مطالب دوستان sari1372

تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 03 مهر, 1400 تعقیبات بعد از نماز
سلام ،ممنون ولی امام خمینی گفتند بعداز نماز جماعت یا جمعه بلافاصله تکبیر وبرائت از مشرکین داشته باشید.
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 01 مهر, 1400 همسرم یه زن ده سال از خودش بزرگتر و صیغه اش کرده
بازگو کردن کارهایی را که براش انجام دادید و یا عیب و نقص ها میتونه کار را برای شما سخت تر کنه. سرزنش کردن خودش اتش لجاجت را شعله ور تر میکنه و تنها راهی که شما را به ارامش میرسونه و زندگیتون را سروسامون میده صبر و متانت شماست و کسب کردن مهارت های ارتباطی که می تونید با ارتباط گرفتن در زمینه شناخت مردان و یا چگونه جذاب شدن با کارشناسان ما در این زمینه موفقیت هایی کسب کنید.موفق باشید. این کسب مهارت ارتباطی که کارشناستون فرمودن چطوری هس  ؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 31 شهر, 1400 من برادری دارم خیلی عصبی و تند خو هست
سلام و تشکر از مشاوره و راهنماییتون و وقتی که گذاشتین ما خانوادگی آنقدر از حرفاش خسته ایم و جو نا آرام می کنه اگر باهاش مخالفت کنیم ترجیح میدیم سکوت کنیم چون همون یکیار مخالفت تمام روز درش اثر میزاره و بد و بیراه بگه یا بلایی به سرمون میاره من خودم واقعا آرامش دوست دارم و ترجیح میدم هر چند خونه ما هیچ وقت روی آرامش نمی بینه چون اگه مخالفتم باهاش نکنیم کاری باهاش نداشته باشیم خودش دنبال شر میگرده یه چیزی بهانه میکنه که دعوا ایجاد بکنه نفر دیگری هم غیر از ما سه نفر رو نمیشناسم حتی فامیل نمیتونن خونه ما بیان چون نمیزاره چه برسه بخوان همکاری کنه اصلا خودش مریض نمی دونه اینجوری بیشتر لج می کنه بیشتر کینه به دل میگیره یعنی هیچ نصیحت و مشاوره ای رو از طرف ما قبول نمی کنه مگر تو اجتماع، همسایه ای غریبه ای باهاشون صحبت کنه و مشکلاتش بهشون بگه اونا هم راهکاری بهش بدن معمولا حرف غریبه ها رو بهتر گوش میده تا خانواده. به هر حال با اوضاعی که در خونه دارم دوست دارم از خونه برم ولی جایی ندارم می خواستم بدونم آیا جایی هست برای کسانیکه تو شرایط من هستن برای اینکه امنیت و آرامش داشته باشن اونجا بمونن؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 31 شهر, 1400 من برادری دارم خیلی عصبی و تند خو هست
سلام شما تو مشاوره تون فقط منو محکوم و قضاوت کردین این اصلا عادلانه و منصفانه نیست من چند سال که فهمیدم مریضه سعی کردم درکش کنم مراعاتش کنم براش وقت بزارم پای حرفاش نشستم راهکار دادم بهش که نگاه منفیش رو به جامعه عوض کنه یا کمتر ناراحت باشه غصه نخوره این باعث میشه که از پا در بیاد ولی تاثیرش همش چند ثانیه بود باز برمی گشت به خونه اول ،من حتی سعی کردم با طب گیاهی درمانش کنم اینو حضوری بردیم دارو ی گیاهی هم براش تهیه کردیم یه مدت کوتاهی مصرف کرد ولی گذاشت کنار بارها براش از طبیب های گیاهی پرسیدم و براش وقت گذاشتم و سرکله زدم و حتی دلم براش سوخته و در نهایت فقط توهیناش دیدم من خواهر کوچکترشم،برادرم خیلی هم فضول به همه چی کار داره تو کارهای ما دخالت می کنه در هر چیزی که بهش ربطی نداره و بهش کاری نداریم خودش میاد ما رو اذیت می کنه حالا شما هرجور میخوای در مورد من فکر بکنی اصلا مهم نیست فقط منو اذیت نمی کنه تمام اعضای خانواده رو چه پدرم زمانیکه زنده بود چه مادرم چه برادر کوچکترم ،همیشه میخواست که رئیس و غولدر خونه باشه حرف حرف اون باشه حتی تلویزیون در اختیارش و من چیزی نمیگم که مثلا میخوام فلان برنامه رو ببینم بی خیالش میشم و کنار میکشم و نگاه نمی کنم شما انتظاراتی از من داری یعنی میخواستین که از دوران طفولیت و نو جوانی مثل  کسی که مشاور و روانشناسِ رفتار کنم من اون موقع که سنم کم بود مورد آزارش قرار میگرفتم برای دفاع از خودم چاره ای جز داد و بیداد نداشتم و فکر میکردم که ظالم هست و عمدا اینکار انجام میده بعدها که فهمیدم مشکل روحی روانی داره خیلی سعی کردم  مراعاتش کنم ولی همیشه ایشون شر ایجاد میکنه اصلا نمیشه چیزی بهش گفت مثلا مادرم میگه کمتر بخور این میوه برای امروز فقط نیست کمی قناعت کن بهش بر میخوره و بدو بیراه و تهدید میکنه که همه رو میریزه بیرون چقدر قناعت کنم و...رو حرفش نباید حرف بزنی یا هر کاری دلش خواست باید انجام بده بخصوص توخونه کسی نباید چیزی بهش بگه مثلا برادر کوچیکم از سر کار اومده خسته هست خوابیده برق اتاقش روشن میکنه حتی شده تا صبح کارهای خودش انجام میده و اصلا هم براش مهم نیست که اون خوابیده و ممکنه سر و صدا کنه و بیدار بشه ماها هم چیزی بهش نمیگیم اینا مراعات کردن نیست پس چیه؟ اکثر مواقع بخاطر کارهای رو مخش سکوت میکنم و چیزی نمیگم چون اگه بگم  فایده ای نداره و بد و بیراه میگه نهایت باید یه بلایی سر ما بیاره به عنوان مثال با مادرم تو آشپزخونه آروم حرفهای خودمونی و زنونه می گیم این از راه میرسه معترض میشه که چی دارین میگین چی دارین از من مخفی می کنید دارین پشت سر من حرف میزنید و بد و بیراه  توهین و غیره در حالیکه اصلا چنین چیزی نیست و در موردش داشتیم صحبت نمی کردیم پارسال جایی رفت کار کنه اونجا هم نتونست باهاشون بسازه کتکاری کردن و همدیگر زدن انداختنش بیرون،البته اونا نمیدونستن که این مریضه مراعاتش نکردن و از کارهاش خسته شدن حالا نمیدونم چیکار کرده بود که اونا ۵ یا ۶نفر میارن تو ماه محرم ناجوانمردانه کتکش میزنن حسابی زخم و زیلیش می کنن بعد اینم راهی نداشته برای اینکه از خودش دفاع کنه یه چاقوی میوه خوری رو میز بوده برداشته تا اونا ولش کنن دست از سرش بردارن خلاصه اینکه کلی بالا پایین رفت تا دادگاه حق بهش بده و مختصری دیه اش بگیره خودش میگه که بیشتر باید میدادن چون خیلی اذیت شده
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 30 شهر, 1400 رهایی و نجات از خود ارضایی
با سلام و تشکر از راهنمایی زیبایی که داشتید لطفا دوره های درمانی و تمرین های عملی که در پایان اسم بردید رو به من معرفی کنید(تمرین های عملی که اسم بردید) با تشکر
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 29 شهر, 1400 حق الناس رو چه جوری باید جبران کرد؟؟
ممنونم این که همش شد طلب حلالیت ازطرف خب اینجور آبروی خودم میره پس عزت نفس شخص چه میشه؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 29 شهر, 1400 الان ۵ماهه عقد کردیم خیلی دارن من رو اذیت می کنند
سلام میخاستم کمکم کنین من ۵ ماهه نامزد کردم اوایل که نشون بودم یک بار نامزدم و خانوادش اومدن خونمون بحث از درس خوندن من شد نامزد گف من نمی زارم درس بخونی فضای مدرسه ات بده و پسر اون اطراف زیاده و نمی زارم بری درس بخونی بد مامان من گف که باید بخونه جرو بحثشون شد ک نامزد من برگش گف اینطور باشه فایده نداره وصلت ما من خیلی گریه کردم پدرومادرم می خواستم انگشتری که آوردن و پس بفرستن که اومدن و معذرت خواهی کردن بابام گف اشکال نداره بد ک عقد کردیم فرداش نامزدم اومد دنبالم بریم بیرون مامانم نزاش گف نمیخواد برید اونم حرصش در اومدو گفت که دیگه عقد کردیم اختیار زنم دستمه میخوام همجا ببرمش مامانمم گف اختیارش بامنه نمیزارم بیاد اینجور شد ک دعواشون شد بازم بدش نامزدم گف هرکسی بخواد زندگی منو خراب کنه آتیشش میزنم این حرفش ب مامانم خیلی برخورد و بابام ک خونه نبود بعدن اومد امدو تعریف کرد بهش وهمه چیزی ک خریده بودنو برد پس داد و گف باید دخترمو طلاق بدهی هفته گذشت ک اومدنو معذرت خواهی کردن بازم بابام راضی شد باهم باشیم نزدیک دو ماه همچی خوب بود میرفتم میومدم ن مادرپدرم کاری داشتن ن نامزدم... یروز شام قرار بود بیاد خونمون ک مامانم گف بهش بگو اگه خاست شبو بمونه منم گفتم و نامزدم قبول کرد شام موند نگو بابام اصن راضی نبوده ک بمونه ما شب خوابیدیم و فردا صب ک نامزدم رف سر کار بابامم رف کاریم نداش بد مامانم بیدار شد گف بابات بیاد پدرتو در میاره واسه اینکه شب پیش هم بودین شب بابام اومد عصبانی گف تو بااجازه کی گذاشتی شب نامزدت بمونه من مگه گذاشتم بد شروع کرد منو با کمر بند زدن و بعدم انداختن تو انباری فرداش من ب نامزدم زنگ زدم گفتم موندی خونمون بابام بدش اومده بد یکم منو زد (اگه میگفتم باکمربند خدا میدونس چیکارشون میکرد)اونم حرصش در اومد زنگ زد مامانم گف ب چ حقی دس رو زن من بلند کردین مامانمم گفته بوده بچمونه دوس داریم بزنیم بکشیمش ب تو چه بد اونم گفته وختی دادگاهیتون کردم واسه همه این کارایی ک میکنین حالتون میاد سر جاش سر اینم ی دعوا ب چ بزرگی شد ک هنوزم ک هنوزه یچیز میشه مامانم فوشش میده هرچی میخواد میگه ب منم میگه زندگیت بهم بخوره خوشبخت نشی و... حالا اگه من بخوام باهاش جایی برم باید حتمن مامانمینا بزارن اگه بخوام چیزی بخرم باید مامانم انتخاب کنه کلا تو خیلی چیزا دخالت میکنه دلیلشم اینه ک ما پدر مادرتیم و باید دخالت کنیم بد نامزدم میگه کسی حق دخالت نداره اینجور پیش بره ازت سرد میشم و اونموقه تو بمون با مامان بابات نمیدونم چیکار کنم اگه مامان بابامم فوشش بدن بخوام طرفداریشو کنم کتکم میزنن ک چرا ازش دفاع میکنم خسته شدم بخدا حالا ازتون میخام ک کمک کنین چیکار کنم همچی درس بشه فقط تنها کسی ک این وسط قربانی‌ منم هم باید حرفای نامزدمو بشنوم هم دعوا و کتکای مامان بابامو
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 24 شهر, 1400 پدرخوانده های مجازی و فرزندان ساده لوح
من این رابطرو قطع کردم و میخوام از حالا به بعد برای زندگیم خودم تلاش کنم چه قدر حرفاتون بهم امید داد چجوری و با خوندن چه کتابهایی میتونم خودم رو ارتقا بدم و این ضعف و عدم اعتماد به نفس و جبران کنم من از بچگی وقتی برام مشکلی پیش میومد سریع میرفتم به بقیه میگفتم تا کمکم کنن اما خیلی ها بلد نبودن خیلی ها بدترش میکردن خیلی ها مشکلم و به همه میگفتن و ابروم و میبردن خیلی ها درک نمیکردن و دوستیشون با من قطع میشد ای کاش یه روز بتونم خودم مشکلاتم و حل کنم و به کسی نگم
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 23 شهر, 1400 نگرانم همسرم معتاد شده باشه
اما من چند ساله به همین روش پیش رفتم اما فکر کردم باید ایندفعه کمی محکم وسفت وسخت تر برخورد کنم فکر میکنم اون داره هم من هم خودشو گول میزنه وچون دور از خونه هست ودر شهر دیگه ای کار میکنه من دور به دور متوجه میشم
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 22 شهر, 1400 یک راهنمایی راهگشا بفرمایید برای ترک فیلم های مبتذل به صورت یکدفعه ای
تشکر از  همراهی شما بنده حالا سعی میکنم این مراحل و پیشنهاد ها رو مراقبت و اجرایی کنم اما فکر میکنم برای ترک این عادت باید هم دارای اراده قوی و جدی بود و هم اینکه خسته و نا امید نشد من قبلا بار ها برای ترک این عادت تصمیم گرفته بودم اما چون انچنان  اراده مصممی نداشتم موجب شکست میشدم و یا اینکه ناامید میشدم به این صورت که میگفتم اگه فیلم ببینم حالا به یک ارامش نسبی میرسم یا اینکه اخه چرا نباید فیلم ببینم و حالا  اگه فیلم نبینم چی گیرم میاد و دلایل متعدد شیطانی دیگر که به این صورت موجب فریب من میشد حتی بعد از دیدن پشیمان هم میشدم و یک موضوع دیگه اینکه این فیلم نمیدونم چرا؛ به یه صورتی هستن که بعد از دیدنشون فرد تشنه و مجبور به خودارضایی کردن میشه که واقعا بعد اون دیگه خیلی احساس بدی روح و روان انسان رو در بر میگیره و من هم همینطور بودم اگه میشه در این موارد توضیحاتی رو ارائه کنید

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 3