مطالب دوستان گیلوا

Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 13 mai, 2018 خرد شدم سرد شدم اما نیومد
اینکه از خواهرتان کمک گرفتید بسیار خوبه ولی کافی نیست. باید مادرتون رودربایسی رو کنار بگذارند و صحبت ها رو رسمی و جدی انتقال بدهند و بفهمونند که منظور شما عروسی نیست. بلکه عقد کنید و این رابطه رسمی بشود و در فرصت معقول بقیه موانع را هم کنار گذاشته تا بتوانید زیر یک سقف زندگی خود را آغاز کنید. به هر حال بعد از عقد هست که مرد احساس مسئولیت بیشتری از خود نشان می دهد و مطمئناً تلاشش بیشتر هم می شود. اینگونه دغدغه های شما هم کاسته شده و دیگر واهمه جا زدن و رها کردن را نخواهید داشت. اما بدون عقد اگر پسر دایی شما با مشکلات شکننده روبرو شوند؛ یک راه حل رها کردن ازدواج با شما خواهد بود.
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 13 mai, 2018 بالاخره چه کسی ظالم تر است؟
پاسخ اجمالی: با بررسی تمامی موارد می فهمیم که قرآن به هرگونه تلاشی که سبب بقا و ادامه دار بودن کفر و شرک شود شدیدترین ظلم ها می گوید. حال این تلاش می تواند با افترا بستن و تکذیب حقیقت توحیدی یا با انکار آن باشد و می تواند با سخت گیری و شنکجه اهل توحید رخ دهد به هر حال این نوع عملکردها از آنجا که سبب حیات بیشتر شرک و کفر است؛ سخت ترین و شدیدترین ظلم ها و با عبارت "وَ مَنْ أَظْلَمُ" معرفی شده است.  پاسخ تفصیلی: بله، در قرآن کریم ۱۶ مرتبه کلمه "أَظْلَم" آمده و این واژه اسم تفضیل است که باید برای پیشی گرفتن گروهی بر دیگران دلالت کند؛ یعنی باید یک ظلم و یک نوع از ظالمان از دیگر ستم و ستمگران شدیدتر باشد. البته با بررسی این ۱۶ کاربرد قرآنی می توانیم با حذف موضوعات تکراری، آنها را در مواردی چهارگانه جا دهیم. در ادامه آن چهار نوع به همراه علت شدید خواندن آن ظلم و ستم بیان می شود و در انتها نتیجه گیری خواهیم کرد. الف) افترا بستن و تهمت دروغین بودن به حقایقی آشکار در شش مورد از قرآن کریم عبارت "وَ مَنْ أَظْلَمُ" برای تکذیب حقیقت هایی آشکار مانند آیات و نشانه های الهی، قرآن کریم، وحی، حقانیت پیامبران و انکار توحید به کار رفته است. مثلاً آمده:« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ[انعام/۲۱] و كيست ‏ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بسته يا آيات او را تكذيب نموده بى ترديد ستمكاران رستگار نمى ‏شوند.» یا در آیه ای دیگر از این سوره آمده:« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ[انعام/۹۳] و كيست ‏ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مى ‏بندد يا مى‏ گويد به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد و آن كس كه مى‏ گويد به زودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است نازل مى ‏كنم.» این نوع کاربرد از آن جهت شدیدترین ظلم و ستم عنوان شده چون موجبات گمراهی مردم را فراهم آورده و از پذیرش حق توسط مردم و رو آوردن به خدای یگانه و دست کشیدن از شرک و کفر جلوگیری می کند و به وسیله شبهه افکنی به بدعت گذاری رو آورده و سبب هلاکت مردم می شوند. ب) کتمان حقیقت در کنار دروغین دانستن حقایق آشکار، عبارت" وَمَنْ أَظْلَمُ" برای کتمان حقیقت و لب فرو بستن از بیان حقیقت نیز به کار رفته است. صفتی که روی سخن آن با اهل کتاب است. آنها که با ویژگی های پیامبر آخر الزمان و آخرین فرستاده آسمانی در کتابهای مقدس خودشان آشنا بودند؛ ولی با بعثت آن پیامبر و شناختن ایشان، مسئله و مطلب را از مردم پنهان کرده و بر ادامه دار بودن جهالت و گمراهی مردم دامن زده و سبب دوری مردم از حق و حقیقت ناب شدند. این مطلب بدین گونه آمده است:« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[بقره/۱۴۰] و كيست ‏ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد و خدا از آنچه مى ‏كنيد غافل نيست.» ج) جلوگیری از یاد خدا توسط اهل ایمان کاربرد دوم این عبارت در جلوگیری از یاد و ذکر الهی است. آنجا که خداوند فرموده است:« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[بقره/۱۱۴] و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا نام وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد آنان حق ندارند جز ترسان‏ لرزان در آن [مسجد]ها درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است.»  در این آیه و طبق بیان مفسران، اهل کفر و شرک از آنجا ه مسلمانان را از مساجد بیرون کرده و مانع ورود آنها به مسجد یا مانع نماز و طاعت آنها به درگاه خداوند می شدند؛ ظالم ترین افراد شمرده شدند. اینها نیز به دلیل فشارهای بی منطق بر مسلمانان سبب جلوگیری از رشد و نفوذ اسلام می شدند و با این کارها و فشارها به حیات و ادامه دار بودن کفر و شرک کمک می کردند. آنها حتی نمی گذاشتند اهل ایمان مناسک دینی خود را انجام داده و از فیض و لذت معنوی دین بهره ببرند. بدین جهت ها بود که این گروه، شدیدترین ستمگران معرفی شدند. د) قوم نوح در قرآن کریم از این عبارت برای معرفی قوم نوح به عنوان ظالمترین اقوام استفاده شده، زیرا خداوند فرموده است:« وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى[نجم/۵۲] و پيشتر [از همه آنها] قوم نوح را زيرا كه آنان ستمگرتر و سركش‏تر بودند.» این قوم نیز با وجود تبلیغ طولانی مدت حضرت نوح، باز آیات الهی را به سُخره گرفته و آنها را تکذیب کرده و به کفر و الحاد پرداختند به عنوان ظالمترین اقوام معرفی شده اند. آنها نه تنها راه حق و حقیقت را انتخاب نکردند؛ بلکه با تمسخرهای بسیار پیامبر خدا را مورد ترور شخصیت قرار داده و با شبهه پراکنی از پذیرش ایمان توسط دیگران جلوگیری می کردند. از این رو آنها هم مستحق صفت ظالمترین هستند. نتیجه گیری بین سه نوع کاربرد قرآنی کتمان حقیقت، افترا بر حق و حقیقت و منع پذیرش حقیقت که در بالا اشاره شد به صورت قدر مشترک باقی ماندن کفر و تلاش برای عدم برپایی حقیقت مشترک است کاری که قوم نوح آن را انجام می داد. بنابراین در آیات ۱۶ گانه هیچ تناقضی وجود ندارد بلکه همگی با بیان هایی متفاوت هرگونه تلاش برای ماندگاری جهالت و کفر و شرک را شدیدترین ظلم عنوان کرده است. 
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 12 mai, 2018 خرد شدم سرد شدم اما نیومد
سلام ممنون از اینکه با ما ارتباط برقرار کردید شما باید این دغدغه درست و به جای خودتون رو در یک فضای پر محبت و مملو از احترام با مادر خودتون در میان بگذارید. به او بگویید که اگر آنها واقعا تمایلی ندارند به صورت آشکارا منظور خودشان را بیان کنند. شاید دوری پسر از خانواده پدری ولو اینکه دایی شما باشد؛ سخت باشد یا برای پسر این هزینه سنگین بیاید. به هر حال حتی ممکن است در قبال قبول این شرط شما، فردا بر سر شما منت هم بگذارد. به مادر خودتان بگویید که از رد کردن خواستگارهایی که شرایط مناسبی دارند احساس خوشی ندارید به هر حال شما نمی توانید تمام طراوت جوانی خود را خرج خواستگاری کنید که بعد از دو سال ارتباط به قصد ازدواج، حالا به طور قاطع پا پیش نمی گذارد. شما دقت دارید که رد کردن خواستگارهایی که از لحاظ دیانت و اخلاق مورد قبول هستند برای شما تا چه حد هزینه دارد و ممکن است خودش باعث عدم اقبال توسط دیگر خواستگاران شود. در این زمینه احادیثی نیز وجود دارد. مثلاً رسول گرامی اسلام  صلى الله عليه و آله فرمودند :«إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ‏ تَرْضَوْنَ‏ خُلُقَهُ‏ وَ دِينَهُ‏ فَزَوِّجُوهُ‏ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ؛ هرگاه كسى كه اخلاق و دينش را مى پسنديد به خواستگارى نزد شما آمد، به او زن بدهيد كه «اگر چنين نكنيد در روى زمين فتنه و فساد بزرگى پديد آيد»[الکافی، کلینی، ج۵، ص۳۴۷] خودتان هم می دانید که به اندازه کافی صبر کردید و صبر بیشتر برای شما جایی ندارد. شما فقط کمی به صراحت نیاز دارید که باید تکلیف را با گفتگو و به وسیله مادر گرامیتان یکسره کنید. مادر با شنیدن دغدغه های شما و نگرانی های موجود، آنها را با برادرش و دایی شما مطرح خواهد کرد و مقدمات یک انتخاب درست برای هر دو طرف ایجاد خواهد شد. اگر واقعا پسر دایی شما در قصد خود صادق باشد به صورت فوری بساط عقد شرعی را ایجاد کرده و شما را رسماً به همسری می پذیرد. بعد از آن می تواند با کمی حوصله مقدمات نقل و انتقال یا کار را درست کرده و برای عروسی آماده شود. اگر هم دچار دلزدگی شده باشد یا آنکه از پذیرش مسئولیت بزرگ و خطیر ازدواج هراسان باشد باز هم دنبال وقت کُشی خواهد بود؛ چیزی که شما از آن مطمئناً ضربه خواهید دید. این موارد نه به طور حدس و گمان بلکه به طور قطع و یقین باید در گفتگوهای خواهر برادری بین مادر و دایی شما رفع شود. به هر حال برای شما آرزوی خوشبختی و سعادت را داریم.
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 02 mai, 2018 سن عایشه در ازدواج با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)
ابتدا باید برای شما یقین شود که این ازدواج در سن نُه سالگی عایشه رخ داده است و سپس دچار شبهه شوید. از این رو در ادامه به حساب کردن به طور مستند سن ازدواج عایشه یکی از همسران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می پردازیم: ۱- سر گذشت اسماء خواهر عایشه و حساب کردن سن ازدواج عایشه ابن كثير دمشقي سلفي در كتاب البداية والنهاية مي نويسد: «و ممن قتل مع ابن الزبير في سنة ثلاث و سبعين بمكة من الأعيان ... أسماء بنت أبي بكر والدة عبد الله بن الزبير... وهي أكبر من أختها عائشة بعشر سنين... وبلغت من العمر مائة سنة ولم يسقط لها سن ولم ينكر لها عقل؛ كساني كه با عبد الله بن زبير در سال هفتاد و سه در مكه از دنيا رفتند .... اسماء دختر ابوبكر مادر عبد الله بن زبير ... او از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود، در حالي از دنيا رفت كه صد ساله بود و هيچ يك از دندان هاي او نيفتاده و عقلش نيز دچار اختلال نشده بود.»[ البداية والنهاية، ابن کثیر، ج ۸ ، ص ۳۴۵ ـ ۳۴۶] بنابر این نقل که مورد قبول همگان است و بسیار پرتکرار در کتابهای تاریخ آمده، اسماء ده سال از عایشه بزرگتر بوده و در سال ۷۳ در مکه و در سن ۱۰۰سالگی در گذشته است. پس اسماء متولد ۲۷ سال قبل از هجرت یا چهارده سال قبل از بعثت پیامبر بوده است و از این رو می فهمیم که سال به دنیا آمدن عایشه چهار سال پیش از بعثت یا ۱۷سال قبل از هجرت بوده است.(فاصله بعثت تا هجرت نبوی ۱۳سال است.) به بیان دیگر اسماء در سال اول بعثت ۱۴ ساله و ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بوده است. پس عایشه در سال اول بعثت ۴ساله بوده و به هنگام هجرت ۱۷ سال داشته است. اما سال ازدواج عایشه را می توان از نقل خود او بدست آورد. وی بیان کرده که:«ما غِرْتُ علي امْرَأَةٍ ما غِرْتُ علي خَدِيجَةَ من كَثْرَةِ ذِكْرِ رسول اللَّهِ (ص)  إِيَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِينَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِيلُ عليه السَّلَام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ في الْجَنَّةِ من قَصَبٍ؛  به هيچ زني به اندازه خديجه، حسادت نكردم؛ زيرا: رسول خدا زياد از او ياد مي كرد و سه سال بعد از خديجه با من ازدواج كرد و خداوند امر کرد به پیامبر و يا جبرئيل كه به خديجه سلام رسانده و او را به خانه اي در بهشت بشارت داده كه از ني ساخته شده است.»[ صحيح البخاري، ج ۳ ، ص ۳۶۰۶، ح۳۶۰۶] از آنجا که حضرت خدیجه در سال دهم بعثت وفات یافتند و سه سال بعد ازدواج پیامبر با عایشه رقم خورده پس این ازدواج در سال نخست هجرت رخ داده است پو باید این ازدواج را در ۱۷سالگی عایشه بدانیم و البته ابن ملقن گفته است:«و بني بها بالمدينة في شوال في السنة الثانية؛ رسول خدا در سال دوم هجري، عائشه را به خانه خود آورد.»[غاية السول في خصائص الرسول، ابن ملقن، ج ۱ ، ص ۲۳۶] این نقل را هم اهل تاریخ قبول کردند و بنا بر این مطلب باید سن عروسی عایشه با پیامبر را در سن ۱۹سالگی بدانیم. حال اینکه بدون تحقیق برخی اصرار دارند که این ازدواج در نُه سالگی رُخ داده است. ۲- در نقلی کوتاه داریم که ابوبکر صاحب ۴ فرزند بود که هر چهار فرزند او در عصر جاهلیت به دنیا آمدند. از این نقل هم می فهمیم که به هیچ وجه امکان ندارد که این ازدواج در ۹سالگی و در مدینه رخ داده باشد.[ تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج۴، ص۵۰]  نتیجه گیری شواهد و نقل های متقن تاریخی گویای دروغین بودن این ازدواج در نُه سالگی عایشه است. حال باید پرسید چرا این تحریف بزرگ و با چه نیتی شکل گرفته است؟  
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 02 mai, 2018 استفاده از "وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ" در صلوات
در برخی از احادیث و دستورالعمل های دینی که از ائمه(علیهم السلام) به ما رسیده است؛ ذکر "وَ عَجِّل فَرَجَهُم" پس از ذکر شریف صلوات وارد شده است. ابتدا به دو مورد از آن موارد اشاره می شود و سپس نتیجه گیری می نماییم. ۱- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَخَافُ الْعَقَارِبَ فَقَالَ انْظُرْ إِلَى بَنَاتِ نَعْشٍ الْكَوَاكِبِ الثَّلَاثَةِ الْوُسْطَى مِنْهَا بِجَنْبِهِ كَوْكَبٌ صَغِيرٌ قَرِيبٌ مِنْهُ تُسَمِّيهِ الْعَرَبُ السُّهَا وَ نَحْنُ نُسَمِّيهِ أَسْلَمَ أَحِدَّ النَّظَرَ إِلَيْهِ كُلَّ لَيْلَةٍ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ رَبَّ أَسْلَمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ‏ وَ سَلِّمْنَا قَالَ إِسْحَاقُ فَمَا تَرَكْتُهُ مُنْذُ دَهْرِي إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً فَضَرَبَتْنِي الْعَقْرَبُ؛ اسـحـاق بـن عـمـار گـويـد: بـه حـضـرت صـادق (ع ) عرضكردم : قربانت گردم من از عـقـربـهـا مـى ترسم ؟ فرمود: به ستارگان بنات النعش به سه تاى آنها نگاه كن ، و سـتاره وسـطـى آنـهـا در كنارش ستاره كوچكى است كه عرب آن را "سُها" نامد و ما آنرا "اَسـلَم" نـاميم ، و هـر شـب بـدان خـيـره نـگـاه كـن و سـه بار بگو: "اللَّهُمَّ رَبَّ أَسْلَمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ‏ وَ سَلِّمْنَا " اسحاق گويد: در تمام عمر خود آن را ترك نكردم جز يك مرتبه كه آن بار هم عقرب مرا زد.[الکافی، کلینی، ج۲، ص۵۷۰] ۲- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ‏ قَالَ أَمْلَى عَلَيَّ هَذَا الدُّعَاءَ- أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ جَامِعٌ لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ تَقُولُ بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ- اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ‏ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ‏ الْحَلِيمُ الْكَرِيم ... وَ لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَكَ قَوْلُ قَائِلٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ‏ وَ رُوحَهُمْ وَ رَاحَتَهُمْ وَ سُرُورَهُمْ وَ أَذِقْنِي طَعْمَ فَرَجِهِم‏...؛  عمرو بن ابى المقدام گوید: حضرت صادق (علیه السلام) این دعا را كه جامع حاجت هاى دنیا و آخرت است بمن املاء نمود و فرمود: كه پس از حمد و ثناى خداوند مى گویى:"خدایا تو الله هستی که هیچ خدایی جز توی حکیم و کریم نیست... و گفته هیچ گوینده ای مدح تو را نمی رساند خداوندا  صلوات بفرست بر محمد و آل محمد و فرج و خوشی و راحتی و شادمانی آنها را تعجیل بفرما و طعم فرج آنها را به من بچشان...»[الکافی، کلینی، ج۲، ص۵۸۴] نتیجه گیری در این دو مورد که هر دو از احادیث صحیح هستند و در یکی از معتبرترین کتابهای حدیثی ما آمده است؛ می بینیم که ذکر و دعا برای تعجیل در فرج در انتهای صلوات ذکر شده است. بنابراین هم عبارت " وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ" از عبارات صادر شده معصومین است و به هیچ عنوان استفاده از آن بدعت نیست و هم اینکه مفهوم بلند آن به ما این اجازه را می دهد که آن را پس از صلوات و به صورت پر تکرار استفاده کنیم. این نوع استفاده حتی پاسخی به وظیفه ما نسبت به دعا برای فرج نیز به شمار می رود.  
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 01 mai, 2018 آیا دعای اللهم کن لولیک تازگی ها در کتابها آمده است؟
با سلام و تشکر بابت ارتباط با این مرکز دعای سلامتی امام عصر علیه السلام که با عبارت اللهم کن لولیّک شروع می شود؛ در کتب حدیثی بسیار مهم ما شیعیان ذکر شده است. این دعا را می توان هم در کتاب الکافی و هم در کتاب تهذیب که دو کتاب از کتب اربعه شیعه اند؛ بیابیم. هر چند که دعا در کتابهایی چون مصباح و بلد الامین کفعمی متوفی(۹۰۵قمری) و در کتاب اقبال الاعمال سید بن طاوس متوفی ۶۶۴ قمری نیز وارد شده است. پس اینکه این دعا را کسی بدون پشتوانه حدیثی یا وارد شده در کتابهای سال های اخیر بداند حرفی گزاف است. اما در ادامه به نقل ها و ذکر این دعا می پردازیم. ۱- نقل مرحوم کلینی مرحوم کلینی متوفی ۳۲۹قمری در کتاب شریف الکافی این دعا را نقل کرده است؛ کتابی که در عصر غیبت صغری امام زمان عجل الله فرجه نوشته شده و میزان اعتبار و ارزش بالایی دارد. مرحوم کلیینی حدیث و متن دعا را اینگونه ذکر کرده است:« مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِينَ ع قَالَ: تُكَرِّرُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذَا الدُّعَاءَ سَاجِداً وَ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ فِي الشَّهْرِ كُلِّهِ وَ كَيْفَ أَمْكَنَكَ وَ مَتَى حَضَرَكَ مِنْ دَهْرِكَ تَقُولُ بَعْدَ تَحْمِيدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ص- اللَّهُمَ‏ كُنْ‏ لِوَلِيِّكَ‏ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا؛ محمد بن عیسی با سند خویش از صالحان علیهم السلام نقل کرده که فرمودند: تکرار کن در شب ۲۳ماه رمضان این دعا را در ال سجده و قیام و نشسته و در هر حالی و در تمام ماه مبارک رمضان و در تمام طول عمرت به هر صورتی که برایت امکان دارد که می گویی بعد از تشکر و حمد الهی و صلوات بر پیامبر اینگونه: اللهم کن لولیک .... الی آخر»[الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۴، ص۱۶۲] همچنانکه می بینیم این دعا طبق نقل معصوم و برای طلب سلامتی ائمه و اولیاء الهی هر عصر و دورانی توسط مردم آن دوران وارد شده است. در عصر کنونی که دوران امامت امام زمان است؛ باید به جای فلان بن فلان الحجة بن الحسن العسکری گفته شود. و باز می بینیم که طبق متن حدیث، دعا را می توان و باید در تمام طول عمر خواند و نباید از آن غفلت ورزید. دعایی که جایگاهی ویژه در شب قدر داشته و برای خواندن آن در تمام ماه رمضان و در تمام ماه ها در طول عمر انسان وارد شده است. هرچند که محمد بن یعقوب کلینی واسطه های خود تا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى‏ را ذکر نکرده ولی ما با شناخت رجالی و علمی که نسبت به راویان حدیث و طُرُق نقل روایت آنها داریم؛ می دانیم آن واسطه ها چه کسانی هستند. آن واسطه ها عبارتند از:«  أحمد بن محمد بن أحمد الكوفي و هو العاصمي‏، ابوالحسن علی بن حسن بن علی بن فضال» هر دوی این راویان افرادی مورد اعتماد و جلیل هستند و حتی درباره  علي بن الحسن‏ بن فضال بیان شده که از هیچ راوی ضعیفی روایت نکرده است. بنابراین این سلسله مورد اعتماد و این حدیث صحیح است و عدم ذکر نام امام خاص به عنوان منبع با در نظر گرفتن شرایط تقیه و خطرات خاص برای جان ائمه(علیهم السلام) قابل درک می باشد. ۲- نقل شیخ طوسی در یگر کتاب مهم شیعی و از جمله کتب اربعه یعنی کتاب تهذيب الأحكام که توسط شیخ محمد بن الحسن طوسی متوفی ۴۶۰ قمری نوشته شده نیز این دعا اینگونه آمده است:« مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِينَ ع قَالَ: قَالَ وَ كَرِّرْ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذَا الدُّعَاءَ سَاجِداً وَ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ عَلَى‏ كُلِّ حَالٍ وَ فِي الشَّهْرِ كُلِّهِ وَ كَيْفَ أَمْكَنَكَ وَ مَتَى حَضَرَكَ مِنْ دَهْرِكَ تَقُولُ بَعْدَ تَمْجِيدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ اللَّهُمَ‏ كُنْ‏ لِوَلِيِّكَ‏ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ‏ فِي هَذِهِ السَّاعَة ...؛ محمد بن عیسی با سند خودش از صادقین علیهم السلام نقل کرده که فرمودند: تکرار کن در شب ۲۳ ماه رمضان این دعا را در سجده و قیام و نشسته و در هر حالتی و در تماماین ماه و هرگاه برایت ممکن بود در طول عمرت بعد از تمجید الهی و صلوات بر پیامبر؛ اینگونه:«اللَّهُمَ‏ كُنْ‏ لِوَلِيِّكَ‏ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ‏ فِي هَذِهِ السَّاعَة....»[تهذیب الاحکام، طوسی، ج۳، ص۱۰۳] ۳- دیگر نقل ها به همراه تاریخ وفات مؤلفان الف) مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، طوسى، محمد بن الحسن‏، متوفی ۴۶۰ ق، ج‏۲، ص۶۳۰. ب) المزار الكبير، ابن مشهدى، محمد بن جعفر، متوفی ۶۱۰ ق، ص۶۱۳. ج) إقبال الأعمال، ابن طاووس، على بن موسى‏، متوفی ۶۶۴ ق‏، ج۱، ص۸۵. و فلاح السلئل از همین نویسنده، ص۴۶. د) البلد الأمين و الدرع الحصين‏،  كفعمى، ابراهيم بن على عاملى‏، متوفی ۹۰۵ ق‏ و کتاب المصباح(جنة الأمان الواقية) از همین نویسنه، ص۵۸۶. نتیجه گیری این دعا از عصر غیبت صغری به بعد از کتب حدیثی ما با سلسله سند قابل اعتماد وجود دارد و اینکه کسی بگوید اخیراً وارد کتابها شده حرفی کاملاً بی اساس و البته خنده دار و نشان عمق جهالت است.
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 01 mai, 2018 تلخی مرگ در احادیث
برای شناخت تلخی مرگ و چرایی آن ابتدا باید مرگ را تعریف کرد. سپس می فهمیم که چرا مرگ تلخ است و چگونه می توان آن را شرین ساخت. مرگ چیست؟ طبق حدیث امام علی علیه السلام مرگ چیزی جز یک در و دریچه نیست. پس به خودی خود تلخی یا شیرینی ندارد. حضرت می فرمایند:« الْمَوْتُ‏ بَابُ‏ الْآخِرَة؛ مرگ درب ورودی سرای آخرت است.» [غرر الحکم، ص۱۶۱] بنابراین روایت مرگ برای یک فرد مسلمان که توحید و عدل الهی را پذیرفته، تعریفی جز یک انتقال و جابه جایی ندارد. او می‌داند که پس از مرگ در سرای جاودان الهی حاضر شده و در مقابل اعتقادات صحیح و اعمال نیک پاداش و حاصل آنها را دریافت می کند. بر اساس یک معتقد به معاد، مرگ چیزی جز یک جابه جایی نیست و اگر این فرد در کنار این اعتقاد صحیحش، اعمال پاکی نیز داشته باشد از دریچه مرگ وارد یک دنیای آباد و سرای مزد و پاداش می شود. هرچند که منکران معاد هم از این گذرگاه عبور می کنند و در لحظه گذشتن از این درب به عمق خسارت و نادانی و اشتباه خویش پی برده و دچار بزرگترین حسرت و پشیمانی می شود؛ ولی چه حاصل. برای این گروه مرگ بسیار تلخ است چون دستانی خالی از اعمال صالح دارند. آیا مرگ زیبا شدنی است؟ پس زیبایی یا نازیبایی یا شیرینی و تلخی مرگ به دست خود انسان رغم می‌خورد. اوست که چگونگی مرگش را کارگردانی کرده، همچنانکه تهیه کنندگی بهشت یا جهنم نیز به دست خود اوست. این مطلب از حدیث امام سجاد(علیه‌السلام) فهمیده می‌شود. حضرت مرگ را بر دو نوع تقسیم کرده و مرگ مؤمنان را مانند کندن و در آوردن لباس‌های چرکین از بدن و پوشیدن لباس‌هایی نظیف، معطر و فاخر تشبیه کرده و مرگ کفار را به مانند کندن لباس‌هایی فاخر و منتقل شدن از سرای امن به جایگاه‌هایی وحشتناک و پوشیدن لباس‌هایی چرکین بر شمردند.[ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص۲۸۹]  سختی مرگ از کجاست؟ ریشه سختی جان دادن را در تعلق و وابستگی نسبت به این دنیا و امکانات و دارایی‌های دنیوی بدانیم. این سختی برای افراد مختلف نیز گوناگون است. برخی از مال دنیا سرشار هستند و ثروت‌های کلانی دارند؛ اما آنها را امانتی نزد خود می‌دانند و وابسته به آن نیستند؛ این افراد در لحظه جان دادن خاطری آسوده دارند. نشانه این افراد هم پرداخت حقوق واجب مالی مانند خمس و زکات و عمل به مستحبات مالی مانند کمک به نیازمندان و تهیه جهزیه و ساخت اماکن عمومی مثل بیمارستان، مسجد و مدرسه است. از طرف دیگر برخی چنان به داشته‌های خود وابسته شدند که جدا شدن از آنها برایشان سخت و غیر ممکن است؛ این افراد با دیدن فرشته مرگ همه چیز را بر باد رفته می‌بینند و مطمئناً دل کندن اجباری از همان دارایی و داشته‌ها آنها را به زجر و زحمت بسیاری می‌اندازد. این را از گفتگوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یکی از مراجعین ایشان می فهمیم که در کتابهای روایی ما آمده است که:«أَتَى النَّبِيَّ ص رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ مَا لِي لَا أُحِبُّ الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ أَ لَكَ مَالٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدَّمْتَهُ قَالَ لَا قَالَ فَمِنْ‏ ثَمَ‏ لَا تُحِبُ‏ الْمَوْتَ‏؛ مردی نزد پیامبر آمد و گفت چرا من مرگ را دوست ندارم؟ پیامبر فرمود: آیا نزد تو مالی هست؟ آن مرد گفت: بله. پیامبر فرمود: آن را ذخیره قیامت خود کرده ای؟ فرد گفت: نه. پیامبر فرمود: از اینجاست که مرگ را دوست نداری.»[الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۳] نتیجه گیری مرگ تنها در و دریچه ای به سوی آخرت است و تلخی یا شیرینی ذاتی ندارد. اما آنچه آن را تلخ کرده عدم آمادگی ما برای ورود به آخرت و آنچه آن را شیرین می کند؛ میزان آمادگی ما برای حساب و کتاب الهی است. دلبستگی به مال دنیا و دنیا را برای دنیا خواستن را می توان ریشه ترس از مرگ و تلخ دانستن آن دانست؛ زیرا فرد وقتی ببیند از مال دنیا برای آخرت چیزی ذخیره نکرده؛ گذر از آن در برایش تلخ تر از هر تلخی و بسیار ترسناک است.   
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 01 mai, 2018 احادیث و سلاح امام زمان عج
در روایات و احادیث می بینیم که به گوشه ها و زوایایی از قیام امام مهدی(عج) اشاره شده است. از آنجا که آن اخبار غیبی رسیده به ما کافی نیست و بر اساس عقل مردم در آن زمان صادر شده است؛ پس تنها به طور کامل فضا را برای ما روشن نمی سازد. ولی به دیدگاه های علما در پاسخ به پرسش شما می پردازیم. دیدگاه اول: شمشیر، همان سلاح قدیمی صراحتاً در احادیث از شمشیر و زره به عنوان سلاح زمان ظهور نام برده شده است. مثلاً از امام صادق(علیه السلام) اینگونه نقل شده است:«فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَأَمَّا سُنَّةُ مُوسَى فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا سُنَّةُ يُوسُفَ فَإِنَّ إِخْوَتَهُ كَانُوا يُبَايِعُونَهُ وَ يُخَاطِبُونَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ أَمَّا سُنَّةُ عِيسَى فَالسِّيَاحَةُ وَ أَمَّا سُنَّةُ مُحَمَّدٍ ص فَالسَّيْف‏؛ در قائم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، سنتی از موسی(علیه‌السلام) و سنتی از یوسف(علیه‌السلام) و سنتی از عیسی(علیه‌السلام) و سنتی از محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) وجود دارد؛ سنت او از موسی(علیه السلام) این است که خائف و منتظر است؛ سنت او از یوسف(علیه السلام) این است که برادران دینی اش با او بیعت و گفتگو می کنند در حالی که وی را نمی شناسند؛ سنت او از عیسی(علیه السلام) مسافرت تبلیغی است؛ و سنت او از محمد(صلی الله علیه وآله) استفاده از سلاح شمشیر است.[کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۸] در روایات دیگری هم داریم که حضرت مهدی(علیه السلام) در حالی که شمشير، زره، عمامه، عبای پشمی، چوب‏ دستى، پرچم، مرکب و زين مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بر می دارد و از مدینه به سمت مکه حرکت کرده و هنگامی که به مکه می رسد؛ طبق نقل امام صادق(علیه السلام) شمشير را از غلاف بيرون كشیده و زره را بپوشد، و پرچم را بر افرازد و عبای پشمی و عمامه را در بر كند و چوب دستى مخصوص را بدست گيرد، و از خداوند براى ظهور خويش اذن طلبد.[الکافی، کلینی، ج۸، ص۲۲۵] در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است:«وَ سَيْفُهُ سَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ ص ذُو الْفَقَارِ يُجَرِّدُ السَّيْفَ عَلَى عَاتِقِهِ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ يَقْتُلُ هَرْجاً فَأَوَّلُ مَا يَبْدَأُ بِبَنِي شَيْبَةَ فَيَقْطَعُ أَيْدِيَهُمْ وَ يُعَلِّقُهَا فِي الْكَعْبَة ِ و يُنَادِي مُنَادِيهِ هَؤُلَاءِ سُرَّاقُ اللَّه‏؛ و سلاح او، شمشير رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با نام "ذوالفقار" است. او هشت ماه شمشير برهنه بر دوش دارد و بى ‏باكانه مى ‏كشد. نخستين مرحله جنگش با بنى شبيه(پرده‏ داران خانه كعبه) است؛ پس دست هاى ايشان را بریده و آن ها را در كعبه مى ‏آويزد و منادى آن حضرت اعلام مى‏ كند: اينان دزدان خدايند.»[الغیبه، نعمانی، ص۳۰۸] دیدگاه دوم: امکان استفاده از دیگر سلاح ها وجود دارد. دیدگاه اول کلیه سلاح های قیام را شمشیر می داند و بیان می دارد که بر اثر جنگ ها و درگیری های پیش از ظهور تمام منابع تسلیحاتی دنیا از بین رفته و غیر موجود می شود و این را حتی می توان از کشته شدن دو سوم اهل زمین فهمید؛ در نتیجه در هنگام ظهر تنها سلاح موجود شمشیرهایی است که مردم با کمترین امکانات برای خود تهیه می کنند. در مقابل این دیدگاه دیدگاه دوم وجود دارد و می گوید می پذیریم که در عصر ظهور سلاح خاص امام زمان عج شمشیر است و او از اسلحه ظاهری دیگری استفاده نمی کند؛ اما جنگ اصحاب و یاران امام با دشمنان حضرت به وسیله سلاح هایی متقابل است و مقابله به مثل صورت می گیرد.  بنا بر این دیدگاه لفظ شمشیر در روایت اولی که ذکر شد معنایی کنایی دارد و در معنی ظاهری آن استفاده نشده است. یعنی منظور از شمشیر همان اصل جهاد و جنگ است همچنانکه ما هم چنین استفاه هایی را از لفظ شمشیر داریم. مثلاً می گوییم: «فلان کس شمشیر را از رو بسته!» «شمشیر میان ما و شما حکومت خواهد کرد!» «شمشیرها را غلاف کرد.» در تمام این عبارات معنی ظاهری شمشیر مراد نبوده و جنگ و درگیری منظور است. در ادبیات عرب نیز چنین کاربردی وجود دارد چرا که آنها شمشیر را نماد قدرت و جنگ با دشمن به کار می برند. پس ممكن است آن جناب از سلاح هاى جنگى روز استفاده نمايد بلكه امكان دارد سلاح هاى ديگرى را اختراع كرده كه بر تمام وسائل جنگى آن روز غالب گشته یا آنها را از کار بیاندازد. نتیجه گیری آنچه مهم است این است که حضرت با کفار و ستمگران دوران خواهد جنگید و برآنان پیروز خواهد شد؛ اما در جواب سلاح رایج آن دوران؛ باید بگوییم که برخی بر اساس ظاهر روایات، عقیده به همان سلاح های سنتی یعنی شمشیر را دارند و برخی دیگر که عده آنها البته بیشتر است؛ استفاده حضرت را از سلاح های موجود در دوران ظهور را ممکن شمرده و عقیده به استفاده امام زمان(عج) از تكنيك روز و تلاش برای گسترش و توسعه آن دارند.آنها معتقدند که شیوه امام زمان در جنگ های خویش استفاده توأمان از منطق و فکر، اخلاق، معجزه، امداد غیبی، تکنولوژی و هر امکانات مشروع و معقولی می باشد تا یک پیروزی جهانی حاصل شود.[حكومت جهانى مهدى(ع)، ص۲۴۳]  
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 29 avr, 2018 سجده کائنات بر انسان
آن مطلبی که مستند است و در قرآن وجود دارد دو نکته است که در ادامه برای شما بیان می شود: ۱- مسئله سجده بر آدم بر مبنای دستور الهی و امر خداوند به ملائکه و فرشتگان بوده است و این مطلب در آیات متعددی از قرآن کریم در سیر خلقت انسان و حضرت آدم آمده، مثلا خداوند فرموده:«وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ[اعراف/۱۱] و در حقيقت‏ شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده‏ كنندگان نبود.» در این آیه و اینگونه آیات مطلبی که قابل توجه است این است که ابلیس باوجود آنکه از قوم اجنه بود ولی مشمول این امر الهی قرار گرفت و به دلیل مقام بالایش از زمره فرشتگان شمرده می شد با این وجود از دستور خداود سرپیچی نمود و بر آدم سجده نکرد. به دنبال آن بود که از بارگاه الهی رانده شد و درباره این موضوع آمده است:« قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ[حجر/۳۴ و ص/۷۷] فرمود پس از آن [مقام] بيرون شو كه تو رانده‏ اى.» ۲- پس همه ملائکه بر آدم سجده کردند و کلاً امر الهی متوجه آنها بوده است. اما اگر منظور شما از سجده کائنات بر آدم، برتری انسان بر دیگر مخلوقات است؛ بله حق با شماست زیرا به حکم قرآن کریم، انسان ها از همه مخلوقات برتر هستند و در این باره خداوند فرموده است:« وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[اسراء/۷۰] و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده ‏هاى خود برترى آشكار داديم.» از این آیه برتری و فضیلت انسان نسبت به دیگر موجودات و همه مخلوقات فهمیده می شود و البته اینکه همه آفرینش برای انسان خلق شده و جایگاه ویژه در تمام هستی منحصر در انسان است. نتیجه گیری به حکم قرآن، حضرت آدم مسجود ملائکه بوده و این به معنای سجده همه هستی و کائنات بر انسان نیست. هرچند که مقام انسان در همه هستی ویژه بوده و عدم سجده دیگر مخلوقات بر انسان چیزی از ارزش های انسان کم نمی کند.
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 29 avr, 2018 خداوند در قرآن فرموده همه گناهان را می بخشد؟
یکی از انحرافات بسیار بزرگ در فهم قرآن، برخورد سلیقه ای با آیات این کتاب آسمانی است. یعنی دیدن و پذیرفتن یک آیه و نادیده گرفتن و نشنیدن آیاتی دیگر. این انحراف در نوع برداشت آن سخنران از این آیه قرآن صورت گرفته تا جایی که به طور کلی مفهوم صحیح آیه را گم کرده است. آیات دیگر را هم ببینید خداوند در این آیه فرموده است:« قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[زمر/۵۳] بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد از رحمت‏ خدا نوميد مشويد در حقيقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.» اگر کسی آیات دیگر قرآن را نبیند و حرفهای خودش را به کلام الهی نسبت دهد؛ دچار همان انحراف بزرگ شده است. مثلاً در آیه ای دیگر خداوند فرموده است:« إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا[نساء/۱۱۶]خداوند اين را كه به او شرك آورده شود نمى ‏آمرزد و فروتر از آن را بر هر كه بخواهد مى ‏بخشايد و هر كس به خدا شرك ورزد قطعا دچار گمراهى دور و درازى شده است.» در این آیه خداوند از دو مطلب پرده بر داشته است؛ اول اینکه شرک نابخشودنی است و دوم اینکه بخشش الهی شامل کسانی می شود که خداوند اراده کند و این اراده هم به گزافه نبوده و براساس حکمت است. بخشش بر اساس حکمت همه کارهای الی حکیمانه است. اگر عذاب می کند از روی حکمت و اگر می بخشد از روی حکمت. اینکه کسی خیال کند خداوند به صورت به اصطلاح فله ای همگان را مورد عفو خویش قرار می دهد؛ نسبتی بی جا به خداوند و مخالف حکمت اوست. این حکمت الهی در بخشش نیز رابطه مهم و مستحکمی با توبه و پشیمانی خود فرد دارد. زیرا معنا ندارد که خداوند افرادی را که از گناهان خود پشیمان نشدند و تا آخرین لحظه در دنیا غرق فساد و تباهی بودند را ببخشد و در بهشتبرین خویش جا دهد. از این رو در قرآن کریم آمده است:« وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ ...[آل عمران/۱۳۵و۱۳۶] و آنان كه چون كار زشتى كنند يا بر خود ستم روا دارند خدا را به ياد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه كسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتكب شده‏ اند با آنكه مى‏ دانند [كه گناه است] پافشارى نمى كنند. آنان پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان است که...» در این دو آیه مغفرت الهی شامل افرادی شده که به خاطر گناهانشان توبه و استغفار کرده و البته بر آن گناهان دیگر اصرار نمی ورزند. این افراد هستند که در زمره بخشیده شدگان در آیه مورد بحث قرار می گیرند. این همان حکمت الهی است. لطفاً آیه بعدی را هم بخوانید عجیب اینجاست که افراد آیه ۵۳ زمر را خوانده و سلیقه ای با آن برخورد کردند و حتی آیه بعدی یعنی آیه ۵۴ این سوره مبارکه را نخوانده و نادیده گرفته اند. خداوند در آن آیه منظور خویش را از آیه ۵۳ بیان فرموده است. ما هر دو آیه را در کنار هم آورده و ترجمه پیوسته آن را بیان می کنیم: :«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ أَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ [زمر/۵۳و۵۴] بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد از رحمت‏ خدا نوميد مشويد در حقيقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است. و پيش از آنكه شما را عذاب در رسد و ديگر يارى نشويد به سوى پروردگارتان بازگرديد و تسليم او شويد .» در آیه ۵۴ بلافاصله از وعده بخشش و رحمت همگانی خداوند، بحث انابه مطرح شده و با فعل امر" أَنِيبُوا" شرط توبه و بازگشت و پشیمانی از گناه برای آن بهره مندی مطرح گشته است. چرا که در ترجمه انابه گفته اند:«الإِنابةُ: الرجوعُ إِلى اللّه بالتَّوبة؛ انابه: بازگشت به سوی خداوند به وسیله توبه است.»[لسان العرب، ج۱، ص۷۷۵] یک ادعای گزاف اینکه کسی اعا کند که هیچکس در جهنم تا ابد باقی نخواهد ماند؛ ادعایی گزاف و دروغ بستن به خداوند و نایده گرفتن آیات قرآن است. قرآن کریم نتیجه برخی از گناهان را خلود یا جاودانگی در عذاب جهنم عنوان کرده و به روشنی کفار و مشرکان، اهل ارتداد، دوستان کفار، منافقان، مجرمان، مرتدین و رباخواران را اهل آتش و عذاب ابدی معرفی کرده است و حتی درباره افرادی که اعمال صالح اندکی دارند؛ آمده:«وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فی‏ جَهَنَّمَ خالِدُون[مؤمنون/۱۰۳]  و آنان که ترازویشان سبک باشد، به خود زیان رسانیده‌‏‌اند و در جهنم، جاوید ماندگانند.» یا آمده است:« إِنَّ الْمُجْرِمینَ فی‏ عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ[زحرف/۷۴]  مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه مى‌‏مانند.» جالب است بدانید که درباره این گروه از افراد حتی استغفار و طلب بخشش از طرف پیامبر هم بی فایده بوده و در سرنوشت شوم آنها تغییری نمی دهد؛ همچنانکه در قرآن کریم می خوانیم:« اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[توبه/۸۰] چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [يكسان است‏ حتى] اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد چرا كه آنان به خدا و فرستاده‏ اش كفر ورزيدند و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى ‏كند.» نتیجه گیری آیه ۵۳ سوره زمر یک امیدبخشی همگانی را مطرح کرده تا همگان بدانند که تا هنگامی که در دنیا هستند و نفس می کشند نباید از رحمت خدا نا امید شوند؛ پس می بایست به کم آیه بعدی یعن آیه ۵۴ سوره زمر توبه واقعی و حقیقی کرده و به سوی خداوند بازگردند که در این صورت رحمت و بخشش حکیمانه الهی شامل حالشان می شود. آیات بسیاری از قرآن کریم نتیجه برخی از گناهان و البته ثمره عدم توبه و پشیمان نشدن جرم و فسق را جهنم و عذاب همیشگی عنوان کرده که به روشنی می توان این آیات را هم در قرآن دید.  

Pages

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0