگر به خدا برسند، به همه چیز رسیده‌اند و اگر به معرفت و انس با خدا دست پیدا نکنند، به هیچ چیز نرسیده‌اند.
ایشان زندگی خود را تماماً وقت بندگی، عبادت، معرفت و انس با خدای خود کرده و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزند؛ زیرا می‌دانند که قلب بی‌نهایت خواه ایشان، تنها با غوطه‌ور شدن در این دریای بی‌کران است که آرامش می‌یابد.

در نتیجه هدف از زندگی، رسیدن به کمال بی‌نهایت است و این کمال بی‌نهایت، تنها مصداقش خداست.

پاسخ به سوال دوم:

راه رسیدن به این هدف چیست؟

امام حسین علیه‌السلام در فرمایشی زیبا به این هدف  راه رسیدن به آن اشاره کرده و می‌فرمایند: «اَيُّهَا النّاسُ! اِنَّ اللّه َ جَلَّ ذِكْرُهُ ماخَلَقَ الْعِبادَ اِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَاِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، فَإذا عَبَدُوهُ اسْتَغْنُوا بِعِبادَتِهِ عَنْ عِبادَةِ ماسِواهُ. فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: يَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ بِأَبى أَنْتَ وَاُمّي فَما مَعْرِفَةُ اللّه ِ؟ قالَ: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمْ اَلَّذى يَجِبُ عَلَيْهِمْ طاعَتُهُ»؛ «اى مردم! همانا خداى بزرگ بندگان را نيافريده مگر براى آنكه او را بشناسند، وقتى او را شناختند[و به عظمت و زیبایی او و اینکه او کمال بی‌نهایت است، پی‌برده و دانستند که تنها در سایه انس با او آرامش می‌یابند،] او را پرستش خواهند كرد، هنگامى كه او را پرستش كردند، از بندگى غير او [همچون پول، مقام، فرزندان، جلوه‌های دنیا و ...] بى‌نياز مى‌شوند؛[زیرا با وجود کمال بی‌نهایت و زیبایی مطلق، دیگر تعلق خاطری به کمال محدود و زیبایی ظاهری پیدا نمی‌کنند؛ مگر آنکه این کمال محدود نیز در جهت آن کمال بی‌نهایت باشد] مردى گفت: اى فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد، شناخت خدا چيست؟ [و از چه راهی به دست می‌آید؟] فرمود: عبارتست از شناخت مردم هر زمان امامشان را، آن امامى كه اطاعت او بر آنها واجب است». [علل‌الشرایع، ج1، ص9].

یعنی انسان در پرتو شناخت و معرفت نسبت به امام زمان خود و انس با آن بزرگوار، می‌تواند به معرفت خدای خود دست پیدا کرده و با شناخت خدای خود نیز می‌تواند به بندگی و عبودیت او برسد، عبودیتی که به او آرامش داده و او را از غیر بی‌نیاز می‌کند.

امام کسی است که می‌تواند دست انسان را گرفته و در دست خدا قرار دهد. به تعبیر روایات ما، تنها راه رسیدنِ به خدا معرفت امام و اطاعت از اوست.

قرآن کریم می‌فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»؛ «[ای پیامبر به مردم] بگو اگر خدا را دوست داشته [و می‌خواهید به شناخت و معرفت او دست یابید،] پس از من (پیامبر) تبعیت کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته [و به خواسته‌تان برساند]».[آل‌عمران: 31]

این آیه حاکی از آن است که در زمان پیامبر اکرم، راه رسیدن به محبوبیت در نزد خدا و مرضی درگاه او شدن، تبعیت از ایشان بوده است. در این زمان نیز راه رسیدن به خدا شناخت امام زمان و اطاعت از ایشان است.

تصویر صاحب الامری روح الله

با عرض سلام و ادب خدمت شما

ممنون از اینکه سؤالتان را با این مجموعه در میان گذاشتید.

خداشناسی در واقع جنبه‌های گوناگونی دارد که می‌توان به آن پرداخت.

یکی از ابعاد خداشناسی، اصل اثبات وجود خدا و اوصاف الهی است.

جنبه دیگر آن، توضیح اوصاف خداست.

جنبه دیگر آن نحوه ارتباط خدا با مخلوقات است.

از آنجاکه حضرت‌عالی جنبه خاصی را مشخص نکرده‌اید، درباره اوصاف خداوند و ارتباط خدا با بندگانش مختصر عرایضی را خدمتتان عرض می‌کنیم.

از جمله اوصاف خداوند رحمت اوست. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: خداوند نسبت به بندگانش رحیم است و از مصادیق رحمتش این است که صد رحمت [برای بندگانش] خلق کرده. [از میان این مقدار رحمت خود] تنها یکی از آنها را در دنیا قرارداده و به واسطه همین یک رحمت است که مردم نسبت به هم دلسوزی می‌کنند و مادر فرزندش را دوست دارد و ... . آنگاه فرمودند: وقتی روز قیامت می‌شود، خداوند این یک رحمت را در کنار آن 99 رحمت دیگر قرار داده و به بندگانش ترحم می‌کند. [تفسیر امام حسن عسکری علیه‌السلام، ج1، ص37]

در حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: خداوند در روز قیامت آنقدر به بندگانش لطف می‌کند که حتی ابلیس هم در رحمت خدا طمع می‌نماید. [بحارالانوار، ج7، ص287]

یکی دیگر از اوصاف الهی حکمت اوست. تمام کارهای خدا از روی حکمت است ولو اینکه ما از حکمت کارهای خداوند اطلاع نداشته باشیم. همه چیز در عالم بر اساس تقدیرات حکیمانه الهی پیش می‌رود و خداوند نسبت به تمام بندگانش خیرخواه است؛ اگرچه آنها در بسیاری از مواقع متوجه این موضوع نباشند و یا حتی بعداً هم متوجه آن نشوند.

راننده‌ای که سرپرستار یک بخش از بیمارستان هم بود و در ساعات بی‌کاری در اسنپ کار می‌کرد، نقل می‌کرد: يه مسافري بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خيلي عصباني بود. 
وقتي داخل ماشين نشست، بدون اينکه جواب سلام منو بده گفت: چرا آنقدر همکاراتون بی‌فکر هستند. 
از شدت عصبانيت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن يک دقيقه ديگر مي‌رسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتي داشته و خودت رو ناراحت نکن.
اين جمله بيشتر عصبانيش کرد و گفت حکمت کيلو چنده و اين چيزا چيه کردن تو مختون و با گوشيش تماس گرفت.
مدام پشت گوشي دعوا می‌کرد و حرص می‌خورد.(بازاري بود و کلي ضرر کرده بود).
حين صحبت با تلفن ايست قلبي کرد و من زدم بغل و کنار خيابون خوابوندمش و احياش کردم.
سن خطرناکي هست و معمولا همه تو اين سن با این اتفاق، فوت می‌کنند؛ چون تا به بيمارستان يا اورژانس برسن طول می‌کشه.

من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بيمارستان ..... هستم و مسافر نمی‌دونست.
الحمدلله خطر برطرف شد و بردمش بيمارستان کرايه هم که هيچی!!!

دو هفته بعد براي تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوري بياد پيشم. من اون موقع شيفت بودم و بيمارستان بودم. تازه اون موقع فهميد که من سرپرستار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرايه رو همراه يه کتاب کادو شده به من داد. گفتم ديدی حکمتی داشته؟ خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشين من بشی و نميری. تو فکر رفت و لبخند زد.
من اون موقع به شدت ۴ ميليون تومن پول لازم داشتم و هيچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب يک سکه تمام چسبونده بود!

حکمت خدا دو طرفه بود.هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴ميليون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. هميشه بدشانسي، بد شانسي نيست.[B2n.ir/s59491]
ما از آينده و حکمت خدا خبر نداريم، حکمت بسیاری از اتفاقات زندگی ما در آخرت و پس‌از مرگ روشن می‌شود، ما باید به خدا اعتماد کنیم.

یکی دیگر از اصاف خدا نامحدود بودن و عدم احتیاج اوست. ما باید بدانیم خدا به عبادت، نماز و اعمال صالح ما احتیاجی ندارد و اعمال بد ما هیچ ضرری به او نمی‌زند. علت توصیه خدا به اعمال صالح، این است که این کارها برای خود ما خوب است و علت نهی کردن از اعمال ناشایست، این است که این کارها برای خود ما بد است. باطن عمل صالح آرامش، لذت از زندگی، نورانیت، حضور ملائکه و در نهایت بهشت و رضوان ابدی است. باطن معصیت نیز، تاریکی، اضطراب در زندگی، حضور شیاطین و اجنه، و در نهایت آتشی است که خودمان آن را تدارک دیده‌ایم. نه کار خوب ما به خدا نفعی می‌رساند و نه کار بد ما به خدا ضرر می‌زند. محور نفع و ضرر در اعمال، خودِ ما هستیم. خداوند ما را آفریده تا به خیر مطلق و لذت ابدی دست پیدا کنیم، باید از این فرصت محدود دنیا استفاده کنیم تا به لذت غیر قابل توصیف ابدی دست یابیم.