مطالب دوستان sza4441370115

تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 والدینم نسبت به ازدواجم بی توجه اند
جمع بندی نهایی:سلامبا تشکر از دوستانی که با نظراتشان در این پست، ما را یاری دادند.سلام((مشورت با پزشک متنخصص را حتما انجام دهید تا بعدا پشیمان نشوید))متاسفانه این فرهنگ غلط در جامعه حاکم شده که تصور می کنند جوانها باید درسشان تمام شود، سر کار هم بروند، صاحب خانه و ماشین و...بشوند تا بتوانند ازدواج کنند و همین امر باعث بالا رفتن سن ازدواج و گسترش فساد و فحشا در جامعه گردیده است.در حالی که در ازدواجی که مد نظر اسلام است هیچ کدام از اینها مانع ازدواج نیست مثلا چیزی که مهم است داشتن جوهره کاری است نه خود شغل، در مورد مابقی مایحتاج زندگی نیز به مرور زمان و با همکاری و همدلی زوجین فراهم می شود.شما باید والدین خود را راضی بکنید تا برای ازدواج شما اقدام بکنند البته شاید کار خیلی راحتی نباشد ولی بستگی به اراده و پشت کار شما دارد نباید دراین راه خسته یا ناامید شوید بقدری پافشاری کنید تا به خواسته خود برسید.نکته دیگری که در موفقیت شما بسیار موثر خواهد بود رعایت ادب و احترام در مقابل والدینتان است سعی کنید همیشه مودبانه و منطقی با آنها صحبت کنید و و هیچ گاه عصبانی نشوید یا پرخاش نکنید تا عملا به آنها ثابت شود که شما به پختگی لازم رسیده اید.ابتدا با آنها صحبت کنید و توضیح دهید که دلایل آنها قابل قبول نیست و شما اکنون نیاز به ازدواج دارید که در این ازدواج برای شما واجب می شود یا بگویید که می ترسید دیر بجنبید و دختر مورد علاقه خود را از دست بدهید یا آگاهشان کنید که اگر برای شما کاری نکنند در گناهانی که شما مرتکب می شوید آنها نیز شریکند و ...می توانید از افراد دیگری که روی والدینتان تاثیر گذار هستند مانند بزرگان فامیل و دوستان و ...کمک بگیرید تا آنها پدر و مادرتان را متقاعد سازند که برای شما آستین بالا بزنند، همچنین می توانید کارهای دیگری انجام دهید مانند اینکه خود را به افسردگی بزنید کم غذا یا کم حرف شوید و ...خلاصه کاری بکنید که احساسات پدرانه یا مادرانه آنها برانگیخته شود و نگران شما بشوند و ...اما در مورد بیماریتان مشخص نکردید که چه نوع تالاسمی.اما می توانید با مشورت پزشک مجرب یا تحت نظر آنها اقدام به ازدواج کنید.با توجه به بیماری که گفتید، به نظر مشکلی برای ازدواج نداشته باشید ولی به هر حال با دکتر متخصص مشورت لازم و کافی را بکنید.با توکل و توسل به خداوند متعال واهل بیت عصمت و طهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید. 
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 به این نتیجه رسیدم که قبل از ازدواج دوست شوم!!
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات ارزندشون در این پست شرکت فعالی داشتند.((از راهش وارد شوید تا تجربه شکست را نچشید))از آنجا که می شود گفت ازدواج مهمترین تصمیم و اتفاق در زندگی هر فردی محسوب می شود پس نباید با آن غیر منطقی برخورد کرد و به خاطر یک مورد شکست خسته شد و به بی راهه زد.اینکه از رابطه های قبل از ازدواج و دوستی ها منع می شود بخاطر دلیل های منطقی و مجرب است چون به تجربه ثابت شده که دوستی های قبل از ازدواج بخاطر وابستگی ایجاد شده مانع شناخت کافی است و دیدن عیوب او می شوند و یا در صورت دیدن عیوب آنها را نادیده گرفته می شوند و منجر به یک انتخاب ناصحیح و در نتیجه تباهی یک عمر می گردند، از طرفی شرعا نیز حرام هستند پس چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی، وهمچنین اگر منجر به ازدواج نشوند فرد را دچار عذاب شدید می کند و مدتی طول می کشد تا انسان آنرا فراموش کند و حاصلی جز هدر رفتن انرژی و عمر و جوانی فرد و پدید آمدن یک تجربه و خاطر تلخ در زندگی نیست.پس از راهش وارد شوید تا ازدواج خوب و موفق پایداری داشته باشید مثلا در مورد دختری که صحبتش را کردید شما ابتدا بررسی کنید که آیا با ایشان از تناسبهای لازم ازدواج یعنی تناسبهای اخلاقی رفتاری اعتقادی برخوردار هستید یا خیر؟ اگر برخوردار بودید و البته نتیجه تحقیقاتی که از ایشان به عمل آورده اید قابل قبول است می توانید با خانواده خود صحبت کنید و دلیل مخافتشان را بپرسید بگویید که روحیه حساسی دارید و بخاطر این اتفاقات اذیت می شوید و ضربه می خورید بگوییدکه او نیز در آستانه بزرگترین اتفاق زندگی خودش است و ممکن است دو دل شده و حرفهایی زده است ولی اکنون زود پشیمان شده پس نباید با موضوع احساسی برخورد کرد و کار را نیمه تمام گذاشت، تمام سعی خود را برای راضی کردن خانواده خود بکنید و اگر نشد بخواهید برایتان بدنبال موردی مناسب بگردند.با توکل و توسل به خداوند متعال واهل بیت عصمت و طهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 دکترا یا ازدواج؟
جمع بندی نهایی:سلامبا تشکر از دوستانی که با نظرات مفیدشون در این پست شرکت فعالی داشتند.((ازدواج مهم تر از تحصیل است))البته اینطور هم نیست که همه آقایان با شغل یا ادامه تحصیل همسرشان مخالف باشند، مردهای بسیاری هستند که بدنبال همسر شاغل می گردند یا مردهایی که به تحصیلات همسرشان افتخار میکنند، البته عده ای هم نمی توانند ببینند که تحصیلات همسرشان از آنها بالاتر است.اما مورد مشکل شما، چرا فکر می کنید تا آخر عمر مجرد خواهید ماند مگر نمی گویید که خواستگارهای زیادی دارید خوب می توانید به آنها فکر کنید.تا آنجا که میتوانید از ملاکهای ترجیحی خود کوتاه بیایید و تا هر چه سریعتر موفق به ازدواج شوید.فراموش نکنید که نباید ناامید شوید باید همیشه توکلتان به خداوند متعال باشد.در مورد آن آقا، ایشان کار اشتباهی کردند که زیر حرفشان زدند البته باز تصمیم با خودتان است اگر فکر می کنید واقعا با ایشان ازتناسبهای لازم ازدواج(فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری)برخوردار هستید، می توانید از خیر دکترای بگذرید ولی دقت کنید که این احتمال وجود دارد که ایشان زیر حرفهای دیگرشان هم بزنند، یا می توانید ایشان را قانع کنید که ادامه تحصیل شما لطمه ای به زندگی زناشویی تان وارد نمی کند در این حالت باید ادامه تحصیل خود را شرط ضمن عقد کنید تا از این بابت خاطرتان جمع باشد اگر ایشان واقعا خواهان شما باشند، این شرط که چیزی نیست می توانند با شرطهای دشوار تر از این هم کنار بیایند.درمورد افسردگیتان شما نباید با دیدن یک مورد اینچنینی خود را ببازید و نا امید شوید شما می توانید موقعیت های خوبی برای ازدواج داشته باشید فقط توجه کنید که اگر منتظر اتمام درستان باشید ممکن است ازدواجتان به تاخیر افتد و عوارض آن گریبانگیرتان شود.با توکل و توسل به خداوند متعال واهل بیت عصمت و طهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشی
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 فکر نمی کردم دوری از خانواده ام انقد برام سخت باشه
سلامجمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات ارزندشون دراین پست شرکت فعالی داشتند. اگر شما با همسرتان از تناسبهای لازم فکری اخلاقی رفتاری اعتقادی برخوردار هستید و با ایشان مشکلی ندارید پس مطمئن باشید در انتخاب خود اشتباه نکرده اید و جای هیچ نگرانی نیست و این احساس دلتنگی شما نسبت به خانواده تان طبیعی ست به هر حال شما سالها در میان آنها رشد و پرورش یافته اید و به آنها عادت کرده اید باید دقت کنید که با این قضیه هشیارانه کنار بیایید تا دچار عوارضی مانند افسردگی و...نشوید.با پیشرفتهای وسایل ارتباطی مانند تلفن و اینترنت و ...شما هر وقت اراده کنید می توانید با خانواده خود تماس بگیرید، پس اینطور نیست که دوری راه باعث قطع ارتباط کامل شده باشد و همچنین می توانید هر چند وقت یک بار به آنها سری بزنید این کار برایتان یک مسافرت و تنوع نیز محسوب می شود، که باعث شادابی روح می گردد اما آنچه که مهم است این که شما باید از بی کاری به شدت پرهیز کنید و خود را همواره مشغول کنید و با مطالعه و خیاطی و کلاسهای آموزشی و ...سعی کنید هر چه زودتر بچه دار شوید اینکار تقریبا تمام وقت شما  را می گیرد و دیگر وقت برای دلتنگیتان نمی ماند و با آمدن عضو جدید تحول بزرگی در زندگی خود می یابید که شما را بیشتر به خانواده و همسر خود علاقه مند می سازد.با توکل و توسل به خداوند متعال واهل بیت عصمت و طهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 چرا مردها احساس ندارند؟
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات مفیدشون در این پست شرکت فعالی داشتند.((خلقت زن و مرد تفاوت دارد))شما اگر در خلقت مرد و زن دقت کنید و تفاوت ها و اقتضائات هر کدام را در یابید بهتر می توانید مسیر زندگی خود را پیدا کنید و با مسائل کنار بیایید.خداوند زن را با احساسات و عواطف قوی آفریده است در حالی که عقل و منطق در مردها غالب است(برای اینکه این دو بتوانند کامل کننده هم باشند)در مورد روابط قبل از ازدواج نیز(هر چند پاک باید بگویم از اینگونه روابط اکثریت قریب به اتفاق، دخترهای ضرر می کنند و قربانی می شوند که گاهی هم منجر به نابودی آینده آنها می شود، دلیلش این است که اکثر دخترها هدفشان از برقراری ربطه ازدواج است و در ابتدای کار نیز بسیار خوش بین و امیدوار به این مسئله هستند در حالی که اکثر پسرها قصدشان غیر از این است و به قصد کسب لذت  سوء استفاده وارد رابطه می شوند و معمولا افق نگر و هدف گرا هستند و با خود می گویند دختر اینچنینی به درد زندگی نمی خورد و قابل اعتماد نیست.دخترها مسیر گرا هستند و به خود رابطه اهمیت بیشتر می دهند و فضای رابطه و احساسات حاکم بر آن برایشان مهم است.مساله دیگری که باعث آسیب پذیری بیشتر دخترها می شود جزی نگربودنشان است دختر یک جمله، یک لبخند ویا یک لبخند پسر نشانه عشق طرف به خود می داند در حالی که به هیچ وجه اینطور نیست متاسفانه دخترهای زیادی فریب می خورند و از تجربه تلخ دیگران استفاده نمی کنند در حالی که با دانستن چند مهارت و آگاهی می توانند خیلی بهتر و راحتر زندگی کنند.اینکه می گویید چرا مردها احساس ندارند حرف قابل قبولی نیست اگر پسری واقعا خواهان دختری باشد خود را به آب و آتش می زند و قرار از کف می دهد تا او را بدست آورد موردی را که شما به آن اشاره کردید چنین برداشت می شود که، پسر از ابتدا هم قصد ازدواج نداشته و به خاطر وساطتت اساتید مجبور به خواستگاری کردن شده که به این سادگی هم پا پس کشیده است یک معیار طلایی برای دختر وجود دارد که آیا واقعا پسری او را دوست دارد و می خواهد او را بعنوان شریک زندگی خود انتخاب کند یا خیر؟این است که پسر همان ابتدای کار ازطریق خانواده خود اقدام کند و الا هیچ تضمین دیگری برای دختر وجود ندارد و متضرر واقعی او خواهد بود. در مورد اینکه چرا بعد از جدایی زن و مرد بیشتر زن ها دیگر ازدواج نمی کنند، ولی در مورد مردها برعکس است،علل مختلفی می تواند داشته باشد، همانطور که گفتم عواطف درزنان بسیار زیاد است و بیشتر از این زاویه به وقایع نگاه می کنند و نیازی به ازدواج نمی بینند در حالی که در مورد مردها قضیه فرق می کند اگر آنها ازدواج نکنند به گناه می افتند،مردها بیشتر خواهان رابطه فیزیکی هستند و زن ها عاطفی،در مورد اینکه مردها اهل خیانت هستند، شاید شما با افراد محدودی سر و کار داشته اید و این چنین برداشت کرده اید خیانت کردن بستگی به اعتقادات دینی فرد دارد اگر فردی خود را مقید به قوانین دین نکند، می تواند خیانت کند چه مرد و چه زن و این حرف شما کلیت ندارد، مگر اینکه چند همسری یا ازدواج مجدد را خیانت محسوب کنید که این نیز درست نیست.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 اگر دوستت داشت دوباره خواستگاری می کرد
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که ناظرات ارزندشون در این پست شرکت کردند.((بقول مادرتون:گر به تو علاقه داشت به یک بار خواستگاری اکتفا نمیکرد.))کاربر گرامی از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را برای همراهی انتخاب نمودید متشکریم، امیدواریم که همراه خوبی باشیم.حرف حساب را مادرتان زده است، یعنی اگر او واقعا خواهان شما باشد، چرا دوباره برای خواستگاری شما اقدام نمی کند،اگر او واقعا قصد ازدواج با شما را دارد و شما مطمین هستید که او فرد مناسب شماست و از تناسبهای لازم فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری برخوردار هستید، شما می توانید(بطور غیر مستقیم مثل پیام یا ایمیل و یا از طریق فرد سومی) حرفتان را از او پس بگیرید، تا همانطور که او را از گرفتن جواب مثبت ناامید کرده اید، دوباره امیدوارش کنید تا اگر هنوز خواهان شماست برای خواستگاری اقدامی کند..در واقع همانطور که به او اطمینان داده اید که تا بعد از فارغ تحصیلی نمی توانید ازدواج کنی، به او این  اطمینان را بدهید که حاضر هستید، حتی قبل از فارغ تحصیلی هم ازدواج کنی،هر چند  مدتی را(بخاطر درس و فارغ تحصیلی)  عقد بسته بمانید.به هر حال شما می توانید بطور غیر مستقیم، به ایشان برسانید که اگر هنوز واقعا خواهان شما هستند، همانطور که مادرتان گفتن یک بار دیگر به خواستگاری تان بیایند، در صورتی هم که به خواستگاری شما بیایند، به احتمال زیاد(طبق گفته مادرتان)خانواده شما دیگر مخالفت نمی کنند، و در صورت مخالفت خانواده، شما می توانید برای جلب رضایتشان تلاش و کوشش خودتان را بکنید، بگونه ای که ایشان از جواب رد خانواده شما ناامید نشوند و دوباره برای خواستگاری اقدام کنند.اما در صورتی که به ایشان اطمینان بدهید(که جواب تان مثبت است) و او همچنان برای خواستگاری(از طریق خانواده ها)  اقدامی نکرد، شما به خواستگارهای دیگرتان فکر کنید و به موردها خوبتان جواب منفی ندهید، چون با توجه به فرهنگ غلط و بالا رفتن سن، ازدواج و کم شدن خواستگار مناسب، این شما هستید که ضرر می کنید نه فرد دیگر. زیرا ممکن است، مجبور شوید مثل خیلی از افراد جامعه تا آخر عمر مجرد باقی بمانید، یا اینکه خواستگارهای مناسب خود را برای همیشه از دست بدهید.با توکل و توسل به خداوند متعال و اهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید. 
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 میخوام خودمو به خودم ثابت کنم/خبر رسید که ازدواج کرده
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات مفیدشون دراین پست شرکت کردند.((همان خدایی که به ما توانایی عاشق شدن را داده است توانایی ترک عشق را نیز در ما قرار داده است))تنها کاری که شما می توانی بکنی،برای اینکه هم خودتون را بیشتر از این اذیت نکنید و هم اینکه اشتباهات گذشته خود را جبران کرده باشید، این است که کلا ایشان را فراموش کنید، با توجه به اینکه او ازدواج کرده است، اصلا عاقلانه نیست که به او فکر کنی، برای این کار بهتر است خود را از رسیدن به او ناامید کنید.حالا چه او مناسب شما بوده یا نبوده، هر چه بود گذشت و ایشان نیز ازدواج کردند، فلذا شما فقط به فکر ازدواج با فرد دیگری که با شما از تناسبهای لازم ازدواج (یعنی تناسیهای فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری) برخوردار است، باشید.بهترین راه فراموش کردن او، همین اینکه خودتان را از رسیدن به او ناامید کنید، و دوم اینکه هر چه زودتر با فرد مناسب خودتون که مورد پسند شما باشد،  ازدواج کنید.اینکه در مقابل خانوادتون که تلاش می کنند تا شما ازدواج کنید، ولی شما در مقابل جبهه می گیرید و موضوع را عوض می کنید، این فقط به ضرر خود شماست، چون این کارها فایده ای به حال شما ندارد (با توجه به اینکه او ازدواج کرده است و شوهر دارد،)بقول معروف آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.هر چه در ازدواج خودتون تعلل بکنید بیشتر ضرر خواهید کرد و برای فراموش کردنشان از هیچ کاری دریغ نکنید و امیدوار باشید که می توانید این کار را انجام دهید.فلذا شما برای فراموش کردنشون می توانید این راهکارها را عملی کنید، و باتوکل به خداوند هر چه زودتر هم ازدواج کنید.1-روی رفتارتان کار کنید و هر رفتاری که باعث می شود که شما به یاد آن فرد بیفتید ، از بین ببرید؛ یعنی مثلا عکس او را پاک کنید، با او چت نکنید، تلفن نزنید، پیامک ندهید، در مسیر او قرار نگیرید و... ؛ البته ، توجه داشته باشید که باید کم کم این رفتارها را ترک کنید و با خود تعهد کنید و یادداشت کنید که حداقل هر روز یک چهلم، یا یک بیستم از این رفتارها را کم کنید ولی این حداقل است و شما اگر توانستید ،مقدار بسیار بیشتری از آن رفتارها را ترک کنید. یعنی شاید شما ازهمان روز اول با همت و اراده قویتان توانستید که تلفن زدن به این فرد را قطع و شاید توانستید که روز دوم پیامک زدن به اورا قطع کنید و این بسیار خوب است و نشانه موفقیت شما خواهد بود.2- رفتار مقابل این رفتارهای عاشقانه را در خود ایجاد کنید مانند اینکه :- سراغ قرائت قران (روزانه حدود ده دقیقه) و خواندن مناجات و زیارت امامان بروید.- انجام يك كار مهم و جدي كه در راستاي تحصيلات و رشته درسي تان است را آغاز كنيد. مثلا روي يك موضوع علمي به طوري جدي به تحقيق بپردازيد يا خود را براي مراحل بالاتر تحصيل آماده نمايد.- روابط اجتماعي و دوستانه بيشتري با هم سن و سالان خود برقرار كنيد.- با افراد مومن، موفق، با نشاط و اهل كار و فعاليت طرح دوستي بريزيد كه نقش بسيار زيادي در تقويت ايمان و اراده شما دارند.- سعي كنيد از بيكاري اجتناب كنيد و خود را با مطالعه، ورزش، كارهاي گروهي، كارهاي هنري و ...سرگرم کنید.- هر شب دو مورد از آن خارها و نكات منفي طرف را با جزئيات ريز بنويس و با صداي بلند بخوان و بخواب. بايد اين كار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسي «هيلگارد» را خوانده باشيد مي دانيد كه آدمها وقتي يك چيز را قبل از خواب ياد مي‌گيرند و سپس به خواب مي‌روند انبار گرداني مغزي مي‌شود و ذهن شروع مي‌كند به سازمان دادن، لذا بايد اين كار، درست قبل از خواب اتفاق بيافتد.- سعي كنيد از قرار گرفتن در تنهايي اجتناب كنيد مگر در مواقع ضروري. زيرا هنگام تنهايي آن فرد بيشتر در ذهن شما مجسم مي شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول مي كند مهار فکر و خیال است که دردو قدم انجام می گیرد :شخصی می گفت : من سه سال و نیم پیش، یک دختر را فقط چند بار دیده ام والان سه سال است که عاشق او هستم ودر تعجبم که چگونه عاشق او شده ام ؛ و من به ایشان گفتم که تعجب ندارد، چون کار اصلی را درعاشق شدن، فکر شما انجام می دهد وهمی نکه روزی ده ها بار، فکر او را تکرار می کنید، همین ، باعث شعله ورشدن عشق شما نسبت به آن فرد شده است. هم چنین پسران فراوانی هم هستند که فقط با چند بار دیدن صورت یک دختر، عاشق چندین ساله او می شوند، چون همواره فکر آنها مشغول آن دختر است وتمام زندگی آنها را پر کرده است.قدم اول :برای حل این مشکل نخست تنفر نسبت به این عشق را (نه آ ن فرد را ) در خود ایجاد کنید به این وسیله که هر گاه فکر او به سراغ شما آمد نسبت به اثرات منفی آن عشق و نقاط ضعف وضرر های این آشنایی، فکر کنید و به این وسیله نسبت به این دلبستگی و عشق که تمام زندگی و لذتهای آینده زندگی شما را چه بسا آشفته خواهد کردو لذتهای معنوی و اخرتی شما را خواهد گرفت، متنفر شوید.شما مطمئن باشید که این تنفر، اگر تکرار شود کم کم شما را نجات خواهد داد، به این نحو که لذت و شیرینی آن عشق حیوانی را درذائقه شما تلخ خواهد کرد و ترک آان را برای شما راحت می کند؛ مانند کسی که اول مزه سیر را زیاد دوست ندارد و بعد با تلقین کم کم ازخوردن سیر متنفر می شود وبعد، از بوی سیر هم فرار می کندوحالت تهوع می گیرد.به طور مثال بعضی آثارمنفی زیر را در ذهن خود مرور کنید :- من که او را از قبل نمی شناختم الان هم شناخت کامل از او ندارم.- سر انجام این طور ازدواج ها، ناموفق است وشانس ازدواج پاک را هم از دست می دهم.- افت تحصيلي پیدا می کنم.- اضطراب و احساس نگرانيم بیشتر می شود.- موقعيت اجتماعي و خانوادگی من به خطر می افتد.- امکان آلوده شدن به گناه در من بالا می رود.به جهت همه آسیب های پیش گفته و دیگر آسیب ها، نظر همه علما و مراجع این است که چنین رابطه ای حرام است و در حدیث آمده، هرکس از لذت حرام استفاده کند، دو برابر از لذت های حلال در همین دنیا ، محروم می شود. علاوه بر اینکه سختی و زجر حرام را در رسوایی دنیا و عذاب آخرت خواهد چشید. قدم دوم :سعی کنید که هر زمانی که فکر آن فرد به سراغ شما آمد، جلوی آن را بگیرید و فکر مقابلش را درخود ایجاد کنید به این نحوکه به فکر خود، اجازه ندهید که آن را ادامه دهد وکارهای زیر را انجام دهید :- هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به ياد او مشغول شده است، به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.- شروع به مطالعه درس هایتان کنید.- شروع به تفکر در معانی آیات قران کنید.- در فکرتان، شروع به فکردرباره امام زمان علیه السلام وخداوند و توکل وتوسل به ایشان کنید و در این قسمت از معانی مناجات ها ودعاها بسیار کمک بگیرید و با مطالعه درباره خداوند و اولياي الهي محبت به خداوند و اوليائش را در خود تقويت كنيد، زيرا كمال واقعي انسان با عشق به خداوند و كمالات معنوي تأمين مي شود و عشق ورزيدن به امور ديگر همه زودگذر و موقتي است.- به این فکر فرو روید که من حد اکثر، چند سال در این دنیای فانی می توانم لذت حرام ببرم ولی بعد از آن باید سختی ها ومشکلات قبر و قیامت وحسابرسی را، هزاران سال به جان بخرم و در حدیث آمده است که فکر نسبت به قبر و قیامت، این لذت های حرام را از بین می برد.- علاقه به والدین ودوستان همجنس وخوبتان را در ذهنتان تکرار کنید.تذکر :هرگزمأیوس نشوید و بدانید که همان خدایی که به ما توانایی عاشق شدن را داده است توانایی ترک عشق را نیز در ما قرار داده است؛ پس اگر روی فکرتان،کم کم کار کنید و هر روز، مقدار کمی از آن را اصلاح کنید به راحتی می توانید از فکر و خیال آن فرد راحت شوید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 به دلم ننشست ، گفتم نه ، ولی ول نمیکنه!
جمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات ارزنده خودشون دراین پست شرکت کردند.((پسند اولیه یکی از اصول مهم ازدواج است))در ازدواج مهمترین، برخوردار بودن طرفین از تناسبهای اصلی (فکری اعتقادی اخلاقی رفتاریست) می باشد، اما اصلی دیگر وجود دارد مبنی بر اینکه، طرفین باید مورد پسند همدیگر واقع شده باشند، چون ازدواج بدون پسند اولیه ریسک دارد و ضمانتی وجود ندارد که، علاقه و پسندی که الان به وجود نیامد، در آینده به وچود بیاید،البته توجه داشته باشید که علاقه و پسند اولیه، لازم نیست که در حد عشق باشد بلکه در حد کم نیز باشد کفایت می کند چون در آینده با وجود تناسبهای اصلی ازدواج این علاقه روز به روز بیشتر نیز خواهد شد.اما اگر همین علاقه حداقلی، نسبت به ایشان در شما وجود ندارد، بهتر است که تن به این ازدواج ندهید، همانطور که عرض کردم این ازدواج ریسک دارد، اگر می خواهند شما را مجبور کنند، بگویید که نسبت به او هیچ احساسی ندارید و علاقه و پسند اولیه در ازدواج طرفینی است، نه یکطرفه، شما سعی کنید زیر بار این اجبار نروید و آزادانه تصمیم بگیرید، زیرا امر ازدواج بسیار مهم است و پای یک عمر در میان است.شما می توانید به خانواده خود به آرامی و مودبانه تذکر بدهید که در صورتی که این ازدواج صورت بگیرد و شما در آینده به مشکلاتی برخوردید، نه تنها زندگی شما خراب می شود، بلکه خانواده های طرفین نیز تحت تاثیر مشکلات واقع خواهند شد، بقول معروف دودش به چشم آنها نیز خواهد رفت.فلذا آزادانه و مستقل، البته با مشورت افراد آگاه و دلسوز تصمیم بگیرید.در آخر با توکل و توسل به خداوند متعال واهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید. 
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 مي ترسم غرق شوم و نتونم !!!
جمع بندی نهایی:سلامبا تشکر از دوستانی که با نظرات ارزنده خودشون دراین پست شرکت کردند.((برای ازدواجتان اقدامات لازم بکنید))تلاش شما برای بدست آوردن شغل و همچنین نگرانیتان در مورد مسئولیتی که درقبال خانواده خود خواهی داشت نشان دهنده این موضوع است که شما جوهره کاری دارید و در ازدواج مهم داشتن جوهره کاریست نه خود شغل یا در آمد آنچنانی .کاری که در حال حاضر باید بکنید این است که بر ترس خود غلبه کنید و هر چه سریعتر برای ازدواج اقدام کنید تا هم از گناه مصون بمانید و دچار عوارض تاخیر ازدواج نشوید و هم دختر مورد علاقه خود را از دست ندهید.در روایات نیز تاکید فرموده اند که بخاطر مشکلات مالی ازدواج را به تاخیر نیندازید چرا که خداوند وعده فرموده است از رحمت بی پایان خود آنها را بهرمند خواهد کرد و برای آنها راه گشا خواهد بود.در مورد وضع مالی خانواده دختر نیز این ملاک جز ملاکهای ترجیحی ازدواج است که می توان از آن اغماض کرد چیزی که قابل گذشت نیست و اصل و مبنا است و ضامن خوشبختی طرفین و پایداری زندگی آنهاست داشتن تناسبهای فکری اعتقادی، اخلاقی و رفتاریست که باید بدقت بررسی شود، علاوه بر آن به احتمال زیاد دختر چنین خانواده ای از روحیه قناعت بالایی برخوردار است و مشکلات مالی شما را بهتر درک می کنند.در اخر با توکل وتوسل به خداوند متعال واهل بیت عصمت و طهارت همیشه در زندگی پیروز وسربلند باشید.
تصویر shakib shakib 20 اسف, 1393 نماینده شرکت عاشق شد و بعد هم چادری...
سلامجمع بندی نهایی:با تشکر از دوستانی که با نظرات ارزنده خودشان در این پست شرکت کردند،((تحقیق یک اصل مهم در ازدواج))اینکه از نامزد قبلی ایشان تحقیق کنید یا خیر؟تحقیق در هر صورت لازم است ، البته بشرطی که تحقیق بصورت درست انجام شود،اگر منظور از بهم خوردن نامزدی ایشان، طلاق باشد، ضروریست که تحقیق کنید، زیرا ممکن است این طلاق و جدایی ، بخاطر مساله یا علتی باشد که همان علت نیز باعث جدایی شما از او بشود، البته باید درست تحقیق کنید، یعنی تحقیق باید همراه با راستی آزمایی باشد تا کسانی نخواهند شما را با گفتار کذب گمراه کنند.  ممکن است در تحقیقی که شما می کنید، نامزد قبلی ایشان به دلیل کینه یا کدورت یا هر علت دیگری به شما اطلاعات ناصحیحی بدهند، فلذا شما خیلی دقیق تحقیق کنید و از اطرافیان و کسانی که بی طرف هستند سوال کنید، لازم هم نیست که حتما از خود شخص یعنی نامزد قبلی تحقیق کنی بلکه از کسانی که شاهد جریان کار بوده اند یا اشخاص دیگری که اطلاعات درستی از جدایی ایشان با فرد مورد نظر دارند، و اگر از خود فرد خواستید سوال یا تحقیق کنید، لازم نیست که خودتان را بعنوان نامزد ایشان معرفی کنی تا حساسیت او برانگیخته شود، (بلکه بعنوان فرد معمولی که برای انجام کاری یا موردی، تحقیقات را انجام دهید).خلاصه بگونه ای علت جدایی شان را متوجه بشوید، تا اگر مقصر ایشان بوده اند، در انتخابتان تجدید نظر یا در مورد داشتن تناسبها بیشتر بررسی و تحقیق کنید.البته ممکن است، جدایی قبلی ایشان به همان دلیلی باشد که ایشان ذکر کردند، که در اینصورت حق با ایشان است .یاد آور می شوم که در ازدواج مهم برخوردار بودن طرفین از تناسبهای لازم و اصلی فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری ست، و این تناسب ها است که ضامن یک عمر خوشبختی و پایداری زندگی می شوند.در مورد افسردگی، شما بررسی کنید که آیا این افسردگی موقتی است یا تبدیل به یک بیماری مزمن شده است، ممکن است این افسردگی موقتی باشد(بدلیل بهم خوردن نامزدی قبلی ایشان)که در اینصورت با ازدواج مجدد شان از بین می رود،اگر افسردگی شدید نباشد، خیلی زود قابل درمان است، در مورد افسردگی شدید نیز باید با پزشک روانشناس مشورت کنید.در اخر با توکل و توسل به خداوند و اهل بیت عصمت و طهارت همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0