مطالب دوستان amin_edrisi

Retrato de علی بیرانوند سابقون 07 Out, 2017 محدث نوری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در میان آن همه علمای شیعه که بر عدم تحریف قرآن اجماع نموده‌اند، تنها یک نفر، آن هم نه آن‌گونه که وهابیت از آن چماق ساخته و بر سر شیعه می‌کوبند، لغزش نموده و کتابی درباره این موضوع نوشته که همین بهانه‌ای برای حمله بی‌رحمانه وهابیت به شیعیان گردیده. مرحوم میرزا حسین نوری معروف به محدّث نوری، صاحب کتاب مستدرک متوفای 1320 هجری قمری پدر زن مرحوم شیخ فضل الله نوری یکی از علمای شیعه اخباری مسلک بوده است. نامبرده کتابی تحت عنوان «فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب» نگاشت. وی در این کتاب با استناد به بعضی روایات در صدد اثبات ادعای خویش مبنی بر حذف برخی آیات (و چه بسا سوره‌هایی) از قرآن می‌باشد. پاسخ: شایسته است برای روشن شدن حقیقت، به این مطالب توجه شود: محدّث نوری از علمای أخباری بوده و آنچه وی در کتاب فصل الخطاب آورده آرای شخصی او با استفاده از ظاهر این روایات بوده که عقیده هیچ یک از شیعیان و علمای شیعه با آن موافق نیست. البته وهّابیت برای تحکیم نظریه محدّث نوری تلاش نموده‌اند برخی دیگر از علمای شیعه همچون مرحوم کلینی (صاحب کتاب کافی شریف) را نیز مؤید نظریه تحریف جلوه دهند در حالی که استناد آنها به مضامین احادیث کتاب کافی و عناوین باب‌هایی از آن است که متأسفانه محدث نوری نیز زمینه را برای این گروه فراهم کرده و آورده است که «مرحوم کلینی روایاتی را در کافی، به ویژه در باب «نکت و نتف»، در زمینه تحریف قرآن آورده و متعرض رد و نقد آنها نشده» و آن را دلیل بر این گرفته که شیخ کلینی نیز با تحریف موافق بوده است. در حالی که که بر اهل فن پوشیده نیست که شیوه مرحوم کلینی در اصول کافی این‌گونه نبوده که روایتی را بیاورد و سپس در رد و یا تائید آن احتجاج کند، بلکه وی احادیث را از قوی به ضعیف نقل کرده و نمی‌توان گفت اعتقاد وی بوده است. بر فرض که در کتاب شریف کافی، روایاتی در تأیید تحریف آمده باشد، اما زمانی می‌توان عقیده تحریف را به وی نسبت داد که این مقدمات اثبات شود: الف) دلالت آن احادیث بر تحریف، ظاهر و غیر قابل تأویل باشد... ب) نویسنده‌ی کتاب، درستی آن روایات را کاملا و بدون استثنا بپذیرد. ج) نویسنده‌ی کتاب، در برابر آن احادیث، احادیث معارض دیگری -که به نظر وی راجح باشد- نیاورده باشد. د) خبر واحد نزد نویسنده کتاب حجت باشد...؛ ه) در صورت تعارض دو دسته روایات، دسته‌ای که موافق با آیات قرآن است مقدّم شود. در حالی که نه تنها هیچ یک از مقدمات بالا درباره شیخ کلینی ثابت نیست، بلکه ورایات معارضی که وی در این موضوع آورده هم از لحاظ کمّیت و هم به لحاظ استحکام سند، بسیار بیشتر و موافق با آیات قرآن و اجماع علمای شیعه و سنی در تحریف‌ناپذیری قرآن کریم است. با بررسی روایاتی که وی در این کتاب آورده به خوبی نشان‌گر این حقیقت است که اسطوره تحریف قرآن بیش از آن که پدیده‌ای شیعی باشد، سنّی است و در کتاب‌های تاریخ و حدیث -حتی صحاح ستّه اهل‌سنت- به روشنی روایت شده. همچنین مرحوم محدّث نوری روایاتی را که به نظرش دلالت بر تحریف داشته را به 12 دسته تقسیم کرده که 9 دسته از آنها از منابع اهل‌سنت است. و بسیاری از روایاتی که مرحوم محدّث نوری معنای تحریف را از آنها برداشته نموده به معنای تحریف نیست؛ بلکه به معنای «تغییر» که در اثر اختلاف قرائت‌های هفت‌گانه که در قرآن، تغییر و تبدیل به وجود آورده، می‌باشد و چنین روایاتی مسلما متواتر نبوده و بر پایه اجتهاد‌ها و نظریات شخصی استوار می‌باشند؛ مانند روایاتی که از اهل‌بیت (علیهم السّلام) وارد شده که به برخی مخاطبان خود از اهل‌سنت می‌فرماید: شما کتاب خدا را «تحریف» کرده‌اید. برخی از محققان درباره انگیزه میرزای نوری گفته‌اند: از میرزا حسین نوری پرسیدیم چه شد که چنین کتابی نوشتی که مایه خجالت ما و تهاجم معاندین گردد؟ وی گریست و گفت: سید معمّم هندی‌ای نزد من آمد و به من گفت: اگر خدا اسم علی (علیه السّلام) را در قرآن آورده بود دیگر به این شکل حقش غصب نمی‌گردید و به این شکل خانه‌نشین نمی‌گردید؛ سپس او اصرار شدیدی نمود که کتابی در نقص قرآن نوشته شود که باعث تسکین قلب‌های ما باشد و محبت ما را به امیرمؤمنان (علیه السّلام) بیشتر نماید و با پافشاری فراوان خواست که لااقل روزی یک صفحه در این باره به او مطالبی را بدهم و خودش هر روز نزد من می‌آمد و صفحه‌ای از این گونه روایات از من می‌گرفت. مدّتی گذشت و دیگر از او خبری نشد تا این که یک‌بار در بغداد برای اخذ ویزا به سفارت انگلیس رفتم -زیرا آن زمان، عراق تحت سلطه بریتانیا بود- دیدم یکی از اعضای سفارت به من نگاه معناداری می‌کند. سلام کرد و گفت: مرا می‌شناسی؟ گفتم: خیر. گفت: من همان سید هندی هستم که هر روز نزد تو آمده و خواستار صحفه‌ای از کتاب تو بودم که اکنون تبدیل به این کتاب «فصل الخطاب» شده است.[1] از طرفی بهترین سخن برای اعتقاد واقعی مرحوم میرزای نوری درباره عدم تحریف قرآن، جمله‌ای است که یکی از مراجع عظام شیعه از وی نقل قول نموده است: «اعتقاد محدّث نوری در پایان عمر، چنین بود که برای من ثابت است که قرآن کریم با تمام سوره‌ها، آیات و جملات آن، همانی است که بین دو جلد آن هم اکنون در اقصی نقاط عالم به عنوان وحی الهی موجود است و هیچ تغییر و تبدیل و کم زیادی تا به امروز باقی مانده و به تواتر قطعی و بدون شک و تردید به دست ما رسیده و هیچ یک از شیعیان امامیه در این موضوع شک ندارد.»[2] پی‌نوشت: [1]. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، محمد صادق تهرانی، فرهنگ الاسلامیة، قم، ج 12، ص 329. [2]. مجموعة الرسائل، آیت الله العظمی شیخ لطف الله صافی، قم، ج 2، ص 373.   http://www.adyannet.com/fa/news/15141
Retrato de علی بیرانوند سابقون 02 Out, 2017 پالایش احادیث
برخی انتظار دارند کتاب‌های حدیثی مورد پالایش قرار گرفته و احادیث ضعیف به کلی حذف شود؛ اما این انتظار از چند جهت عملی نیست. که برخی از جهات آن در ادامه ذکر می‌شود: 1- شناخت احادیث ضعیف گاه به وسیله وجود افراد مجهول و شناخته نشده در جمع راویان آن است و بسیار اتفاق می‌افتد که یک راوی از نظر یک مجتهد غیر موثوق باشد و از نظر مجتهدی دیگر و بنا بر تحقیق وی ثقه تلقی شود. 2- گاه به دلیل معنا و مفهوم خاص برآمده از حدیث، برخی آن را ضعیف تلقی کرده‌اند؛ در حالی که چه بسا در آینده معنا و مفهوم آن روشن شده و دیگر کسی به آن ضعیف نگوید. 3- حتی در صورت عملی سازی پیشنهاد فوق، باز مطمئناً افراد کژ اندیش با نگاه سوء می‌توانند در منابع معتبر نیز اشکال تراشی کرده و به آنها خُرده بگیرند. با توجه به مطالب بالا می‌توان فهمید که انهدام تمام کتب حدیثی و نگارش یک نسخه واحد کاری نشدنی است؛ هرچند که هر فقیه و حدیث شناسی با توجه به مبانی و نظریات شخصی در جمع آوری و نگارش مجموعه‌های حدیثی تلاش کرده که از آن جمله می‌توان به " جامع أحادیث الشیعه؛ تحت اشراف آیة الله بروجردی" و "معجم الأحادیث المعتبرة توسط آیة الله محمد آصف محسنی" اشاره کرد. http://www.btid.org/fa/news/125976
Retrato de علی بیرانوند سابقون 26 Set, 2017 آی دی تبادل کانال احادیث اشتباه است!
با سلام قبلا اصلاح شد  متشکرم
Retrato de علی بیرانوند سابقون 21 Set, 2017 لعنت بر ترک کننده ازدواج موقت!
روایتی در مورد ازدواج موقّت عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمَدانِيِّ عَنْ رَجُلٍ سَمَّاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا مِنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ ثُمَّ اغْتَسَلَ إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْهُ سَبْعِينَ مَلَكاً يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ يَلْعَنُونَ مُتَجَنِّبَهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ؛ هر کسی که ازدواج موقّت کند و بعد غسل کند، از هر قطره‌ای که از آب غسل می‌چکد، خداوند هفتاد ملک را خلق می‌نماید که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش و بخشش نمایند و تا روز قیامت بر کسی که از این عمل دوری کند لعنت می‌فرستند.»[حر عاملی، وسائل‏ الشيعة، ج21، ص16، ح26402] گر چه در جواز ازدواج موقّت(البتّه با شرایط آن) شکّی وجود ندارد، امّا لعن برای ترک کننده آن و شدّت الزامی که در این روایت وجود دارد با دلایل و احادیث دیگر همخوانی ندارد؛ ضمن اینکه از لحاظ سندی نیز وجود شخص ناشناسی با نام "محمّد بن علی همدانی" باعث ضعف سند این روایت شده است. در مجموع به نظر می‌رسد به خاطر ضعف دلالی و سندی، این روایت قابل استناد نیست. پی‌نوشت شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشيعة، 1104ق، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم، سال چاپ: 1409 ق‏، ج21، ص16،ح26402. http://www.btid.org/fa/news/125439
Retrato de علی بیرانوند سابقون 21 Set, 2017 شراب طهور
اسخ: شراب در این دنیا پلیدی‌هایی دارد که به خاطر آن پلیدی‌ها حرام شده است. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، شراب و قمار و بت‌ها و تيرهاى قرعه، پليدند[و] از عمل شيطانند.»[مائده/90] امّا همانطور که بیان کردید، نوشیدنی که خداوند به مؤمنان وعده داده است از هر گونه پلیدی به دور است. یکی از ویژگی‌های نوشیدنی بهشت آن است که انسان را از یاد خدا غافل نمی‌کند؛ در حالیکه قرآن کریم درباره شراب این دنیا می‌‌فرماید: «همانا شيطان مى‏‌خواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد!» [مائده/91] از سویی، رزق بهشتیان از هر گونه پلیدی به دور است، چنانکه قرآن کریم در مورد آن می‌فرماید: «قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقا؛ و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است!» [طلاق/11] http://www.btid.org/fa/news/124983
Retrato de علی بیرانوند سابقون 21 Set, 2017 حفظ ترجمه آیات
با سلام و عرض ادب برای موفقیت در کار حفظ مطالعه مطالب زیر را پیشنهاد می کنم: 1-بهترين روش حفظ قرآن كريم و تثبيت آن در ذهن چيست؟ 2-بهترین متد برای حفظ قرآن کریم 3-روش حفظ قرآن 4-روش صحيح حفظ‌ قرآن مقدمات وسایل و شرایط حفظ قرآن (1) مقدمات وسایل و شرایط حفظ قرآن (2) مقدمات وسایل و شرایط حفظ قرآن (3)
Retrato de علی بیرانوند سابقون 16 Set, 2017 ذکر نام ائمه در قرآن
جواب: برای پاسخ به این سوال می توان به نکات مهمی اشاره کرد که علت ذکر نشدن نام اهل بیت(علیهم السلام) در قرآن کریم را تا حدودی روشن می کند. نکته اول: قرار بر این نبوده است که تمام مسائل و مباحث اسلامی در قرآن ذکر شود از این رو خدای متعال کلیات و هر آنچه برای هدایت انسان لازم بوده است را بیان کرده و مابقی مباحث و موضوعات مرتبط با آیین اسلام را از طریق پیامبر خود به امت ابلاغ کرده است. کما اینکه باری تعالی در این خصوص می فرماید: «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد(و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از(مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!»[حشر/7] نکته دوم: در واقع خدای متعال با یک بیان کلی و روشن«وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» هر آنچه پیامبر گرامی اسلام بیان فرمایند را تأیید کرده است، تأیید الهی خود به این معناست که سخن پیامبر خارج مباحث قرآنی و الهی نیست.«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى[نجم/3و4] و از سر هوس سخن نمى‏‌گويد. اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‌‏شود نيست.» نکته سوم: می توان به این نکته نیز اشاره کرد که خدای متعال قرآن را به شیوه و روشی ارسال کرده است که موجب تحریف و دست درازی  کینه ورزان و معاندان نباشد، از این رو از آوردن نام اهل بیت(علیه السلام) خود داری کرده است. نکته چهارم: در قرآن کریم آیاتی داریم که تبیین و روشن کردن آنها بر عهده پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) سپرده شده است. «و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند!»[نحل/44] از طرفی آیاتی در قرآن وجود دارد همچون «آیه ولایت»، آیه «اکمال الدین» که بر اساس روایات نبوی گویای ولایت امری و مرجعیت دینی و سیاسی اهل بیت است.     http://www.btid.org/fa/news/124845
Retrato de علی بیرانوند سابقون 13 Set, 2017 عرش الهی در قرآن
در قرآن، سخن از حمل عرش به میان آمده، مانند این آیه: «الَّذِينَ‌ يَحْمِلُونَ‌ الْعَرْشَ‌ وَ مَنْ‌ حَوْلَهُ‌ يُسَبِّحُونَ‌ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‌ وَ يُؤْمِنُونَ‌ بِهِ‌ وَ يَسْتَغْفِرُونَ‌ لِلَّذِينَ‌ آمَنُوا[غافر/۷] افرادی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن، تسبیح و حمد پروردگارشان را گفته و به او ایمان داشته و برای مؤمنان استغفار می‌کنند.» یا این آیه: «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ[حاقه/۱۷]و عرش پروردگارت را در آن روز هشت تن برفرازشان حمل می‌‏كنند.» در تبیین این آیات نمی‌توان معنای لغوی عرش را در نظر داشت؛ چرا که عرش در لغت به معنای تخت پادشاهان است و این تعبیر، برای خداوند که محدود به مکان نیست، کاربرد ندارد. بنابراین برای شناخت عرش و حاملان آن، باید غیر جسمانی بودن را در نظر گرفت. همچنانکه در احادیث اینگونه آمده، مثلاً امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند:«الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ‏ وَ قُدْرَة؛ عرش، اسم علم و قدرت است.»[الکافی، ج۱، ص۱۳۱] یا از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده:«حَمَلَةُ الْعَرْشِ‏ وَ الْعَرْشُ الْعِلْمُ‏ ثَمَانِيَةٌ أَرْبَعَةٌ مِنَّا وَ أَرْبَعَةٌ مِمَّنْ شَاءَ اللَّهُ‏؛ حاملان عرش که آن علم است؛ هشت تن هستند که چهار تن آنها از طرف ما و چهار تن دیگر از طرف خدا است.»[همان،ص۱۳۲] با توجه به این مفاهیم و احادیث است که در تفسیر نمونه، آن دسته موجوداتی که به اذن خدا از علم الهی بهره‌مند هستند و در تدبیر عالم نقش دارند؛ حاملان عرش معرفی شده اند.[تفسیرنمونه، ج۲۴، ص۴۵۴] پی‌نوشت: الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب‏، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص۱۳۱ و ۱۳۲. تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ج ۲۴، ص ۴۵۴. http://www.btid.org/fa/news/124780
Retrato de علی بیرانوند سابقون 13 Set, 2017 منع اکراه در دین
جواب: مرحوم علامه‌ طباطبایی در ذیل این آیه شریف می‌فرماید: «در جمله:«لا إِكْراهَ فِي الدِّين» دين اجبارى نفى شده است، چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از" اعتقادات"، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه‏ و اجبار در آن راه ندارد، چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است، كه عبارت است از حركاتى مادى و بدنى (مكانيكى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب ديگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراك دارد و محال است كه مثلاً جهل، علم را نتيجه دهد، و يا مقدمات غير علمى، تصديقى علمى را بزايد.»[المیزان(ترجمه)، ج2، ص 523] ترجمه تفسير الميزان، محمد حسین طباطبایی، مترجم:  موسوى همدانى سيد محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، سال چاپ: 1374 ش، نوبت چاپ: پنجم، ج2، ص 523. http://www.btid.org/fa/news/124898
Retrato de علی بیرانوند سابقون 11 Set, 2017 عبادت یا کفر در انشاالله؟!
پاسخ: نکته اول: إنشاء مصدر فعل أنشأ و به معناي(ايجاد کردن، به وجود آوردن، خلق کردن )است. طبق این آیه «إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً[35/ واقعه]ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم،» پس نوشتن(انشاءالله) العياذبالله يعني ما خداوند را ايجاد كرده ايم ولی إن در(ان شاء الله) حرف شرط و به معناي اگر و فعل شاء به معنای خواستن و مقدر كردن است این معنا را می توان در آیه 30 سوره انسان مشاهده کرد. نکته دوم: آنچه مسلم است ما وظیفه داریم که عبارات عربی را تا جایی که برایمان مقدور هست به طور صحیح قرائت کنیم؛ چرا که تلفظ غیر صحیح حروف و کلمات می تواند معانی را نیز تغییر دهد. هر چند که ما نیت نداشته باشیم که از لفظ معنای نادرست بیان شود ولی به هر حال تلفظ غیر صحیح می تواند معنای غلط را در ذهن دیگران تداعی کند. نکته سوم: با توجه به بیان بالا می توان این چنین بیان داشت برای تلفظ صحیح حروف نیاز هست که ما به رسم الخط صحیح نیز آشنایی داشته باشیم، نکته چهارم: عبارت(ایشاالله) با توجه به اینکه به صورت فارسی عامیانه تلفظ می شود در عربی معنای خاصی ندارد. از این رو معنای که به خاک سپردن از آن بدست نمی آید. نکته پنجم: ان شاء الله چه به صورت متصل نوشته شود(إنشاء الله) و چه به صورت منفصل(إن شاء الله)، در هر دو صورت به یک شکل تلفظ می شود یعنی إن شاء الله تلفظ می شوند(به کسر همزه إن) و هیچکس أنشاء الله تلفظ نمی کند(به فتح همزه إن) پی نوشت: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً؛[انسان/30]و شما هيچ چيز را نمى‏ خواهيد مگر اينكه خدا بخواهد، خداوند دانا و حكيم بوده و هست!» http://www.btid.org/fa/news/124242

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 182