مطالب دوستان sza4441370115

تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 ترس از نه زود هنگام
سلامجمع بندی،با تشکر از دوستانی که با نظرات مفید خودشون، در این پست شرکت فعالی داشتند،نتیجه گیری نهایی:شما از راهش وارد شوید،مسلما اگر فرد برای انجام هر کاری از راهش وارد شود(یعنی بصورت عاقلانه و مطابق با دستورات دین و بزرگان و همچنین تجارب بدست آمده دیگران)ضریب موفقیتش بالا رفته و خطاهای که دیگران مرتکب شده اند را تکرار نمی کند و در نتیجه مشکلاتش به حداقل می رسد برای داشتن یک ازدواج خوب و موفق، آشنایی  صحبت و کردن با طرف در چند جلسه خواستگاری  وانجام تحقیقات لازم کفایت می کند و نیازی به آشنایی طولانی مدت نیست که بخاطر آن شما خود را اینگونه به تکلف انداخته اید.برای خواستگاری از ایشان از آنجا که شما با ایشان در یک محیط کاری نیستید و برخورد روزانه با ایشان ندارید بنابراین حساسیت چندانی به وجود نمی آید که باعث آسیب دیدن شما یا ایشان شود پس به راحتی می توانید از طریق خانواده خود، برای خواستگاری اقدام کنید، همچنین با یک خواستگاری تکلیفتان کاملا مشخص می شودو از دو دلی و چند راهی بیرون می آیید بنابراین از مادر خود بخواهید که مراحل اولیه را پیش ببرد سپس شما ببینید که آیا اصلا بدرد هم می خورد آیا از تناسبهای لازم ازدواج یعنی تناسب فکری اخلاقی رفتاری و اعتقادی برخوردار هستید یاخیر؟ با این حال اگر خودتان تشخیص می دهید که خواستگاری رسمی و مستقیم، در محیط کاریتان حساسیت زا و تنش زا خواهد بود می توانید غیر مستقیم اقدام کنید مثلا از طریق یک واسطه (درصورت امکان یک همکار زن که از شما مسن تر باشد و مورد اعتماد شما)از او بخواهید که با ایشان در مورد ازدواج صحبت کند و نظرش را در مورد شما جویا شود،اما در مورد قد و قیافه ...اینها از ملاکهای ترجیحی ازدواج به حساب می آیند که قابل گذشت و چشم پوشی هستند و در این زمانه موارد بسیاری بوده که دختر قدش از پسر بلند بوده است و تقریبا مساله ای حل شده در میان مردم می باشد.در آخر با توکل و توسل به خداوند متعال همیشه درزندگی پیروز و سربلند باشید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 اسیر شیطان شدم/زندگیم زهر شده
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات مفیدشون در این پست شرکت فعالی داشتند.نتیجه گیری:با توجه به نظرات دوستان و اضافات، همانطوری که عرض شد ،جلوی ضرر را هر کجا بگیرید منفعت است، اگر واقعا فکر می کنید که او به درد زندگی با شما نمی خورد و ماه اول کارتان به طلاق می کشید و یا یک عمر باید او را تحمل کنید پس چرا عاقل کند کاری که باز آردپشیمانی؟چون حرف یک عمر زندگی در میان است.یعنی شما از اینکه با او قطع رابطه کنی واهمه و ترسی نداشته باشید، اما اگر واقعا خودتون لایق او می دانید، از این لحاظ که فرد مناسب شماست و با او از تناسبهای لازم برخوردار هستید، که درست، اگر بخاطر مسائل دیگه باشه، باید عرض کنم شما چند بار اشتباه کردی که با او رابطه برقرار کردی، اما حالا که توبه کردی و خداوند متعال هم توبه شما را پذیرفته است، اینکه بخاطر گناهی که قبلا کردید،خودتون را مستحق او می دانید، این خودش ی گناه چون وقتی شما توبه کردی خداوند توبه شما را قبول کرده دیگه گناهی باقی نمی مونه، اما اگر با او ازدواج کنی در حالی که همانطوری که گفتی او دارای مشکلات اخلاقی و ...ممکنه شما را هم از هر لحاظی دچار مشکل کنه ، آیا بفکر بچه هاتون نیستید ، مخصوصا که فرزندان ار پدر خیلی تاثیر پذیرند،با توجه به اینکه با شناختی که پیدا کردی و زندگی تون زهر شده، حالا دیگه لزومی نداره که این زهر تا اخرش به سر بکشی و خودتون را نابود کنی، بهتر این کاسه زهر را به طرفی پرتاب کرده و به زندگی عادی خودتون برگردید و از درگاه خداوند ناامید نباشید.همچنین دقت داشته باشید که برای ازدواج  یک سری ملاکهایی وجود دارد که با رعایت آنها می توان زندگی خوب و موفقی داشت، ملاکهای اصلی ازدواج همان برخوداری طرفین از تناسبهای فکری اخلاقی رفتاری و اعتقادی است که بدون لحاظ کردن این تناسبها مسلما در آینده با مشکلات فراوانی روبرو خواهید شد، حال شما خودتان بسنجید که آیا او با شما متناسب است یا خیر؟اگر به این نتیجه رسیدید که او بدرد شما نمی خورد و نمی تواند پدر خوبی برای فرزندان شما باشد و با توجه به اینکه خانوادتان نیز مخالف هستند نباید دچار این اشتباه شوید.تاکیدا در مورد عذاب وجدان و گناهی که مرتکب شده اید باید عرض کنم که در توبه همیشه به روی بندگان باز است و خداوند بی اندازه مشتاق بازگشت گنه کاران است پس اگر شما واقعا توبه کرده اید مطمئا باشید که خدا توبه شما را پذیرفته و دیگر جای هیچ عذاب وجدانی نیست(البته توبه واقعی زمانی محقق می شود که از کرده خود پشیمان باشید و دیگر آن را تکرار نکنید)پس به خواستگاران خوب خود فکر کنید و از فکر او بیرون آیید.نکته دیگر اینکه هیچ لزومی ندارد که شما در مورد رابطه خود به خواستگاران و یا همسرآینده تان چیزی بگویید چون اقرار به گناه در دین ما خود گناه بزرگی است و مسلما با گفتن آن مشکلاتی هم برای شما پیش خواهد آمد،در آخر با توکل و توسل به اهل بیت همیشه در پناه حق موفق باشید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 یکی را دوست می دارم که او هم قصد دوستی دارد و بس!
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات مفیدشون، دوستمان را یاری دادند.نتیجه گیری اینکه:اگر منظورتون از یک رابطه جدی ازدواج باشه، سوالاتون درسته و الا رابطه هم شرعا حرام است و هم اینکه جدا آسیب زننده است، (مخصوصا به دخترها)زیرا یکی از آثار مهم رابطه در ازدواج عدم شناخت طرف مقابلتون است، در واقع علاقه و عشق باعث می شه، شناخت درستی از طرف پیدا نکنی و اگر هم عیبی از او دیدی بخاطر علاقه نادیده بگیرید.اما اکثر پسرها برخلاف دخترها هدفشون از ارتباط ازدواج نیستی (برخلاف دخترها که به ازدواج فکر می کنند)بلکه محض دوستی ست چون اگر ازدواج باشه سریعا از دختری که خوششون آمده خواستگاری میکنند، هدف از ایجاد رابطه از منظر پسرها مسائل مختلفی می تونه باشه که مهمترینشون سوء استفاده جنسی ست.فلذا شما به این رابطه خاتمه بدهید، به چند دلیل:اول اینکه این رابطه از منظر دین حرام است، دوم اینکه تا معلوم بشه این آقا هدفش از این رابطه چیست؟ اگر ازدواجه خوب چرا برای خواستگاری از طریق خانواده اقدام نمی کنه؟برای اینکه بهتر متوجه بشوید، شما به ایشان بگویید که دیگه از این بلا تکلیفی خسته شده اید و حاضر نیستی به رابطه ای که به آخرش خوش بین نیستی ادامه بدهی(بهتره که تکلیفتون را مشخص کنند) تا ی ماه هم به او فرصت بده تا برای خواستگاری از طریق خانواده اش اقدام کند،که اگر اقدام نکرد، شما کلا با او قطع رابطه کنید.در رابطه هیچ فرقی نمی کنه که حضوری باشه یا غیرحضوری تلفنی یا پیامکی و ...همه آنها شامل رابطه است و آسیب های یک رابطه را دارا هستند.هر چه رابطه بیشتر بشود آسیب ها و وابستگی وعشق و علاقه تان هم بیشتر خواهد شد،شما نباید از این نکته غافل بشید که، در ازدواج مهم برخوردار بودن طرفین از تناسبهای لازم فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری ست، این تناسبهاست که ضامن یک عمر خوشبختی طرفین است، فلذا باید مطمئن شوید که با طرف مقابل از این تناسبها و معیارهای اصلی برخوردارید و این هم با تحقیق و بررسی دقیق بدست می آید.اما اون شناختی که از او در حال حاضر دارید، کاملا شفاف نیست و نامعلومه چون ارتباط شما در حد صحبت و تلفنی ست و گفتار و اطلاعاتی که او به شما داده معلوم نیست صحیح باشه و نیاز به بررسی دارد،
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 در صورت نداشتن شرایط ازدواج نباید به فرد مورد علاقه برسیم؟
جمع بندی و نتیجه گیری نهایی:از دوستانی که بانظرات مفیدشون ما رایاری کردند متشکریمسلاماز اینکه با سایت رهروان ولایت مکاتبه می کنید متشکریم.با توجه به جمع بندی نهایی و نظرات دوستان:شما در سن ازدواج قرار دارید و موردی را هم در نظر گرفته اید، پس نباید دست روی دست بگذارید و اقدامی نکنید با توکل بر خداوند تمام سعی خود را بکنید تا در آینده دچار افسوس و پشیمانی نشوید،اما کارهایی که در حال حاضر می توانید انجام دهید:ابتدا ببینید دختری را که در نظر گرفته اید مناسب به شما است یا خیر؟ چون صرف داشتن علاقه به هیچ عنوان کفایت نمی کند شما باید بررسی کنید که آیا با او از تناسبهای لازم فکری اخلاقی رفتاری و اعتقادی برخوردار هستید؟داشتن این تناسبها ضمانت یک ازدواج موفق و پایدار را می کند، نباید به خاطر علاقه به طرف کورکورانه وارد عمل شوید چون پای یک عمر زندگی در میان است.بعد از این مرحله نوبت به راضی کردن خانواده می رسد شما ابتدا با تلاش و پشت کار دید آنها را نسبت به ازدواج خودتان و خواهرتان عوض کنید با زبانی نرم و صمیمی با آنها صحبت کنید که ازدواج شما هیچ لطمه ای به ازدواج آنها نمی زند بلکه این احتمال نیز وجود دارد که موردهایی مناسب از اقوام جدید برای آنها پیدا شود همچنین تاخیر ازدواج شما، آسیب هایش کمتر از تاخیر ازدواج خواهرتان نیست و در مورد مشکلات مالی نیز به آنها بگویید:اولا: باید به خدا توکل نمود در روایات نیز آمده که بخاطر فقر یا کمبود امکانات ازدواج را به تاخیر نیندازید چرا که خداوند خود عهده دار این امر شده است .ثانیا: آنچه که در ازدواج مهم است داشتن جوهره کاریست که شما دارید و می توانید با طولانی کردن دوران عقد بستگی به یاری خداوند کار مناسب برای خود دست وپا کنید و پس اندازی داشته باشید درضمن اگر خانواده عروس وضع مالی خوبی داشته باشند از ناحیه آنها نیز کمکی دریافت خواهید کرد.در مورد خدمت سربازی نیز بگویید افراد متاهل می توانند در استان محل سکونت خود این دوره را بگذرانند که این خود مزیت محسوب می شود و می توانید هم زمان یک کار پاره وقت نیز برای خود پیدا کنید.خلاصه اینکه مدام به خانواده خود گوشزد کنید که درس خواندن یا خدمت سربازی یا نداشتن شغل و...هیچ گاه مانع ازدواج نیستند و نباید به این دلایل ازدواج را به تاخیر انداخت در مورد دوری راه نیز به خانواده خود اطمینان دهید که به طور مرتب به آنها سر خواهید زدو آنها را تنها نخواهید گذاشت و همچنین این احتمال نیز وجود دارد که بعد از مدتی خانواده دختر(با دیدن خوبی های شما و خاطر جمعی از بابت راحتی دخترشان)رضایت بدهند که شما به شهر خود برگردید و در کنار خانواده خود زندگی کنید.از لحاظ اینکه در شهر غریب هستید هیچ دلهره ای به خود راه ندهید ، چون ، شما حمایت خانواده همسرتون را دارید، و اینکه توکلتان به خداوند چه شده؟خداوند وعده دادن روزی کسانی که ازدواج می کنند را داده است،به هر حال شما در هر شهری که بخواهید زندگی کنید هر چند غریب باشید، کاری در حد معمول پیدا خواهد شد، خلاصه اینکه با توجه به موارد بالا اصلا نامید نباشید.در آخر با توکل و توسل به خداوند متعال و اهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 در صورت نداشتن شرایط ازدواج نباید به فرد مورد علاقه برسیم؟
جمع بندی و نتیجه گیری نهایی:از دوستانی که بانظرات مفیدشون ما رایاری کردند متشکریمسلاماز اینکه با سایت رهروان ولایت مکاتبه می کنید متشکریم.با توجه به جمع بندی نهایی و نظرات دوستان:شما در سن ازدواج قرار دارید و موردی را هم در نظر گرفته اید، پس نباید دست روی دست بگذارید و اقدامی نکنید با توکل بر خداوند تمام سعی خود را بکنید تا در آینده دچار افسوس و پشیمانی نشوید،اما کارهایی که در حال حاضر می توانید انجام دهید:ابتدا ببینید دختری را که در نظر گرفته اید مناسب به شما است یا خیر؟ چون صرف داشتن علاقه به هیچ عنوان کفایت نمی کند شما باید بررسی کنید که آیا با او از تناسبهای لازم فکری اخلاقی رفتاری و اعتقادی برخوردار هستید؟داشتن این تناسبها ضمانت یک ازدواج موفق و پایدار را می کند، نباید به خاطر علاقه به طرف کورکورانه وارد عمل شوید چون پای یک عمر زندگی در میان است.بعد از این مرحله نوبت به راضی کردن خانواده می رسد شما ابتدا با تلاش و پشت کار دید آنها را نسبت به ازدواج خودتان و خواهرتان عوض کنید با زبانی نرم و صمیمی با آنها صحبت کنید که ازدواج شما هیچ لطمه ای به ازدواج آنها نمی زند بلکه این احتمال نیز وجود دارد که موردهایی مناسب از اقوام جدید برای آنها پیدا شود همچنین تاخیر ازدواج شما، آسیب هایش کمتر از تاخیر ازدواج خواهرتان نیست و در مورد مشکلات مالی نیز به آنها بگویید:اولا: باید به خدا توکل نمود در روایات نیز آمده که بخاطر فقر یا کمبود امکانات ازدواج را به تاخیر نیندازید چرا که خداوند خود عهده دار این امر شده است .ثانیا: آنچه که در ازدواج مهم است داشتن جوهره کاریست که شما دارید و می توانید با طولانی کردن دوران عقد بستگی به یاری خداوند کار مناسب برای خود دست وپا کنید و پس اندازی داشته باشید درضمن اگر خانواده عروس وضع مالی خوبی داشته باشند از ناحیه آنها نیز کمکی دریافت خواهید کرد.در مورد خدمت سربازی نیز بگویید افراد متاهل می توانند در استان محل سکونت خود این دوره را بگذرانند که این خود مزیت محسوب می شود و می توانید هم زمان یک کار پاره وقت نیز برای خود پیدا کنید.خلاصه اینکه مدام به خانواده خود گوشزد کنید که درس خواندن یا خدمت سربازی یا نداشتن شغل و...هیچ گاه مانع ازدواج نیستند و نباید به این دلایل ازدواج را به تاخیر انداخت در مورد دوری راه نیز به خانواده خود اطمینان دهید که به طور مرتب به آنها سر خواهید زدو آنها را تنها نخواهید گذاشت و همچنین این احتمال نیز وجود دارد که بعد از مدتی خانواده دختر(با دیدن خوبی های شما و خاطر جمعی از بابت راحتی دخترشان)رضایت بدهند که شما به شهر خود برگردید و در کنار خانواده خود زندگی کنید.از لحاظ اینکه در شهر غریب هستید هیچ دلهره ای به خود راه ندهید ، چون ، شما حمایت خانواده همسرتون را دارید، و اینکه توکلتان به خداوند چه شده؟خداوند وعده دادن روزی کسانی که ازدواج می کنند را داده است،به هر حال شما در هر شهری که بخواهید زندگی کنید هر چند غریب باشید، کاری در حد معمول پیدا خواهد شد، خلاصه اینکه با توجه به موارد بالا اصلا نامید نباشید.در آخر با توکل و توسل به خداوند متعال و اهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 خواستگارم، سربازی نرفته!
سلاماز اینکه با سایت رهروان ولایت مکاتبه می کنید، متشکریمسلامنرفتن سربازی دلیلی منطقی برای رد کردن خواستگار نیست، اگر دلیل پدرتان این است شما باید برای جلب رضایتشون تلاش جدی خودتون را تا جای که می توانید بکنید، و از این راه ناامید نشوید، امروزه پدرهای زیادی هستند که به دلایل غیر منطقی با ازدواج دخترشان مخالفت می کنند، اما فرزندان  نیز با پافشاری و تلاش موفق شدند تا نظروالدینشون جلب کنند فلذا شما هم ناامید نشوید، اما ناگفته نماند که احترام والدین بسیار بالاست ، فلذا شما باید با احترام و ادب درخواست خود را مطرح کنید و با ادله و منطق، پیش بروید.شما میتوانید به این شکل پدرتان را راضی کنید که ، در ازدواج دونوع معیار و ملاک داریم که یکی معیارهای اصلی هستند که عبارتند از ،برخورداری از تناسبهای لازم و اصلی ازدواج یعی اعتقای رفتاری اخلاقی است که قابل گذشت نیستند و دیگری که معیارهای ترجیحی هستند مانند شغل و ثروت و سربازی رفته باشد و..که قابل گذشت هستند ، در واقع اکثر جوانان این مشکلات را دارند، از جمله سربازی و یا نداشتن شغل مناسب و.. .تذکر بدهید که اگر این مورد خوب را از دست بدهید با توجه به فرهنگ غلط ازدواج  و کم بودن خواستگار معلوم نیست موردی به این خوبی و با این شرایط برای شما یافت شود و ممکن است تا آخر عمر مجرد باقی بمانیدو یک عمر تاسف خواستگار خوب از دست رفته را بخورید.با توجه به موقعیت های مثبت ایشان از جمله تحصیلات عالی و ... دوران سربازی چندان مهم و مشکل ساز نیست، که بخواهیم بخاطر آن، نقاط مثبت ایشان را نادیده بگیریم، همچنین با توجه به قانون نظام وظیفه افراد متاهل می توانند در محل سکونت خود به خدمت ادامه دهند و از خانواده دور نشوند و نیمه وقتشان نیز آزاد است، که می توانند مشغول کاری شوند یا اینکه در خدمت خانواده باشند.اگر در جلب رضایت پدرتان موفق نشدید شما می توانید برای جلب نظر و رضایت پدرتان از کسانی که بر روی پدرتان تاثیر گذارند، از فامیل و یا بزرگ فامیل مانند پدربزرگ عمو و.. و یا کسانی از خانواده خودتان (که با ازدواج شما موفق هستند) کمک بگیرید، مانند مادر یا برادر خلاصه تلاش خودتان را بکنید و دقیقه ای درنک و ناامیدی به خودتان راه ندهید.مطالعه این لینک جهت جلب رضایت والدین پیشنهاد می شود،http://www.jonbeshnet.ir/news/28495در اخر با توکل و توسل به خداوند متعال واهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.
تصویر shakib shakib 17 اسف, 1393 در انتخابم دچار تردید شدم
سلامبعضی از معیارها مانند معیار اصلی قابل گذشت نیستند مانند برخوردرا بودن از تناسبهای اصلی فکری اخلاقی رفتاری و اعتقادی، اما برخی مانند ثروت وقیافه قابل گذشت هستند، اینکه شما از نابینا بودن پدرش بعنوان یک معیار اشاره می کیند، اولا اگر معیار باشد، جز معیارهای ترجیحی ست و همچنن شما که نمی خوای ی عمر با پدر ایشان زندگی کنی ، که از نابینایی شان نگرانی شما قرار است با دختر ایشان زندگی کنید.بابت دوری راه اگر ایشان حاضر باشند جایی که شما منزل می گیری، زندگی کنند، شما می توانی نزدیک ترین محل را انتخاب کنی، همچنین اگر منظورتون دوری فقط جهت عقدو مراسمات باشد که درست است که کمی رفت و آمد باید کرد اما همیشگی نیست، با توجه به اینکه قرار است تهران زندگی کنیاما پسند اولیه و احساس درونی علاقه به ایشان هر چند حداقلی و کم، باید باشد، چون اگر این علاقه الان نباشد هیچ تضمینی وجود ندارد که این علاقه در آینده و در زندگی بخواهد به وجود بیاید،فلذا شما اگه می دونی مورد خوبی هستند و نقاط مثبت وقیافشون دوباره سبک وسنگین کن و ملاجظه و بررسی کنید، شاید نظرتون در مورد پسند ایشان تغییر کرده باشه ، باز اگر دو دل هستید ، مانعی ندارد شما دوبار خواستگاری برویدو برای شناخت بیشتر می شود کمی جلسات خواستگاری را بیشتر کرد مثلا 2الی 3بار، در آخر اگر همچنان نسبت به ایشان بی احساس بودی یا اینکه هیچ حسی نسبت به ایشان نداشتی ، این ازدواج ریسک دارد.
تصویر shakib shakib 17 اسف, 1393 عشق بهتر است یا ثروت؟
جمع بندی نهایی:با سلام و عرض تشکر از تمامی دوستانی که ما را در تکمیل مباحث همراهی کردند.همانطور كه مى‌دانيد ازدواج يك اتفاق بسيار مهم برای زندگی است. از اين رو يك انتخاب صحيح و سنجيده مى‌تواند سرنوشت ساز باشد و در مقابل احساسى عمل كردن و عدم توجه به ابعاد مسأله خسارتهاى جبران ناپذيرى را در پى خواهد داشت.در ازدواج اصولی هست که اگر افراد خود را ملزم به رعایت آن بکنند ازدواج موفق و پایداری خواهند داشت، در مورد خواستگار پولدارتان که هیچ حسی نسبت به او ندارید، اصلی است مبنی بر اینکه قبل از ازدواج باید یک علاقه حداقلی و یک پسند اولیه در شما ایجاد شده باشددر غیر اینصورت ازدواج ریسک است و معلوم نیست علاقه ای که الان به وجود نیامده بعدها به وجود آید و همچنین ثروت جزء ملاکهای ترجیحی ازدواج است که بودنش یک مزیت به شمار می آید و نبودنش نیز مانع خوشبختی نیست و می شود از آن چشم پوشی کرد.البته ناگفته نماند که این احتمال هم وجود دارد شما به خاطر علاقه به فرد دیگری فکر می کنی که هیچ حسی به او ندارید(باید دقت کنید)در مورد فردی که دوستش دارید و مشکل مالی دارد، عشق های قبل از ازدواج انسان را کور می کند و مانع دیدن عیوب طرف می شود و یا در صورت دیدن عیوب، آنها را بی اهمیت می پندارد خلاصه شخص نمی تواند تصمیم درست وعاقلانه بگیرد بلکه از روی احساسات شریک زندگی خود را انتخاب می کند که بعد از وارد شدن در زندگی، آن زمانی که دیگر شعله های عشق فروکش می کندتازه متوجه عیوب و اختلافات موجود می شوید که دیگر کار ازکار گذشته است پس در جواب سوال شما باید گفت نه عشق و نه ثروت، شما نباید هیچ کدام از این دو را معیار و ملاک کار خود قرار دهید بلکه باید تناسبهای اصلی ازدواج را مد نظر بگیرید و ببینید با کدام یک از تناسبهای فکری اخلاقی و رفتاری و اعتقادی بیشتری برخوردار هستید چون این تناسبهای هستند که ضامن خوشبختی و بقای زندگی زوجین هستند و طرفین با دیدن این تناسبها روز به روز به هم نزدیکتر و علاقه مند تر می شوند.در اخر با توکل و توسل به خداوند متعال و اهل بیت عصمت وطهارت همیشه درزندگی پیروز و سربلند باشید. 
تصویر shakib shakib 17 اسف, 1393 فوت عشقم
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات سودمندشان، دوست مون را یاری دادند.خلاصه اینکه :شما باید هر چه زودتر از فکر آن مرحوم بیرون بیایید درست است که کار خیلی سختی است ولی محال و نشدنی نیست باید اراده کنید،چرا که يكى از نعمت هاى خداوند به انسان فراموشى است شايد خودتان هم ديده باشيد كه بستگان نزديك شخصى از دنيا مى روند در روزهاى اول او فكر مى  كند كه ديگر دنيا برايش غير قابل تحمل است ولى به مرور زمان ممكن است روزها بگذرد ولى حتى براى چند ثانيه هم , يادى از آن مرحوم نكند . شما چه بخواهيد وچه نخواهيد بعد از مدتى ايشان را فراموش خواهيد كرد والان تنها كارى كه مى توانيد بكنيد اين است كه سرعت اين كار را افزايش دهيد تا از ضررهاى روحى روانى ومادى اين افكار بكاهيد،از یک سو باتوجه به سنی که دارید نیروی جوانی شما(که باید صرف درس خواندن و ساختن آینده ای بهتر باشد)هدر می رود و از سوی دیگر خواستگاران خوب خود را از دست می دهید که این مساله قابل جبران نیست.این که شما برای او قران می خوانید کار بسیار خوبی ست چون علاوه بر اینکه روح او شاد می شود خودتان نیز به آرامش می رسید، کلام خداوند آرام بخش روح است پس سعی کنید به معانی آن نیز دقت کنید.هر گاه به یاد او می افتید، با فرستادن صلوات به روح او سعی کنید موضوع فکر خود را عوض کنید و به چیز دیگری بیندیشید.مثلا برای گرفتن چاقو از دست کودک باید یک جایگزین جذابتر برای او داشته باشید شما نیز همین کار را بکنید برای جایگزینی عشق از دست رفته خود سعی کنید عشق حقیقی یعنی عشق به خداوند و اهل بیت عصمت را در دل خود تقویت کنید همچنین به این موضوع فکر کنید که همه انسانها روزی طعم مرگ را خواهند چشید و اینگونه نیست که او مرده است و شما خواهید ماند، نه شما نیز روزی باید از این دنیا بروید.اما در این میان مهم نحوه درست زندگی کردن و استفاده صحیح از آن است، چگونه زندگی کنیم که از تمام ساعات باقی مانده عمر به نحو احسن بهره ای ببریم و با تربیت فرزندانی صالح فرد مفیدی برای جامعه خود باشیم.البته با توجه به سابقه افسردگی که شما ذکر کردید،ممکن است، کارشما کمی سختر بشود ولی شما می توانی برای رفع این بیماری به یک روانشناس خوب مراجعه کنید، تا بتوانید در دوره های درمانی کاملا بهبود حاصل نمایید.برای فراموش کردن عشق قبلی شما،سعی کنید خودتون را با کارهای مفید مشغول کنید و از بی کاری و تنهایی تاکیدا بپرهیزید در جمع های خانودادگی و دوستان شرکت کنید، و خودتون را از رسیدن به او ناامید کنید و به خواستگارهای خوبتان فکر کنید.در آخر با توکل و توسل به خداوند متعال و اهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروز وسربلند باشید.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0